تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820433334




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قانون اساسی و الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اقتصاد > اقتصاد کلان  - حسن سبحانی الگوی آرمانی پیشرفتی که در قانون اساسی متجلی گردیده، تشکیل جامعه‌ای را هدفگذاری کرده است که در آن، انسان دارای کرامت و ارزش والایی است و همچنین دارای «آزادی» است و البته در قبال خداوند مسوولیت‌هایی هم همراه با «آزادی» به عهده دارد. ایمان به آزادی توام با مسوولیت انسان و برخورداری او از کرامت و ارزش در حقیقت از تبعات اعتقاد و ایمان داشتن به خداوند و لزوم تسلیم در قبال اوامر و مناهی اوست که مضمون این اوامر و مناهی هم، تامین سازوکارها و ملاحظات همان «آزادی» تعبیه گردیده یا پیشنهاد شده است. بنابراین ما در الگوی مورد نظر خویش باید جامعه «موحدان» را داشته باشیم که در قبال کلام وحیانی خداوند، متعهد و لذا در عملیاتی کردن آن مسوولیت دارند لذا «موحدان» با نظامی از قراردادها و قوانین و مقررات و تدابیر و تمهیداتی که همگی آمیخته به موازین اسلامی هستند، امور خود را سر و سامان می‌دهند و روابط خود را با یکدیگر و با اموالشان سازماندهی می‌کنند. تنها محدودیت موجود برای جامعه موحدان، لحاظ «موازین اسلامی» است و آنها با آزادی کامل و با آزاد شدن ناشی از تمکین به موازین اسلامی، خود و جامعه خویش را با عنصر «آزادی» اداره می‌کنند. این آزادی نه تنها برای مسلمانان که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران را تشکیل می‌دهند موضوعیت دارد که برای اقلیت‌های دینی شناخته شده در ایران یعنی ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی نیز معتبر است و حتی از اینها گذشته، برخورداری از حقوق انسانی افراد غیرمسلمانی که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام ننمایند نیز پذیرفته شده است. این آزاد بودن از آن جهت اهمیت دارد که انسان و استعدادهایش در پرتو حضور «آزادی» شکوفا می‌شوند و توانمندی انسان که جلوه‌ای از قدرت الهی و در طول آن است با کمترین اتلاف، در خدمت رونق آرمان‌های بشریت قرار می‌گیرد. لذا در جامعه الگو، بایستی امکان استفاده از آزادی، همراه با به رسمیت شناخته شدن «آزادی» فراهم باشد. یعنی افراد در تشکیل احزاب، جمعیت‌ها و انجمن‌های صنفی و سیاسی و مذهبی آزاد باشند. در جامعه الگو هیچ‌کس نباید با رعایت شرایط نگران نوع عقیده خویش باشد و احساس کند که برای بیان یا ترویج و یا فعالیت‌های موردنظر خویش به لحاظ ذهنی یا عینی در محدودیت قرار دارد. جامعه‌ای که در آن افراد به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار گیرند قطعا در مقیاس‌های جامعه الگو نیست. آزادی بی‌حد و حصر «موحدان» را موازین اسلامی و یا موازین کتب آسمانی آنان، و آزادی افراد غیرمسلمان را صرفا قانون محدود می‌سازد. به این معنی که در کلیت این بحث و به طور منطقی رابطه‌ای بین «آزادی»‌و «استقلال و وحدت و تمامیت ارضی» کشور وجود دارد. رابطه‌ای که این دو مقوله را از هم تفکیک‌ناپذیر می‌نماید. یعنی استفاده از «آزادی» نمی‌تواند نافی «استقلال و وحدت و تمامیت ارضی» و متقابلا «حفظ استقلال و وحدت و تمامیت ارضی» نمی‌تواند سلب کننده آزادی‌های مشروع انسان‌ها باشد و حتی قانونگذاری در این ارتباط برای سلب آزادی‌های مشروع موضوعیت ندارد. در قانون اساسی الگویی طراحی شده برای ساختار سیاسی و اقتصادی که در ‌آن حقوق ملت رعایت و دغدغه‌های اسلامی در گفتار و رفتار عموم مردم رویت شود، در مجموعه اصول قانون اساسی منعکس خواهد شد و با تمهید شرایط و مقدمات، قابلیت اجرایی خواهد گرفت؛ اما سازگاری اصول به گونه‌ای که هریک از زیرنظام‌های آن، خود نظامی مستقل و دارای هدف بوده و بین مجموعه زیرنظام‌ها نیز ارتباط منطقی حاکم و هدف بنا کردن جامعه نمونه (اسوه)‌ منطبق با موازین اسلامی را تعقیب کند، در شرایط عادی مقوله‌ای ساده و قابل تحقق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا رسالت قانون اساسی که در مقدمه آن ذکر شده، این است که زمینه‌های اعتقادی نهضت اصیل مکتبی و اسلامی را عینیت بخشد و شرایطی ایجاد کند که در آن انسان با ارزش‌های والا و جهانشمول اسلامی پرورش یابد و این رسالت اندکی نیست که با ساده‌انگاری و عدم تامل در ترکیب اصول این قانون که ما آن را الگوی آرمانی جامعه ایران می‌دانیم، عینیت یابد. خوشبختانه اصل نود و یکم قانون اساسی با لحاظ همین دغدغه مهم و به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی، تشکیل شورای نگهبان را ممکن ساخته و درواقع نهاد مورد نیاز برای نیل به برخی وجوه مهم قانون را تاسیس کرده است و حتی تفسیر قانون اساسی را هم به عهده این شورا گذاشته است. (اصل98)‌ اما در این ارتباط ملاحظاتی مطرح است که آداب تفسیر و پیش‌نیازها و معیارهای اطمینان از نوع تفسیر و جایابی تفسیر از اصول در مجموعه‌ای که ناسازگاری تفسیری هم لااقل در مقطع زمانی معینی به واسطه آن رخ ندهد، از جمله آنهاست. به عبارت دیگر اصول و فصول قانون اساسی مانند مجموعه واحدی است که منطقا باید روح و پیام واحدی بر آنها حاکم باشد و به این ترتیب آنها نمی‌توانند هر کدام ساز خود را بنوازند و حتی اگر ناسازگاری و ناهمگونی در اصوات حاصله رخ دهد، اصلاح قانون موضوعیت می‌یابد. ادراک قانون و تفسیر اصول آن به این سیاق و جستجوی مغایرت‌های مصوبات مجلس با شرع و قانون اساسی، با عرضه مصوبات به سیستم اصول همراستا با یکدیگر، خود پدیده‌ای است که به نظر می‌رسد مقام مفسر قانون اساسی، برای سازماندهی آنها باید تمهیدات مهمی را بیندیشد. حتی فهم این سازگاری در اصول باید به گونه‌ای باشد که اگر زمانی به لحاظ نوع تفاسیر و تلقی‌ها، قسمت‌هایی از قانون اساسی نتوانست خود را در مجاری تاسیس شده به واسطه تفاسیر، از مضمون و اجراییات سازگاری و کارآمدی و معنی‌داری برخوردار ببیند، باید یا در تلقی از تفاسیر یا در فهمی که از آن قسمت‌ها وجود دارد و به موجب آن میان این دو، هماهنگی و همسویی مشاهده نشده است، چاره‌اندیشی شود. براساس آنچه آمد، ما بر آنیم به سبب رسالت سنگین نگهبانی از قانون اساسی، برای هریک از فصول یا مجموعه‌ای از اصول آن تخصص تعریف و متخصصانی تربیت شوند؛ کسانی که تا حدود زیادی از ساحت‌های مختلف قانون اساسی آگاه باشند و آنقدر از علایق و دلمشغولی‌های قدرت سیاسی به دور باشند که هیچ ذهنیتی، در نوع تفسیر و تلقی آنها از قانون اساسی قرینه‌ای از جهتگیری یا منفعت‌طلبی سیاسی نجوید.آینده‌پژوهی، آگاهی از روندها و مکانیزم‌های حاکم بر کارکرد پدیده‌ها در عرصه‌های مختلف بین‌المللی و داخلی، تحلیل سیستمی و پویای موضوعات، شناخت نظام‌های سیاسی، اقتصادی و حقوقی مطرح و در یک کلام، نهاد تخصصی مبری از علایق سیاسی اما دارای فهم عمیق از مضامین و ساختار قانون اساسی، لازم است تا کار نگهبانی از مقوله توامان مضمون و ساختار آرمانی الگو را، آن گونه که پاسداری بلندمدت از آن ایجاب می‌کند، به‌طور عمیق به پیش ببرد. «آزادی» انسان‌های موحد در پرتو موازین اسلامی، این ابهام را مطرح می‌کند که پذیرش دستورات و احکام فردی و اجتماعی اسلام، نافی اراده و ایجاد تغییرات مطلوب در محیط بوده و لذا فهم آزادی کامل انسان تحت موازین اسلامی با مشکل مواجه می‌شود. از آن گذشته این شبهه به وجود می‌آید که آیا جامعه الگو، همان جامعه مسلمانان و یا حداکثر موحدان است و در آن جایی برای سایر انسان‌ها وجود ندارد؟ به عبارت دیگر الگوی مورد نظر ما تا چه اندازه از جامعیت برخوردار است؟ در پاسخ به دوشبهه مطروحه متذکر می‌گردیم که: 1. اسلام که مجموعه‌ای از عقاید و احکام و عبادات و معاملات و... است که از ناحیه خداوند دارای همه صفات ممدوح و آن هم در کمال خود، توسط پیامبر خدا برای سعادت بشر آورده شده است منتسب به قادر مطلق و خالق علیمی است که به شأن خالقیت خود، از همه اسرار و ظاهر و باطن مخلوقات خود و از جمله انسان مطلع است و لذا به طور منطقی اگر قرار باشد دستورالعملی واقع‌بینانه‌، برای هدایت بشر مطرح شود همانا این دستورالعمل باید از ناحیه خالق او مطرح می‌گردید، تا هیچ حکمی و هیچ امر و نهی‌ای خارج از توان و استعداد مخلوق نباشد. براین مبنا، موازین اسلامی و یا احکام دینی حاوی کامل‌ترین و یقینی‌ترین نکاتی است که به کار بستن آنها به سعادت انسان منجر گردیده و حریت و آزادگی و سربلندی و تکامل ذهنی و گسترش ظرفیت‌های علمی و فضایل اخلاقی او را تضمین می‌نماید. بنابر این تسلیم بودن در قبال خداوند که از عنوان «اسلام» مستفاد می‌شود همانا سرسپردن در قبال رهنمودها و هدایت‌هایی است که انسان یقین دارد با تمکین به آنها و رعایت و به کاربستن آنها، انحرافات و خطاها و لغزش‌های خود را کاهش داده و حتی موفق به طرد آنها تا اندازه بسیار بسیار زیادی می‌شود و در عین حال زمینه‌ها را برای تقویت و پرورش استعدادهای خدادادی خویش مهیا کرده و آماده می‌شود تا عنوان جانشینی خداوند در زمین را هم، بخود اختصاص دهد آیا انسان که از غرایزی همچون «خودخواهی» نیز برخوردار است تمکین به ضوابط آزادی‌بخش از ناحیه خالق خود را که موجبات رشد و تعالی و فلاح او را تدارک می‌بیند مانع آزادی خود می‌داند؟ مگر انسان آزادی را برای چه می‌خواهد؟ ما برآن هستیم که انسان همواره درصدد کمال‌جویی است حتی اگر مقصد را درست تعریف نکرده باشد و لذا احکام مستلزم «کمال» را با فراغ بال و با «آزادی»کامل می‌پذیرد. 2. در قرآن مجید، آیات بسیاری خطاب به انسان وجود دارد که اعم از انسان مسلمان یا مومن و یا صاحب دین توحیدی دیگری است و این بیانگر آن است که قرآن، کتاب هدایت و تمکین و سعادت برای همه انسان‌هاست زیرا، خداوند خالق انسان‌هاست و بدون تردید در بیان ویژگی‌ها و خلقیات انسان‌ها و تذکر به آنها، تفاوتی بین آنها قائل نمی‌‌شود. حال اگر انسان‌هایی به هر دلیلی به آیینی توحیدی ایمان نیاورده و به آن عامل نیستند این به معنای آن نیست که آنها مخلوق خداوند نبوده و از دایره خطاب الهی و اراده او به آزاد بودن خارج هستند و متاسفانه به خاطر عدم شمولیت در محدوده دینی، از بهره‌مندی از موازین آزادی‌بخش دین، مهجور گردیده‌اند از این روی ما الگوی پیشرفت مورد نظرمان را جهان شمول هم تلقی می‌کنیم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن