واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چند نكته در باب انتخاب شغل نويسنده: الهه خدا بنده لو شكوفايي استعدادها: كارهايي كه ما انجام مي ديم كم و بيش به ما اين فرصت رو مي دن كه خودمونو بسازيم و خلاقيت ها و استعدادهامون رو شكوفا كنيم و همين طور قدم به قدم پيشرفت كنيم و موفقيت به دست بياريم. تا جايي كه وقتي به عقب بر مي گرديم و به خودمون با دقت بيشتري نگاه مي كنيم، مي فهميم فاصله زيادي با گذشته مون گرفتيم و شخصيت جديدي در ما شكل گرفته. اين شخصيت وقتي كامل مي شه كه كار ما از هر جهت مثبت و مؤثر باشه و ما احساس كاميابي كنيم. ايجا انگيزه هاي مثبت: ما با انگيزه هاي مختلفي كار مي كنيم كه بعضي از اين انگيزه ها، ارزش كار رو بيشتر مي كنن. اولين انگيزه كار كردن هر كسي رفع نيازهاي شخصيه، ولي تنها انگيزه كار كردن نبايد اين مطلب باشه، بلكه بايد در كنار تأمين نيازهاي خودمون به تأمين نيازهاي جامعه، بستگان و خويشان و همسايه هامون هم تا جايي كه مي تونيم توجه كنيم. اگر با اين هدف مثبت دنبال كار و درآمد باشيم، ثابت مي كنيم كه دنياپرست نيستيم و به فكر آخرتمون هم هستيم. بررسي جنبه هاي مختلف شغل قبل از انتخاب هر شغلي بايد جنبه هاي مثبت و منفي اونو بسنجيم و اگر متوجه شديم شغلي كه انتخاب كرديم مثلا براي سلامتي روحي و جسمي ما مضره، بايد شغل ديگه اي انتخاب كنيم؛ چون ممكنه اون آسيب ها بر خانواده مون هم اثر بگذاره و هميشه با خودمون در جدال باشيم كه چطور مي شه از ضررهاي اين شغل رها شد و به آرامش روحي نسبي رسيد. تأثير شغل در اخلاق: اين هم يك واقعيته كه حرفه ما در اخلاقمون تأثير مستقيم داره و اگه در انتخاب شغل دقت كافي نداشته باشيم، قبل از هر كس به شخصيت خودمون ضرر رسونديم. از اونجايي كه محيط كاري بر شخصيت ما اثر گذاره، ويژگي هاي اخلاقي مون به خوبي يا بدي شغلي كه انتخاب كرديم و براي اون وقت مي ذاريم، بستگي داره. ايجاد شرايط ايدئال كاري: بيشتر ما كار رو فعاليتي اجباري مي دونيم كه با انجام دادن اون درآمدي كسب مي كنيم و متأسفانه اين احساس اجبار هميشه بين ما و شرايط ايدئال كار فاصله مي اندازه. ما معمولا تصور مي كنيم مثل دانش آموزي هستيم كه بايد مشق شبش رو بنويسه، و الا معلم اونو تنبيه مي كنه، اما اگر كار رو نوعي تفريح تلقي كنيم، مطمئنا احساس رضايت بيشتري هم داريم. همون طوري كه از اديسون پرسيده بودن: تو از اين همه كار و فعاليت خسته نمي شي؟ در جواب گفته بود: من كار نمي كنم، بلكه شانزده ساعت تفريح مي كنم. به وجود آوردن اين طرز فكر درباره كار با تمرين و تكرار، سخت نيست. ضروري نبودن تحصيلات دانشگاهي: با نگاهي به گذشته مي بينيم كه چطور پدربزرگان ما و پدرانشون، بدون داشتن سواد، كار پيدا مي كردن و نيازهاي خانواده شون رو تأمين مي كردن، ولي در اين عصر خيلي بعيدِ كه كسي با سواد محدود بتونه شغلي رو كه دوست داره پيدا كنه و مشغول به كار بشه. البته به ندرت افرادي در جامعه هستن كه با اينكه بي سواد يا كم سوادن، تونستن با مديريت خوب كارآفريني كنن و حتي براي باسوادهاي جوياي كار شغل ايجاد كنن. تعادل در كار: متأسفانه بعضي ها در زندگي فردي و اجتماعي شون فرهنگ متعادل كار كردن رو ندارن و اين موضوع در ظاهرشون هم اثر بدي مي ذاره. اين افراد هيچ وقت از زندگي لذت نمي برن و هميشه از زندگي طلبكارن و مي گن: چرا هميشه زندگي به من پشت مي كنه. اگر اينها برنامه ي كاريشون رو تغيير بدن و توقعاتشون رو كم كنن، ديدشون به اين موضوع صددرصد تغيير مي كنه و بيشترين لذت رو از كار و زندگي و خانواده مي برن. داشتن پشتكار: اين مثلِ معروف، مخصوص ماهاست كه بيكاريم و هميشه در روزنامه ها، دنبالِ آگهي هاي متناسب با شرايطمون مي گرديم. ولي واي به روزي كه نااميد بشيم و فكر كنيم كه همه درها به رومون بسته شده، كه اين طور نيست. اگه خسته شديم هم نبايد جا بزنيم، بلكه بايد از صفر شروع كنيم. ما مي تونيم حرفه ديگه اي هم ياد بگيريم. بالاخره با كمي صبر و حوصله كاري كه به اون علاقه داريم پيدا مي شه. البته نبايد منتظر باشيم كه كار بياد و ما رو پيدا كنه. اين مثل، واقعيتيه كه مي شه اونو تجربه كرد و بهش ايمان آورد، و الا هميشه در حسرت و انتظار باقي مي مونيم. منبع: گلبرگ 120
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 717]