واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نبرد خاموش انیس و ستایشدر سریال ستایش به خانواده و احترام فرزندان به پدر و مادر توجه شده استسریال «ستایش» بار دیگر نشان داد كه قصههایی از جنس زمان و واقعگرایی تا چه حد میتواند در جذب و رضایت مخاطب تاثیر داشته باشد. بویژه آن دست از سریالهایی كه واجد قصهای هستند كه مبتلأ به هر دو نسل والدین و فرزندان باشد.
معضلاتی كه نسل جدید و قدیم را به ویژه در بستر نهاد و مناسبات خانوادگی به یكدیگر رسانده و از دردی مشترك سخن میگویند.تضاد و كشمكش فارغ از وجوه انسانی و اجتماعیاش از حیث دراماتیكی و قصهگویی نیز قابلیتهای نمایش بالایی دارد و ستایش بر همین مبنا، تقابل و تضاد نسلی را در زمان جنگ و دهه 60 روایت میكند.سعید سلطانی درستایش سعی میكند بین دغدغههای شخصیاش درباره فرهنگ و تاریخ و روانشناسی مخاطب عام، ارتباط برقرار كرده و تعادل بین روایت و درام را تضمین سازد.در ستایش در واقع شاهد طرح مسائل تاریخی و اجتماعی در زمان جنگ هستیم كه در بستر یك روایت داستانی و ملزم به عناصر و مولفههای دراماتیك سعی میكند قصهاش را روایت كند تا هیچكدام از وجوه دوگانه آن در حجم ساختاری یكدیگر هضم یا حذف نشوند.به عبارت دیگر سلطانی تلاش میكند تا جدیت و اهمیت سویه تاریخی ـ اجتماعی داستان را با روان بودن روایت و جذابیت فرمی حفظ كرده و بین آن دو توازن منطقی برقرار كند.او فضای سنتی و كلاسیك روایت در سریالسازی را مبنای كار خود قرار میدهد. در این بسترسازی، كارگردان سعی كرده از المانهای مختلفی در ایجاد موقعیت تاریخی قصه استفاده كند.اساسا سلطانی به عنصر زمان و حضور حس تاریخی در روایت قصه خود علاقه زیادی دارد و این سریال نیز یك برهه زمانی دیگر ازتاریخ معاصر را بستر كار قرار میدهد.سعید سلطانی درستایش سعی میكند بین دغدغههای شخصیاش درباره فرهنگ و تاریخ و روانشناسی مخاطب عام، ارتباط برقرار كرده و تعادل بین روایت و درام را تضمین سازد.این عناصر و تمهیدات فیزیكی هم مبتنی بر شخصیتپردازیهای داستان صورت گرفته و مفاهیم و معانی نهفته در قصه را بازنمایی میكند و هم سویه جامعهشناختی داشته و میتوان به بازشناسی تاریخ معاصر در آن پرداخت.شاید سریال ستایش را در یك قیاس كلی از حیث درام و موقعیت اجتماعی بتوان با سریال «نرگس» ساخته سیروس مقدم مقایسه كرد، چون در هر دو آنها تفاوت و تضادهای نسلی و فرآیند دراماتیكی و تربیتی دستمایه اصلی قصهپردازی قرار گرفته و حتی بسیاری از شخصیتهای آن از لحاظ شخصیتپردازی به هم نزدیك هستند. جالب اینكه نام شخصیت اصلی هر دو قصه یكی است.
سریال ستایش در واقع قصه دو پدر را روایت میكند به نامهای حشمت فردوس و محمود نادری كه نماینده نسل گذشته هستند و تمام امید و آرزویشان را در زندگی و خلق و خوی پسرانشان پی میگیرند كه به زعم آنان باید ادامه دهنده همان مسیری باشند كه آنها پیموده یا به آنها آموختهاند.این دو براساس همان نگاهی كه «پسر كو ندارد نشان از پدر» براین گمانند كه پسرانشان همانگونه فكر و زندگی كنند كه آنها از زندگی انتظار داشتند. اما پسرها راه و مرامی دیگر در پیش گرفتهاند. راهی كه اگرچه طغیان یا لجبازی با پدر نیست، اما همگام و همراه با آنها هم نیست.فرار و گریز محمد از سربازی و تلاش او برای ترك ایران، نماد بارز این ستیز و دوگانگی است. پدر امیدوار است تا پسر تكیهگاه، افتخار و اعتبار او در همین جامعه شود اما پسر اعتبار و رویاهایش را در سرزمینی دیگر و با اندیشهها و آرمانهای دیگر جستجو میكند و عاقبت هم در جوانی بامرگ روبهرو میشود و از دنیا میرود.البته از حیث تاریخی، قصه زمانی رخ میدهد كه هنوز نظام اجتماعی و مناسبات نسلی در آن به اندازه امروز، پررنگ نبوده و تنوع زیستی ـ فرهنگی دو نسل فاصله چندانی با هم ندارد.اساسا نهاد خانواده و مناسبات و احترامهای سنتی كه فرزندان به ویژه به پدر داشتند در این قصه برجسته شده است.یك نوع قصه پدرانه و فضای مردانه را میتوان در این سریال احساس كرد كه بیش از هر چیز جنس بازی داریوش ارجمند به آن دامن میزند. با این حال با تصاویر متفاوتی از هر دو نسل روبهرو هستیم كه البته زیست ـ جهان مشابه و مشتركی هم با دارند.
مثلا محمود و حشمت هر دو نماد مردان قدیم و پدران سنتی هستند كه یكی مذهبی و دیگری معمولیتر است یا پسران و دختران هم با بازی مهدی سلوكی، مهدی پاكدل و نرگس محمدی 3 تصویر از نسل جدیدتر را نمایندگی میكنند. هر چند كه میان دغدغهها و جهان آنها تفاوتهای زیادی به چشم میخورد.شخصیت محوری این سریال اما ستایش خواهر مهدی است كه نام سریال هم براساس شخصیت او شكل گرفته است. در واقع قهرمان اصلی داستان زنی به نام ستایش است كه هر چقدر داستان پیش میرود موقعیت او برجستهتر شده و به مركز ثقل قصه بدل میشود.جالب اینكه در دعوای دو نسل و تضادهای پدران و پسران، خواهری مثل ستایش نه میتواند طغیانگر باشد و نه همچون زنان سنتی مطیع و رام.به همین خاطر است كه این قصه را باید یك تراژدی زنانه دانست كه موقعیت پیچیده، دشوار و حساس یك زن را در بستر مناسبات اجتماعی به تصویر میكشد و باید منتظر بود و دید این راه دشوار زن بودن در درون یك قصه مردانه به كجا ختم میشود. البته در این میان نباید بسادگی از كنار شخصیت انیس گذشت.او عروس اول حشمت است و به همه مال و منال او چشم دوخته است. انیس را میتوان منفیترین شخصیت سریال ستایش دانست.
زیادهخواهی او تمامی ندارد و به دلایل عقدههای شخصیتی بشدت از حشمت متنفر است و میخواهد از او انتقام بگیرد. انتقام او مانند آتش زیرخاكستر است كــه به آرامی خاندان حشمت را تهدید میكند.انیس مخفیانه مقابل ستایش و طاهر ایستاده و تصمیم دارد آنها را به هر شكل كه شده از خاندان حشمت حذف كند.دسیسهها و سنگاندازیهای او هر روز بیشتر میشود و همین توطئههاست كه داستان ستایش را پرافت و خیز میكند. حال باید منتظر ماند و دید در این بازی ستایش برنده میشود یا انیس.بخش سینما وتلویزیون تبیان منبع:جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]