واضح آرشیو وب فارسی:مهر: /علوم انساني و چالش اشتغال/نعمت الله فاضلي: علوم انساني در ايران كمتر قابليت خدماتي و مصرفي دارند
عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي در همايش «علوم انساني و چالش اشتغال» گفت: علوم انساني در ايران كمتر قابليت خدماتي و مصرفي دارند.
به گزارش خبرنگار مهر، عصر ديروز در نخستين روز از همايش «علوم انساني و چالش اشتغال» كه به همت انجمنهاي علمي دانشجويي فلسفه دو دانشگاه تهران و شهيد بهشتي، در تالار فردوسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران برگزار شد، دكتر نعمتالله فاضلي، استاديار انسان شناسي و مطالعات فرهنگي دانشگاه علامه طباطبايي ، به موضوع «چالشهاي اشتغال در علوم انساني با توجه به چالشهاي رشته انسان شناسي» صحبت كرد.
استاد انسانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي در آغاز سخن با اشاره به اينكه پرسش اشتغال و ايدهمندي براي اين علوم موضوع تازهاي نيست، گفت: طرح جدي مسئله اشتغال مسئلهاي است كه در نتيجه تودهگير و گسترده شدن اين رشتهها طي چند دهه اخير به وجود آمده است. تا پيش از 1980 كه الگوي دانشگاه نخبه گرا بر دانشگاههاي جهان حاكم بود، اساسا مسئله اشتغال براي اين رشته ها مطرح نبود زيرا تعداد اندكي براي تحصيل در اين رشته ها به دانشگاهها مي آمدند. براي اين دانش آموختگان كم شمار نيز هم زمينه هاي شغلي به حد كافي مهيا بود.
عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي سپس به علوم انساني پرداخت و گفت: توسعه اين علوم در نيمه اول قرن بيستم بر اساس و در چارچوب الگوي معيني از دانشگاه انجام گرفت كه اين الگو امروزه به الگوي نخبه گرا شهرت دارد. در اين الگو هدف دانشگاه تربيت تعداد معين و محدود نخبگان مولد فكر و دانش است، دانشي كه بيش از آنكه در اين زمان دولت –ملتهاي مدرن و امروزي در حال تثبيت ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود بودند. اين وضعيت دستگاههاي دولتي متعدد مانند مراكز آموزشي و اداري به دانش آموختگان اين رشته ها نياز داشتند. اما با اشباع اين مراكز از يك سو و افزايش گسترده دانش آموختگان از ديگر سو باعث طرح مسئله اشتغال بكار دانش آموختگان در تمام رشته ها و از جمله علوم انساني شده است. اما اين موضوع ابعاد مختلفي دارد.
دكتر فاضلي در ادامه به موضوع اشتغال در علوم انساني اشاره كرد و گفت: براي فهم مسئله اشتغال در رشته هاي دانشگاهي بايد بينش جامع نگر يا كل گرا داشت. يعني بينشي كه بتواند مسئله اشتغال را در چارچوب و بافت كليت مسائلي كه اين رشته ها با آن مواجه هستند و همچنين كليت جامعه ايران در نظر گيرد.
وي تاكيد كرد: براي تحليل كل نگر چالشهاي اشتغال در رشته هاي علوم اجتماعي در ايران بايد ابعاد مختلف شامل وضعيت پژوهش يا چگونگي توسعه علمي، وضعيت آموزش و چگونگي انتقال قابليت ها و مهارت ها به دانش آموختگان، و بالاخره وضعيت يا جايگاه اين رشته ها در جامعه ازابعاد مختلف مانند ميزان و نوع تقاضا يا انتظارات از اين رشته ها، كاركردها و عملكردهاي اين رشته ها در جامعه، رابطه اين رشته ها با اقتصاد و سياست، مورد بررسي قرار داد.
دكتر فاضلي با تاكيد بر مجموعه رشته هاي علوم اجتماعي يعني انسان شناسي، جامعه شناسي، روان شناسي، روان شناسي اجتماعي، علوم تربيتي، اقتصاد، حقوق، علوم سياسي، جغرافيا، مديريت و تاريخ،بر سه وجه اين علوم تاكيد كرد گفت: اين سه وجه عبارتند از وجه فعاليت فكري،دوم فعاليت حرفه اي وسوم وجه شخصي.
وي گفت: اما علي رغم اين تفاوت، مي توان تمام دانش آموختگان علوم اجتماعي كم و بيش با مشكل اشتغال مواجه هستند. از اين رو، براي حل اين مشكل بايد چاره اي كلي انديشيد. راه حل اوليه كه به ذهن مي رسد معمولا اين است كه به نوعي بين فرصتهاي شغلي و تعداد دانش آموختگان نوعي تعادل برقرار شود. براي اين تعادل مي توان به كاهش تعداد دانشجويان اين رشته ها و همچنين افزايش فرصت هاي شغلي براي اين دانش آموختگان انديشيد. اما اين راه حل ممكن نيست زيرا تقاضاي اجتماعي براي آموزش عالي در ايران بالاست و جوانان نيازمند ادامه تحصيلي هستند. همچنين با توجه جمعيت انبوه دانش آموختگان، نمي توان به سهولت براي تمامي آنها فرصت شغلي آماده ساخت. استدلال و پيشنهاد نگارنده در اين مقاله اين است كه ما بايد به كاركردهاي مختلف اين علوم توجه كنيم و اين علوم را نه صرفا از منظر اقتصادي يا اداري بلكه از منظر نوعي فعاليت فكري و همچنين راهي براي توسعه خلاقيتها و قابليتهاي فردي در نظر گيريم. اگر دانشگاهها بتوانند به اين دو كاركرد اين علوم توجه كنند، در آن صورت دانش آموختگان اين رشته ها، افراد قابل و توانايي هستند كه براي اشتغال كمتر به فرصت هاي شغلي از پيش مهيا شده براي آنها مي انديشند بلكه خود فرصت هاي شغلي شان خلق مي نمايند.
استدلال نگارنده در اين مقاله اين است كه رشته هاي علوم اجتماعي در ايران از ابتداي تاسيس شان تاكنون با رويكردي ابزارانگارانه و كاربردي مطرح بوده اند. در اين رويكرد اين دانش ها نه به مثابه فعاليتي فكري در خدمت عرصه عمومي، و نه به مثابه بينش و بصيرت در خدمت هدف هاي شخصي، بلكه صرفا نوعي آمار اجتماعي در خدمت دولت يا راهي براي تربيت تكنسين اداري شناخته شده اند. اين نحوه تلقي تقليل گرايانه، پيامدهاي گوناگوني براي اين علوم و دانش آموختگان آن ايجاد كرده است. از يك سو، اين نگرش باعث عدم پيشرفت تحقيقات بنيادي و توسعه نظري و مفهومي اين علوم شده است. و از سوي ديگر در زمينه آموزش و تربيت نيروي انساني در اين رشته ها نيز باعث عدم رشد مهارتهاي بنيادي و كليدي در دانش آموختگان اين رشته ها مانند تفكر انتقادي، توان تجزيه و تحليل، توان تهيه گزارش و نگارش و تاليف، توان مشاركت فعال در فرايند هاي توليد دانش و امثال آن شده است.
وي گفت: به نظر من رشته هاي و دانش آموختگان علوم اجتماعي مي توانند در تمام سازمان ها و موسسات خدمت نمايند. از اين رو، آنچه دانش آموختگان اين رشته ها نياز دارند، توانايي ها و قابليت هايي است كه به آنها مجال مشاركت فعال و مفيد در تمام موسسات و نهادهاي جامعه را بدهد. اين مهارت بيش از هر چيز بينش جامعه شناسانه است. به نسبت شمار اندكي از دانشجويان به كسوت جامعه شناس حرفه اي در مي آيند، اما همه آنها پس از خاتمه دوره تحصيلات دانشگاهي مقام و مسئوليتي در جامعه بر عهده مي گيرند و نقشهاي اجتماعي گوناگوني ايفا مي كنند. هر چه اين مقام عالي تر و هر چه اين مسئوليت بزرگتر باشد، فايده و اهميت معلومات جامعه شناختي براي شخصي كه داوطلب احراز اين مقام و تقبل اين مسئوليت است، بيشتر مي شود. حال كه بايد همه در جامعه زندگي كنيم، به ديگران ملحق شويم، نقش هاي اجتماعي مان را ايفا كنيم، پيداست كه معلومات جامعه شناختي كمك ارزنده اي براي هر نوع مسئوليت شغلي عرضه مي كند.
دكتر فاضلي در پايان گفت: بايد در علوم اجتماعي روشهاي متفاوت آموزش داده شود، به فرديت و علايق دانشجويان توجه شود و به محتواي دروس نيز كمك شود. از اين رو به نظر من لازم نيست براي اين علوم فرصت شغلي تعريف شود، همه جا فرصت شغلي براي دانش آموخته اين علوم هست،فقط بايد به اين دانش آموختگان فرصت داد تا بتوانند ايفاي نقش كنند.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]