تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804305853




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پيشگامان شعر حماسي مذهبي، پيش از ابن حسام خوسفي (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پيشگامان شعر حماسي مذهبي، پيش از ابن حسام خوسفي (2)
پيشگامان شعر حماسي مذهبي، پيش از ابن حسام خوسفي (2)   نويسنده:دکتر احمد اميري خراساني*     قوامي رازي شاعر نيمه ي اول قرن ششم و از مناقب خوانان شيعه بوده است. در اشعارش فقط خود را تالي سنايي مي داند و نام هيچ شاعر ديگري را نمي برد (1). ممدوحان او بيشتر همان حاکمان زمانش و نقيبان شيعه ي شهر ري بوده اند. در حدود 3348 بيت شامل قصيده و قطعه و غزل از او باقي مانده است. شهرت اشعارش بر مطالب عاليه و مضامين حکيمانه از قبيل پند و موعظت و بي وفايي دنيا و... دلالت دارد؛ چون شيعه ي اثني عشري بوده است، صريحاً در اشعار خود به اين نعمت شکر مي گويد و مباهات مي کند و به اسامي ائمه (ع) و به شرايط امامت از قبيل نص و علم و عصمت - تصريح مي کند، شعرش در ميان تشيع رواج تمام و رونقي بسزا يافته است(2). در قصيده ي زير که بخشي از اصل قصيده است، تبلور اعتقادات شيعي او مبني بر حقانيت وصايت علي (ع) و ائمه هدي (ع) به وضوح، نمايان است. چو صاحب شريعت پس از کردگار ثنا گوي بر صاحب ذوالفقار سپهدار اسلام شير خداي امير عرب سيد بردبار گزارنده در ياري شرع تيغ بر آرند از بت پرستان دمار... ز بعد علي يازده سيدند به ميدان دين در، ز عصمت سوار همه پاک و معصوم و نص از خداي پيمبر وقار و فرشته شعار ز جد و پدر يافته علم دين نه از روزگار و نه ز آموزگار يکي مانده زيشان نهان در جهان جهاني ازو مانده در انتظار... نه نيکو بود يوسف خوب روي به چنگال گرگان زنهار خوار بدين وقت، مهدي نيايد برون به شب شمس کي تابد از کوهسار چو آيد به سر مدت مصلحت نشيند ز باران رحمت غبار ز کعبه ندا در دهد جبرئيل که باطل نهان گشت و حق آشکار (3) نمونه ي اين اشعار که حاکي از اعتقادات شيعي او و توحيد و مناجات و منقبت پيغمبر (ص) و علي (ع)است، در سراسر ديوانش يافت مي شود؛ از جمله: پيرايه ي مردان خدا، حيدر کرار آن هم نسب و هم نفس احمد مختار آن حاجب بار در اسرار پيمبر آن مير دلير سپه دين جهاندار شاهي شده هم گوهر او احمد مرسل شيري شده همشيره ي او جعفر طيار سلطان شريعت را او بود سپرکش ميدان شجاعت را او بود سپهدار جان کرد فداي نبي الله و همي گفت تقصير همي باشد و معذور همي دار از جان و روان سوخته ي آل رسولم و اصحاب نبي را به دل و ديده خريدار (4) در موعظه و نصيحت و حقانيت مذهب اثني عشري مي گويد: حب اهل البيت و اصحاب آنچنان دارم به طبع کم به تيغ از دوستيشان باز نتوان داشتن مهر جان و عقل چون ابوبکر و عمر ليک نتوانم علي را بعد عثمان داشتن اي قوامي زين سخنها کان گوهر گشته اي گر چه کارت پيش از اين بوده ست دکان داشتن (5) $ سيد حسن غزنوي از شاعران معروف قرن ششم که به قولي، کمال الدين اصفهاني و مجير بيلقاني و عراقي، همه شاگرد مکتب اويند و به فضل وي مقر و معترف؛ مخصوصاً جمعي قصيده ي فخريه ي سيد را که کسي قبل از او بدان گونه شعر نگفته و در فن مفاخرت، مقتداي شعراي ديگر محسوب مي شود، جواب گفته و بر روش آن قصيده شعر گفته اند (6). قصيده ي مزبور با اين ابيات شروع مي شود: داند جهان که قره عين پيمبرم شايسته ميوه ي دل زهرا و حيدرم دريا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم چون گشت روشنش که چه پاکيزه گوهرم (7) و نيز: من نور سلاله ي رسولم من بنده ي سايه ي خدايم (8) $ خاقاني وي نيز در سراسر اشعار خود جابه جا علاقمندي و عشق خود را به مذهب و دين نشان داده است، به ويژه که در گونه اي از اين اشعار، صاحب سبک و شهره شده است. از جمله مي توان به اشعاري اشاره کرد که بر بالين حضرت رسول (ص) و در مدح کعبه و نعت پيامبر (ص) سروده است و در ديوان او بوفور يافت مي شود: بنده خاقاني و نعت سربالين رسول تاش تحسين ز ملک در صف اعلي شنوند فخر من بنده ز خاک در احمد بيند لاف دريا زدنم عنبر سارا شنوند نعت صدر نبوي به که به غربت گويم بانگ کوس ملکي به که به صحرا شنوند نکنم مدح که من مرثيه گوي کرمم چون کرم مرد ز من بانگ معزا شنوند (9) خاقاني از اين نمونه اشعار فراوان دارد، به طوري که وي را شاعر کعبه هم لقب داده اند.   نظامي   وي که از جمله شاعران بزرگ و رکن رکين ادب فارسي است، شاعري است که به قول خود او هيچ گاه لب به مي آلوده نکرده و نماز شب خوان بوده است:   به يزدان قسم تا که من بوده ام به مي دامن لب نيالوده ام مخزن الاسرار، اين کتاب سترگ و پرارزش را در عنفوان راه و سلوک معنوي خود سروده است. همه جا شعر خود را ملهم از عنايات باري تعالي و الطاف پيامبر (ص) مي داند. وقتي مدح باري تعالي و پيامر را مي کند؛ در حقيقت نوعي نازش و مباهات و روح حماسي در سخنش مشاهده مي شود، به ويژه آن که در بحر متقارب - بحر آشناي اشعار حماسي - سروده است: من آن ذره خردم از ديده دور که نيروي تو بر من افکند نور به نيروي تو چون پديد آمدم در گنجها را کليد آمدم به سر بردم اول بساط سخن دگر ره کنم تازه درج کهن به اول سخن داديم دستگاه به آخر قدم نيز بنماي راه صفايي ده اين خاک تاريک را که به بيند اين راه باريک را برآنم کزين ره بدين تنگناي به خشنودي تو زنم دست و پاي حفاظت چنان باد در کار من که خشنود گردي زگفتار من چو از راه خشنودي آيم برت نپيچم سر از قول پيغمبرت (10) اين ابيات همگي بيانگر روح خداجويي و تعهد و تقيد به مذهب و دورنمايي از روح تعبد و پايبندي نظامي به دين و مذهب است.   علاءالدوله سمناني   وي نيز از عارفان بزرگي است که به معتقدات خود اشاره کرده و بدانها افتخار مي کند:   منم پيرو راستين محمد ز مستر شدان کمين محمد سرم بر سر آستان محمد لبم بر لب آستين محمد شده رهبرم در طيقت علي جز او نيست رهبر به دين محمد بود صحت جده ام در نسب مبين چو نور مبين محمد چو اين ميوه ام هست آن شاخسار به جان زان شدم من رهين محمد علاءالدوله انصاف ده در جهان چه دين به ز دين مبين محمد علا با علي نسبتستي تمام معين يافت زآب و زمين محمد ز حسن حسن برخوري وز حسين شوي در معارف امين محمد ايا رب، تو کن عون آل العبا که اين است نقش نگين محمد حسن يا حسين، فاطمه با علي بدند بر يسار و يمين محمد تولا بديشان کن ار مؤمني تبرا ز اعداء دين محمد (11)   خواجو   وي از شاعران بزرگ شيعه مذهبي است که عقايد خود را به هيچ وجه انکار نکرده است. عشق او به اهل بيت و به ويژه مولا علي (ع) در اشعارش واضح و هويدا است. در قصيده اي در منقبت مولا علي (ع)چنين گويد:   جان ثناخوان من تا ابد از مدحتش باز نيايد چو مرغ از گل و برگ سمن در ره مهرش فلک مشوره با من کند زانکه بود مستشار نزد خرد مؤتمن چون ببرم از جهان حسرت آل رسول روز جزا در برم سوخته بيني کفن سرو قد کلک من چون متمايل شود ريزدش از چين زلف نافه ي چيني به من گفته ي خواجو گلي است رسته ز گلزار جان کايد از انفاس او بوي خرد بي سخن (12) در ترکيب بندي، ضمن مدح مولا علي (ع) و ائمه اثني عشر (ع) اگر چه خود را مالک ملک معرفت مي داند و اين که دل او شمع انجمن است و روشني بخش محفل ديگران، همه ي اين افتخارات را در سايه ي اهل بيت ارزش مي دهد: مرا که مالک ملک ملوک معرفتم جهان معرفت و ملک دين مسخر باد دلم که مهر زند آل زر بر احکامش فداي حکم جهانگير آل حيدر باد ضمير روشن خواجو که شمع انجمن است چراغ خلوتيان رواق شش در باد روان او که شد از آب زندگي سيراب امين منت ساقي حوض کوثر باد در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز مباد جز به رخ اهل بيت چشمش باز (13) خواجو قصيده اي دارد که با عنوان «في خلوص العقيده و مناقب الائمه الاثني عشر رضوان الله عليهم» که در آن چهارچوب عقايد خود را ترسيم کرده است؛ فقط چند بيت از آن نقل مي شود: تا کي بر آستانه ي اين شش دري سرا باشم ز آشيانه ي مألوف خود جدا وقت است کز منازل تقليد بگذرم و آرم به صحن گلشن تحقيق متّکا من رافضي نيم که کنم پشت بر عتيق يا خارجي که روي بتابم ز مرتضي ليکن اگر به کعبه کنم سجده يا به دير باشد مرا به عترت پيغمبر اقتدا داني که چيست رايحه ي بوستان قدس؟ يک شمه از روايح انفاس مصطفي (14)   ابن يمين   شاعري است شيعه مذهب، که چند قصيده در مدح حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) سروده است. وي سربداران را مدح گفته و همين امر بيانگر عقيده ي شيعي اوست. به نمونه اي از اشعار او در اظهار علاقه به دين اسلام و مذهب شيعه و بزرگان آن اشاره مي شود:   اي دل ار خواهي گذر بر گلشن دارالبقا جهد کن کز پاي خود بيرون کني خار هوا ور نمي خواهي که پاي از راه حق يکسو نهي دست زن در عروه الوثقاي شرع مصطفي راه شرع مصطفي از مرتضي جو، زان که نيست شهر علم مصطفي را در به غير از مرتضي مرتضي را دان ولي اهل ايمان تا ابد چون ز ديوان ابد دارد مثال انما غير او را کس نزيبد از سلوني دم زدن زان که او داناست مافوق السموات العلا... بعد از ايشان مقتدي سجاد و آن گه باقر است چون گذشتي جعفر و موسي و سبط او رضا پس تقي آن گه نقي آن گه امام عسگري بعد از آن مهدي کزو گيرد جهان نور و صفا کردگارا جان پاک هر يکي زين جمع را از کرم در صدر فردوس برين ده متکا... گر چه من کابن يمينم کرده ام عصيان بسي ليک مي دارم توقع زان که هستم بي ريا دوستدار خاندان مصطفي و مرتضي کايزد از لطف و کرم بخشد بدان پاکان مرا (15) وي در قصيده اي تماماً به مدح حضرت علي (ع) پرداخته و در پايان دست کمک به دامن آن حضرت يازيده است: مقتداي اهل عالم چون گذشت از مصطفي ابن عم مصطفي را دان علي مرتضا آن علي اسم و مسمي کز علو مرتبت اوج گردون با جنابش ارض باشد با سما آن که از مغرب به مشرق کرد رجعت آفتاب تا نماز با نياز او نيفتد در قضا آن که نسبت خرقه را يکسر به درگاهش برند سالکان راه حق از اوليا و اتقيا وان که مي زيبد که روح الله ز بهر افتخار نوبت صيتش زند فوق السموات العلا منقبت از جان و دل کابن يمين مي گويدش هست اظهار عبوديت نه انشاء ثنا (16) در قصيده اي در مدح حضرت امام رضا (ع) و تعريف بقعه ي منور آن حضرت، چنين عرض ارادت مي کند: گوهر افشان کن ز جان، اي دل! که مي داني چه جاست مهبط نور الهي روضه پاک رضاست در درياي فتوت، گوهر کان کرم آن که شرح جود آباء کرامش هل اتاست ظلمت و نور جهان عکسي ز موي روي اوست موي او والليل اذا يغشي و رويش و الضحاست(17) در قصيده اي در مدح خاتم الانبياء (ص)و علي مرتضي (ع) و بقيه ي امامان هدي (ع) از وصايت و امات مولا علي (ع) بشدت دفاع مي کند و مي گويد: مظهر نور نخستين، ذات پاک مصطفاست مصطفي کو اولين و آخرين انبياست آن که هستي بر طفيلش حاصل است افلاک را وين نه من تنها همي گويم، بدين گويا خداست در صفات ذات پاکش زحمت اطناب نيست گفته شد اوصاف او يکسر چو گفتي مصطفاست چون نبي بگذشت امت را، امامي واجب است وين نه کاري مختصر باشد مر اين را شرطهاست حکمت است و عصمت است و بخشش و مردانگي کژ نشين و راست مي گو تا زياران اين کراست؟ اين صفات و زين هزاران بيش و عصمت بر سري با وصي مصطفي يعني علي المرتضاست با چنين فاضل ز مفضولي تراشيدن امام گر صواب آيد تو را، باري به نزد من خطاست چون گذشت از مرتضي، اولاد او را دان امام اولين زيشان حسن، وان گه شهيد کربلاست بعد از او سجاد و آن گه باقر و صادق بود بعد از او موسي نجي الله و بعد از وي رضاست چون گذشتي زو تقي را دان امام، آن گه نقي پس امام عسگري کاهل هدي را پيشواست بعد از او صاحب زمان کز سالهاي ديرباز ديده ها در انتظار روي آن فرخ لقاست چون کند نور حضور او جهان را با صفا هر کژي کاندر جهان باشد شود يکباره راست اين بزرگان هر يکي را در جناب ذوالجلال از بزرگي، رفعتي فوق سماوات العلاست اين عنايت بس بود ابن يمين را بهر آنک هر که باشد بنده شان در اين دو دنيا پادشاست(18) در قصيده اي ديگر به مطلع زير در مدح حضرت علي (ع) مقام شامخ حضرت را ارج مي نهد وصايت و امامتش را گوشزد و قبول فرمانبري او را واجب مي داند: نوري که هست مطلع آن هل اتي علي ست خلوت نشين صومعه ي اصطفي علي ست تا آن جا که گويد: از هر عطيه کابن يمين را خداي داد فاضلترينش دوستي مرتضي علي ست دارم اميد عفو، گرم هست صد گناه بر اعتماد آن که مرا پيشوا علي است (19) و نيز در قصيده اي ديگر مي گويد: مرا مذهب اين است گيري تو نيز همين ره گرت مردي و مردمي ست که بعد از نبي مقتداي به حق علي بن بوطالب هاشمي ست (20) مقوله هاي ديگري با همين مضامين نيز وجود دارد که ابن يمين در دفاع از ولايت علي (ع) و فرزندانش گوشزد کرده است که از ذکر تمامي آنها خودداري شد.   سلمان ساوجي   وي خود را مداح آل نبي مي داند و التجا به آل علي (ع) دارد و مخالفان آن حضرت را پليدتر از ابن ملجم مي داند. به کوري چشم مخالفان، حسيني مذهب است و به آن بزرگواران توسل مي جويد:   سلمان ز مدح آل نبي درج سينه را همچون صدف خزينه ي عقد لآل يافت جز در ثناي ايزد بي چون حرام گشت شعر رهي که رونق سحر حلال يافت يا رب! به صاحب شب اسري که با حبيب در خلوت دني فتدلي وصال يافت کز حال اين شکسته ي درويش وامگير آن يک نظر که در دو جهان زان وصال يافت (21) و نيز: هر کس که بغض شير خدا در درون اوست آن سگ بس پليدتر از ابن ملجم است (22) در قصيده اي ديگر در منقبت و مرثيه امام حسين (ع) محبت و علاقه وافر خود را به آن حضرت بيان کرده است: هر کس از باطن به جايي التماسي مي کند زان ميان ما را جناب آل حيدر التجاست کوري چشم مخالف، من حسيني مذهبم راه حق اين است و نتوانم نهفتن راه راست... يا اباعبدالله از لطف تو حاجات همه چون رواشد حاجت ما گر برآيد هم رواست(23)   پی نوشت ها :   *استاديار دانشکده ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر کرمان 1-ديوان قوامي رازي، مير جلال الدين ارموي (محدث)مقدمه. 2-همان 3-همان، ص168. 4-همان 5-همان، ص133. 6-ديوان سيد حسن غزنوي، به تصحيح محمدتقي مدرس رضوي، ص398. 7-همان، ص112. 8-همان، ص287. 9-ديوان خاقاني، سيد ضياءالدين سجادي، ص102. 10-خمسه ي نظامي (اقبالنامه). به تصحيح وحيد دستگردي، ص6. 11-ديوان شيخ علاءالدوله ي سمناني، به تصحيح عبدالرفيع حقيقت، ص281. 12-ديوان اشعار خواجوي کرماني، به کوشش احمد سهيلي خوانساري، ص104. 13-همان، ص619. 14-همان، ص571. 15-ديوان ابن يمين فريومدي، به کوشش حسينعلي باستاني راد، ص8. 16-همان، ص10. 17-همان، ص37. 18-همان، ص38. 19-همان، ص39. 20-همان، ص355. 21-ديوان سلمان ساوجي، به کوشش منصور مشفق، ص423. 22-همان، ص436. 23-همان، ص425.   منابع: -ابن يمين فريومدي، ديوان،به تصحيح حسينعلي باستاني راد، ،تهران کتابخانه ي سنايي، 1344. -خاقاني شرواني: ديوان، به تصحيح، سيد ضياءالدين سجادي، تهران، زوار، 1357. - خواجوي کرماني، ديوان اشعار،به تصحيح احمد سهيلي خوانساري، تهران، چاپ پاژنگ، 1369. -سلمان ساوجي، ديوان: به تصحيح منصور مشفق، تهران، 1367. -سيد حسن غزنوي: ديوان، به تصحيح مدرس رضوي، تهران، نشر اساطير، 1362. -شبلي، نعماني: شعر العجم، ترجمه فخر داعي گيلاني، تهران، دنياي کتاب، 1363. -صفا ذبيح الله: حماسه سرايي در ايران، تهران امير کبير، 1363. -صفا ذبيح الله: گنج سخن، تهران، دانشگاه تهران، 1357. -علاءالدوله ي سمناني (شيخ): ديوان، به تصحيح عبدالرفيع حقيقت، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ايران، 1364. -قوامي رازي، ديوان به تصحيح مير جلال الدين ارموي مجدث، تهران، چاپخانه ي سپهر، 1344. -کسايي مروزي، اشعار، به کوشش مهدي درخشان، تهران، دانشگاه تهران، 1367. -ناصرخسرو: ديوان، به تصحيح مهدي محقق و مجتبي مينوي، 1357. -نظامي گنجوي: کليات خمسه نظامي، به تصحيح وحيد دستگردي، بي نا، بي تا. -نفيسي، سعيد محيط زندگي و احوال و اشعار رودکي، تهران، امير کبير، بي تا. پايگاه نور- ش 15    
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5323]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن