تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836462245
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) نويسنده:جهانگير کرمي* 3.تجربه تاريخي هژموني معمولاً وقتي از نظام بين المللي سخن گفته مي شود ، بيشتر به وضعيت سياسي جهان از قرن شانزده و هفده به بعد اشاره مي شود و تا پيش از آن بيشتر ، نظام هاي محدود منطقه اي مطرح بوده است . در واقع طي پنج قرن گذشته ، تمرکز قدرت به شکل جهاني درآمده و مفهوم سياست جهان محقق شده است ، برخي معتقدند روند تمرکز قدرت در سطح جهاني پنج مرحله را پشت سر گذاشته و در هر مرحله از تعداد قدرت هاي برتر کاسته شده است : 1. مرحله امپراتوري جهاني (قبل از قرن شانزده ):تکثر قدرت هاي بزرگ ؛ 2.مرحله قدرت هاي بزرگ (قرن شانزده تا هيجده ): اسپانيا ، هلند ، پرتغال ، بريتانيا ، فرانسه ، پروس و روسيه ؛ 3. مرحله رهبري جهاني (قرن 19) : انگلستان ، امريکا و آلمان ؛ 4. مرحله هژموني دوگانه (1945تا1990) :امريکا و شوروي؛ و 5- مرحله هژموني کامل (1991تاکنون ): امريکا (شوري ، 1382 :153) اما والرشتاين سه دوره هژموني را مطرح مي کند که شامل هلند در اواسط قرن هفده (1672-1620) ، بريتانيا در اواسط قرن نوزده (1873-1815) و امريکا در اواسط قرن بيستم (1967-1945) است . او شباهت هاي اين سه دوره را در مورد زير مي داند : 1.تسلسل دستيابي و از دست دادن کارآيي هاي نسبي در هر يک از سه حوزه اقتصادي (توليد صنعتي و کشاورزي ، تجارت و ماليه )؛ 2.ايدئولوژيک و سياست قدرت هژمون که مدافع ليبراليسم و اصول جريان آزاد عوامل توليد (کالا ، سرمايه و نيروي کار )در سراسر اقتصاد جهاني است ؛ 3- الگوي قدرت نظامي جهاني که قدرت هژمون معمولاً يک قدرت دريايي عمده (يا دريايي - هوايي )است و البته قدرت نيروي زميني آن نيز از بقيه کمتر نيست ، اما آن قدر قدرت ندارد که سيستم را به سمت يک امپراتوري جهاني ببرد . 4.دستيابي به وضعيت قدرت هژمون با دست يازيدن به جنگ که در مورد با يک جنگ سي ساله جهاني که بيشتريک جنگ زميني با حضور قدرت هاي بزرگ است ، موقعيت خود را تضمين نموده است . او در اين مورد از جنگ هاي جهاني آلفا ، بتا و گاما ياد مي کند . در جنگ آلفا (جنگ هاي سي ساله از 1618تا 1648)، منافع هلند بر هانسبورگ در اقتصاد جهاني غلبه کرد . در جنگ بتا (جنگ هاي ناپلئوني از 1792تا1815 )منافع بريتانيا بر فرانسه غلبه کرد ، و سرانجام در جنگ گاما (جنگ هاي طولاني اوراسيا از 1914تا1945) که آمريکا بر آلمان غلبه نمود . از اين نگاه ، نتيجه هر جنگ به يک بازسازي عمده در نظام جهاني انجاميده است و نظم وستفاليايي ، کنسرت اروپا و نظام برتن وودز محصول آنها هستند تا نياز قدرت هژمون براي ثبات نسبي را پاسخ دهند (Wallerstein,2002:216) والرشتاين عقيده دارد که در دوره طولاني پس از تثبيت هژموني ، دو قدرت به عنوان مدعيان آينده و داوطلبان پيروزي ظهور مي کنند :انگليس و فرانسه پس از هلند ، امريکا و آلمان پس از هژموني انگليس و ژاپن و اروپاي غربي پس از هژموني امريکا ، و برنده نهايي به عنوان بخشي از استراتژي خود ، قدرت هژمون قبلي را به عنوان شريک کوچک تر مي پذيرد . وي مدعي است که در حال حاضر ما در مرحله پس از هژموني هستيم و آمريکا برتري توليدي خود را از دست داده است ، اما هنوز برتري مالي و تجاري دارد و برتري قدرت نظامي و سياسي اش چندان پاينده نخواهد بود (Ibid)ايالات متحده از سال هاي 1870 بسياري از شاخص هاي برتري اقتصادي و نظامي را دارا بود . ورودش به جنگ جهاني اول و پيروزي قدرت هاي متفق ، اصول چهاردگانه ويلسون و شکل گيري جامعه ملل ، اوضاع را براي اعمال هژموني از سوي آمريکا فراهم آورد . اما اراده ملي براي اين نقش وجود نداشت و در نتيجه مجلس سنا اجازه نداد که آمريکا عضو جامعه ملل شود و بدين ترتيب به انزوا برگشت ؛ اما اين کشور در سال 1941 وارد جنگ جهاني دوم شد و پس از جنگ بعنوان قدرت اقتصادي و نظامي هژمون مطرح گرديد . اين موضوع عمدتاً به دليل ويران شدن ساير قدرت هاي صنعتي در زمان جنگ بود . از اين ديدگاه ، ماهيت برجسته رهبري آمريکا در اوايل دوره پس از جنگ بيشتر محصول اوضاع آن دوره بود . اين وضعيت سبب پديد آمدن انتظارات اقتصادي زياد در ميان مردم آمريکا شد . اين وضعيت همچنين ايالات متحده را به اين باور رهنمون کرد که الزامات بين الملل ، متحدينش را از همکار مقتضي براي حفظ نظم سياسي و اقتصادي بين الملل وادار مي سازد . در نتيجه جنگ ، ايالات متحده به دلايل اقتصادي و سياسي نسبت به رقابت اقتصادي بين الملل ليبرال ، متعهد شده بود . در نتيجه ، پيوندهاي امنيتي و سياسي بين آمريکا و متحدين اصلي اش يعني ژاپن و اروپاي غربي يک چارچوب سياسي را فراهم ساخت که در آن اقتصاد بازار جهاني ليبرال با سهولت نسبي عمل مي کرد . رهبري آمريکا و چارچوب متحدينش پايه هاي امنيت و ثبات را براي توسعه روابط اقتصادي جهاني فراهم ساخت که در درجه ي اول ، اقتصادهاي سرمايه داري متحدان يکديگر بودند . ابتکارات آمريکا در حوزه ي تجارت به دور تسلسلي از آزاد سازي تعرفه اي منجر شد . دلار به عنوان مبناي سيستم پولي بين الملل درآمد . در حالي که کمک هاي خارجي آمريکا ، سرمايه گذاري مستقيم فناوري ، توسعه سريع کشورهاي پيشرفته و تعداد مشخصي از کشورهاي عقب مانده را تسهيل کرد . با شروع جنگ ويتنام و حتي تا دوره حکومت ريگان ، آمريکا به هژموني غارتگر مبدل شد . منافعش از هماهنگي با منافع متحدينش خارج شد ، و به بهره برداري سوء استثماري از موقعيت هژموني اش پرداخت و سياست هاي آمريکا به تدريج از سوي شرکاي اقتصادي اش مورد اعتراض قرار گرفت . با اين حال آنها هنوز نمي توانستند سهم زيادي از مسئوليت مديريت سيستم را بر عهده گيرند . سياست هاي دولت ريگان سبب شد تا موقعيت هژموني ايالات متحده رو به افول گذارد . اول اين که سياست ها موجب شد ديگر رقباي اقتصادي آمريکا موقعيت خود را تحکيم بخشند و دوم اين که اين سياست ها از درون ، آمريکا را با مشکلاتي مواجه ساخت . اين دو عامل کافي بود که آمريکا را از موقعيت هژموني اش به زير کشد . به ويژه اين که در اين دوره آمريکا به يک کشور بدهکار و ژاپن به عنوان بزرگترين کشور اعتبار دهنده در سطح جهاني تبديل شده بود . معمولاً در بحث هاي با افول ، سه موضوع اساسي را در مورد امريکا در نظر مي گيرند : 1.آمريکا از لحاظ اقتصادي در مقايسه با کشورهاي ژاپن ، اروپاي غربي و کشورهاي تازه صنعتي شده در حال افول است . آنها بر برتري اقتصادي و عوامل علمي ، فني و آموزشي که با برتري اقتصادي ارتباط دارند ، تأييد مي کنند. 2-قدرت اقتصادي عنصر اساسي قدرت ملي است و از اين رو يک کاهش و افول در قدرت اقتصادي ، سرانجام وجوه ديگر قدرت ملي را متأثر مي سازد . 3.افول نسبي اقتصاد آمريکا عمدتاً ناشي از هزينه آن اهداف نظامي است که به نوبه خود آن چنان که پال کندي گفته ، نتيجه گسترش امپرياليستي تلاش براي انجام تعهدات در خارج است که يک کشور نمي تواند مدت زيادي آن را انجام بدهد (عسکر خاني ،1378 :9) 4.هژموني درجهان امروز با فروپاشي اتحاد شوروي ، موقعيتي براي آمريکا ايجاد شد که در عرصه بين الملل دست بالاتر را پيدا کرده و در بحران هاي مختلفي نظير عراق ، يوگسلاوي ، سومالي ، هائيتي و افغانستان مداخله نمايد . اين مداخلات در مواردي با موافقت نهادهاي بين الملل و در مواردي نيز بدون موافقت آنها (همانند بحران کوزوو در سال 1999 و بحران عراق در سال 2003) بود . همين وضع باعث شده است تا بر خلاف کساني که خبر از افول آمريکا مي دهند ، برخي از تحليل گران همانند برژينسکي و هانتينگتون در پاسخ به نظريه پردازاني که از دهه 1970 از افول هژموني آمريکا سخن گفته بودند ، از احياي قدرت امريکا و از سرگيري دوباره وضعيت هژموني آن خبر دهند .(1) اين موضوع به ويژه پس از 11سپتامبر 2001 به طور جدي مطرح شد که جهان پس از جنگ سرد دنيايي تک قطبي و عرصه نقش آفريني آمريکا به عنوان يک قدرت هژمون است . کنت والتز مدعي است که جهان امروز تک قطبي است و اين وضعيت به سبب قدرت عظيم آمريکا ، از زمان سقوط امپراتوري روم تاکنون سابقه اي ندارد و مشخصه اصلي اين جهان تک قطبي ، فقدان قدرت هاي موازنه دهنده است . تاريخ به طور مکرر نشان داده کشورهايي که قدرت عظيمي دارند - همچنان که اکنون آمريکا دارد - از قدرتشان سوء استفاده کرده ، ديگران را نگران ساخته اند . بنابر نظريه واقع گرايي ساختاري نيز در مقابل قدرت هژمون يک موازنه شکل مي گيرد ، هر چند نمي گويد که چه زماني اين موازنه برقرار خواهد شد ، و زمان آن را اوضاع ملي و بين المللي تعيين مي کند . قدرت هژمون براي پيگيري آمال و آرزوهايش آزاد است ، چون محدويت هاي خارجي بسيار ضعيفي در مقابل اين قدرت وجود دارد و در اين زمينه همه چيز به سياست داخلي کشور صاحب هژموني بستگي دارد. اکنون مي توان تصور کرد که سياست داخلي خود به مثابه يک عامل بازدارنده يا محدوديت محسوب مي شود . تصور امکان وجود متعادل کننده و توازن دهنده از سوي سياست داخلي و تأثير آن بر سياست خارجي در تفکر آمريکايي ها ديرينه است. اما واقعيت اين است که اينها مؤلفه و مانع مؤثر و بازدارنده اي در جهت کنترل سياست خارجي آمريکا محسوب مي شوند . از نظر والتز،شکافي بين آمريکا و ساير کشورها از لحاظ فناوري و قدرت نظامي وجود دارد که هيچ دولتي به تنهايي و يا حتي ائتلاف چندين کشور نيز در آينده نزديک قادر به ايجاد تعادل و توازن قدرت با آمريکا نخواهد شد . امروز تعداد کشورهايي که از سلطه نظامي امريکا بر جهان ناراضي اند ، کم نيست (والتر ، 1382 :20-119) . والتز نامزدهاي احراز مقام ابر قدرتي در آينده ، (يعني کساني که موازنه را ايجاد خواهند کرد ) را اتحاديه اروپا يا اتحادي به رهبري آلمان ، چين ، ژاپن و در آينده دور ، روسيه مي داند . اما چيزي که روشن است اين که چين مطمئناً تا بيست سال ديگر و شايد هم بيشتر به اين سطح از اقتصاد ، انسجام و رقابت با امريکا نخواهد رسيد . ژاپن نيز بر خلاف چين مشخصاً تمايلي به کسب عنوان ابر قدرتي ندارد . ژاپن با چين و روسيه مشکل دارد و از قابليت هاي نظامي کره شمالي مي هراسد . از نظر والتز ، آرزوي آمريکا در متوقف سازي روند تحولات تاريخي با تلاش در حفظ نظام جهاني تک قطبي محکوم به شکست است . در آينده نه چندان دور ، اين وظايف از توان اقتصادي ، نظامي ، جمعيتي و سياسي آمريکا فراتر رفته و تلاش در حفظ يک موقعيت هژموني ، همان عاملي است که آن را به نابودي مي کشد . بنابر نظريه ها و شهادت تاريخ ، فرايند موازنه قوا به همين شکل شروع و نظام چند قطبي در برابر چشمان ما پديدار مي شود . به تعبير چارلز کوپچان ، هر چند آمريکا براي مدتي در رأس سلسله مراتب بين المللي قرار خواهد داشت ، يک دورنماي جهاني که در آن ، قدرت و نفوذ به شکل عادلانه تري تقسيم گردد در راه است . با توزيع عادلانه تر قدرت ، رابطه سنتي تر ژئوپلتيک شکل خواهد گرفت و توازن رقابتي باز خواهد گشت ؛ توازني که به علت تفوق بلامنازع آمريکا به تعويق افکنده شد . جهاني شدن اقتصاد ، سلاح هاي اتمي ، فناوري جديد اطلاعاتي ، و گسترش دموکراسي به خوبي مي تواند ژئوپلتيک را مهار کرده و رقابت هايي را که به دنبال توزيع پراکنده قدرت به وجود مي آيد . تخفيف دهد . از نظر کوپچان ، ظهور يک جهان چند قطبي به سبب وجود دو منبع دگرگوني بين المللي امکان پذير است .يک قدرت اروپايي در حال شکل گيري و خسته شدن آمريکا از دشواري هاي هژموني ، احتمالاً موجب درگيري ميان آنها خواهد شد . از سوي ديگر ، احتمال دارد آمريکا قبل از آماده شدن جهانيان ، از بسياري تعهدات بين المللي شانه خالي کند . در اين حالت ، چالش اصلي براي آمريکا آماده شدن براي جنگ با رقيب مخالف هژموني آن نيست . بلکه منصرف کردن اروپا و شرق آسيا از اتکاي بيش از حد به حمايت از آن است . قطعاً قدرت آمريکا انگيزه پيدايش يک اتحاد مخالف نمي شود . آمريکا با اقيانوسي عظيم از اروپا جدا شده و همين ، قدرت اروپا را کمتر تهديد آميز جلوه مي دهد . اگر چه احساسات ضد آمريکايي در خاورميانه و ساير بخش هاي در حال توسعه جهان رو به فزوني است اما قابل تصور نيست که ايالات متحده رفتاري آن چنان تهاجمي اتخاذ کند که موجب مقابله جويي در کشورهاي صنعتي شود . قدرت هاي محلي در اروپا و شرق آسيا نسبت به نيروهاي آمريکايي خوش برخورد هستند . با وجود شکايات فرانسه ، روسيه و چين در مورد رفتار سلطه جويانه آمريکا ، اين کشور در مجموع به شکل يک قدرت خوش رفتار جلوه مي کند تا يک هژمون يغماگر . با وجود اين ، از نگاه کوپچان ، حدود يک يا دو دهه طول مي کشد تا نظام نوين جهاني تکامل يابد ، اما تصميماتي که آمريکا در اين سال ها گرفت ، نقش مهمي را در تعيين چند قطبي شدن با صلح همراه است يا باز رقابت شديدي را که باورها موجب بر افروخته شدن شعله جنگ ميان قدرت هاي بزرگ شده ، به وجود خواهد آورد (ايکنبري ، 1382 :118-151) ساموئل هانتينگتون معتقد است که عصر تک قطبي آمريکا ، در حال رفتن به سوي ساختاري چند قطبي است و به زودي ساختاري چند قطبي آشکار مي شود (هانتينگتون ، 1380 :4-3) از نگاه والتز اختلاف و تضاد منافع ميان آمريکا و اروپا با گذشت زمان بيشتر مي شود . به ويژه اگر کشورهايي مثل چين چالش جدي براي منافع آمريکا ايجاد کنند . روسيه نيز منافع آمريکا و اروپا را به يکسان مورد توجه قرار مي دهد . تهديد تابعي است از قدرت ، مجاورت ، قابليت تهاجمي و تمايلات تهاجمي . اين چهار مؤلفه نشان مي دهد که چرا ساير دولت ها تاکنون کار چنداني براي موجهه با آمريکا انجام نداده اند . از نظر والتز ، قدرت اگر از سطحي فراتر رود ، ساير کشورها توازن طلبي را بي فايده مي دانند . فاصله جغرافيايي آمريکا يک دارايي ارزشمند براي آن است که ديگران را کمتر نگران کند ، در حالي که ساير قدرت هاي مجاور (اروپا ، روسيه ، چين و ...) بيشتر در مورد يکديگر نگران اند تا درباره آمريکا . کشورهاي ديگر آشکارا درباره قابليت هاي اعمال قدرت آمريکا مانند برنامه دفاع ضد موشکي ، بودجه نظامي و ... نگرانند . اما اکثر قدرت هاي بزرگ ، سياست آمريکا را خيلي تهاجمي نمي بينند و ممکن است آمريکا حالت حق به جانب ، خيلي مغرور و گاه دست به اسلحه اي اتخاذ کند ولي در صدد تملک قلمرو ديگران نيست و در نتيجه ساير کشورها کمتر متمايل به مقابله در برابر قابليت هاي بي پرواي آن هستند . در مجموع ، منابع اصلي تهديد توضيح مي دهند که چرا رفتار توازن طلبانه تاکنون اين اندازه مکتوم مانده است (ايکنبري ، 1382 :201و206) پی نوشت ها : *عضو هيأت علمي دانشگاه تهران و پژوهشگر پژوهشکده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي [email protected] 1.براي مطالعه بيشتر ر.ک: James Petras and Morris Morley,US Heyemony Under Siege(New York:Verso, 1990)PP.45-8,and Timothy Mckewn,"Hegemony In International Relations ",in International Relations edited by J .Wiener(www.eolss.net). منبع:پايگاه نور ش 30 ادامه دارد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 472]
صفحات پیشنهادی
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3)
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) نويسنده:جهانگير ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) نويسنده:جهانگير ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (4)
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (4)-هژموني در ... منطق سلاح هاي هسته اي و پرهزينه شدن تغيير وضع موجود از طريق قدرت نظامي ؛ 3.
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (4)-هژموني در ... منطق سلاح هاي هسته اي و پرهزينه شدن تغيير وضع موجود از طريق قدرت نظامي ؛ 3.
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1)
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1) نويسنده:جهانگير ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1) نويسنده:جهانگير ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2)
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2) نويسنده:جهانگير ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2)-هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2) نويسنده:جهانگير ...
نظامهاي بين المللي تاريخي
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) نويسنده:جهانگير کرمي* 3.تجربه تاريخي هژموني معمولاً وقتي از نظام بين المللي سخن گفته مي ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) نويسنده:جهانگير کرمي* 3.تجربه تاريخي هژموني معمولاً وقتي از نظام بين المللي سخن گفته مي ...
جهانی شدن، روابط بین الملل و آینده افغانستان
جهانی شدن، روابط بین الملل و آینده افغانستان نويسنده: فیاض نجیمی بهرمان آغاز هزاره سوم ... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) ...
جهانی شدن، روابط بین الملل و آینده افغانستان نويسنده: فیاض نجیمی بهرمان آغاز هزاره سوم ... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (3) ...
منطق قدرت در نظام بين الملل
منطق قدرت در نظام بين الملل دكتر محمود سريع القلم در ابتدا لازم است نکته يي را مطرح کنم ... vazeh.com 03:04:33 04:51:58 12:08:34 19:23:28 19:45:03 1:3 مانده تا اذان صبح .... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1) .
منطق قدرت در نظام بين الملل دكتر محمود سريع القلم در ابتدا لازم است نکته يي را مطرح کنم ... vazeh.com 03:04:33 04:51:58 12:08:34 19:23:28 19:45:03 1:3 مانده تا اذان صبح .... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1) .
ماهنامه علوم سياسي و حقوق بين الملل
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (4)-هژموني در ... و چشم انداز آينده ايران » گفتگو با ماهنامه فکرنو، سال اول ، شماره 3، ارديبهشت ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (4)-هژموني در ... و چشم انداز آينده ايران » گفتگو با ماهنامه فکرنو، سال اول ، شماره 3، ارديبهشت ...
روابط بین الملل از نگاه رهبرى (3)
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1)-هژموني در ... و به معناي رهبري**است و در روابط بين الملل ، هژمون ، رهبر يا وضعيت رهبري گروهي ...
هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (1)-هژموني در ... و به معناي رهبري**است و در روابط بين الملل ، هژمون ، رهبر يا وضعيت رهبري گروهي ...
آمريکا بين انزوا يا تغيير يکي را انتخاب کند
آمريکا بين انزوا يا تغيير يکي را انتخاب کند-به گزارش ايرنا به نقل از دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي، سعيد جليلي روز يکشنبه ... 2 - از وعده تخلف کند .3 - در اما. .... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2)-هژموني در .
آمريکا بين انزوا يا تغيير يکي را انتخاب کند-به گزارش ايرنا به نقل از دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي، سعيد جليلي روز يکشنبه ... 2 - از وعده تخلف کند .3 - در اما. .... هژموني در سياست بين الملل ؛ چارچوب مفهومي ، تجربه تاريخي و آينده آن (2)-هژموني در .
-
گوناگون
پربازدیدترینها