تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835268594
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري
زندگي چيزي نيست به جز يك بازي و يك سرگرمي11( )قرآن كريم)ما لعبتكانيم و فلك لعبت باز (خيام)فقط شصت (شست)چي ساده لوح با آن اسم غريب و تقريبا بيمعنايش نيست كه در دام چهرههاي هزارگانه ميافتد و سرنوشتاش ميشود اجراي نقشهاي تحميلي در زندگي. نقشهايي كه هرچند صباحي مجبور به تعويض آنها ميشود. شصتچي دلالتي است بر بيشمار انسانهاي ايراني كه اسمهاي آشنا دارند و فاميليهايي كه بيمعنا نيستند. سادهلوح هم نيستند، تا حدودي ميدانند كه چه ميكنند.
ميدانند كه دارند چه نقشي را بازي ميكنند. تا حدودي تن ميدهند به نقشي كه بر عهدهشان گذاشته ميشود؛ تن دادني دلخواسته. تندادگي دلخواسته و ذوق پيدا و پنهان از تغيير مدام نقشها و چهرهها را ميشود در شخصيت سادهلوح و گوش به فرمان شصتچي هم ديد. او با آنكه سادهلوح مينمود از همه نقشها كمال منفعت را ميبرد، كمال استفاده را ميكرد و درست سربزنگاه كه احساس خطر ميكرد نقاب برميكشيد و ميگريخت و باز نقابي ديگر و نقشي ديگر سر راهش سبز ميشد. چه توافق عجيبي بود ميان اين گريز مدام و دام مجدد، سرنوشت چه جفت و جوري ميچيند صيد و صياد و دانه را كنار هم، هر سه يكي؛ وحدت در عين كثرت.
اين طنز نوروزي فقط يك طنز اجتماعي نبود، بلكه ابزاري بود براي استهزاي گروههاي مختلف و به باور بعضي از روشنفكرها، استهزاي روشنفكران نبود. فراتر از همه اينها يك طنز تاريخي بود. يك طنز انساني بود كه سرنوشت انسان ايراني را به زباني ساده به تصوير كشيد.
تغيير مدام چهرهها، تغيير مدام موقعيتها و همسو شدن با موقعيتهاي جديد- گيريم كه تحميلي و بيروني - تنها صفتي نيست كه شصتچي را مبتلا كرده باشد. مديري برخلاف صورت ظاهر مجموعههايش كه بيشتر جنبهاجتماعي سرگرمكننده متمايل به حفظ وضع موجود دارد، از دريچههاي اجتماع و تاريخ نقب ميزند به روان تاريخي انسان ايراني. او بيش از هرچيز به نقد شخصيت دروني و مشترك انسانهاي ايراني ميپردازد. اين شخصيت مشترك در هر مقامي كه باشد در راس يك قدرت پيچيده مافيايي يا در قالب يك اشرافزاده قديمي از رده خارج يا يك كارمند جزء يا يك تازه به دوران رسيده، يا هر يك همسر يا يك پزشك يا يك باغبان يا يك سرهنگ يا يك شاعر يا يك رئيس و يا ...
از اين زاويه كه به هزارچهرهمهران مديري نگاه كنيم ميبينيم كه نقد او به ظاهر مربوط ميشود به جامعه پزشكي، نيروي انتظامي، محافل هنري، گروههاي قدرت، اشرافيت ورشكسته قديم، اصناف. او در ضمن اين صورتهاي متعدد، به طرح آن باطن مشترك ميپردازد. همان كه مدام با تغيير وضعيتها همسو ميشود. وضعيتهاي جديد پديد ميآورد، موقعيتها را تغيير ميدهد و تحميل ميكند اما آب در دلش تكان نميخورد و چنان حقبه جانب و مصيبتبارانه اين وضعيت را توصيف و تشريح ميكند كه در نهايت هيچ دادگاه و قاضي و هيات منصفهاي دلش نميآيد كه او را محكوم كند، تبرئهاش ميكند به خاطر همان معصومنمايي و مظلومنمايي. در حالي كه اين نقش بازي كردنها تمامي ندارد. بازي ديگري هنور در راه است!
آيا اين بازي، آخرين بازي است؟ آيا اين چهره، چهره حقيقي خود اوست؟ آيا اصلا چيزي از خودش ديگر به ياد مانده با آن همه بازيهاي گوناگون كه بر سرش آمده است؟
اصلا اين بازي سرتمام شدن دارد؟
آيا هر نقش و هر موقعيتي كه دست سرنوشت، روزگار، سياست، فلك، زندگي، طبيعت، اقتصاد و روزمرگي بر سر راه عمر آدمها ترتيب ميدهد چيزي بيش از يك بازي است؟ و آيا آدمها چيزي بيش از بازي خوردگانند؟ ظاهرا عدهاي بازيگردانند و عدهاي ديگر بازيگر. اما در اصل همه بازيخورده نيرويي هستند كه هر كس نامي بدان مينهد. يكي فلك مينامدش و آن ديگري تقدير و آن ديگر دهر و روزگار و آن ديگرها بخت و اقبال و شايد هم غيب! در همه اين تفسيرها يك اصل مشترك وجود دارد؛ اصل بازي بودن زندگي و بازيچه بودن آدمها است در بساطي كه زندگي ميچيند. البته به شرط آنكه بپذيريم زندگي هيچ نيست مگر يك بازي و يك سرگرمي. البته در اين بساط زندگي همه بازيها به يك اندازه تخريبگر يا نشاطبخش نيستند و باز البته خيلي هم فرقي در اصل و ماهيت ماجراي بازي ندارد. بازي، بازي است مخرب باشد يا مفرح فرقي نميكند. مهم اين است كه گويا فرصت عمر يكسره در همين بازيها و سرگرميها ميگذرد. از اين بازي پنداشتن زندگي چند فرضيه به دست ميآيد:
1-يك بازيگردان فراانساني بر همه چيز اشراف دارد و اوست كه بازي را بازنده را و برنده را مقدر ميكند. در واقع برنده و بازنده هر دو بازيچهاند.
2-بازيگردان كسي از ميان خود بازيگران يعني منشا قدرت بازيگرداني او، قدرت بازيگران است كه در وجود يك فرد انباشته شده و به اطلاق ميرسد.
3-زندگي يك بازيگوشي كودكانه و بيخيالانه است. پس آدمي در فرصت عمر هيچگاه مجال بزرگ شدن پيدا نميكند، هيچگاه به بلوغ نميرسد، در كودكياش ميماند و سرگرم يك بازي ميشود؛ در همه عمر. اين شايد خوشبينانهترين و مثبتترين تلقي از بازيانگاري زندگي باشد، چرا كه در يك بازي كودكانه هيچ چيز جدي نيست هيچكس واقعا برنده و بازنده نيست. هيچكس مسوول هيچ چيز نيست. گويي عمر فرصتي است به اندازه يك نيمروز كه كودكان در فاصله چاشت صبحگاهي تا هنگام ناهار در كنار حوض آبي در حياط، يا روي گلهاي قالي توي اتاق و يا راحتيهاي تو هال و تختهاي توي اتاق خواب ميگذرانندش. تا آنگاه كه بزرگتري بيايد و ندا دهد كه بازي بس است!
4-زندگي يك بازي بيقاعده و به شدت غيرقابل پيشبيني است؛ بيحضور هيچ بازيگرداني!
اين تلقي از بازيانگاري در هنگامه وقوع مصيبتها و سختيها و رنجهاي غيرقابل پيشبيني و غيرمنتظره بيشتر مطرح ميشود. گاهي در طول عمري كه همه چيز در حالت ملالآور و يكنواخت خود و با آهنگي كند روبه پيش است وقوع يك زلزله طبيعي يا يك زلزله سياسي يا يك زلزله اجتماعي همه چيز را به هم ميريزد. يك فروريختگي شتابان چنان گذشته را سياه ميكند و چنان آينده را مبهم نشان ميدهد كه ديگر چيزي به جز يك توهم به جا نميماند. در چنين موقعيت ناروشني است كه فرد براي سبكتر گذراندن اين دوره و به دوش كشيدن باري كه سنگينتر از تحمل اوست نياز دارد به يك چنين برداشتي از زندگي. اين تلقي به هيچ رو با خاطرجمعي دين ورزانه همخانه و هماتاق نميشود. بلكه در و پنجره خانه را به روي او ميبندد چون هيچ تفاهم و آشنايي ميان آن خاطرجمعي و اين زلزلههاي مدام احساس نميكند. چه بسيار آشفتگيهاي روان كه در تجربههاي منحصر به فرد اين تلقي در تنهايي و خلوت محض فرد رخ بدهد. بسيار كسان در لحظههاي خاصي از عمر چنين تلقيهاي بازيانگارانه از زندگي را پشتسر نهادهاند. از شاعران و عارفان و فيلسوفان قديم گرفته تا شاعران و رماننويسان و دينپژوهان و دينورزان جديد و انديشهورزان الهي و غيرالهي معاصرمان.
وقتي زندگي يك بازي تلقي ميشود چه به وجود بازيگردان انساني يا فراانساني قائل باشيم چه نباشيم، چه بازي را قاعدهمند بدانيم و چه غيرقاعدهمند، يك پرسش بنيادي مطرح ميشود. آيا همه آدمها در اين ميدان بازي، در اين صحنه نمايش به يك اندازه سهمبازي و حق بازي دارند يا ندارند؟ اين حق از كجا تعيين ميشود؟ منشأ تصويب آن چيست و كجاست؟ آيا ميتوان از تلقي بازيانگاري زندگي و دنيا به اين نتيجه رسيد كه اكثريتي بايد بازي را واگذار كنند به يك اقليت و از زمين بيرون بروند يا نه، بايد بمانند و به قيمت وقت تلف شده به حساب نيامده كه از مدت عمر ميكاهد، بر ادامه بازي مشاركتي اصرار ورزند؟ آيا اين يك اصرار عبث است اين پرسش وقتي حالت روشن تري در ذهن پيدا ميكند كه دريابيم تلقي بازيانگاري از جنبههاي گوناگون، ذهن و زندگي و روان انسانها را نه به صورت انگشتشمار و استثنا، بلكه به صورت فراوان متاثر ساخته است. رسانههاي مختلف از زاويه ديدهاي مختلف به اين تلقي دامن ميزنند. ميتوانيد پيچ راديو را باز كنيد و يا دكمه تلويزيون را فشار دهيد و صداها و تصويرها را گوش كند و تماشا كنيد. بهخصوص تلويزيون بيش از راديو و توانمندتر از آن دنيا را همچون يك بازي تفسير ميكند. بازيهايي كه عمدتا خشونتبار، نفرتانگيز و ضدبشري است! اما از اين رسانههاي ملي كه بگذريم، روزنامهها هم از عهده ارائه اين تصوير و تفسير بازيانگارانه از دنيا و زندگي به خوبي برآمدهاند. كافي است يك روزنامه را بهطور تصادفي و تا حدودي بهطور كامل همه صفحات آن را تورق كنيد، احتمالا به نتيجه بازيانگاري زندگي در همه وجوهش خواهيد رسيد. مگر نه اينكه مطبوعات ويترين جهان غيرمكتوباند؟ و احتمالا با تورق روزنامهاي كه بهطور تصادفي انتخاب كردهايد (تصادف و انتخاب؟)! خواهيد پذيرفت كه آقاي شصتچي يك شخصيت خيالي نيست كه براي سرگرمشدن بينندگان در نوروز خلق شده باشد، فقط.
شصتچي يكي از ميليونها آدمي است كه گرفتار بازي نقشها شدهاند. گيريم كه اين بازي تلويزيوني يك فرقهايي با بازي در زندگي واقعي داشته باشد. به همان زندگي واقعي برگرديم و بازي را در ويترين مطبوعات دنبال كنيم. مثلا بهطور اتفاقي روزنامه اعتماد شنبه 22 فروردين 87 را ورق بزنيم. اتفاقا صفحات ويژهاش مختص طنزهاي نوروزي تلويزيون است. هر خوانندهاي بسته به ذوقش از هر صفحهاي كه تورق را آغاز كند، با يك بازي شگفتانگيز مواجه ميشود. من از 10 مرد برگزيده سال 86 ويژهنامه شروع كردم.
در ميان اين 10 بازي، يك بازي فرهنگي تكراري به چشم ميخورد؛ بازي چاپ و نشر و توزيع. آقاي زرين كلك يك داستان كودكانه است و از سوي انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به چاپ رسيده، اما چند سال است كه دارد توي انبار كانون خاك ميخورد، چون اجازه توزيع ندارد. خب، اين از اولين بازي يعني بازي چاپ و توزيع و مجوز!
در يك ستون دورافتاده در همين صفحات ويژه يك بازي ديگر البته از نوع سياسي- ملياش در جريان است. يك خانم نماينده پيشنهاد داده است به جاي 29 اسفند، 20 فروردين را بگذاريم. خدايياش من كه منظور از اين جابهجايي تقويمي را نفهميدم، فقط چند احتمال به ذهنم رسيد.
احتمال اول: روز مليشدن صنعت نفت همان روز مليشدن انرژي هستهاي است، اما انرژي هستهاي كه سابقه وابستگي استعماري به ابرقدرتها نداشته است.
احتمال دوم: مليشدن صنعت نفت به همان معناي رسيدن به پيشرفتهاي هستهاي است.
احتمال سوم: 29 اسفند همان 20 فروردين است.
احتمال چهارم: مبارزه ضداستعماري و ضداستبدادي و آزاديخواهانه دكتر مصدق با حمايت نيروهاي ملي و ملي - مذهبي به معناي مبارزه بااستكبار جهاني و ضدليبرالي و ضدمصدقي دكتر احمدينژاد با حمايت نيروهاي راست مذهبي است.
و بالاخره احتمال پنجم: احمدينژاد مصدق است يا برعكس.
در اين بازي كدام يك از اين گزينههاي احتمالي درست به حساب ميآيد، معلوم نيست. شايد گزينه هيچكدام صحيح باشد. هرچه كه باشد چنين پيشنهادي يك بازي عجولانه و بيقاعده و من درآوردي است.
تورق را كه ادامه بدهيم، به يك بازي مفرح از طرف آقاي دكتر موسي غنينژاد، اقتصاددان بزرگ ليبرال ميرسيم. موسي غنينژاد برنامه اقتصادي دولت احمدينژاد را منسجمتر از دولت خاتمي ميداند و با شهامت و صراحت اولي را ترجيح ميدهد. بازي موسي غنينژاد در گوشه راست زمين قدرت آنقدر حرفهاي شده است كه حتي عبارتپردازيهاي الگويي نيز دارد. مثل اين الگوي برگرفته از ايدههاي لاك و كانت كه: اقتصاد عين سياست است و سياست عين اقتصاد است. بازي اقتصادي موسي غنينژاد مفرحتر ميشود وقتي كه مثل همه بازيهاي ديگرش پاي شريعتي را وسط ميكشد تا ضربتي ديگر بر او حواله كند. به نظر او اقتصاد سوسياليستي شريعتي اسباب همه مصائب امروز ماست. شكست خاتمي و اصلاحطلبان بهخاطر پيرويشان از ايدههاي شريعتي بوده است. چپهاي سالهاي اول انقلاب هم به دليل پيروي از طرح اقتصاد سوسياليستي شريعتي به هيچ جا نرسيدند و همه چيز را خراب كردند و خلاصه هرچه بدبختي است در ايران زير سر شريعتي است. وقتي اين گفتوگو را ميخواندم، ياد آن تكهكلام چند دهه پيش افتادم كه همه ميگفتند كار، كار انگليسهاست! حالا آقاي غنينژاد هم همه جا و در همه موارد ميگويد كار كار شريعتي است!
در گوشه چپ زمين سياست هم كه بازي احزاب در جريان است، ميتوان بازي تند و تيز يك حزب را با يك مجمع ديد. اين بازي به جاي يك ديدار دوستانه تبديل به يك ديدار رقابتي تقريبا و كمي تا حدودي خشنشده و اين بازيها كه البته خيلي تكراري است، مثل بازي فوتبالمان كه ديگر خيلي تكراري شده است، حرف و حديثهايش از بس كه همه كاسه كوزهها سر علي دايي شكسته و خرد ميشود! بازي او بهعنوان سرمربي با بازي او بهعنوان يك فوتباليست فرقي ندارد كه علي دايي، علي دايي است، به او چه كه فوتبال ايران در رده جهاني و آسيايي سقوط كرده و از 47 رسيده به 51.
در سر راه تورقمان به يك بازي معيشتي هم برميخوريم. حسين رضازاده بهخاطر تامين مالي آيندهاش براي يك آژانس املاك در امارات تبليغ ميكند. او ميگويد اين يك بازي ورزشي نيست. يك بازي معيشتي است. اين معيشت از آن بازيگردانهاي قدر است كه كمر همه را زير بار طاقتفرساي خود خم ميكند، حتي اگر حسين رضازاده باشد.
اين بازي چه شگفتيها كه پديد نميآورد. مثلا خط فقرنشينان را به چندين قعر دورتر از خط فقر رانده است و اهالي زير متوسط را همنشين خط فقر كرده است و متوسطهاي پيشين دارند به طبقه محروم ميپيوندند!
با اينكه همه اين بازيها كه در ستونها و صفحات گوناگون يك روزنامه در يك روز، جذابيتي كمتر از بازيهايي نداشت كه در صفحه حوادث ديده ميشود، اما يك بازي را هم از اين صفحه شاهد مثال ميآوريم: روز سيزدهبدر يك مادر 50 ساله به خاطر مزاحمتي كه دو پسر جوان براي دخترش ايجاد كردند، با آجر به سر يكي از آنها ميزند و او را راهي ديار باقي ميكند؛ به همين سادگي!
همين گزارش شتابزده و فشرده از يك شماره يك روزنامه جنبهها و جلوههاي گوناگون بازيانگاري را در همه وجوه زندگي از عرصه عمومي تا خصوصي نشان دهد. از عرصه قدرت و سياست و اقتصاد تا اجتماع و فرهنگ و خانواده و تفريح. اين بازيها هر كدام به نوعي همان تلقي بازيانگارانه را تاييد ميكنند.
تن و روان آدمهاي اجتماع همچون صفحه صاف و صيقلخوردهاي است كه اثر بازيهاي خرد و كلان را در همه قلمروها و زمينهها بازميتاباند. آدمهايي در سطوح مختلف سني و جنسيتي و تحصيلي و شغلي، گوشت و پوست و خونشان در معرض هجوم اين بازيهاست، هجومي كه حاصلي به جز بيماريهاي گسترده تن، روان و روانتني ندارد. شايعترين بيماري روان - تن كه بسياري از شهروندان ايراني را در شهرهاي كوچك و بزرگ مبتلا كرده است، ناشي از همين اجراي بازيها و نقشهاي پيدرپي و كوتاهمدت است، چندان كه ديگر چيزي از نقش مطرح اصلي خود فرد بهجا نميگذارد. افسردگي به تاييد بسياري از روانپزشكان در درجه اول حاصل يك شكست، يك ناكامي و يك از دستدادن بزرگ و غيرقابل جبران در زندگي فرد است. البته افسردگي صورتهاي مختلفي دارد. مثلا افسردگي ژنتيكي حسابش از اينجور افسردگيها جداست. همينطور افسردگي عام هم نهتنها نشانه روان بدخيم نيست، بلكه نشانه سلامتي روان انسان است. نشانه تعادل شخصيتي و اخلاقي اوست. انسان چون انسان است، گاهي افسرده هم ميشود. به ملالت هم دچار ميگردد، اما افسردگي حاد از آنگونه كه در مطبهاي روانپزشكان شاهدش هستيم، مقولهاي متفاوت است. از يك حالت فردي و استثنا خارج شده است كه از يك وضعيت بحراني در اجتماع خبر ميدهد. گويي روان اجتماع از اين همه نقش بازيكردن به ستوه آمده است، سرگيجه گرفته و دچار افسردگي شده است. شيوع افسردگي به معناي حاد آن در يك جامعه ديني كه دغدغه حكومتگرانش دينيكردن ظاهري وجوه خصوصي و عمومي زندگي افراد است و نگران تطبيق سايز لباس دختران و پسران جوان ميباشد، تعجببرانگيز است. اگر 30،40 سال پيش افسردگي از نشانههاي جامعه مدرن تلقي ميشد و آن را به نبود ارزشهاي ديني و معنوي در آن جوامع نسبت ميدادند، اكنون در جامعهاي مثل ايران اين شيوع پرمخاطره را به چه عواملي بايد نسبت بدهيم؟
گسترش بيماريهاي روان تني تا حدي كه گريبان اهالي دانشگاه و پژوهشگران را هم بگيرد، يك بازي جديدي است كه ميتواند برآيند آن بازيهاي ديگر باشد. اين بازي آخر، ظريفتر و خفيتر از آن بازيهاي ديگر ريشهها و تار و پود روح و روان فرد را از هم ميپاشد و آشفتگي رواني جامعه را دوصدچندان ميكند. پناهبردن به مواد مخدر جديد و قديم براي تخفيف اين حالتهاي رواني و براي گريز از فشار بازيهاي خواسته و ناخواسته، جنبه ديگري از تلقي بازيانگارانه را به نمايش ميگذارد. گستره اين بيماري طيفهاي مختلفي را شامل ميشود، از يك زن بيسواد خانهدار جنوب شهرنشيني گرفته تا يك استاد دانشگاه تا يك انديشهورز فلسفي تا يك دانشجو تا يك هنرمند تا يك منتقد... گوناگوني طيفها نشان ميدهد كه مساله بيش از آنكه صرفا شخصي باشد، متاثر از عامل غيرشخصي پراكنده در سطوح كلان و عمومي است. وقتي بازيها در زمين سياست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع كاملا انحصاري ميشود، وقتي زمين انديشه به روي بازيگران اصلي آن بسته ميماند و به مرور به يك زمين بدون استفاده تبديل ميگردد، حاصل اين محروميت و انحصار از يك جنبه ميشود شيوع افسردگي حاد در شكلهاي مختلف در جامعهاي كه تظاهر به برخي اعمال در اماكن عمومياش مثل ادارات و مدارس و نهادهاي دولتي به وفور مشاهده ميشود. وجود آن باطن درون اين ظاهر را چگونه ميتوان تفسير كرد، جز از طريق تلقي بازيانگارانه زندگي. ذهن وقتي فرو ميپاشد و استقامتش را از دست ميدهد، ديگر نميتوان ميان شاكله خود با شاكله عين نشانه مشتركي بيابد. يا خود را كاملا يك وهم تلقي ميكند يا عين را. يا مكنونات ذهني خود را يكسره امور متوهم ميپندارد يا واقعيت را. در هر صورت كه باشد، فروپاشيدگي از درون و بيگانگي ميان عين و ذهن حاصل رسيدن به درجهاي از نارضايتي آگاهانه و ناآگاهانه نسبت به نقشها و بازيهايي است كه فرد پذيرفته است.
بدون آنكه اين نارضايتي بتواند تبديل شود به يك عصيان و سركشي سازنده و مثبت. در واقع اين بازي وهم در ذهن و روان افسرده ميتواند بازتابي باشد از برآيند ناسازگار بازيهايي كه در عرصه عمومي در جريان است. اين فروپاشيدگي دروني آينهاي است كه فروپاشيدگي بيروني را نشان ميدهد. اين فروپاشيدگي اگرچه در زير انواع زيب و زيورهاي كلامي و تبليغاتي و علمي و فناورانه از ديدهها پنهان ميشود، اما اين پنهانشدگي موقت است. دير يا زود فروپاشي ارزشهاي سابق ولاحق و گسستن تاروپود معنويت صوري تا عمق وجود و روان افراد نفوذ ميكند. آنها را كه كمتر اهل نظر و انديشه و دروننگرياند، به سوي يك بيمبالاتي محض ميكشاند و آنان را كه حساسترند و نظرورزتر و دروننگرتر به پريشاني و آشفتگي غيرقابل كنترل ميكشاند.
جامعهاي كه همه چيزش در قالب بازيهاي انفرادي و يا انحصاري در جريان است، جامعهاي كه زندگي و هستي فرد در آن جز در قالب يك تفسير بازيانگارانه قابل توجيه نباشد، عجيب شباهت پيدا ميكند با اين تلقي قدسي از دنيا كه هيچ نيست الا يك بازي، الا يك شوخي، الا يك غفلت. غفلت از روانهاي افسردهاي كه خالي نشاط و خالي آزادي جامعه را به رخ ميكشند. جامعهاي ناشاد با روانهايي ناشاد، جامعهاي ناآزاد با روانهايي ناآزاد از آن نوع نشانههايي نيست كه با سمت و سوي كليت هستي همجهت باشد. هستياي كه طبق يك تلقي قدسيانه حاصل يك عمل بازيگوشانه نيست و اصلا از سرگرمي و به فراموشيسپردن رخ ننموده است:
و ما خلقنا السماء والارض و ما بينهما لا عبين.22)
پينوشت: 1- قران كريم: حديد / 20 - محمد / 26 - عنكبوت / 64 - انعام / 32. 2- انبياء / 16.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 788]
صفحات پیشنهادی
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه ...
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري زندگي چيزي نيست به جز يك بازي و يك سرگرمي11( )قرآن كريم)ما لعبتكانيم و فلك لعبت ...
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري زندگي چيزي نيست به جز يك بازي و يك سرگرمي11( )قرآن كريم)ما لعبتكانيم و فلك لعبت ...
وب 3؛ بازي با ايدههاي گوناگون
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه ... معصومه علياكبري-چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه ... آيا اصلا چيزي ...
چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه ... معصومه علياكبري-چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه ... آيا اصلا چيزي ...
يك نكته بجز... -
29 ژوئن 2006 – چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد. ... باشد... - معصومه علياكبري زندگي چيزي نيست به جز يك بازي و يك سرگرمي11( )قرآن كريم)ما ...
29 ژوئن 2006 – چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد. ... باشد... - معصومه علياكبري زندگي چيزي نيست به جز يك بازي و يك سرگرمي11( )قرآن كريم)ما ...
ستون وكيل الرعايا - ؛ كتاب ناخوانده نمايشگاه 21 - سعيد دهقان
چينش غرفهها با آن اولويتهاي خودي و غيرخودي، چند نكته را به هر شهروندي يادآوري و البته ديكته ميكند؛ نكته اول: .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
چينش غرفهها با آن اولويتهاي خودي و غيرخودي، چند نكته را به هر شهروندي يادآوري و البته ديكته ميكند؛ نكته اول: .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
درباره مجموعه داستان نوشته حافظ خياوي؛لبه تيز خشونت ...
هر چند داستان كه در مجموعهاي با اين كيفيت داستان اول خوبي نيست و خواننده را اميدوار نميكند) كه شرح عشقي .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
هر چند داستان كه در مجموعهاي با اين كيفيت داستان اول خوبي نيست و خواننده را اميدوار نميكند) كه شرح عشقي .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
تأملي بر يك خبر تاسفبار؛مگر پيشگيري بهتر از درمان نبود ...
بهدنبال سالها جنگ داخلي و خارجي، چند سالي پس از حمله نيروهاي متحد به رهبري آمريكا به افغانستان اين كشور .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
بهدنبال سالها جنگ داخلي و خارجي، چند سالي پس از حمله نيروهاي متحد به رهبري آمريكا به افغانستان اين كشور .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
ايران، سرزمين انسانشناسي - عليرضا حسنزاده
انسانشناسي به ضبط تجربههاي ناب انساني فرآمده از قرنها زندگي دست يازيد و كوشيد راههاي پيوند رو به زوال .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
انسانشناسي به ضبط تجربههاي ناب انساني فرآمده از قرنها زندگي دست يازيد و كوشيد راههاي پيوند رو به زوال .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
ستون وكيل الرعايا - نظم خصوصي، حريم عمومي - سعيد دهقان
تحليل موضوع: امروزه و در اجتماعات بشري، بعيد ميدانم شهروندي باشد كه مفهوم واقعي را درنيابد و بر اهميت آن .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
تحليل موضوع: امروزه و در اجتماعات بشري، بعيد ميدانم شهروندي باشد كه مفهوم واقعي را درنيابد و بر اهميت آن .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
ستون وكيل الرعايا - كارمندان دولت در ديوان عدالت - فرشاد خلعتبري - واضح
سقط جنین، از 400 هزار تومان به بالا، در کمتر از یک ساعت! دو خوراکی مهم برای کنکوری ها ... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري.
سقط جنین، از 400 هزار تومان به بالا، در کمتر از یک ساعت! دو خوراکی مهم برای کنکوری ها ... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد... - معصومه علياكبري.
پيام دبيركل اتحاديه بينالمللي مخابرات بهمناسبت روز جهاني ...
همچنان كه ICT در محل كار، منزل و در هر جايي از زندگي ما نوآوريهايي را وارد ميسازد، بايد اين مزايا در خدمت كمتوانان .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
همچنان كه ICT در محل كار، منزل و در هر جايي از زندگي ما نوآوريهايي را وارد ميسازد، بايد اين مزايا در خدمت كمتوانان .... چند نكته پيرامون هزار چهرگي؛وقتي زندگي بازي باشد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها