تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):گناهانى كه باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829401863




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

و نرگس دوباره سر برآورد از خاك سرخ‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: و نرگس دوباره سر برآورد از خاك سرخ‌
جام جم آنلاين: وقتي شب تيره چتر سياه خويش را بر سر شهر من كشيد و آنگاه كه تير كينه زنگيان مست بر خاك من باريدن گرفت،‌ چلچله‌ها از آواز افتادند و عاشقي از ياد مرغكان آشيانه ساخته بر فراز سروها رفت.


آري وقتي كه شب رسيد همه جا از بوي گوگرد و حس سرد سرب آكنده شد. نرگس، كه به همت دست‌هاي مهربان بهاري در هر كوچه از خاك مهربان ديارم رسته بود، زير سم اسب‌هاي آهني زنگي‌ها جان داد و صداي هق‌هق نسترن‌ها در هياهوي پرنده‌هاي فولادي كه نعره مرگ سر داده بودند، گم شد و ديگر نشاني از ردپاي پرستوها كه هميشه بر شاخه‌هاي نخل‌ها به ياري جفت خويش، طرح آشيانه‌اي امن را مي‌ريختند، نماند.

آن روز كه سگ‌هاي وحشي، دندان‌هاي آهني و تيز خود را بر تن زنان و مردان بي‌پناه شهر من فرومي‌بردند تا حس خونخواري خويش را ارضا كنند،‌ آن روز كه راكت‌هاي ساخت دول فخيمه دموكرات و سوسيال دموكرات و ليبرال دموكرات و چه و چه بر سقف مدرسه دخترانه گوهر فرود آمد و آن را با خاك يكي كرد، آن روز كه «زمرد» دختر جاسم نتوانست در بازگشت از راه مدرسه، پيكر نحيف خويش را در پناه جان‌پناهي از بارش خمپاره‌هاي ساخت كمپاني‌هاي چندمليتي دوستدار حقوق بشر در امان نگه دارد و برادرش سهراب تكه بريده دست او را تنها از تاول‌هايي كه يادگار كار زمرد در مزرعه بود، شناخت... آن روز كدام وجدان صادق از زخم زمرد گفت؟! و كدام شاعر توانست جاسم را آن جور كه دق كرد، تصوير كند.

كدام قلم از ضجه‌هاي جانسوز مادري نوشت كه پنج پاره تنش همگي در يك گور جاي گرفتند؟! كدام حنجره، غم غريبي در خاك آشنا را فرياد كرد؟! كدام دست بر سينه غريبه‌هايي زد كه با رسم نويني از تاراج، به روسفيدي چنگيز آمدند؟! و كدام بنگاه بين‌المللي توزيع عاطفه در مرگ تلخ زمردها به خود زحمت داد كه حتي از سر تكليف از روي كهنه‌مشق‌هاي تمدن بيمار، يادي از قربانيان تجاوز و غارتگري كند ... كدام وجدان؟ كدام دولت مدعي حقوق بشر و كدام سازمان طرفدار صلح و... .

شهر من در آتش كينه زنگيان مست سوخت. مردم خونگرم شهرم اسير چنگال شب شدند. دست پليد مزدوران دريده چشم، خانه‌هاي شهر مرا غارت كرد و ساكنان آن را كوچه به كوچه دنبال كرد و با مسلسل قهر به ديوارشان دوخت. كوچه‌هاي شهر من جولانگاه عربده‌كشان سياه‌مست شد.

آري شهر من سوخت و تكيد اما؛ سروهاي سربلند شهر من استوار و پابرجا ماندند و شمع فروزان پايداري را تا دميدن صبح فردا افروخته نگاه داشتند. جان دادند تا جاودانه بمانند و جاودانه ماندند تا تاريخ در صفحات خود، براي نسل‌هاي فردا از دفع تجاوز روايت‌ها كند.

ماندند تا رسم ماندن و مردانه ماندن برچيده نشود. ماندند تا مهر عاشقانه جان دادن در راه خاك مهربان خويش را در لابه‌لاي زخم‌هاي سينه‌هاي مجروحشان حك كنند. ماندند تا مبادا نشاني سرچشمه زلال پاكي از يادها رخت بربندد و ردپاي عشق در امتداد نگاه جستجوگران آن گم شود.

ماندند تا ديو مست تجاوز روياي يك دم آسوده آرميدن بر خاك گلگون نرگس‌ها را با خود به گور برد. ماندند تا مدرسه گوهر دوباره برپا شود و بچه‌ها دوباره در پناه قامت نخل‌هاي سربلند، راه مدرسه را در پيش گيرند و در برگ برگ مشق فردايشان از مرگ جانسوز زمرد بنويسند و از مرگ كودكي كه از سينه شكافته مادرش شير سرخ نوشيد.

ماندند تا رسم پاسداري از حرمت ناموس و كيش و خاك تا انتهاي تاريخ، سرمشق مردان و زناني شود كه عزت و شرف را جستجو مي‌كنند. ماندند تا عظمت سربلند رفتن را در برابر ديدگان جهانيان به تصوير كشند. ماندند تا دوباره نرگس از خاك سر برآورد و چلچله‌ها دوباره بر سر نخل‌ها سرود دلنشين زندگي را سردهند.

عبدالله زاويه‌
 پنجشنبه 2 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن