واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - در احوال مدیر فرهنگی پاسخ بعضی از آدمها، بُمب«احساس»اند که به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول، وقتی حُکم انتصابشان را میگیرند، زود دست به کار میشوند و با نیَّتی خالص و از هزینه شخصی، هدیهای را برای مدیر بالاتر میگیرند(یا چیزی از سر مهربانی مینویسند)... گروه دوم، با این که دارند از احساس میمیرند(!) اما به هزار دلیل، از نوشتن یا تشکر، پرهیز میکنند. گروه اول و دوم، هر دو همکارانی عزیزاند. خوب است تلاش کنی دستخط گروه اول را در قابی، چیزی بگذاری تا بدانند که پاسخشان برایت مهم بوده است. بلاتکلیفی همیشه و در ابتدای کار، همکارانی پیدا میشوند که بهخاطر دشواریهای اداری یا سیاستهای اشتباه مدیران پیشین، بلاتکلیف ماندهاند. حضور«مدیر تازه از راه رسیده»، امیدوارشان میکنند و کِیکِی میکنند که مدیر تازه را ببینند. این که با آنان دیدار کنی، خوب است اما حواست باشد که منتظر وعدهای شایسته و امیدبخشاند. تا به کارشان سر و سامان ندادهای، از دیدار پرهیز کن اما به شیوههایی نشان بده که از حالشان غافل نیستی و چون محیط کار، فرهنگی است، لازم است که بدانند متوجه حضورشان هستی. شاید یکی از راهها این باشد که از راه مسئولان اداری، پیگیر کارشان باشی تا از همان مسیر، ماجرا را بشنوند... البته آماده هم باش که نشنوند! دردسر گاهی همه همکاران اصلی درباره کسی مُتَّفق میشوند که شایسته سِمَتش نیست. در این مواقع، کارت بسیار سخت میشود. اگر بخواهی از همکاریاش استفاده کنی، در هماهنگی با همکاران دیگر، دچار مشکل خواهد شد و اگر بخواهی از مجموعه، جدایش کنی، همکاری متناسب و مناسب را از دست میدهی. به جای تصمیمگیری شتابزده، کمی فکر کن!... شاید بتوانی در جایی که از همکاران فاصله داشته باشد، اما دور هم نباشد، از همکاریاش استفاده بهتری کنی. اینجوری هم او را از دست نخواهی داد و هم اصطکاکش را با دیگران، کم خواهی کرد. دلگرمی یکی از شانسهای بزرگی که ممکن است سراغ یک مدیر فرهنگی بیاید، همراهی همکاران حراستیِ خوشفکر یا مشابهان آنان در بخشهای دیگر است. برای انتصاب آدمها، میتوانی با آنان همفکریِ دلگرمکنندهای کنی و با خیال راحت، حکمشان را بنویسی. گاهی پیش میآید که کسی را برای کاری انتخاب میکنی اما پیشینهای که دیگران از او میدانند با آنچه که در ذهن داری، متفاوت و حتی متضاد میشود. در اینجور مواقع، اگر یقین داری که پیشینه مشهور منتخبت، از سر عناد دیگران یا بدبینیشان مانده، تلاش کن که از ذات پاک آدمها دفاع و همکاران حراستی را هم متوجه این نکته کنی که آدمهای پیشین، با بغضهای شخصی، سبب شدهاند پرونده منتخبت را سنگین کردهاند و او، از اتهامهای مطرح شده دور است... و یا پس از مرتکب شدن، پشیمان شده و میتواند گذشته را جبران کند. این، به«الهی دیدن» آدمها از نگاه خداوند، نزدیکتر است ظاهراً. بزرگترها به آدمهای پیشکسوت، بسیار احترام بگذار و کاری کن که بدانند برایشان ارزش قایلی. یادت نرود که اگر در قلبت به استفاده از همکاریشان معتقد نیستی، ادای احترام و حکمزدن را درنیاوری که آنان، بیش و پیش از تو، این بازیها را کهنه کردهاند. تلاش کن که مرتب از آنان نظر بخواهی و اگر منع اداری نداری، از نظر آنان استفاده کن! بهترین جای استفاده از بزرگترها، در مقام مشاور است... البته نه مشاوری که فقط اسم و رسمی داشته باشد و در هیچجا، نظرش اِعمال نشود. از بزرگترها، در مقام مدیر استفاده نکن!... هم تاب و حوصله قدیم را ندارند که تنشهای اداری را دنبال کنند تا حل شوند... هم ممکن است کُندیِ تحلیلهای پختهشان، سرعت نیروهای تازهنَفَس جوان را بگیرد و آنان را خسته کند. بدترین اتفاقی که پیامدِ این حالت خواهد شد، این است که همکاران جوان و مدیر کهنسال، در مسیر تنشهای بعدی، نزد هم بیحرمت خواهند شد. ادامه: انشاءالله روز سهشنبه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]