تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834414645




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روابط «قطب شاهيان» هند با پادشاهان صفوي(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 روابط «قطب شاهيان» هند با پادشاهان صفوي(2
روابط «قطب شاهيان» هند با پادشاهان صفوي(2)   نويسنده:اميرسعيدالهي   سلطان محمد قطب شاه، نوه ي ابراهيم قلي ، ششمين فرمانرواي دکن از سلسله ي ايراني الاصل و شيعه ي قطب شاهي بشمار مي رود که تحت تعاليم و تربيت مير مؤمن استرآبادي رشد کرد و بزرگ شد و از اميران بسيار مؤمن و ديندار اين خاندان محسوب مي شود که «مکه مسجد» يعني بزرگترين مسجد جنوب هند را در سال 1617م در حيدر آباد بنا نمود. وي که از نسخه شناسان خبره ي کتابهاي خطي بشمار مي رفت در دوران حکومت چهارده ساله ي خود اهتمام فوق العاده اي در ترويج مذهب تشيع و زبان فارسي در دکن بعمل آورد. قصايد و اشعار زيادي در مدح اهل بيت سروده که از جمله ي آنان هشت بند مرثيه ي حضرت سيد الشهدا و واقعه ي کربلا است. در دوران وي چند سفير از جمله حسين بيک قبچاقي و قاسم بيک از سوي شاه عباس به حيدرآباد آمدند و پيامهايي از وي را تسليم نمودند و متقابلاً سلطان محمد قطب شاه نيز محمد بن خاتون عادلي را - که اصلاً ايراني بود و بعداً به مقام صدارت قطب شاه رسيد - به دربار شاه عباس روانه کرد.(15) پسر وي يعني عبدالله قطب شاه - که در 12سالگي به سلطنت رسيد- بيشترين دوره ي حکومت را در سلسله ي قطب شاهي داشت و 46سال فرمانروايي نمود. در دوره ي حکومت وي - که از نظر آسايش و رفاه مردم معروفيت دارد - قلمرو قطب شاهيان وسعت بيشتري يافت ولي قلعه ي گلکنده در سالهاي 1636و1656م تحت فشار شديد قشون امپراتوري مغول هند يعني پادشاهان مسلمان و متعصب حنفي مذهب دهلي قرار گرفت و خسارات بسياري به بار آمد و از اين زمان است که سلسله ي قطب شاهيان به علت درگيري با دربار دهلي رو به افول گذاشت، بويژه که عبدالله قطب شاه تحت فشار شاه جهان، پادشاه گورکاني هند مجبور شد که نام ائمه ي اطهار و نيز نام والي ايران را از خطبه هاي نماز جمعه ي حيدرآباد حذف کند. با اين حال روابط عبدالله قطب شاه با دربار ايران بسيار صميمانه بود و مبادله ي سفير بين دو کشور ادامه يافت . از جمله محمد قلي بيک و خيرات خان و حکيم الملک از طرف وي به حضور شاه صفي رسيده و متقابلاً امامقلي بيک از سوي پادشاه صفوي عازم دربار دکن شد. عبدالله در نامه اي به شاه عباس دوم صفوي ضمن تشريح چگونگي انقياد در برابر اورنگ زيب، فرزند شاه جهان از وي ياري خواست و در اين نامه بذل هر گونه عنايتي از سوي ايران را «احياي سنت اجدادي و تداوم آثار حضرات ائمه ي هدي» خوانده است.(16) پس از عبدالله قطب شاه- که پسري نداشت - يکي از سه داماد او يعني ابوالحسن معروف به «تاناشاه» در سال 1672م به حکومت دکن رسيد . وي از حکامي است که در عين تعصب نسبت به مباني مذهبي به خاطر مدارا و رأفت خود با تمامي فرق و نحله هاي فکري و ديني معروفيت داشت. بيشتر دوره ي پانزده ساله ي فرمانروايي وي- که آخرين پادشاه سلسله ي قطب شاهيان است - به جدال و درگيري با اورنگ زيب گذشت که در صدد انقراض اين خاندان شيعي مذهب بود و دوبار در سالهاي 1656م و 1687م دست به محاصره ي گلکنده زد که در بار دوم پس از يک محاصره ي طولاني هشت ماهه و با استفاده از خيانت يکي از اطرافيان تاناشاه به نام «عبدالله خان پوني» موفق به تسخير اين قلعه ي معروف وتاريخي شد و بدين ترتيب حکومت قطب شاهيان در سال 1687م منقرض و تاناشاه ابتدا به بيدر و سپس به دولت آباد (اورنگ آباد بعدي ) تبعيد شد . گروهي معتقدند که در هنگام تبعيد تاناشاه، اقوام« ماراتا» که با حکومت مرکزي هند ضديت داشتند در صدد آزادي و به قدرت رسانيدن دوباره ي وي برآمدند و به همين جهت و با کشف اين توطئه، اورنگ زيب دستور داد که او را به قلعه ي «گاواليور»(17) منتقل کنند .(18) تاناشاه پس از سيزده سال اسارت و سختي به سال 1700م در زندان درگذشت و در خُلد آباد به خاک سپرده شد. پس از تاناشاه،« جان صفرخان سبزواري » و سپس «مبرزعلي خان» از اميران اورنگ زيب و نيز پسرش«رستم ديل خان» به سمت فرماندار دکن منصوب شدند و مرکز حکومت اين ناحيه براي مدتي به شهر اورنگ آباد منتقل شد. علل سقوط قطب شاهيان   در مورد علت حمله ي اورنگ زيب به دکن و انقراض قطب شاهيان گلکنده اقوال مختلفي ذکر شده است . تاريخ نويسان درباري هند از جمله خافي خان، تاناشاه را به ضعف و سستي و عدم لياقت در اداره ي امور دکن متهم مي کنند و در اين امر تا آنجا پيش رفته اند که از او يک چهره ي ديوصفتانه ترسيم مي نمايند و بر اين اساس مي توان او را شاه سلطان حسين سلسله ي قطب شاهي خواند که سقوط صفويه را به ضعف و سستي وي نسبت داده اند. قدر مسلم اين است که اورنگ زيب در اجراي افکار اکبر کبير و جهانگير و شاه جهان يعني اجداد خود در صدد بود که سلسله هاي کوچک مقيم نواحي جنوبي هند از جمله قطب شاهيان و عادل شاهيان را به امپراتوري خود منضم کند ولي البته اين امپراتور حنفي مذهب و متعصب هند اهداف سياسي خو د را با پوشش مذهب تحقق مي بخشيد و فعاليتهاي سياسي و نظامي خود را در راستاي تحقق قوانين قرآني توجيه مي کرد و مسلماً حملات وي به دکن و انقراض سلاطين مسلمان آن ناحيه با توجيهات و تعصبات مذهبي صورت گرفته است. امّا دليل اصلي مخالفت امپراتوران مغول هند با وي، سياست ضد مغولي او بود که در طول صدارت خود هيچگونه دخالتي در امورداخلي دکن را از طرف حکومت دهلي تحمل نمي کرد و در صدد بود که دست دربار دهلي را از ناحيه ي دکن کوتاه کند.(19) يکي از پيامدهاي ناخوشايند سقوط گلکنده رشد سريع مهاجران اروپايي در سواحل «کروماندل» بود . تا هنگامي که قطب شاهيان بر اين نواحي سلطه داشتند کنترل شديدي را بر شرکت هاي اروپايي و مأموران آنها اعمال مي کردند و بويژه تاناشاه بدقت انگليسي ها و فرانسوي ها را زير نظر داشت تا مبادا رفتار ارباب گونه از خود نشان دهند و نمي گذاشت که از حدود قانوني و عرفي خود خارج شوند. اما از هنگامي که قطب شاهيان سقوط کردند اروپايي ها خود را از هر قيد و بندي آزاد ديدند و از حدود قانوني خود پا فراتر گذاشتند.(20) امپراتوري مغول هند هم به علت درگيري با اقوام «ماراتا»- که موجوديت سلاطين شمال هند را تهديد مي کردند -نمي توانست آنگونه که بايد نظارت خود را بر دکن اعمال کند . اين اوضاع، شرايط مناسبي را براي اتباع اروپايي پيش آورد و باعث شد که کمپاني هند شرقي انگليس در کمتر از نيم سده فرمانرواي شبه قاره شود. گفته مي شود که زمينه ساز حمله ي اول اورنگ زيب به حيدر آباد در سال 1656يکي از ايرانيان مهاجر دکن به نام ميرزا محمد سعيد ميرجمله، وزير اعظم عبدالله قطب شاه بوده است. همانگونه که گفتيم او همان شخصي است که الماس معروف کوه نور را به سلاطين مغول هند تقديم کرد. ولي افزايش قدرت ميرجمله در دربار دکن عبدالله قطب شاه را نگران کرد. بويژه پيوند نزديک او با شاهان صفوي از جمله شاه عباس دوم و دربار دهلي بر نگراني عبدالله قطب شاه مي افزود و به جرأت مي توان گفت که هيچ يک از مهاجران ايراني دکن تا آن هنگام نتوانسته بودند به قدرت و اعتباري که محمد سعيد ميرجمله به آن دست يافت، نائل آيند. به همين علت: عبدالله قطب شاه به قدرت فزاينده ي او حسادت ورزيد و در صدد از بين بردنش برآمد. ميرجمله براي کسب کمک متوجه مغولان شد و در نهايت وارد خدمت امپراتوري مغولان گرديد. شاهزاده اورنگ زيب در اين موقع نايب السلطنه ي دکن بود و دستگيري پسر ميرجمله را به دست قطب شاه زمينه ي مناسبي براي هجوم به گلکنده تشخيص داد (اوايل 1656م).(21) هر چند که اين تهاجم بعداً با دخالت شاه جهان، پدر اورنگ زيب، متوقف شد، اما خسارات زيادي به شهر حيدرآباد و حکومت گلکنده وارد آمد . به هر حال فشار امپراتوران مغول به اين منطقه ادامه يافت و در زمان تاناشاه به سقوط گلکنده و حيدر آباد و انقراض قطب شاهيان انجاميد. نفوذ تشيع و فرهنگ ايران در دکن   سلاطين منطقه ي دکن و بويژه قطب شاهيان وزراء و مقامات بزرگ خود را از ميان ايرانيان مهاجر- که صبغه ي علمي و فرهنگي داشتند - بر مي گزيدند و مقام «ميرجملگي » و «پيشوايي »يا وزارت اعظم و نيز دبيري و منصب «سرخيلي»- که نيابت وزير اعظم شمرده مي شود - اغلب در اختيار ايرانيان مقيم گلکنده و حيدر آباد قرار داشت. از جمله ي اين رجال ايراني مي توان از شاه ميرزاي اصفهاني طباطبايي، وزير ابراهيم قلي قطب شاه و نيز مير محمد مؤمن استر آبادي، وزير معروف محمد قلي قطب شاه و همچنين ميرزا محمد سعيد ميرجمله، وزير مقتدر عبدالله قطب شاه نام برد. همچنين بسياري از ايرانيان مهاجر از جمله ميرزا روزبهان صفاهاني، ميرفصيح الدين محمد تفرشي، سيد عبدالله مازندراني و مير محمد سعيد اردستاني در زمان عبدالله قطب شاه به «منصب جليل القدر سرخيلي» نايل آمده اند. نظام الدين احمد شيرازي در مورد ايرانيان مقيم دربار قطب شاهيان مي نويسد: هر کس از ارباب استعداد از عراق و خراسان به پايه ي سرير سلطنت مصير رسيد فراخور حال و قابليت، مشمول عواطف و مراحم خسروي گرديده کامياب شد و جمعي که از ايران مي آمدند به حکم نافذ ايشان وزراء عاليشأن و امراي رفيع مکان در زمره ي لشکر ظفر اثر نگاهداشتند...در هيچ عصري از اعصار ماضيه در دارالسلطنه ي اين سلسله ي عليه اين قدر مردم از ارباب استعداد و اصحاب علم و فضل و مردم قلمزن و سپاهي و غيره از اهل ايران مجتمع نگرديده بودند ...چه جميع امراي عاليشأن و وزراي رفيع مکان با اکثر لشکر ظفر اثر و اکثر عمال و عهده داران قلمزن معتبر و اهل مناصب و ساير مجلسيان و اکثر سلحداران از مردم ايران اند و جمعي کثير از تجار مال دار چه در دار السلطنه و چه در بنادر معموره و ولايت محرومه اقامت نموده و غايت تجمل و ثروت موفور به هم رسانيده اند، از اهل ايران اند.(22) در زمان قطب شاهيان بسياري از رجال سياسي، علمي، ادبي، و ديگر اقشار مردم از ايران به گلکنده و حيدر آباد آمده و در آنجا اقامت گزيدند. قدرشناسي قطب شاهيان از زبان و ادب فارسي نيز از ديگر عوامل عمده ي مهاجرت اين اقشار بود ... و مراکز مهم تدريس زبان فارسي تأسيس شد که مورد حمايت ايران و اشراف محلي قرار گرفت. در اين هنگام فارسي، زبان رسمي بود و تمامي نامه ها و فرمانها به فارسي نوشته مي شد و اکثر عمارتها و بناهايي که در اين دوران ساخته شد، داراي کتيبه هاي فارسي است . اکثر پادشاهان قطب شاهي خود اهل شعر و ادب بوده ولذا شاعران، اديبان و فضلاي عصر در دربار آنها جمع مي شدند .(23) برخي از اين پادشاهان مانند جمشيد قلي، پسر سلطان قلي - که مدت کوتاهي حکومت کرد - و محمد قلي به زبان فارسي شعر مي گفتند و از اشعار آنها هنوز باقي است . پيشرفت زبان و ادبيات فارسي در زمان محمد قلي قطب شاه به اوج خود رسيد حتي مي توان گفت که محيط ادبي دکن از اصفهان نيز ممتازتر بود . بيشتر اصطلاحات اداري و اجتماعي و مدني در اين دوره فارسي بود و حتي اصطلاحات موسيقي نظير پرده، مقام، خسرواني، بربط ، عود، دف، سرنا و غيره در دکن رواج داشته است. همچنين آداب و رسوم ايراني - که در مراسم گوناگون نظير ميهماني ها، جشن ها، عروسي ها و عزاداري ها رعايت مي شد - در فرهنگ منطقه وارد و مرسوم شد ».(24) فرهنگ معماري قطب شاهيان همچون معماري ساير سلسله هاي مسلمان هند از اصطلاحات و تعبيرات فارسي سرشار است و بناهاي مختلف و قسمت هاي گوناگون آنها همگي با لغات و کلمات فارسي ناميده شده است . براي مثال جهت نامگذاري قسمت هاي مختلف قلعه ي گلکنده و شهر حيدرآباد اصطلاحات معماري فارسي بسياري به کار رفته است که از جمله ي آنها مي توان از جمعه مسجد، بالاحصار، سلاح خانه، عاشورخانه، فيل خانه، چهارکمان، چهارمنار، عزاخانه، ديوان خاص، ديوان عام، دولت خانه، ابراهيم باغ، باغ گلشن، کوه طور و ... نام برد.(25) پيروي قطب شاهيان از مذهب تشيع به عنوان مذهب رسمي سبب شد که آداب و رسوم شيعه از جمله اعياد و نيز عزاداري حضرت سيد الشهداء در دکن رواج يابد. بويژه عبدالله قطب شاه در اين مورد سعي تمام داشت و خود در اکثر مراسم يعني اعياد و يا عزاداري ها ي مذهبي شرکت مي کرد. ميرزا نظام الدين احمد شيرازي در مورد برگزاري مراسم عزاداري عاشورا در دکن مي نويسد: صبح دهم پادشاه يوسف طلعت، کسوت سياه پوشيده و پاي برهنه را بر خاک راه سوده، جميع اعيان و امرا و مقربان و وزراء ...همه لباس سياه پوشيده ... و قصه ي شهادت شهداي کربلا و گرفتاري سراپرده نشينان حرم محترم آن زبده ي آل عبا و محروم ماندن زيار و مددکار در آن صحراي پرکرب و بلا استماع نمايند... و از تصور و شنيدن آن مصايب، دلها همه خوناب و چشمها مثابه ي سيلاب مي گردد.(26) علاوه بر برگزاري ميلاد رسول اکرم ، جشن نيمه ي شعبان - که مسلمانان شبه قاره آن را شب برات مي نامند - بويژه در دوره ي سلطان عبدالله قطب شاه با جلال و شکوه خاصي برگزار مي شد .(27) تأثيرات متقابل روابط قطب شاهيان با شاهان صفوي   ناحيه ي دکن سده هاي 16و17ميلادي از مناطق برخورد منافع سياسي و مذهبي ايران صفوي و گورکانيان هند بوده است . بايد در نظر داشت که گورکانيان هند هرگز حکومت هاي مسلمان دکن را بعنوان سلاطين مستقل به رسميت نشناختند و در صدد بودند که آنها را چه از نظر مذهبي و چه سياسي به اطاعت خود در آوردند. بدين ترتيب حکام دکن با توجه به رواج تشيع در بيشتر نواحي آن سامان و ايراني تبار بودن اکثر آنها دست دوستي به سوي قدرت بزرگ منطقه ي غرب آسيا يعني صفويان دراز کردند تا از اين طريق بتوانند فشار دائمي دربار هند را بر خود خنثي کنند. ضمن آنکه شيفتگي آنان به فرهنگ و ادب فارسي را نيز بايد يکي ديگر از علل گرايش آنها به ايران دانست. بديهي است که گورکانيان هند در مقابل، سراسر شبه قاره ي هند را قلمرو خود مي دانستند و به هر نوع رابطه بين سلاطين دکن و شاهان صفوي با ديده ي سوء ظن و نارضايتي مي نگريستند و به زبان ديگر نفوذ صفويان در اين منطقه را دخالت در حوزه ي منافع سياسي و اقتصادي خود بشمار مي آوردند. با اين حال شاهان صفوي تا سقوط قطب شاهيان به حمايت معنوي و سياسي خود از اين سلسله ادامه دادند اما به علت دوري دکن از مرزهاي ايران، نتوانستند اين حمايت را به ابعاد نظامي نيز گسترش دهند. با اين همه اگر نفوذ سياسي ايران بر حکام دکن ادامه مي يافت، مسلماً اين امر مي توانست در هنگام فتح دهلي توسط نادرشاه افشار، دربار هند را در دو جبهه ي شمال و جنوب درگير نمايد و بي ترديد در آن صورت آرايش سياسي منطقه دستخوش تحولات بنيادين مي شد. پي نوشت:   1-نظام الدين احمد شيرازي، حديقةالسلاطين قطب شاهي، به تصحيح و تحشيه ي سيد علي اصغر بلگرامي، اداره ي ادبيات اردو ، حيدر آباد 1361،ص129. 2- .Pritvi 3- .Maharashtra, Karnatak, Tilang-Andhra 4-مجتبي کرمي ، نگاهي به تاريخ حيدرآباد دکن، تهران : دفتر مطالعات سياسي و بين المللي ، 1373،ص4. 5-محمد حسين مشايخ فريدني، سفير شاهرخ در دکن ، نشريه ي وزارت امور خارجه،ش8،دوره ي دوم (آذر 1337). 6-مجتبي کرمي، پيشين، ص14. 7- .Reza Alikhan,Hyderabad 400 Years, Zenith Services, Hyd. India 1991,p.47. 8-ملا محمد قاسم هندوشاه، تاريخ فرشته، هند 1281ق،ج2،ص168. 9-نظام الدين احمد شيرازي ، پيشين، ص1-80. 10-مجتبي کرمي، پيشين،ص47. 11-رضاقلي هدايت، تاريخ روضة الصفاي ناصري، تهران: خيام،1339،ج8،ص574. 12-ملامحمد قاسم هندوشاه، پيشين،ص174. 13-اسکندربيک ترکمان، عالم آراي عباسي، تهران: اميرکبير،1334،ج1،ص116. 14-نصرالله فلسفي، زندگاني شاه عباس اول، ج4،ص114. 15-مجبتي کرمي، پيشين، ص62. 16- .Gawalior 17-پيشين،ص66. 18- .A.M.Siddiqui, History of Golcunda, Hyderabad: the Literary Publication,1956,p.301 19- .Ibid,p.307 20- .Ibid,p.300 21-رياض الاسلام ، تاريخ روابط ايران و هند (در دوره ي صفويه و افشاريه )،ترجمه ي محمد باقر آرام و عباسقلي غفاري فرد ، تهران: اميرکبير،1373،ص183. 22-نظام الدين احمد شيرازي، پيشين،ص5-204. 23-مجتبي کرمي، پيشين،ص1-70. 24-ميرسعادت علي رضوي، کلام الملوک، حيدرآباد؛ مجلس اشاعت دکني محفوظات،1357ق،ص6-75: رضيه اکبر، نظم و نثر فارسي در زمان قطب شاهي، حيدرآباد دکن،1982م. 25-ميرسعادت علي رضوي، پيشين،ص77. 26-نظام الدين احمد شيرازي، پيشين،ص49. 27-پيشين، ص67و273. منبع:پايگاه نور 33 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2823]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن