واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: t="اميد از دسترفته را دوباره بدست آوردم" src="http://www.news.niksalehi.com/khabar/100838343492.jpg" width="150" height="100" border="0" /> بازگشت از تاريكي جعل چك، اتهامي است كه زني به نام پريسا به خاطرش به زندان افتاد و يك سال را پشت ميلهها گذراند. او بعد از آزادي احساس كرد در نقطهاي زيرصفر ايستاده، اما تمام تلاشش را به كار گرفت تا زندگياش را از نو بسازد. گفت و گو با اين زن را بخوانيد: چرا چنين جرمي را مرتكب شدي؟ چراهاي زيادي دارد.من تك دختر خانواده بودم و قبل از من 3 برادرم ازدواج كرده بودند. پدرم هميشه ميگفت اگر عروسي من را هم ببيند ديگر هيچ آرزويي ندارد. او در تمام عمرش كارگري كرده و سر پيري هيچ پساندازي نداشت. به جاي اين كه در خانه بنشيند و پايش را روي پايش بگذارد مجبور بود از صبح زود تا آخر شب كار كند. سرپيري آبدارچي يك آژانس مسافرتي شده بود. وقتي خواستگار خوبي برايم پيدا و قرارها گذاشته شد پدرم بدجوري گرفتار شد. او به هر دري ميزد تا پول جهيزيه من را جور كند اما نميتواست. من آن موقع در يك بوتيك فروشنده بودم و خيلي دلم ميخواست باري از دوش پدرم بردارم. تا اين كه آن روز دسته چك سفيد امضاي صاحب مغازه را ديدم و وسوسه شدم. آن موقع 22 سال بيشتر نداشتم و هنوز خام بودم. پدرت وقتي فهميد سرقت كردهاي چه كار كرد؟ او را در دادسرا ديدم. همين كه به من رسيد يك كشيده آبدار به من زد و گفت يك عمر كارگري كرده تا نان حرام نخورد آن وقت من آبروي او را يك شبه به باد دادم. واقعا شرمنده بودم حتي نميتوانستم به چشمانش نگاه كنم. سرم را پايين انداختم و هيچ حرفي نزدم. از خانواده طرد شدي؟ نه پدرم اتفاقا خيلي سعي كرد رضايت صاحب مغازه را بگيرد. زياد به ملاقاتم نميآمد اما همان يكي دوبار كه ديدمش خيلي شكستهتر از قبل شده بود. لاغر و مريض بود آخر هم از غصه مرد يك ماه قبل از آزاديام مرد و من هيچ وقت نميتوانم خودم را از عذاب وجدان خلاص كنم. بعد از آزادي چه كردي؟ چه ميتوانستم بكنم؟ من مانده بودم و مادري پير و غصه مرگ پدر.دو ماه طول كشيد تا به خودم بيايم و شروع كنم به گشتن دنبال كار، اما كو كار؟به هر كسي كه ميشناختم رو زدم و هر كجا كه فكر ميكردم رفتم تا اين كه بالاخره منشي يك شركت شدم اما در همان هفته اول فهميدم آنجا جاي من نيست و رئيسام خيالاتي دارد. تقريبا همه افراد سابقهداري كه از زندان آزاد ميشوند براي پيدا كردن كار مشكل دارند اما بالاخره موفق شدي شغلي پيدا كني؟ مشكل آنجا است كه همه فكر ميكنند اگر كسي در زندگياش يك بار اشتباه كرد ديگر اصلاح نميشود. همه به آدم به چشم خلافكار نگاه ميكنند، بگذريم. بالاخره در ماه سوم آزادي در يك آرايشگاه مشغول به كار شدم. اتفاقا دختر ديگري هم آنجا بود كه شرايط مشابه من را داشت. به هر حال آن شغل براي من خيلي مفيد بود، لااقل اميدم را به زندگي دوباره به دست آوردم. هنوز هم آرايشگري ميكني؟ نه فقط يك سال آنجا ماندم و بعد برادر بزرگم با يكي از دوستانش شريكي مغازه لوازم آرايش زدند و من هم شدم فروشنده. چون خودشان جنس ميآوردند سود زيادي ميكردند، البته من فقط حقوق بگير بودم. هنوز دو ماه از كار جديدم نگذشته بود كه مادرم فوت كرد و برادرانمگير دادند خانه پدري را كه تنها ارثيهاش بود بفروشيم. آنها براي من از سهم ارث خودم خانهاي كرايه كردند و از آن به بعد ديگر كاملا مستقل شده بودم. اين اتفاق يكسري خوبي داشت و يكسري بدي. مردم زياد قبول نميكنند يك دختر مجرد تنها زندگي كند و اگر بفهمند سابقهدار است كه ديگر هيچ. از طرفي تنهايي هم خيلي اذيتم ميكرد تا اين كه يك روز برادرم گفت دوستش از من خوشش آمده و ميخواهد از من خواستگاري كند. من هم بله را گفتم. شوهرت قبل از ازدواج ماجراي نامزدي قبلي و زندان رفتن ات را ميدانست؟ همه چيز را خودم گفتم تا يك وقت جا نزند. كارها داشت خوب پيش ميرفت كه پدر او از گذشتهام باخبر شد و شروع به مخالفت كرد و حتي گفت اگر پسرش بخواهد با من ازدواج كند پولي را كه بابت راه انداختن مغازه به او قرض داده بود پس ميگيرد. اينطور شد كه هم ازدواج ما به هم خورد و هم شراكت برادرم و او. ديگر داشتم ديوانه ميشدم، هم از نظر عاطفي ضربه خورده بودم و هم بيكار شده بودم. چطور ازدواج كردي؟ برادرم چند ماه بعد دوباره مغازهاي اجاره كرد و من پيش او رفتم و اين دفعه فروشنده مغازه كناري كه در كار لوازم خانگي بود از من خواستگاري كرد و من جواب رد دادم، چون ديگر حوصله آن دردسرها را نداشتم اما آن پسر آنقدر اصرار كرد تا اين كه راضي شدم و ما الان 5 سال است كه با خوبي و خوشي با هم زندگي ميكنيم و پسرم هم ارديبهشت سال آينده 2 ساله ميشود. مريم عفتي سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]