واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
باورهاي عاميانه در شعر صائب (2) نويسنده:مريم سلحشور -عضو هيات علمي واحد تبريز اعتقاد به سيه زباني شخصي که زير زبانش سخت سياه باشد و نفرين او تاثير داشته باشد و او را سق سياه نيز گويند . خط تيغ در قلمرو رخسار او گذاشت آخر سيه زباني ما کرد کارخويش 12/5066 اعتقاد به زبان بند : نوعي افسون و جادو است که مي خوانند تا زبان حريف بسته شود . خط زبان بند بتان بود ،نمي دانستم که ترا جوهر شمشير زبان خواهد شد 3/3428 احسان بي سئوال ،زبان بند خواهش است از دست کو تهست زبان گدا بلند 16/4216 اعتقاد به فال گوش : مردم عوام از شنيدن کلام ديگران فال مي گيرند . کي شنيدن مي تواند رتبه ديدن گرفت چشم اگر بينا بود حاجت به فال گوش نيست 13/1280 اعتقاد به کليد اهل فال : رسم زنان ايران بوده است که چون مشکلي روي مي داده کليدي با خود برداشته بر سر گذر مي رفته اند و کليد را زير پا گذاشته به فالگوش مي ايستاده اند و نخستين حرفي که از رهگذران به گوش ايشان مي رسيده همان را به فال مي گرفته اند: با همه مشکل گشايي ،خاک باشد رزق من برسر ره چون کليد اهل فال افتاده ام 4/5292 اعتقاد به فال گرفتن از شانه : خواهد فتاد دامن من زلفش بدست ما اين فال را ز شانه شمشاد ديده ايم 3/5880 اعتقاد به اينکه ناف را به خوشي يا بدي ببرند : عوام معتقدند که اگر قابله طفل را به خوشي و خرمي ببرد ،طفل اکثر اوقات را با خوشي و خرمي خواهد گذراند و اگر به غم و اندوه ببرد به غم و اندوه سپري خواهد کرد . ناف مرا به نغمه عشرت بريده اند چون ني نمي زنم نفس بي ترانه اي 7/6931 بي مي نيم شکفته ،همانا بريده اند همچون پياله ناف مرا با شراب تلخ متفرقات اعتقاد به تاثير مهتاب بر روي کتان : قدما معتقد بودند که تابش مهتاب بر روي کتان آن را محو و نابود مي کند (اين مضمون بارها در ديوان صائب آمده است .) حسن مهتابي مرا مي ريزد از هم چون کتان از بهار افزون خزان مدهوش مي سازد مرا 6/129 کتاني مي شود پيراهن تن ماه تابان را که ريزد پرتو مهتاب از پود و تارش را 7/377 اعتقاد به هفت آب شستن عوام معتقدند که يک چيز نجس پاک نمي شود مگر با هفت بار شستن .(کنايه از شستن بيش از حد ) فردا حريف ساقي کوثر نمي شود ازنام مي بشوي دهن را با هفت آب (قصيده در مدح حضرت رضا ) اعتقاد به بد يمن و يا خوش يمن بودن پرش چشم (اختلال چشم ) عوام معتقدند که پريدن چشم براي صاحب آن خوش يمن يا بد يمن باشد و مي گويند براي علاج آن بايد کاه روي چشمي که مي پرد گذاشت . برشريف است گران منت احسان خسيس کاه برديده به هنگام پريدن مگذار 8/4669 شريف را به خسيس احتياج مي افتد که برگ کاه بود داروي پريدن چشم 10/5752 مي پرد امشب زشادي ديده روزن مرا خانه از روي که يا رب مي شود روشن مرا 1/167 اعتقاد به نعل در آتش گذاشتن : عوام معتقدند که اگر نعل را در آتش بگذارند به حدي که داغ شود براي بي قرار کردن معشوق و براي ازدياد محبت در دل وي بسيارموثراست (صائب ازاين مضمون زياد استفاده کرده است .) گذارد عشق هر کس را که نعل شوق در آتش به اسب چوب صائب طي کند صحراي آتش را 10/370 اعتقاد به ساخته شدن مرواريد در دل صدف بوسيله چکيدن يک قطره باران در آن : قدما معتقد بودند که اگر يک قطره باران در داخل صدف بيفتد و صدف بسته شود آن يک قطره به تدريج تبديل به مرواريد مي شود .(از اين مضمون نيز صائب زياد استفاده نموده است .) دل به دريا کن که در مهد صدف بحر کرم ساخت گوهر قطره چشم سحاب افتاده را 3/203 اعتقاد به اينکه تابش آفتاب به تدريج سنگ را تبديل به لعل مي کند : قدما عقيده داشتند که سنگ ها به مرور در اثر تابش آفتاب به لعل تبديل مي شوند چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام از نور آفتاب مدد مي رسد مرا 7/720 اعتقاد به بانگ بي هنگام خروس : عوام عقيده دارند خروسي که بي هنگام مي خواند بدشگون است و بايد سربريده شود . مرگ را خواند به خود بانگ خروس بي محل هر که بي جا حرف مي گويد سزايش کشتن است 12/1052 اعتقاد به سرکسي يا چيزي را خوردن : کم کم دل مرا غم و انديشه مي خورد اين باده عاقبت سراين شيشه مي خورد 1/4076 اعتقاد به اينکه سايه هما باعث سعادتمندي انسان مي شود : اخترما سعد بود و روزگار ما سعيد از سعادت زير بال يک هما بوديم ما 8/265 اعتقاد به اينکه زمين روي شاخهاي يک گاو استوار است : قدما عقيده داشتند که زمين روي شاخهاي گاوي که روي ماهي ايستاده است ؛استوار است . اگر زير فلک جاي اقامت هست وآسايش زمين بر گاو چون بسته است از روز ازل جل را ؟ 9/389 اعتقاد به اينکه خورشيد به دور زمين مي گردد : ازآن خورشيد بر گرد جهان سرگشته مي گردد که بر فتراک صاحب دولتي بندد سرخود را 3/359 اعتقاد به بلند اختر بودن يا بلند اقبال بودن : صائب زبلند اختري همت والاست گر زآنکه ترا پايه گفتاربلندست 10/2124 اعتقاد به بدبختي ،سياه بختي ،سياه گليمي : (در موارد بسياري اشاره شده است ). بخت سيه گليم ندارد غم گزند حاجت به نيل نيست رخ رود نيل را 2/715 اعتقاد به نيل چشم زخم : داغ سياهي که از سپند سوخته بر پيشاني و چهره و بناگوش اطفال به جهت دفع چشم زخم کشند .مترادف اين مضمون «نيل بناگوش »است . نيل چشم زخم خوبي را دعاي جوشن است از سيه بختي دل آگاه مي بالد به خويش 5/4925 من آن حسن غريبم کاروان آفرينش را که جاي سيلي اخوان بود نيل بنا گوشم 4/5581 اعتقاد به چشم زخم ،چشم خوردن ،نظر خوردن ،چشم کردن ،چشم شور بودن: عوام معتقدند که دود کردن اسپند مي تواند تأثيرچشم بد را دور کند (صائب از اين ممون زياد استفاده کرده است ) چهره خورشيد روبان را سپندي لازم است از شب جمعه است نيل چشم زخم ايام را 2/112 دم آبي به کام دل نصيب کس نمي گردد از آن گرديد خضر از چشم شور مردمان پنهان 7/6208 اعتقاد به وجود اکسير : قدما معتقد بودند که ماده اي وجود دارد که اگر به فلزات بزنند آنها به طلا تبديل مي شوند . خون به اکسيرقناعت مشک خالص مي شود اين نصيحت را ز آهوي ختن داريم ما 10/274 اعتقاد به اينکه گنج هميشه جايگاهش در ويرانه است : گنج را زين پيش در ويرانه مي کردم نهان اين زمان درگنج پنهان مي کنم ويرانه را 9/225 نعمت دنياي دون پرور به استحقاق نيست صاحب گنجند اينجا بيشتر ويرانه ها 3/307 اعتقاد به اينکه جايگاه سيمرغ در کوه قاف است : عالم پرشور وحشت آبادي بود سيرکوه قاف عزلت همچو عنقا کرده را 14/206 اعتقاد به جن و پري و در شيشه کردن آنها به وسيله افسون و سحر : نوروز شد که جوش زند خون باغها از بوي گل پري زده گردد دماغها 2/796 فضاي آسمان تنگ است بر جولان شوخ او به افسون چون توان در شيشه کردن آن پريوش را 7/370 منابع : 1-ديوان حافظ ،تصحيح علامه محمد قزويني و دکتر قاسم غني ،انتشارات زوار ،1376. 2-ديوان عنصري ،تصحيح دکتر محمد دبير سياقي ،انتشارات زوار ،1379. 3-ديوان صائب ،تصحيح محمد قهرمان ،انتشارات علمي و فرهنگي ،1374. 4-لغتنامه دهخدا ،انتشارات دانشگاه تهران . 5-فرهنگ اشعار صائب ،تأليف احمد گلچين معاني ،2مجلد ،انتشارات امير کبير ،1382. 6-پژوهش و بررسي فرهنگ عامه ايران ،تاليف حسينعلي بيهقي . 7-گلستان سعدي ،تصحيح و توضيح دکتر محمد خزائلي ،انتشارات جاويدان 1376. 8-بوستان سعدي ،تصحيح و توضيح دکتر غلامحسين يوسفي ،انتشارات خوارزمي ،1381. 9-خمسه نظامي ،تصحيح وحيد دستگردي ،انتشارات مطبوعاتي علمي ،بي تاريخ . 10-تذکره نصرآبادي . 11-فرهنگ عاميانه مردم ايران ،تأليف صادق هدايت . نشريه پايگاه نور ،شماره 11.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1141]