واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اشک دلقک ها نقش هاي جدي کمدين ها 1- جيم کري ( درخشش ابدي يک ذهن پاک) جيم کري را مي توان نمونه ي ناب کمدين هايي دانست که دوست دارند در ژانرهاي ديگر هم تجربه هاي متعددي کسب کنند. او همان قدر که در فيلم هاي کمدي و اجراي نقش هاي فانتزي راحت است، در فيلم هاي جدي تر هم نقش آفريني هاي قابل توجه اي ارائه مي دهد. شايد بهترين نقش جدي او جوئل باريش در فيلم درخشش ابدي يک ذهن پاک (2004) ساخته ي ميشل گندري باشد؛ مردي که تصميم مي گيرد خاطرات گذشته اش را از ذهن اش پاک کند. جيم کري تا به امروز در هيچ نقش جدي ديگري تا اين حد مجاب کننده نبوده است. نقش هاي جدي ديگر: نمايش ترومن، مردي روي ماه، مجستيک، شماره ي 23. 2- جک بلک ( کينگ کونگ) پيتر جکسون، تازه کار ساخت سه گانه ي سالار حلقه ها را تمام و اسکارها را درو کرده بود که تصميم گرفت کينگ کونگ (2005) را جلوي دوربين ببرد. به خاطر موفقيت خيره کننده ي سالار حلقه ها، جکسون نيوزلندي تبار مي توانست هر بازيگري را که مي خواست براي کينگ کونگ استخدام کند و او براي نقش کار گردان بلندپرواز فيلم، جک بلک را انتخاب کرد. بلک در مقابل جمعي از بازيگران کارکشته مثل آدرين برودي و نائومي واتس کم نمي آورد و کاملاً در خدمت فيلم است. شباهت ظاهري او به اورسون ولز هم نقطه قوتي براي جکسون است، چون تماشاگر راحت تر با کارگردان تشنه ي شهرت فيلم او ارتباط برقرار مي کند. نقش هاي جدي ديگر: مارگوت در عروسي. 3- جري لوئيس ( سلطان کمدي) جري لنگفورد، مجري محبوب برنامه ي کميک تلويزيون، زندگي عادي خود را مي گذراند تا اينکه رابرت دونيرو موي دماغ او مي شود و اجازه نمي دهد آب خوش از گلوي او پايين برود. مارتين اسکورسيزي براي نقش جري لنگفورد نام هاي بزرگي را مدنظر داشت؛ جاني کارسون، فرانک سيناترا و دين مارتين. اما دست آخر جري لوئيس را براي اين نقش انتخاب کرد؛ نقشي که با تمام کمدي هاي کلامي قبلي لوئيس تفاوت داشت و جالب اين است که هر چه داستان سلطان کمدي (1982) جلوتر مي رود، کيفيت بالاي نقش آفريني لوئيس راحت تر به چشم مي آيد. مارتين اسکورسيزي بعدها گفت که به نظرش در حق جري لوئيس ظلم شد و بازي طلايي او در اين فيلم ناديده گرفته شد. 4- آدام سندلر ( عشق گيج و منگ) عشق گيج و منگ (2002) همان فيلمي بود که بالاخره منتقداني که از بازي آدم سندلر ايرادهاي جورواجور مي گرفتند را قانع کرد که او بازيگري تواناست. نکته ي جالب اين بود که نقش سندلر در اين فيلم با نقش هايي که به واسطه ي آنها به شهرت رسيده بود ( بيلي مديسون و هپي گيلمور) تفاوت چنداني نداشت. در اينجا هم سندلر در جمع رفتارهاي عجيبي از خود نشان مي دهد و يک دفعه از کوره در مي رود. اما اين حرکات او به دليل واقع شدن در فضاي سينماي پل توماس اندرسون معناي تازه اي پيدا مي کند. نقش هاي جدي ديگر: بر من مسلط شو. 5- رابين ويليامز ( عکس يک ساعته) با اکران عکس يک ساعته (2002) براي اولين بار توانايي رابين ويليامز در به تصوير کشيدن زواياي تاريک وجود انسان به نمايش گذاشته شد. ويليامز براي نقش اش در اين فيلم گريم متفاوتي داشت و از همان ابتدا با ظاهر متفاوت اش تماشاگران را که به شمايل کميک او عادت کرده اند، شگفت زده مي کند. ساي پاريش مسئول چاپ عکس در مرکز خريد بزرگي است که به مرور به واسطه ي چاپ عکس هاي خانواده ي يورکين تمام فکر و ذکرش مشغول آنها مي شود. او از کار اخراج مي شود و چون ديگر نمي تواند به عکس هاي خانواده سرک بکشد، به هم مي ريزد. به مرور رازهايي درباره ي اين خانواده کشف مي کند که داستان را وارد فاز تازه اي مي کند. فيلم به لطف نقش آفريني منحصر به فرد ويليامز تا پايان سرپا مي ماند. نقش هاي جدي ديگر: ويل هانتينگ خوب، بي خوابي. 6- استيو کارل (ليتل ميس سانشاين) تماشاگران سينما کارل را در فيلم هاي گوينده اخبار و بروس توانا ديده اند و او را دوست دارند. او به تازگي در فيلم شب قرار و شام با احمق ها هم ظاهر شده است. اما هنرپيشه ي کمدي سريال اداره به جز ظاهري سرشار از لودگي، لايه هاي شخصيتي ديگري هم دارد. شاه نقش کارل در اين محدوده در فيلم ليتل ميس سانشاين (2006) شکل مي گيرد. او از دنياي کمدي به ميان خانواده اي ناهمگون پرت مي شود. کارل در اين فيلم نقش مرد ميانسالي تحصيلکرده و افسرده اي را بازي مي کند که ريش هم دارد. اين نقش در ابتدا به بيل موري و رابين ويليامز پيشنهاد شده بود اما دست آخر کارل بود که آن را بازي کرد و يکي از نقاط درخشان پرونده ي هنري اش را رقم زد. نقش هاي جدي ديگر: دن در زندگي واقعي. 7- ويل فرل (عجيب تر از افسانه) ويل فري با بازي در اين درام سوررئال از دنياي کمدي فاصله گرفت. فرل در عجيب تر از افسانه (2006) نقش مامور سازمان خدمات درآمد داخلي آمريکا را بازي مي کند که صدايي در سرش مي شنود که به نظر مي رسد داستان زندگي او را روايت مي کند. او خيلي زود متوجه مي شود که شخصيت تازه ترين رمان راوي ( اما تامپسون) است و قرار است که اين نوشته کشته شود. به اين ترتيب فرل وقت زيادي براي سر در آوردن از اين ماجرا و جلوگيري از مرگ اش ندارد. با وجود اينکه امکان برقراري رابطه اي عاطفي با مگي جيلنهال وجود دارد، جنبه هاي دم را غنيمت شمار هم وارد داستان مي شود و داستين هافمن هميشه سر به زير هم در فيلم حضور دارد اما باز هم مسئله ي مرگ قريب الوقوع و تلخي هاي مربوط به آن در نيمه ي دوم فيلم به موضوع اصلي تبديل مي شود. 8- استيو مارتين ( دختر فروشنده) بازي در دختر فروشنده (2005) براي استيو مارتين حکم عوض کردن آب و هواي پرونده ي کاري اش را داشت. او در اين درام سبک و روان نقش يکي از خواستگاران کلر دينز را بازي مي کند که در فروشگاهي به کار فروشندگي مشغول است. مارتين نقش آدم متشخص و جذاب را بازي مي کند که با خواستگار ديگر با نقش آفريني جيسون شوارتزمن زمين تا آسمان فرق دارد. دختر فروشنده فيلم رمانتيک شاد و سرخوشي نيست و به زواياي تاريک روابط مي پردازد. 9- ادي مروفي ( دختران رويايي) ادي مورفي در کنار نقش هاي کمدي اش نياز به نقش خاصي داشت که براي او اعتبار به همراه بياورد. نقش جيمز ارلي خواننده در فيلم موزيکال دختران رويايي (2006) همان نقش خاص بود که براي او نامزدي اسکار به ارمغان آورد. جيمز ارلي خواننده ي سرشناسي ست که کارش به مواد مخدر و فحشا کشيده مي شود و روز به روز بيشتر از روزهاي اوج فاصله مي گيرد. 10- پيتر سلرز ( حضور) پيتر سلرز در حضور (1979) در آخرين حضور سينمايي اش پيش از مرگ در 24 ژوئيه 1980 نقش چنسي گاردنر باغبان را بازي مي کند که روند نامتعارف زندگي اش طوري پيش مي رود که با تاجري متمول به نام بن راند ( ملوين داگلاس) دوست مي شود و خيلي زودي جايگاه خاصي در خانه ي او پيدا مي کند. چيزي نمي گذرد که چنسي، همان باغبان گمنام ديروز، به طور غيرمستقيم در حد و اندازه هاي مشاور کاخ سفيد ظاهر مي شود. حضور فيلمي هجوآميز است که داستانش را به آرامي پيش مي برد و در آن از حماقت هاي طاق و جفت سلرز هيچ خبري نيست. منبع:دنياي تصوير شماره 197 /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2862]