واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نظریه استاد مطهری در تحلیل جنبش ها 2
قسمت اول را اینجا ببینیدهمچنان كه گذشت مطالعه و بررسي انقلاب از دوران باستان تا عصر حاضر پيرامون چگونگي رخدادها و شكل گيري انقلابها و صعود و افول دولتها مطرح و دانشمندان فراواني مطلب نوشتهاند. و نظريه پردازي در انقلاب و تحولات اجتماعي جايگاه خاصي را در علوم سياسي و اجتماعي يافته است. در فرهنگ اسلامينيز از گذشته دور شخصيتهاي فراواني در اين زمينه قلم زدهاند از جمله آنها ابنخلدون، حكيم نصيرالدين طوسي و در دوران معاصر شهيد آيةالله صدر و شهيد آيةالله مطهري در زمره اين متفكران ميباشند.استاد مطهري در تبيين و بررسي انقلابها با يك رويكرد نظري وارد شده و خود در تلاش بودند تا با يك نظريه محكم بر پايه فطرت و كمالخواهي انسان، انقلابها را درك وتحليل كنند. نظريه ايشان در تحولات اجتماعي تك عاملي نيست و با عنايت به جوانب و شئون مختلف انسان و جامعه به يك نظريه چند عاملي توجه داشتند.در نظر او عوامل اقتصاد، سياست و ايدئولوژي در كنار هم در انقلاب دخيل هستند و هيچ انقلابي محقق نميشود مگر اينكه ابتدا نارضايتي ريشهدار تاريخي از وضع موجود وجود داشته باشد اين نارضايتي در چند بعد فرهنگي، اقتصادي، سياسي و مذهبي ... پديد ميآيد در كنار نارضايتي يك آرمان جديد و يك روحيه انقلابي تكاملي كه در پي تكامل و خلاصي از وضع موجود مي باشد پديد ميآيد و با يك ساختار متشكل اجتماعي و سياسي نيروهاي انقلابي با رهبري به اهداف خود نايل ميشوند. و انقلاب اسلامي ايران اين چند ويژگي را داشته و همين عوامل باعث پيدايش و پبشبرد آن شده است.دکتر لک زایی می نویسد:«استاد مطهرى به عنوان متفكرى كه دغدغههاى اجتماعى داشت، به اين بحث بىاعتنا نبوده است، او ضمن نقد و بررسى آرا و انديشههاى ديگران در باب تغيير و تحولات اجتماعى و علل و عوامل آن، به نظريه پردازى در اين زمينه پرداخته است. به ويژه تحولات جامعه ايران، مانند نهضت مشروطه و انقلاب اسلامى سبب شده است كه تا او در برخى موارد، وارد بحث مصداقى نيز بشود.»(1)براساس بينش فطري استاد مطهری، انسان مركبي از غرايز حيواني و يكسري غرايز متعالي است. بنابرتاین براساس بينش فطري:1- انسان داراي نوعي روانشناسي مقدم بر جامعهشناسي است.2- انسان در ذات خود دو قطبي آفريده شده، دو قطبي بودن انسان به علاوة آزاد بودن او منجر به دو قطبي شدن جامعه ميشود. 3- عامل اصلي حركات تاريخ، ارزش هاي انساني هستند و انسان ذاتاً كمال جو و پيشرو است.(2)بنابراین استاد مطهّرى، بحث از تغییات اجتماعی را ذیل بحث تکامل انسان بحث می کند و تكامل اجتماعى را از جستجو در عوامل درونى انسان و از روانشناسى آن شروع می كند و نظريه ميانه اصالت فرد و اصالت جمع را اختيار كرده است، يعنى تحقق شخصيت فرد در جامعه و تحقق شخصيت جامعه در فرد صورت مىگيرد، ميان فرد و جامعه تأثير و تأثر متقابل وجود دارد. ريشه تكامل و دگرگوني جامعه را در اين نظر بايد يافت كه انسان موجود مختار و داراي شخصيت فردي و اجتماع نيز داراي اصالت است. استاد خود مينويسد:«از نظر ما راز تكامل را در فطرت انسان بايد جستجو كرد و اين كه انسان به حسب فطرت خودش كمال جوست و در كمالجويى خودش حدّ يقف ندارد، اين علّت اصلى تكامل است. چيزهاى ديگر هم در كار است، يكى همان استعداد نقل و انتقال تمدّن و فرهنگ (علّمه البيان). ...انسان داراى چنين استعدادى هست و چنين طبيعت كمال جويى را دارد و داراى عقل و اراده و فكر و ابتكار هست. در نتيجه، نوع انسان دائماً رو به كمال مىرود.»(3)تعريف استاد از انقلاب و تغيير اجتماعي داراي پنج محور و ويژگي است: 1- انقلاب عبارت است از تغيير بنيادي در جامعه؛ 2- انقلاب نوعي طغيان عليه وضع موجود؛ 3- انقلاب تلاش و جهاد براي برقراري وضع مطلوب؛ 4- برخورداري انقلاب از ايدئولوژي و مكتب ارزشي؛ و 5- ايدئولوژي انقلاب در متن تعليمات خود عنصر طرد و نفي وضع نامطلوب را داشته باشد. بنابراين به نظر استاد مطهري وقتي انقلاب متحقق ميشود كه اين پنج شرط وجود داشته باشد. از این رو شهيد مطهري انقلاب را چنين تعريف مي کند: «انقلاب عبارت است از طغيان و عصيان مردم يک ناحيه و يک سرزمين عليه نظام حاکم موجود براي ايجاد نظميمطلوب»(4)از ديدگاه مطهري انقلاب امري ارادي و اختياري است و تضادهاي اجتماعي ريشه در تضادهاي موجود در درون انسانها دارد. «استاد تضادهاي اجتماعي را ريشه در درون انسان ميداند ذات كمالجوي انسان او را به تكامل و پيشرفت رهنمون است. نبرد دروني انسان، خواه ناخواه به نبرد ميان گروههاي انسان كشيده ميشود.» براساس نظريه فطرت انسان داراي ويژگيهايي است كخ به موجب آنها زندگياش در حال تكامل و پيشرفت و تغيير و تحول دائمي است؛ مهمترين اين خصائص به قرار زير است:1- كسب و حفظ تجارب و آموختهها؛ 2- يادگيري راه بيان و قلم؛ 3- نيروي عقل و ابتكار؛ 4- ميل ذاتي و علاقه فطري به نوآوري. عناصر پيدايش شرايط انقلابي از ديدگاه استاد مطهري عبارتند از:1- نارضايتي از وضع موجود؛2- عصيان عليه وضع موجود؛3- زور و عنف عليه طبقه حاكم؛4- طلب وضع مطلوب؛5- جهاد براي دفاع از حقوق.از ديدگاه آيةالله مطهري عوامل انقلاب به سه دسته تقسيم کرده است:الف: انقلاب هايي که داراي ماهيت اقتصادي هستند. اين نوع انقلابها در واقع انقلاب محرومين عليه برخورداران است. آرمان نهايي اين انقلابها دستيابي به يک جامعه بيطبقه يعني جامعهاي که در آن مساوات تحقق يافته باشد.ب: انقلابهايي هستند که استقرار يک جامعه مبتني بر آزادي و حقوق انسانها را به عنوان آرمان نهايي برگزيدهاند. پيروان اين نظريه بر اين باورند که همه انقلابها ريشه مادي صرف ندارد. طبق اين برداشت انقلاب هنگاميميتواند انساني باشد که ماهيتي آزادي خواهانه و سياسي داشته باشد نه اقتصادي.ج: استاد مطهري علاوه بر دو نوع مذکور معتقد است که انقلاب ميتواند داراي ماهيت اعتقادي نيز باشد به تعبير ديگر، انقلاب ايدئولوژيک باشد. به نظر ايشان در اين تحول مردمي که به يک مکتب اعتقاد و ايمان دارند و به ارزشهاي معنوي آن شديداً وابستهاند؛ آنگاه که مکتب خود را در معرض خطر و آسيب ديده و آن را آماج حملههاي بنيان کن ببيند خشمگين و ناراضي از آسيبهايي که بر پيکر مکتب وارد شده دست به قيام ميزنند(5)سید مهدی موسویمنابع:1. لك زايي، نجف، انديشه سياسي استادمطهري، قم، بوستان كتاب،1380؛ ص2262. ملكوتيان مصطفي ، سيري در نظريههاي انقلاب، تهران، نشر قومس، چ چهارم،1384. ص158.3. مطهّرى مرتضى، نقدى بر ماركسيسم، ص 250.4. مرتضي،مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 295. پژوهشکده فرهنگ و معارف، مدل تئوري شهيد مطهري در باب انقلاب، ص 212- 210
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]