تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835294233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حوزه، دانشگاهی شد و ضرر کرد


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > آموزش  - عماد افروغ از منظر فلسفه سیاسی، هیچ مفری از سیاست نیست. سیاست مربوط به وجوه مطلوب و هنجاری زندگی اجتماعی است - اعم از فردی و جمعی - و شامل همه عرصه‌هاست؛ یعنی عرصه سیاست، فرهنگ، اخلاق، اقتصاد، و حتی زندگی خانوادگی را در بر می‌گیرد. پس از این نظر اشکالی ندارد همه چیز از منظر سیاست دیده شود؛ از منظر یک زندگی مطلوب و موجه. اما از منظر نظام‌سازی، ما خرده‌نظام‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی داریم. هرکدام این خرده‌نظام‌ها در عین ارتباط‌‌شان با هم‌دیگر، هرکدام کارویژه‌های خاص خودشان را دارند. کارویژه نظام فرهنگی، تولید اندیشه و ارزش یا بازتولید آن‌هاست و معمولا به سایر خرده‌نظام‌ها خط می‌دهد. این خرده‌نظام است که به کنش‌ها و اهداف و دیگر خرده‌نظام‌ها، جهت می‌دهد؛ از جمله به خرده‌نظام سیاسی. اهداف قدرت سیاسی نباید در درون خودش تعیین شود بلکه باید در خرده‌نظام فرهنگی این کار انجام شود. اما آن چیزی که مذموم است این که در نظام‌سازی‌مان کار برعکس شود و بیش از آن‌که فرهنگ به سیاست خط بدهد، سیاست به فرهنگ خط بدهد. این را در جاهای دیگری هم گفته‌ام که به نظر من در حال حاضر در عرصه‌های فرهنگی و آموزشی در سطوح مختلف، سیاست رسمی است که خط می‌دهد؛ در حالی که باید شاهد فرآیند برعکس آن باشیم. بروز این صحبت من را در وزن حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها ببینید! امروز حوزه‌ها و دانشگاه‌های ما در تعیین الگوها و اهداف برای خرده‌نظام‌های جامعه ما چه نقشی دارند؟ آیا واقعا دانشگاه‌های ما دوشادوش حوزه‌های علمیه ما - به عنوان دو نهاد آموزشی ان‌شاءالله مرتبط - اهداف نظام را تعیین می‌کنند؟ آیا دانشگاه‌های ما از استقلال لازم برخوردار هستند؟ آیا حوزه‌های علمیه از استقلال لازم برخوردار هستند؟ آیا در عرصه اجتماعی - عرصه‌ای که منبع زایش بسیاری از ارزش‌هاست - واقعا یک اجتماع و نهاد مدنی مستقل از قدرت دولتی داریم؟ به نظر من در مجموع این بخش رسمی قدرت است که به همه عرصه‌های ما خط می‌دهد، به همه آن‌ها تعدی می‌کند، در کارشان دخالت می‌کند و به گونه‌ای بسیار از اصحاب روشنفکری واصحاب قدرت غیردولتی - خواسته یا ناخواسته - تمام تخم‌مرغ‌هاشان را در سبد سیاست رسمی گذاشته‌اند. این باعث می‌شود قدرت مرکزی روزبه‌روز حجیم‌تر و وسیع‌تر شود و قدرت بیشتری پیدا کند و این می‌تواند به ساحت فرهنگ و اخلاق، آسیب وارد کند. وقتی وزن زیادی به قدرت دولتی داده می‌شود و آن را منبع تعیین‌کننده بسیاری از ارزش‌ها تعیین می‌کنیم و به تفکیک‌ها توجه نمی‌کنیم، حاصل این می‌شود که هر اتفاقی در قدرت دولتی می‌افتد - با توجه به این‌که دولت، اسلامی است و مردم به آن اعتماد دارند - نشانه‌ای برای توجیهات مردمی می‌شود. یعنی اگر اباحه‌گری در قدرت دولتی باب شد، این اباحه‌گری به حوزه فرهنگ عمومی هم تسری داده می‌شود. نبض فرهنگ در جامعه زده می‌شود. باید ببینیم نهادهای فکرساز کجا هستند و از چه کسانی توقع این الگوسازی‌ها را داریم و وضع الآن‌مان چه‌طور است. اگر قرار باشد یک انقلاب با صبغه فلسفی و فرهنگی و فکری، انقلابی تعیین‌کننده باشد، نباید در نظام‌سازی‌ها شاهد این فرآیند معکوس باشیم. به نظر من درک غلطی که از جمهوری اسلامی و قدرت دولتی یا رسمی به دست داده شده، باعث شده قدرت نقد کم‌رنگ شود. دانشگاه به عنوان یک نهاد فکرساز که محل تراوش افکار و خلاقیت‌هاست، به‌شدت اسیر فرمالیسمی شده که آن را هم نظام رسمی آموزشی‌مان به آن تحمیل کرده است. دانشگاه اگر بخواهد جایگاه فکری و فرهنگی خود را ایفا کند، نباید آن‌چنان که اکنون هست، وابسته باشد. باید مستقل باشد. روی پای خودش بایستد. حتی خودش بتواند دانشجو بگیرد. خودش بتواند متناسب با شرایط مختلف ذی‌ربط، توسعه رشته داشته باشد. اما اصلا این‌چنین نیست. پس اگر قرار است فرهنگ خط بدهد، باید مستقل باشد. باید اجازه رشد و نمو داشته باشد. اما الآن به‌شدت تحت‌تاثیر قدرت دولتی است. در این مملکت سیاست دارد به فرهنگ و شئون دیگر، خط می‌دهد و این، محل اشکال است. حتی در ممالک مدرن هم قدرت دولتی صرفا مجری است. خط‌دهنده نیست. با توجه به این‌که عرصه‌های مختلف اجتماعی به هم پیوسته هستند، می‌توان نتیجه این فرآیند معکوس را در عرصه سیاست هم دید. قدرت تقلیل پیدا کرده به قدرت دولتی و از قدرت مدنی غافل مانده‌ایم؛ به خاطر همین نوع نگاهی که به قدرت دولتی و قدرت رسمی داریم و این، به نظرم ریشه شرعی هم ندارد. قدرت دولتی در بهترین حالتش، ابزار است؛ هدف نیست. ابزار تحقق مجموعه‌ای از ارزش‌هاست. ارزش‌ها را هم خرده‌نظام فرهنگی تعیین می‌کند. این را حضرت امام هم که بنیان‌گذار این حکومت هستند، می‌فرمایند که (به‌مضمون) حکومت در بهترین حالتش نقش آلی دارد. هدف چیز دیگری است. این هدف، به‌نوعی فرهنگی است چون قرار است الگوی خاصی مطرح شود و بر اساس آن الگوی خاص به نیازها و ارزش‌های مردم توجه شود. وظیفه فرهنگی با وظیفه معیشتی و امنیتی کاملا متفاوت است. مثلا وظیفه امنیتی دولت این است که سیم‌خاردار بکشد اما در حوزه فرهنگ که نمی‌تواند سیم‌خاردار بکشد. پس جنس برنامه‌ریزی فرهنگی با برنامه‌ریزی‌های دیگر فرق می‌کند. حوزه‌های دینی ما در حال حاضر آن کارآیی را که باید داشته باشند، ندارند. این، بخشی‌اش برمی‌گردد به نقش دولت و اعمال‌اراده‌هایی که کرده و بخشی دیگر برمی‌گردد به این‌که خود نهادهای دینی و حوزوی ما، درک صحیحی از جایگاه تاریخی‌شان نداشته‌اند. اگر این سوال را درباره دانشگاه‌ها بکنید، پاسخش این است که در کشورمان دانشگاه‌ها از اول دولتی پایه‌ریزی شدند اما حوزه‌های علمیه که این‌طور نبودند. افتخارشان همیشه این بود که مستقل باشند. در بحث وحدت حوزه و دانشگاه، صرف‌نظر از هر رویکرد و قرائتی که دنبال شد، به نظرم این حوزه بود که بازنده اصلی شد. چون استقلال خود را فراموش کرد و تابع دانشگاه نوظهور شد؛ دانشگاهی که برای ما عقبه فرهنگی و تاریخی و تمدنی نداشت. اما حوزه عقبه خودش را فراموش کرد. ظاهرا آمد دانشگاه را حوزوی کند، اما خودش دانشگاهی شد. این فرمالیسمی که امروز در حوزه‌های علمیه هست، آزاردهنده است. حوزه برای فعالیت علمی خودش باید از دانشگاه اجازه بگیرد و باید تابع شاخص‌های تعیین‌شده از سوی آموزش رسمی باشد. در حالی که نسبت به این شاخص‌ها نقدهایی وجود دارد و گفته می‌شود که ریشه در علم‌شناسی ناموجهی دارد. وقتی این‌طور تن می‌دهند، قدرت واقعی خودشان را فراموش می‌کنند و دیگر نمی‌توانند آن قدرت را به فعلیت برسانند. اما اگر بی‌توجه به آموزش رسمی دانشگاهی، شاخص‌های خودشان را تعیین کنند و حسب آن‌ها خودشان را بسنجند و قابلیت‌های خود را به فعلیت برسانند، می‌توانند نظام آموزش دانشگاهی را هم تحت‌تاثیر قرار دهند. اما چرا باید حوزه با آن گذشته تمدنی اعتماد کند به کسانی که درکی از علم ندارند، معرفت‌شناس‌های علمی را نمی‌شناسند، و واقعا «بیگانه»اند؟ به نظر من مقصر اصلی آن عالم روحانی است که تفسیر غلطی از حکومت اسلامی دارد و به نظام دانشگاهی بیگانه با معرفت‌شناسی علمی ما اعتماد می‌کند. این‌جا جفا می‌شود به فرهنگ و تاریخ و تمدن‌مان. در این بین نقش حوزه‌های علمیه سنگین‌تر و به ‌همین نسبت گناه‌شان هم سنگین‌تر است. وقتی آن‌ها تابع می‌شوند، علامت تابع‌بودن را به همه جامعه می‌فرستند. آن‌ها هستند که باید بایستند و فریاد بزنند اما این کار را نمی‌کنند. این وضعیت انفعالی حوزه‌ها، ناراحت‌کننده است. این‌طور هم نبوده که گریزناپذیر باشد. در طول این جریان هم خیلی‌ها صدایشان به اعتراض بلند شد اما توجهی نشد. این به خاطر تبعیت حوزه از سیاست‌های رسمی است. در این میان مصلحت هم می‌آید و به جان حقیقت می‌افتد و متاسفانه سکه رایج می‌شود و گاه حتی لباس حقیقت به تن می‌کند و حقیقت را ذبح می‌کند. البته این‌طور نیست که این آسیب‌ها غیرقابل‌برگشت باشد. ما برای اصلاح حرف می‌زنیم. توقع هم داریم کسانی که آن بالا در این باره تصمیم می‌گیرند، گوش شنوایی داشته باشند. یا بپذیرند یا نقد کنند؛ آن هم به شکل علمی و نه به ضرب و زور سخت‌افزارهای فیزیکی‌شان و با بی‌محلی‌کردن.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 661]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن