واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ديابت افسردگي ميآورد؟ گفتگو با دکتر محسن خوشنيت فوقتخصص بيماريهاي غدد و متابوليسم اين روزها ديابت مثل خودرويي پرسرعت در اتوباني چندبانده ميتازد. ديابت آنقدر زياد شده که ميليونها نفر در جهان را گرفتار کرده و ميليونها نفر هم از بيماري قند خودشان خبر ندارند و دارند با آن زندگي ميکنند. اما ديابت، عوارض زيادي دارد و ميتواند چشم، کليه، قلب و عروق را گرفتار کند. اما اين بيماري به جز عوارض جسمي و اجتماعي، ممکن است عوارض رواني هم داشته باشد: افسردگي! با دکتر سيدمحسن خوشنيت، فوق تخصص بيماريهاي غدد و متابوليسم و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران درباره همين موضوع حرف زدهايم. آقاي دکتر! ديابت با سلامت روان يک فرد ديابتي چه ميکند؟ اجازه بدهيد تاثيرات رواني ديابت و اختلالات روانشناختي آن را در 4 گروه تقسيمبندي کنم: گروه اول: اختلالات شناختي شامل فرآيندهاي ذهني، حافظه، يادگيري و تغييرپذيري است که در بيماري ديابت کاهش مييابند. گروه دوم: آزردگي رواني و افسردگي است. گروه سوم: اضطراب و اختلالات ناشي از آن است. گروه چهارم: اختلالات خوردن است که در ديابت، جنبه رواني پيدا ميکند. ولي متخصصان، آنقدر که به مسايل جسماني بيماري ديابت ميپردازند، به مشکلات رواني ديابت نپرداختهاند! بله؛ اغلب متخصصان از مسايل رواني ديابت غافل هستند. توماس ويليس در حدود 300 سال پيش گفت که ديابت در اثر غم و غصه ايجاد ميشود. امروزه نيز ثابت شده است که افراد افسرده در طول پنج سال، دو برابر ديگران دچار ديابت ميشوند و اين، گفته ويليس را تاييد ميکند. فراموش نکنيد که ديابت همواره با زمينههاي ژنتيک ارتباط داشته و دارد اما حقيقت اين است که همه افراد ديابتي افسرده ميشوند و هم افسردگي ديابت ميآورد. اگر بخواهيم ميزان شيوع افسردگي را در ديابتيها بدانيم، آيا آماري وجود دارد؟ بله؛ شيوع افسردگي در ديابتيها بين 15 تا 20 درصد گزارش شده است. افسردگي شديد يا خفيف؟ افسردگي گاهي از نوع شديد و عميق است اما 60 درصد ديابتيها دچار نوعي آزردگي رواني يا اندوهگيني ميشوند: کلافگي، بيقراري و احساس ناکامي. در واقع، آزردگي، فرم خفيفتر افسردگي است. آزردگي رواني يا هيجاني چه تاثيري بر زندگي افراد مبتلا به ديابت دارد؟ ديابت با چالشهاي بيشماري همراه است، از نکات ريز تا درشت. چند روز پيش با بيماري برخورد کردم که ميگفت آنقدر نسبت به بيمارياش حساس شده که روزي چند بار قندخون خودش را کنترل ميکند و به طور مرتب به ميانوعدهاش فکر ميکند و اينکه اگر قندخوناش بالا رفت يا پايين افتاد چه کار بايد بکند. اين بيمارم ميگفت که من در 365 روز سال، در تمام 24 ساعت هر روزش به فکر ديابتام هستم. ديابت، فرد مبتلا را مدام درگير خود ميکند و مراقبتهاي فردي از ديابت واقعا پيچيده و ناخوشايند است زيرا بيمار با بسياري از اجبارها و محدوديتها همراه است. اين روزها دستگاههاي جديد مثل قلم انسولين و داروهاي خوراکي جديد، درمان بيماري ديابت را سادهتر کرده اما بار اضافي بر دوش بيماران گذاشته و نوعي اجبار را براي بيماران ايجاد کرده است. ديابتيها هم متاسفانه اين تغييرات جدي را در زندگيشان کمتر ميپذيرند و ميگويند: «يعني من تا آخر عمر بايد قندم را کنترل کنم؟!» بنابراين يک فرد ديابتي بايد باور داشته باشد که از زمان ابتلايش به ديابت، زندگي جديدي براي او آغاز شده است؟! ببينيد؛ نيمي از بيماران ديابتي حداقل 7 نوع دارو مصرف ميکنند و بنابراين بايد سر ساعت، قبل غذا يا بعد غذا دارو بخورند. آنها بايد بخورنخورهاي زيادي براي خودشان درست کنند و همين نکات و تغييرات ميتواند فرد مبتلا به ديابت را تا حدودي خسته و افسرده کند. بايد بپذيريم که مراقبت از ديابت فرآيندي پيچيده و نيازمند انگيزه زياد است. به همين دليل، بسياري از بيماران در کنترل خود ناموفقاند. و شما چه پيشنهادي براي کنترل بهتر داريد؟ تحقيقات جديد نشان داده است که ما بايد کاري کنيم که بيمار مهارتهاي کنارآيي و سازگاري و تطابق با بيماري خودش را ياد بگيرد و کفايت فردي پيدا کند که هنگام برخورد با مسايل و مشکلات چهطور بايد کنار بيايد. بهطور مثال، اگر الان قندش بالاست چه کار کند؟ يا اگر قندش افت کرد چه کار کند؟ درباره اين مهارت بيشتر توضيح ميدهيد؟ بله؛ نخستين نکته اين است که از موقعيتهاي استرسزا پرهيز کنيم. به طور مثال، فرد ديابتي به مسافرت ميرود و غذا خوردناش دير شده است يا اينکه توي ترافيک مانده و عصبي و گرسنه است. در اين شرايط خود بيمار بايد آنقدر توانمند باشد که بتواند خودش را با روشهاي علمي درمان کند و تا اين اتفاق نيفتد کنترل ديابت امري محال است. کدام يک از حالتهاي بالا رفتن يا پايين آمدن قند ميتواند باعث آزردگي رواني ديابتيها شود؟ هر دو حالت ميتواند باعث کلافگي و بيقراري فرد ديابتي شود. به طور کلي نوسانات قندخون آزردگي رواني ميآورد. برخي نيز از انسولين ميترسند. تقريبا نيمي از بيماران با شنيدن نام انسولين تصور ميکنند که به آخر خط رسيدهاند يا وابسته به انسولين ميشوند و همين حالت نيز آزردگي رواني ايجاد ميکند. ديابت، خانوادهها را هم درگير ميکند؟ بله؛ ديابت يک بيماري خانوادگي است اما خانوادهها اغلب حالت افراط و تفريط دارند. به طور مثال، برخي خانوادهها پدر ديابتي دارند اما اعضاي خانواده ميگويند به ما ربط ندارد و خودش بايد ديابتاش را کنترل کند. در واقع، خانواده از پدرشان که مبتلا به ديابت است، حمايت نميکنند. فرد انگيزهاش را براي مراقبت از دست ميدهد. برخي نيز از آن طرف بام ميافتند و ميگويند: «پدر جان! تو که ميداني شيريني برايت بد است؛ چرا آن را ميخوري؟ چرا قرصات را نخوردي؟» اين خانوادهها نيز فرد ديابتي را که همواره مورد انتقاد قرار ميگيرد، دچار آزردگي رواني ميکنند. هر دو طيف خانوادهها باعث احساس گناه و خشم فرد مبتلا به ديابت ميشوند و در نتيجه، فرد کمتر از خود مراقبت ميکند و قندخون کنترل نميشود. حرف آخر بايد مهارت کنارآيي در بيماران ديابتي را افزايش دهيم. اين مهم با رعايت سه نکته امکانپذير است: عشق، ايمان و شوخطبعي. عشق ميتواند انگيزههاي درونيمان را افزايش دهد تا همديگر را بيشتر دوست داشته باشيم. نکته دوم، ايمان و تقويت آن است و سومين نکته شوخطبعي است؛ يعني اينکه در داخل خانوادهمان بتوانيم يک واقعه ناگوار را به نقطه مسخرهآميزي برسانيم و به آن بخنديم. از کجا بفهميم که يک فرد ديابتي افسرده شده يا نه؟ اگر 5 علامت از 8 علامت زير در فرد ديابتي به مدت 2هفته وجود داشته باشد، او افسرده شده است: 1 تغيير در خواب (خوابآلود شدن يا بيخواب شدن) 2 بياشتهايي يا پراشتهايي 3 انرژي پايين و خستگي مداوم 4 بيقراري و کندي رواني حرکتي در تمام اعمال و حرکات روزمره 5 تغيير حافظه 6 کاهش اعتماد به نفس 7 احساس گناه 8 فکر به خودکشي منبع:www.salamat.com /ج
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]