تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى پذيرد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816368887




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چگونه به هويدا و علم سيلي زدم(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چگونه به هويدا و علم سيلي زدم(2)
چگونه به هويدا و علم سيلي زدم(2)     اميرعباس هويدا دو عيب بسيار بزرگ داشت. اول از همه اين كه فوق‌العاده جاه‌طلب و تا مرز ديوانگي شيفته قدرت و خودنمايي بود. دومين ويژگي ناپسند هويدا، حسودي او بود. هويدا فوق‌العاده حسود بود و مايل بود به تنهايي كانون توجه اعليحضرت باشد و اصلاً تحمل ديدن محبت اعليحضرت به ديگران را نداشت. او در طول سيزده سال حكومت منحوس و ايران‌برانداز خود به جاي پرداختن به امور مملكت و استفاده از موقعيت ممتاز و تاريخي افزايش نرخ نفت كه سود خارق‌العاده‌اي را نصيب ايران كرد، وقت و انرژي خود را صرف از ميدان به در بردن رقباي احتمالي خود مي‌كرد و در اين رهگذر تا آنجا پيش رفت كه حتي عطاءالله خسرواني دبيركل حزب ايران نوين و دوست قديمي‌اش را كه مورد توجه اعليحضرت قرار گرفته بود از صحنه سياسي كشور خارج و خانه نشين كرد. من هميشه معتقد بوده و هستم كه يك نفر بيمار جنسي كه نمي‌تواند به طور طبيعي و نرمال غرايز جنسي خود را ارضاء كند، نبايد اداره امور يك مملكت و يك ملت را به عهده بگيرد. علت اين مطلب كاملاً واضح است و نياز به توضيح من ندارد. همه دانشمندان و اطباي بيماري‌هاي روحي و رواني پس از تحقيقات طولاني به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين‌گونه بيماران روحي و رواني ناخواسته تمايلات بيمارگونه خود را در تصميم‌گيريهاي روزمره خود تسري مي‌دهند. اكنون كه بيش از دو دهه از سقوط سلطنت پهلوي مي‌گذرد گروهي از محققين تاريخ سياسي و عده‌اي از نويسندگان و جمعي از سياستمداران حكومت سابق به اين نتيجه رسيده‌اند كه سوء مديريت و خلافكاري‌هاي هويدا و دار و دسته‌اش زير پاي رژيم را خالي كرد و مردم را رودرروي حكومت قرار داد. بنده هفت سال قبل از انقلاب يعني در تيرماه سال 1350 در جلسه‌اي كه خدمت شاه شرفياب بودم خدمت ايشان عرض كردم كه خيانت‌هاي آقاي هويدا دست كمي از مصدق ندارد و دولت هويدا براي كشور خطرناك است. شهبانو فرح در آن جلسه حضور داشتند و مي‌توانند شهادت بدهند.(3) اكنون مي‌خواهم براي نخستين بار پاسخ چند سئوال تاريخي را بدهم تا معلوم شود چرا هويدا از بهمن ماه سال 1343 تا مردادماه سال 1356 براي مدت 13 سال در رأس دولت ايران باقي ماند. مهم‌ترين عامل باقي ماندن هويدا در قدرت اين بود كه او به هيچ‌كدام از اعضاي خانواده پهلوي و ديبا «نه» نمي‌گفت. تا قبل از نخست‌وزيري هويدا اعضاي خانواده پهلوي و ديبا در گرفتن امكانات دولتي مشكل داشتند ولي هويدا به دفتر مخصوص شاه، دفتر مخصوص فرح، دفتر مخصوص ملكه مادر، دفتر مخصوص والاحضرت اشرف و سايرين هر چه مي‌خواستند مي‌داد. او براي گريز از قانون راه‌حل جالبي پيدا كرده بود. كساني كه در دولت كار كرده‌اند مي‌دانند كه نخست‌وزير و وزرا هر يك بودجه ويژه‌اي در اختيار دارند كه مي‌‌توانند بدون رسيد و بدون حساب و كتاب از آن استفاده كنند. ما حتي در اختيار سفراي خودمان در خارج از كشور هم اين پول را قرار مي‌داديم تا دست آنها در هزينه كردن باز باشد. اين بودجه مخصوص آن بود كه نخست‌وزير دستش باز باشد و اگر به مسافرت رفت و فرماندار و يا استاندار كسر بودجه داشتند و يا مردم يك منطقه نيازي خارج از برنامه داشتند به آنها كمك كند. البته در عمل نخست‌وزير و وزرا اين پول را متعلق به خود مي‌دانستند و آن را به جيب مي‌زدند. هويدا كه نخست‌وزير شد ميزان اين بودجه محرمانه را فوق‌العاده افزايش داد. شانس هويدا اين بود كه در زمان نخست‌وزيري‌اش قيمت نفت افزايش يافت و پول زيادي وارد خزانه مملكت ايران شد. اين پول زياد همه معايب دولت هويدا را پوشاند و هويدا با تزريق پول به افراد و روزنامه‌ها و منتقدان دهان آنها را مي‌بست و حتي حمايت آنها را هم مي‌خريد. هويدا هر فرد متنفذي از خانواده پهلوي و يا ديبا كه به او مراجعه مي‌كرد و چيزي مي‌‌خواست چند برابر ميزان درخواستي‌اش را به او مي‌پرداخت! او در برابر افراد خانواده پهلوي بسيار خاضع و خاشع بود و حتي دست فرزندان والاحضرت اشرف و والاحضرت شمس را هم مي‌بوسيد. در اينجا بايد بگويم يكي از لطمات بزرگي كه به حيثيت شاهنشاهي پهلوي وارد آمد دخالت افرادي از خانواده پهلوي در امور اقتصادي كشور و بعضاً سوء استفاده‌هاي مالي آنها بود. اعليحضرت از گذشته اموال شخصي خود و خانواده پهلوي را در بنياد پهلوي متمركز كرده بودند تا دارايي‌هاي شخصي آنها كار بكند و افراد خانواده پهلوي از سود آن منتفع گردند. افرادي مانند والاحضرت شمس پهلوي و يا شاهپور غلامرضا به بودجه دولت ناخنك مي‌زدند و از موقعيت خود سوءاستفاده مي‌كردند. هويدا در زمان نخست‌وزيري خود نه تنها با اين قبيل سوءاستفاده‌ها مبارزه نمي‌كرد و در برابرمطامع اين افراد نمي‌ايستاد بلكه كار غيرقانوني آنها را هم تسريع مي‌نمود! مسلم است يك چنين آدمي مورد توجه و محبت و علاقه افراد متنفذ و قدرتمند قرار مي‌گيرد! از همه بدتر اين كه مقامات عاليه دولتي و مناصب حساس مملكتي را به توصيه اين و آن به افراد بي‌لياقت واگذار مي‌نمود. متأسفانه شهبانو فرح و والاحضرت‌ها اشرف و شمس و ساير خواهران و برادران اعليحضرت جداً از هويدا حمايت مي‌كردند و هويدا با حقه‌بازي، مطبوعات و رجال قديمي و حتي مصدقي‌ها و توده‌اي‌ها را هم با خود همراه كرده و اعليحضرت كه مي‌ديد نداي مخالفي در ايران به گوش نمي‌رسد اين آرامش را به حساب موفقيت دولت هويدا مي‌گذاشت. در حالي كه حقيقت چيز ديگري بود. هويدا به وزارت اطلاعات دستور داده بود به مطبوعات طرفدار او پولهاي سخاوتمندانه‌اي از طريق آگهي‌هاي دولتي و سوبسيدهاي گوناگون داده شود و در مقابل مطبوعات مخالف او تعطيل شوند. بدين ترتيب مطبوعاتي كه از هويدا تعريف و تمجيد مي‌كردند باقي ماندند و به منظور گرفتن پول و امكانات بيشتر هر روز بيش از روز قبل از هويدا و دولت او تعريف و تمجيد مي‌كردند. هويدا همچنين رجال سياسي بازنشسته و مخالفان سابق و سياسيون جبهه ملي و ملي‌گراها و امثال آنها را وارد فعاليت‌هاي اقتصادي كرد و كساني كه تا قبل از دولت حسنعلي منصور عليه رژيم سلطنتي توطئه مي‌كردند زير چتر وزارت صنايع و معادن جمع شدند تا از كمك‌هاي سخاوتمندانه هويدا براي ايجاد كارخانجات صنعتي و مؤسسات اقتصادي بهره‌مند شوند! توده‌ايها و كمونيست‌هاي سابق را هم در مؤسسات دولتي و شبه دولتي گرد هم آورد و با حربه پول آنها را به كار گرفت. هدف هويدا اين بود كه تا زنده است بر مسند نخست‌وزيري باقي بماند. در پيگيري اين هدف هويدا امتيازات فراواني به دولت‌هاي عمده جهان مي‌داد كه من بعضي از اين امتيازات را مخالف منافع ملي ايران مي‌ديدم كه اوج آن درگيري من با اميرعباس هويدا بر سر مسئله استقلال بحرين از ايران بود. اگر به صورت جلسات هيأت دولت مراجعه شود همگان خواهند ديد كه من جداً در برابر نخست‌وزير ايستاده و با تجزيه بحرين از ايران مخالفت كرده بودم. حتي در مجلس شوراي ملي در روز قرائت گزارش نماينده سازمان ملل به گريه افتادم و همين گريه كردن من دستاويزي براي هويدا شد تا به اعليحضرت مراجعه كرده و مرا به مخالفت با منويات شاه مملكت متهم نمايد! بايد عرض كنم كه انتصاب هويدا به نخست‌وزيري اگر چه ظاهراً اتفاقي صورت گرفت اما هويدا نخست‌وزيري بود كه آمريكا، انگلستان و اسرائيل روي او توافق كرده بودند و به همين دليل اعليحضرت با آن كه چند بار كوشيد تا هويدا را كنار بگذارد و من يا اسدالله علم و يا هوشنگ انصاري را مأمور تشكيل كابينه نمايد، موفق نشد. اشكال بزرگ ديگر مسئله دين و مذهب هويدا بود. من چند بار شخصاً به اعليحضرت عرض كردم هيچ خوبيت ندارد در مملكت اسلامي و شيعه يك نفر بهايي نخست‌وزير باشد. بنده يك نفر متعصب مذهبي نيستم و چون در محيط آمريكا تحصيل و كار، زندگي كرده و با مباني دمكراسي و آزادي‌هاي فردي و شخصي آشنا هستم براي همه مردم حق انتخاب مذهب قائل هستم و معتقدم هركس آزاد است هر ديني را انتخاب كند و هيچ‌كس هم حق تحقير ديگران را به خاطر نوع دين آنها ندارد. اما در مملكتي كه همه مسلمان متعصب شيعه هستند نمي‌توان يك فرد بهايي را به نخست‌وزيري مسلمانان و رياست كابينه گمارد! من روزهاي حكومت پدرم را در سالهاي 1332 و 1333 را به ياد مي‌آورم كه طي آن نهضت وسيعي عليه بهائيان به راه افتاد و حتي عده‌اي به رهبري آقاي فلسفي واعظ مشهور مذهبي به معبد اصلي بهائيان موسوم به حظيره‌القدس حمله كرده و آن را ويران ساختند. متأسفانه اعليحضرت نه تنها از اين نصايح مشفقانه و دلسوزانه من استقبال نمي‌كردند بلكه مراجعات مكرر من به ايشان سبب بي‌مهري معظم له نسبت به چاكر گرديد و در اين شرايط ايشان هم جانب اميرعباس هويدا را گرفتند. در سال 1347 شرايطي به وجود آمد كه اعليحضرت تصميم گرفتند جلوي بلندپروازيهاي هويدا را بگيرند. ايشان در تابستان آن سال هنگامي كه در نوشهر بودند هويدا را خواستند و با او به تندي برخورد كرده و دستور دادند از بار حزبي كابينه بكاهد و بيشتر به فكر اقتصاد باشد. شاه فرمودند براي اين مملكت يك نفر آدم سياسي كه من باشم(!) كافي است و اگر شما نمي‌توانيد اين را بفهميد خوب است كنار برويد. موضوع اين است كه هويدا در مسافرت به آمريكا پايش را از گليمش بيشتر دراز كرده و مانند يك رئيس كشور عمل كرده بود، و شاه از اين مطلب ناراحت بود. من هميشه معتقد بوده و هستم كه هم اعراب فلسطين و هم كليميان فلسطين حق زندگي و داشتن كشور مستقل خود را دارند و عقيده برترم اين بوده و هست كه اعراب فلسطين و كليميان فلسطين بايد يك كشور فدراتيو تشكيل بدهند و داراي يك ميهن مشترك به صورت كنفدراسيون باشند. اما عقيده آقاي اميرعباس هويدا و بعضي از همفكرانش اين بود كه اعراب دشمن تاريخي ايران و ايرانيان هستند و در خاورميانه فقط سه كشور غير عرب ايران، تركيه و اسرائيل وجود دارند كه بايد بر عليه اعراب متحد شوند. هويدا اين فكر را در مخيله اعليحضرت جا انداخته بود و هر كجا مي‌نشست مي‌گفت اسلام دين اعراب است و ما بايد به فكر بازگشت به خويش باشيم و اديان باستاني خود را احياء كنيم! در دوران نخست‌وزيري هويدا آمد و شد اسرائيلي‌ها به ايران باب شد و ما هميشه از طرف دوستان عرب خود مانند پادشاه اردن هاشمي و پادشاه عربستان سعودي مورد انتقاد قرار مي‌گرفتيم و آنها نسبت به مسافرت محرمانه مقامات بلندپايه دولت اسرائيل به ايران گله‌مند بودند. در اين موقع كه از همه طرف تحت فشار قرار داشتم تنها اميدم اين بود كه والاحضرت شهناز دست از لجبازي برداشته و به خاطر فرزندمان هم كه شده است به ازدواج مجدد راضي شود. من پس از شنيدن اخبار و شايعات در مورد احتمال ازدواج قريب‌الوقوع والاحضرت شهناز با برادر پادشاه مراكش و اطلاع از اين امر كه شهبانوفرح براي اين ازدواج پادرمياني كرده است به سعدآباد مراجعه و نزد شهبانو فرح رفتم و از اين كم لطفي ايشان به سختي گلايه كردم. متأسفانه پاسخ شهبانو فرح غيرقابل تصور بود. ايشان كه در زمان دانشجويي و ورود به تهران براي حل مشكل گذرنامه و ارز دانشجويي به ملاقات من آمده و دست روي زانوانش گذاشته و ساكت و مؤدب در حضور من نشسته بود و تقاضاهايش را عنوان مي‌كرد، با لحني عصبي و ضمن به كار بردن الفاظ تند و غيرقابل تصور مرا به فساد اخلاقي متهم كرد و اظهار داشت كه وجود تو (زاهدي) عامل اصلي گرايش اعليحضرت به مجالس شبانه و معاشرت با زنان است. من با عصبانيت از حضور ايشان مرخص شدم و در جلوي در ورودي كاخ با هويدا كه براي ملاقات با اعليحضرت وارد كاخ مي‌شد مواجه گرديدم و چون از هويدا دل پري داشتم به محض ديدنش كشيده محكمي به گوش او نواختم. (به طوري كه پيپش از گوشه لبش افتاد!) هويدا پس از كتك خوردن به حضور اعليحضرت شرفياب شده و اجازة مرخص شدن از خدمت مي‌خواهد، و در توجيه اين تصميم مي‌گويد: «من نمي‌توانم رئيس دولتي باشم كه آقاي زاهدي در حضور ساير اعضاي كابينه به من فحش ناموسي مي‌دهد و كشيده به گوشم مي‌نوازد!» آن طور كه معينيان تعريف مي‌كرد شهبانو فرح در آن جلسه حضور داشته و از هويدا دفاع مي‌كند و به اعليحضرت توصيه مي‌كند تا مرا (زاهدي) امر به استعفا كند. بار ديگر در پيشگاه تاريخ شهادت مي‌دهم كه اگر حمايتهاي بي‌دريغ شهبانو فرح از هويدا نبود در سال 1347 اعليحضرت در صدد كنار گذاشتن هويدا بودند. پس از اين وقايع اعليحضرت چاكر را احضار و فرمودند: «چرا توي گوش هويدا زديد؟» مطالبي را عرض كردم. ايشان داستانهاي ضد و نقيضي را تعريف كردند و از جمله اظهار داشتند الآن در مصر جمال عبدالناصر سر كار است كه اساس كارش را دشمني با ايران گذاشته و با عراق هم مشكلات خطرناكي داريم و هويدا موفق شده است حمايت غرب از ايران در مواجهه احتمالي با مصر و عراق را فراهم آورد و هويدا خيلي مورد احترام و علاقه اسرائيلي‌ها است و اگر ما درگير جنگ با اعراب شويم اسرائيل به حمايت ما وارد جنگ خواهد شد و... داستانهايي كه اعليحضرت تعريف مي‌كردند براي من قابل فهم و قبول نبودند. معهذا با ادب تمام آنها را تا به آخر گوش كردم و در پايان عرض كردم حالا امر ملوكانه در مورد وضعيت حقير چيست؟ اعليحضرت فرمودند ما صلاح مي‌دانيم شما يك مدت از ايران دور باشيد و به امورات ما در خارج از كشور بپردازيد. ايشان با رفتن من به انگلستان مخالفت كردند و فرمودند در حال حاضر واشنگتن براي ما در درجه اول اهميت است و بهتر است شما به سفارت ايران در ايالات متحده برويد. بنده همزمان با تصدي سفارت ايران در آمريكا سفير آكروديته ايران در مكزيك و پرو و السالوادور بودم و به اين ترتيب مسئوليت بزرگي را به عهده گرفتم كه تا انقلاب اسلامي سال 1357 ادامه داشت. بنده در آمريكا هم از دشمني و عداوت هويدا در امان نبودم و به ويژه برادر او به نام فريدون هويدا كه نماينده دائمي ايران در سازمان ملل متحد بود اقدامات موازي با اقدامات سفارت ايران در واشنگتن انجام مي‌داد و بنده مجبور بودم انرژي و اوقات خود را صرف خنثي كردن اقدامات مخرب او نمايم. علت موفقيت هويدا و باقيماندن او در پست نخست‌وزيري براي مدت طولاني كه او را ركورد شكن همه نخست‌وزيران تاريخ ايران كرد اين بود كه در برابر اعليحضرت تسليم محض بود و اصلاً نمي‌توانست «نه» بگويد! او حتي موقعي كه قرار شد به زندان برود و اعليحضرت به او پيشنهاد كرد براي خوابيدن سر و صداها مدتي در زندان دژبان اقامت كند با خوشرويي اين امر را پذيرفت! من به خود هويدا و به وزراي اقتصادي او بارها هشدار دادم كه مواظب تورم Infletion باشند اما هويدا احمقانه ميگفت جيبم سنگينه، كمي پول مي‌خواد! هويدا درآمد نفتي عظيم مملكت را صرف امور تجملي كرد و اصلاح‌طلبي و تجددطلبي او سطحي و روبنايي بود. در تظاهر به مدرنيسم هيچكس مانند هويدا عمل نمي‌كرد. در اين شرايط فساد مالي اجتناب‌ناپذير بود. در خريدهاي كلان خارجي كه انجام مي‌شد بلااستثنا از خارجي‌ها پورسانت مي‌گرفتند. متأسفانه هويدا و اطرافيانش مي‌دزديدند و مردم اين دزدي‌ها را به حساب شاه مملكت مي‌گذاشتند و مي‌گفتند همه اينها از شاهه! وزراي فاسد كابينه ضعيف هويدا به منظور دريافت پورسانت به خريدهاي غيرضروري مي‌پرداختند. مثلاً در حاليكه بازار قند و شكر در كشور اشباع بود ده‌ها كشتي حامل شكر در آب‌هاي خليج فارس منتظر نوبت پهلوگيري در اسكله و تخليه بار خود بودند و گاهي اين نوبت انتظار دو سال طول مي‌كشيد و كشتي‌ها چندين برابر ارزش محموله خود دمورانژ (خسارت ديركرد تأخير) دريافت مي‌كردند. يا صدها كشتي حامل برنج آن قدر روي دريا باقي مي‌ماندند و موفق به تخليه نمي‌شدند كه برنج در گرماي 45 درجه خليج فارس فاسد مي‌شد و آن را به دريا مي‌ريختند! بزرگترين ضربات به پيكره رژيم شاهنشاهي را هويدا در طول سيزده سال زمامداري خود وارد آورد و مردم از اينكه مي‌ديدند هويدا دست بهائيان و يهوديان را در همه امور مملكت باز گذاشته ناراضي بودند و دنبال بهانه‌اي براي قيام مي‌گشتند كه اين بهانه را هم خود هويدا به دست آنها داد و با چاپ نامه عليه (آيت‌الله) خميني موجبات شورش عمومي را فراهم آورد! پي‌نوشت ها :   3. فرح پهلوي در كتاب خاطراتش تحت عنوان: «زندگي من» و يا «هزار و يك روز من» به اين مطلب اشاره كرده و گفته كه اردشير زاهدي هميشه با هويدا مخالف بود و او را براي رژيم خطرناك مي‌دانست. مادر فرح پهلوي (فريده ديبا) هم در كتاب مشهور و جسورانه‌اش به نام: «دخترم فرح» صحنه‌هايي از دعوا و رقابت‌هاي زاهدي و هويدا را تصوير كرده است. منبع:25 سال در كنار پادشاه، خاطرات اردشير زاهدي، انتشارات عطائي، تهران، 1381   منبع:www.dowran.ir /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 786]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن