تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815415650




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

صفویان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صفویان
صفویان نویسنده : عزت الله نوذری تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت بیست و هشتم ) 23 . صفویان زمينه ظهور سلسله صفوى پس از حمله مغول و تيمور، بسيارى از ايرانيان كه قدرت و امكان مالى داشتند، براى رهايى از مظالم فرمانروايان ، راه مهاجرت در پيش گرفتند و در مناطقى كه امنيت نسبى وجود داشت ، رحل اقامت افكندند و چنانكه در ولايت دكن واقع در سرزمين هند، ايرانيان مهاجر به قدرى زياد بودند كه به قول نويسنده ى تاريخ فرشته : در برخى از بلاد نظير احمد آباد، اگر يك ايرانى وارد مى شد، گمان مى كرد به يكى از شهرهاى ايران قدم نهاده است . غير از اين دسته ، جماعتى از ايرانيان براى آن كه گليم خود را از آب بيرون كشند، يا با ستمگران هم داستان شده و به صورت عمال ظلم و ستم در مى آمدند و يا خود تسليم ظلم و ستم گرديده و در مقابل مظالم ، مهاجمان دم فرو مى بستند. غير از اين دو گروه ، عده كثيرى از مردم براى تحصيل امنيت و رهايى از قيد ستمگران ، در جرگه اهل تصرف وارد مى شدند، تا در پناه قدرت خانقاه و شيخ م مرشد خود، از بيدادگرى عمال مغول و تركان تيمورى ، در امان باشند پادشاهان و سران مغول و تركان تازه مسلمان ، نسبت به روحانيون و به خصوص نسبت به خاندان صفوى ، اظهار ارادت مى كردند و به كسانى كه در حلقه ى ارادت اين خاندان وارد مى شدند، ظلم و بيدادگرى روا نمى داشتند.والتر هيتس ، در كتاب تشكيل دولت ملى در ايران مى نويسد:هنگامى كه تيمور لنگ در سال (5 - 804 ه .ق .) از لشكركشى پيروزمندانه ى خود در آسياى صغير و جنگ با بايزيد سلطان عثمانى بازگشت در اردبيل به زاويه (317) خواجه على رفت و او را ملاقات كرد وى دستور داد اردبيل و كليه ى دهات و قصبات و اراضى متعلق به آن را به عنوان وقف به خاندان صفوى منتقل كرده و خانقاه او حتى براى خطرناك ترين جنايتكاران بست باشد بدين ترتيب اين مكان در طول قرون متمادى خصلت (بست ) بودن خود را حفظ كرد (318). در نتيجه ى اين احوال ، توجه مردم به مشايخ و پيشوايان صفوى رو به فزونى نهاد تا جايى كه مردم گروه به گروه ، به خانقاه آنان سر مى سپردند نويسنده صفوه الصفاء، داستان ورود شيخ صفى الدين به حدود گرم رودررو و ولايت اروميه را چنين مى نويسد:جميعت به قدرى در كوه و صحرا موج مى زد كه شيخ ناگزير به پشت بام خانه رفت ، گروهى از اميران و سركردگان سپاه دولتى مى كوشيدند مردم را از هجوم مانع آيند، و موفق نمى شدند، عاقبت از پشت بام ريسمان هايى به دست گرفت يك سر ريسمان از طرف شيخ و جمعيت نزديكانش كه روى پشت بام در اطراف وى بودند گرفته شده بود و سر ديگر ريسمان ها را پايين انداخته بودند و گروه مردم آن را مى گرفتند و ريسمان به ريسمان مى بستند، به طورى كه هر رشته از ريسمان ها در دست دو به سه هزار نفر بود و بدين طريق ، با شيخ بيعت و توبه و تلقين دريافت مى كردند و شيخ وقتى كلمات توبه را مى خواند، برخى از خلفاى وى مابين درياى جمعيت آن كلمات را تكرار مى كردند تا مردم بتوانند به زبان ادا كنند. (319)هنگام وفات شيخ صفى الدين ، اكثر مردم آذربايجان و قفقاز، از معتقدان شيخ بودند، شواهد نشان مى دهد كه از اهالى ، لااقل نود درصد مردم ، خود را هواخواه و جان فشان شيخ مى شمردند.به علاوه در بغداد، سوريه ، فلسطين ، و در تركستان شرقى نيز مابين مسلمانان ، دستجاتى خود را صوفى صفوى مى دانستند و داراى خانقاه و خليفه و مسند ارشاد بودند بعد از شيخ صفى الدين ، نفوذ خانقاه وى توسعه يافت ، فراوانى مهمانان و تعداد عظيم ايشان چنان بود كه هنگام ناهار و شام طبل مى كوفتند، تا گروه صوفيان و چله نشينان و مهمانان ، هر كدام بر سر سفره ى معلوم و مشخص خود حضور يابند پس اگر مى بينيم كه شاه اسماعيل ، جوان سيزده ساله به آسانى موفق مى شود تاج شاهى ايران را بر سر نهد، بايد متوجه اين نكته باشيم كه از دويست سال پيش ، زمينه اين كار شگرفت به تدريج فراهم آمده بود ناگفته نماند، پس از آن كه شيخ صفى الدين به محضر شيخ زاهد گيلانى راه يافت ، به حدى در نظر پير و استاد خود معين گرديد كه شيخ زاهد با داشتن فرزندان صالح ، شيخ صفى الدين را به جانشينى خود برگزيد پيرزاده زاهدى ، در سلسله النسب صفويه ، در اين باره مى نويسد:شيخ جمال الدين نام رحمه الله عليه كه در ايام حضرت شيخ به سن شيخوخيت رسيد و ريش سفيد بود چنان چه بعضى كوته نظران را دايه آن بد كه شيخ زاهد قدس سره ، او را جانشين خود نمايد و غافل از اين معنى بودند كه پدر - فرزندى را، در آن دخلى نيست و به موجب آيه قرآن كريم وافى هدايه ان الله بامران نود الامانات الى اهلها او جامه اى است كه در روز ازل بر قامت قابليت مبارك حضرت شيخ صفى الدين قدس سره ، دوخته شده و اين مشعل هدايت در درگاه او افروخته بود (320).اين مرد عارف و سياستمدار، چنان كه ديديم ، نه تنها توجه توده ى مردم ، بلكه نظر عنايت و احترام سلاطين و امراى آن دوران را به خود جلب كرد. شيخ صفى الدين ، از سر عقل و كياست به پيروان خود دستور داد كه طريقت را، با احكام شريعت ، توام گردانند و در حفظ ظاهر احكام شرع به كوشند، تا از تكفير فقهاى ظاهربين در امان باشند. خانقاه صفويه پس از شيخ صفى الدين ، در دوران زندگانى فرزندش ، شيخ صدر الدين موسى ، هم چنان مورد توجه عامه ى مردم و امراى زمان بود.نفوذ معنوى خاندان صفوى از فرمانى كه احمد جلاير، به شيخ صدر الدين موسى ، (704 - 794 ه .ق .) پسر شيخ صفى الدين اردبيلى ، جد سلاطين صفوى نوشته است ، مى توان به نفوذ معنوى اين خاندان پى برد.پس از آن كه صدرالدين موسى درگذشت ، پيشوايى صوفيان به فرزندش ، خواجه على ، رسيد. اين مرد، همان كسى است كه امير تيمور گوركانى به خدمت وى رسيد و از وى همت طلبيد، و شيخ خواجه على ، به دست خود شمشيرى به كمر امير تيمور مى بندد. بعد از وفات شيخ خواجه على ، شيخ ابراهيم به اردبيل آمد.و در عصر او، خانقاه اردبيل بار ديگر رونقى به سزا يافت و فعاليت تبليغاتى خلفا و داعاين صفوى ، فزونى گرفت .چون شيخ ابراهيم درگذشت ، فرزند او سلطان جنيد بر مسند ارشاد نشست (321). در عصر او، اقبال و توجه مردم به خانقاه شيخ افزايش يافت ، تا جايى كه ميرزا جهانشاه قراقويونلو، بر سلطنت خويش بيمناك شد و گاه با كتابت و زمانى با صراحت ، از شيخ مى خواست كه از كشور او، رخت بربند و مدتى به سير و سياحت پردازد شيخ ، سرانجام تقاضاى او را پذيرفت و با ياران خود به جانب ديار بكر، روان شد. اميرحسن بيك آق قويونلو، مقدم شيخ را گرامى داشت و همشيره خود خديجه بيگم را به عقد و ازدواج سلطان جنيد درآورد پس از چندى جنيد بار ديگر راه اردبيل پيش گرفت . اين سفر بيش از پيش سوء ظن جهان شاه را برانگيخت تو درصدد برآمد به هر وسيله ى ممكن ، به مبارزه با شيخ برخيزد بالاخره شيخ ، ناگزير به قصد جهاد به جانب قفقاز رفت . در اين موقع ، جهانشاه ضمن نامه اى از سلطان خليل شيروان شاه خواست كه به جنگ با شيخ اقدام كند. در جريان اين نبرد، سلطان جنيد با دلاورى هايى كه از خود بروز داد در سال 860 ه .ق . كشته شد. پس از سلطان جنيد، سلطان حيدر (كه مادرش ، خديجه بيگم همشيره اوزون حسين آق قويونلو) با اين كه كودك بود مورد مهر و محبت اميرحسن و مريدان پدر قرار گرفت .شيخ حيدر، همواره درصدد بود تا مقاصدى را كه شيخ جنيد نتوانست عملى سازد، تحقق بخشد. او در صدد بود انتقام پدر خود را از شيروان شاه بگيرد وى ، سراسر سال ، هم خود را وقف تسليح پيروان خود كرد. هم چنين ، لباس متحدالشكلى كه حيدر، براى پيروان طريقت خود معين كرده بود، از استعداد او در كار تشكيلات دادن حكايت مى كند. نخستين اقدامات او، لشكركشى به سرزمين شيروان بود كه توانست در سال 1483 م . غنايمى را با خود به اردبيل بياورد و بين اهالى تقسيم نمايد. از آن جمله ، كنيزان و غلامان زيباروى چركسى را بايد ياد كرد.شيخ حيدر، با تشكيل ارتشى قوى ، به مثابه نيرويى با اهميت در مقابل قدرت آق قويونلو، تجلى نموده بود، كه آخر الامر، در نبرد طبرستان ، در دامنه ى كوه البرز نزديك روستاى ، در تبت در سال 1488 م . كشته شد. پس ‍ از شكست و قتل او به فرمان سلطان يعقوب آق قويونلو، سرش را در كوچه هاى تبريز گرداندند و سپس بدار كشيدند (322).لازم به تذكر است كه ، معلوم نيست چرخش اين خاندان از شافعيت به تشيع ، دقيقا از چه زمانى شروع شده ، فقط در زمان حيدر است كه مى بينيم وى با حرارتى بيش تر و نيرويى افزون تر، پا بر جاى پدر گذاشته و براى جلب مريدان بيش تر و فداكارتر، دست به ايجاد مذهبى زد كه (مذهب حيدريه ) نام گرفته است . اساس اين مذهب بر تشيع تعصب آميز و دشمنى فراوان ، با اهل تسنن قرار گرفته بود (323)سلطان حيدر، كه خواهرزاده ى اوزون حسن بود، دختر خاله ى دائى اش را به زنى گرفت و از او سه پسر يافت به اسامى : سلطانعلى ، ابراهيم و اسماعيل .شاه اسماعيل ، از جانب پدر، نواده ى شيخ صفى الدين اردبيلى - روحانى و صوفى بزرگ و از جانب مادر، نوه ى اوزن حسن آق قويونلو بود.وقتى پدرش شيخ حيدر - رهبر شيعيان - در سال 1488 م . به دستور سلطان يعقوب آق قويونلو و به دست فرخ يسار، پادشاه محلى شيروان كشته شد، وى يك سال بيش تر نداشت و چون خواهرزاده ى سلطان يعقوب به شمار مى رفت ، لذا، فرخ يسار، از ريختن خون وى و برادرانش صرفنظر كرد و آنان را به استخر فارس تبعيد نمود. در نتيجه ى هرج و مرجى كه متعاقب درگذشت سلطان يعقوب به وجود آمد، قلمرو سلطنت آق قويونلو، ميان الوند بيك و سلطان مراد، تقسيم شد. در اين هنگام ، اسماعيل و برادرانش ، مخفيانه از تبعيدگاه خود به گيلان رفتند. مدتى در لاهيجان ، نزد حكمران آن شهر كه متمايل به مذهب شيعه بود، به سر بردند. در آن جا، به تدريج عده اى از شيعيان به دورشان جمع شدند. در ماه اوت 1499 م . اسماعيل با عده اى از پيروان خود عازم زيارت آرامگاه جدش شيخ صفى ، در اردبيل گرديد (324).حاكم اردبيل ، از هجوم شيعيان آسياى سغير و شام و قفقاز كه هر روز تعدادشان افزايش مى يافت بيمناك شده و اسماعيل و پيروانش را از آن شهر بيرون كرد.اسماعيل ناچار در راس پيروان و مريدان خود، به طرف آستارا و طالش ‍ رفت و در شهر كوچكى به نام ارجوان ، اقامت نمود. وى كه در اين موقع 13 سال داشت ، با مساعدت نه قبيله (325) ترك تبار: استاجلو، شاملو، تكاملو، روملو، ورساق ، ذوالقدر، افشار، قاجار و صوفيان قراباغ - كه با او دست بيعت داده بودند در تابستان سال 1500 م . در اين شهر، ارتشى به نام قزلباش ، تاسيس و دعوى استقلال نمود به محض خبر قيام اسماعيل ميرزا، مريدان بيش ترى از سوريه ، دياربكر، سيواس به او پيوستند. در سال 1501 م . وى توانست به كمك قزلباش ، فرخ يسار، پادشاه شيروان را در نزديكى قريه گلستان ، شكست دهد. اسماعيل پس از تصرف شماخى ، باكو و ايروان به جانب آذربايجان رهسپار شد.الوندبيك ، آق قويونلو، حكمران آذربايجان كه قصد مقابله با وى داشت ، در سال 1502 م . در محلى به نام شرور واقع در حوالى نخجوان ، شكست خورد و به خاك عثمانى پناهنده گرديد.اسماعيل ، فاتحانه وارد تبريز شد. به نام ابوالمظفر شاه اسماعيل الهادى ، تاج گذارى نمود.تشكيل دولت صفويه قبل از روى كار آمدن صفويه ، ايران ، داراى يك حكومت ملى و يك واحد سياسى يك پارچه ، نبود ظهور صفويه در قرن 16 م . و قرن 10 ه .ق . نشانه ى آغاز دوران جديد تاريخ ايران است . زيرا؛ تا قبل از آن ، در مازندران ، حدود ده سلسله محلى حكومت مى نمودند، در گيلان ، و در ناحيه لاهيجان ، (بيه پيش ) و رشت ، (بيه پس ) و طالش ، از سه حكومت محلى تشكيل شده بودند؛ در ارمنستان و آذربايجان ، الوند ميرزاى آق قويونلو، در عراق عجم ، مراد آق قويونلو، حاكم بودند. و هم چنين ديگر نواحى جنوبى ايران مانند: عراق عرب ، فارس ، يزد و كرمان اگرچه به دست حكام آق قويونلو اداره مى شدند، اما عملا حكومتى مستقل داشتند. سيستان نيز امير مستقلى داشت ؛ و بالاخره در خوزستان نيز خاندان مشعشع حكم فرمايى مى نمودند.شاه اسماعيل ، توانست بسيارى از دولت هاى محلى را از قدرت براندازد و تنها حكومت هايى توانستند با تاييد شاهان صفوى ، به موجوديت خويش ‍ ادامه دهند، كه رنگ مذهبى داشته و حكام آن ، از زمره سادات بودند (326). به اين لحاظ، اساس وحدت ملى را بر پايه محكم مذهب بنا گذارد و سراسر كشور ايران را تحت يك حكومت درآورد و در ضمن ، با رسمى نمودن مذهب تشيع ، همه ى مردم ايران را با يكديگر متحد و متفق ننمود و آنان را بر آن داشت ، كه ديگر زير بار اقوام مسلمان كشورهاى همسايه ، مخصوصا دولت عثمانى ، نروند يكى ديگر از آثار سياسى سلسله صفوى آن بود كه توانست در مجمع ملل اروپايى وارد شود و با آنان روابط سياسى برقرار كند.سياست مذهبى صفوى را مى توان نسبت به نوساناتى كه در طور عصر صفوى طى كرده است به سه دوره تقسيم نمود:1 - دوره ى شروع ، عهدى كه با سياست خاص مذهبى شاه اسماعيل اول آغاز و به همراه خود، برخى نوآورى ها را به كمك قزلباشان و در راس آن ، مقام مذهبى اسماعيل اول برقرار نمود.2 - دوره ى اوج ، عهدى كه مذهب و روحانيون مذهبى ، از اقتدارى خاص ‍ كه شاه اسماعيل ، بدعت گذار آن بود برخوردار مى شوند و در طول سلطنت شاه طهماسب ، استمرار مى يابد و سنواتى از عصر شاه عباس اول ، را نيز در بر مى گيرد.3 - دوره ى افول ، عهدى كه از اواسط سلطنت شاه عباس اول شروع شد كه حذف مقامات آنان و نيز دگرگونى تشكيلات نظامى صفوى را، در پى داشت . به طورى كه در عهد شاه سليمان ، صوفيان و روحانيون به استثناى دوره كوتاهى ، به كارهاى برتر گمارده نمى شوند و مذهب و مذهبيون ، از ارج كمترى برخوردار مى باشند و كارهاى بى ارزش حتى مشاغلى مانند: نسقچى گرى و مهترى ، به آنان واگذار مى شد.ولى به طور كلى ، چند عامل در هر سه دوره : تاثير به سزايى داشت كه عبارت بودند از:عامل يكم - زمينه مذهبى خاندان صفوى . زيرا اين زمينه ، ابتدا پشتوانه اى براى ابداعات و اقدامات اسماعيل اول ، در جهت تعقيب و نوآورى هاى وى بود. به طور كلى ، تشيع در طول دوران گذشته ، زمينه ساز بسيارى از نهضت هاى رهايى بخش و واكنشى ، عليه حكام و مذهب رسمى آنان و مورد توجه توده ى محروم بود.عامل دوم - جلوگيرى از پيشرفت عثمانيان و ازبكان سنى مذهب و غرب و و شرق ايران بود كه در تمام دوره صفوى به چشم مى خورد. براى سياست مذهبى صفوى در جهت جلوگيرى از نفوذ عثمانيان بايد اهميت فوق العاده اى قايل شد، زيرا؛ همين سياست بود كه سرانجام باعث تغير سياست دولت عثمانى گرديد و اركان قدرت اين امپراتورى را، متزلزل ساخت و اروپاييان را به علت توجه دولت عثمانى ، به مرزهاى شرقى اش و متمركز ساختن سپاهيانش در اين قسمت ، آسوده خاطر گذاشت تو به همين سبب نيز از سرعت پيشرفت اسلام ، در اروپا كاسته شد.عامل سوم - وحدت سياسى در كشور و وجود قدرت هاى محلى ، كه تا عهد شاه عباس اول ، وجود داشت و در عهد وى كاهش چشمگيرى يافت و در اواخر حكومت صفوى مجددا پايدار گشت .پس از استيلاى تركان عثمانى بر قسطنطنيه ، راه تجارت اروپا با مشرق زمين به كلى بسته شد و رشته ارتباط اروپاييان ، با كشورهاى آسيايى قطع گرديد. اما اروپاييان ، كه به كالاهاى آسيايى احتياج داشتند، درصدد برآمدند براى رسيدن به ايران ، هندوستان و چين راه ديگرى پيدا كنند. در اين زمان ، دولت هاى اسپانيا و پرتقال ، از بزرگ ترين دول مستعمراتى جهان به شمار مى آمدند، دريانورد شان ، جزاير و سرزمين هاى مجهول را با نام پادشاهان خود، تصرف مى نمودند و چون در اين امر رقابت به وجود آمد، ايجاد درگيرى بين آنان در حال تكوين بود. در سال 1493 م . پاپ الكساندر ششم بورژيا، فرمانى صادر نمود كه به موجب آن ، كره زمين از نصف النهار 46 درجه غربى ، به دو قسمت منقسم شد. نيمكره غربى ، (به استثناى برزيل )، متعلق به پادشاه اسپانيا، و نيمكره شرقى ، متعلق به پادشاه پرتقال شناخته شد. اين فرمان پاپ ، با انعقاد عهدنامه توردوسيلاس ، بين دو دولت اسپانيا و پرتقال در 18 ژوئن 1494 م . جنبه سياسى و رسمى يافت . از اين تاريخ ، دولت پرتقال ، كه خود را مالك الرقاب نيمكره شرقى مى دانست ، به منظور توسعه دامنه ى متصرفات خود در پيدا كردن راه دريايى در آسيا پيشقدم شد. در سال 1497 م . به فرمان مانوئل اول ، مشهور به خوشبخت ، پادشاه پرتقال (1495 - 1521 م .) واسكودوگاما، - درياسالار پرتقالى - از دماغه ى اميدنيك ، در جنوب افريقا عبور كرده و به سواحل غربى هندوستان رسيد و راه ايجاد مستعمرات را در هند و ساير نقاط آسيا، براى هموطنانش باز نمود.پرتقالى ها، پس از استقرار در بندر گوا، در ساحل غربى هندوستان شروع به دست اندازى به نواحى اطراف نمودند. در تابستان 1507 م . درياسالار پرتقالى آلفونسو آلبوكرك ، با ناوگانى مركب از شش كشتى جنگى ، روانه ى خليج فارس شد. و ابتدا مسقط و شهرهاى ساحلى عمان ، را تصرف نمود و آتش زد. سپس جزيره هرمز، واقع در دماغه خليج فارس و بندر گمبرون ، واقع در ساحل جنوبى ايران را اشغال كرد و راه سيادت پرتقالى ها را بر ناحيه خليج هموار نمود.از جانب ديگر، طوايف ازبك و تركمن ، مرتبا خراسان را مورد تجاوز و غارت قرار مى دادند و چون با هيچ گونه مقاومتى روبرو نمى شدند، در حملات خود جسورتر مى گرديدند. بدين ترتيب در آغاز قرن شانزدهم ميلادى استقلال ايران ، از سه طرف در معرض خطر نابودى از جانب بيگانگان بود.شاه اسماعيل ، براى آن كه لشكركشى او به نواحى مزبور، باعث نگرانى ترك ها و مصريان نشود، سفيرى به نام قلى بيك را به دربار سلطان بايزيد دوم و سفير ديرگى به نام ذكربابيك را نزد سلطان مصر، فرستاد و به آنان اطمينان داد كه اين لشكركشى ، براى امنيت سرحدات ايران ضرورى است و در دوستى آنان هيچ خللى وارد نخواهد نمود.شاه اسماعيل ، در سال 1507 م . علاء الدوله را در محلى به نام البستان ، شكست داد و توانست قلمرو او و اماكن مقدسه ، كربلا و نجف را ضميمه ايران نمايد.حركت بعدى شاه اسماعيل ، حمله به بغداد بود. در اين زمان امير مبارك ، از جانب سلطان مراد آق قويونلو، در بغداد حكومت مى كرد كه در مقابل سپاهيان شاه اسماعيل ، تسليم گرديد و سراسر ميان رودان بين النهرين در سال 1509 م . به تصرف ايرانيان درآمد و مذهب شيعه ، در عراق عرب نيز مذهب رسمى اعلام گرديد.سپس شاه اسماعيل ، به ناحيه خوزستان آمد و شيخيان على اللهى هويزه ، را به شدت تنبيه كرد و رهبر آنان را به قتل رساند. سپس لرستان فارس را تحت اطاعت درآورد و از آن جا به شيروان رفت و پس از تصرف شيروان (دربند) جسد پدرش حيدر، را به اردبيل انتقال داد و طى مراسمى در آرامگاه شيخ صفى ، به خاك سپرد (327).درگذشت سلطان حسين بايقرا، آخرين پادشاه تيمورى كه بر هرات و قسمتى از خراسان ، سلطنت مى كرد باعث شد كه شاه اسماعيل ، به آسانى آن جا را ضميمه خاك خود نمايد.بدين ترتيب ، شاه اسماعيل ، پس از 13 سال جنگ و ستيز توانست وحدت ملى و تماميت ارضى ايران را تامين و ميان كشورهاى سنتى مذهب عثمانى ، تركستان و هند، سد محكمى ايجاد نمايد (328).شاه اسماعيل و جانشينانش ، با اجراى اين سياست ، توانستند اولا: ملت را به وحدت يگانگى رهبرى نموده ؛ ثانيا: با ايجاد مركز مقاومتى در برابر تكران عثمانى ، نظر مهر و محبت اروپاييان را كه دشمن ترك ها بودند، بسوى خود جلب نمايد و به تدريج ، باب روابط سياسى و بازرگانى را با آنان مفتوح سازند - اين دو اصل ، بنياد سياست خارجى صفويه را طى دو قرن تشكيل مى داد. ثالثا: با توسعه و رشد بازرگانى ، صنايع و هنرها، دولت صفوى به طور عمده و با استفاده از تغيير عمده اى كه در آخر قرن 15 م . در موازنه تجارت جهانى روى داد، به رونق بى نظيرى دست يافت .تقريبا مدت دو قرن و نيم قبل از آغاز قرن 16 م . قدرت برتر تجارى ، در كرانه ى خاورى مديترانه بود اما دو حادثه ، در قرن 15 م . ضربه مهلكى بر اين برترى وارد آورد. نخستين حادثه ، تصرف قسطنطنيه در 1435 م . توسط تركان و دومين حادثه ، كشف راه دريايى به جنوب شرق آسيا با دور زدن دماغه ى اميدنيك در 1487 م . توسط پرتقالى ها با هند - از طريق دماغه ى اميد - جلوگيرى كنند، اما تلاششان به شكست انجاميده بود. برقرارى سلطه ى پرتغالى ها در خليج فارس و اقيانوس هند، الگوى سنتى تجارت در منطقه را تغيير داد. قرن ها قبل از آمدن پرتغالى ها خليج فارس ، يكى از شاهراه هاى بزرگ تجارت شرق و غرب بود، محصولات چين ، مجمع الجزاير مالايا و هند، بسمت غرب مى رفت و كالاهاى ايران ، ممالك عرب و اروپا به سمت شرق ، دولت ها و شهرهاى تجارى ، كه همه بدون استثنا، در خليج فارس واقع بودند، به وجود آمده و از ميان رفته بودند (329).طبعا پرتغالى ها (330) صرفا به عنوان تاجر حضور نداشتند، بلكه همچون فاتحان وارد شده و هدف آنان برقرارى حاكميت پرتغال ، بر تمامى آسيا بود حاكميت پرتغال ، نه تنها ناقوس مرگ ونيز را به عنوان ملتى تاجرپيشه به صدا درآورد بلكه بر رونق اقتصادى كشورهاى مسلمان سواحل خليج فارس نيز، تاثير بسيارى نهاد.بازرگانان اين كشورها، با فرستادن كالاهايى كه از اروپا مى آمد به نقاط شرقى تر و خريد اجناسى كه سرانجام در اروپا به فروش مى رسيد. در مراكز داد و ستدى چون سبلان ، كاليكوت (331)، ساحل مالايا، و كالايا، در ساحل غربى مالايا، اشتغال داشتند.دولت صفويه ، يكى از دولت هايى بود كه به واسطه ى استيلاى پرتغالى ها بر تجارت ساحلى ، ضربه خورد با بيرون راندن پرتغالى ها از بحرين توسط شاه عباس ، در سال 1602 م . و جايگزين نفوذ انگليسى ها در تجارت منطقه و در پى آن ، تاسيس كمپانى هند شرقى انگليس ، در 1600 م . شاه عباس ، فرمانى به مدير عامل كمپانى هند شرقى انگليس ، داد كه طى آن ، امتيازات تجارى مختلفى به ماموران كمانى واگذار مى كرد و به آنان اختيار مى داد تا كارگاه هايى در ايران تاسيس كند به دنبال اين امتيازات كارگاه هاى فراوانى در جاسك ، شيراز، اصفهان داير گرديد (332).در پى آنان هلندى ها و فرانسوى ها، به عنوان استعمارگر وارد اين سرزمين شدند.مواد قراردادهاى تجارى ، از سوى ماموران اين قدرت هاى اروپايى به شاهان صفوى ، تحميل نمى شد بلكه ، آزادانه مورد مذاكره قرار مى گرفت كه نتيجه ى آن ، شراكت دولت صفوى ، در سود حاصله از اين تجارت بود. كمپانى هند شرقى انگليس ، به منظور دستيابى به قراردادهاى تجارى سودمندتر، كوشيد به شاه عباس اول (333) فشار آورد اما تسخير بغداد در 1623 م . توسط وى ، عاملين كمپانى را از هرگونه اهرم فشارى كه در نتيجه تشويش شده ، از عثمانيان مى توانستند بكار گيرند، محروم ساخت ، با سقوط هرمز، از آن جا كه در آن زمان ، كمپانى هند شرقى انگليس ، در خليج فارس تفوق داشت ، به سود او بود تا بكوشد تجارت بين المللى صفويه را از مسيرهاى سنتى منحرف نموده و آن را به راه دريايى خليج فارس ، منتقل سازد و از اين طريق ، وابستگى شاه را به كمپانى افزايش دهد. ليكن اين كمپانى فقط حدود يك سال دست بالا را در معامله داشت و در ژوئن 1623 م . اولين هيات تجارى هلند، به خليج فارس رسيد.شاه عباس ، در جهت توسعه بازرگانى و تمايل او به اجتناب از وابستگى بى جهت كمپانى هند شرقى اروپايى بود، بنابراين ، از طريق راه هاى سنتى ، بازرگانى ايران به تحرك افتاد. يعنى مسيرى كه سرزمين عثمانى را دور مى زد، از گيلان و از طريق درياى خزر به هشترخان و سپس در مسير ولگا جلو مى رفت .مسير ديگرى وجود داشت كه شمال اسكانديناوى را از طريق دريا دور زده و به بنادر درياى سفيد مى آمد و از آن جا از طريق روسيه مسير را ادامه مى داد. اين مسير كه اولين بار توسط بازرگانان كمپانى مسكوى روسيه گشوده شده بود، از 1581 م . به واسطه خطرات زياد بين راه ، متروك ماند و مسير گيلان ، هشترخان و جنوب روسيه هنگامى كه عثمانيان و صفويان در جنگ بسر مى بردند - كه اغلب هم چنين بود - اهميت فوق العاده اى پيدا مى كرد. تجارت بين المللى كه در اين مسير به عمل مى آمد، پارچه هاى زربفت تافته ، چرم دباغى نشده ، چرم مراكشى ، مخمل و بالاتر از همه ابريشم ، از طريق گيلان به مسكو و از آن جا به لهستان و معمولا اروپا صادر مى شد.در قرن شانزدهم و هفدهم ميلادى ، ايران در تجارت ابريشم مقام شايانى داشت (334).در اين دوره كالاى عمده تجارتى ايران ، ابريشم بود. اين محصول از ايالت گرجستان ، خراسان ، كرمان ، مازندران و به ويژه گيلان به دست مى آمد. ايران ساليانه بيست و دو هزار عدل ، محصول ابريشم داشت و هر عدل ، به دويست و هفتاد و شش ليور (335) بود. گيلان ده هزار، مازندران دو هزار، آذربايجان و خراسان هر يكى سه هزار، اين رقم باز در حال صعود بود چون كشت و كار مدام در افزايش بوده است .تجارت ابريشم را بايد يكى از موفقيت هاى بزرگ شاه عباس ، در زمينه برنامه ريزى اقتصادى محسوب نمود و در واقع ، اين تجارت بزرگ ترين منبع درآمد پولى نقد، براى خزانه سلطنتى بود البته تجارت ابريشم را بازرگانان ارمنى در دست داشتند (336). اين بازرگانان نه تنها تجارت شاه را اداره مى كردند، بلكه با بازرگانان اروپايى از جمله كمپانى هاى مختلف هند شرقى هم رقابت مى كردند با به سلطنت رسيدن شاه صفى - 1629 م . كنترل شاه بر تجارت از ميان رفت وى با دريافت رشوه از جامعه ارامنه ، به هر كس ‍ پروانه خريد ابريشم مى داد. بار ديگر كمپانى هند شرقى هلند بر انگليسى ها غلبه كرد و با تجارت دو طرفه - هم با شاه و هم با تجار محلى ، از جمله ارامنه - كه مشغول تقويت روابط خود با ايتاليا و توسعه شبكه بازرگانى شان به فرانسه ، انگليس ، هلند و روسيه بود، موفق شد از اين فرصت جديد استفاده كنند، در زمان شاه صفى ، با دريافت عوارض گمركى سنگين بر ابريشمى كه از بازار آزاد خريدارى مى شد، سعى نمودند عايدات از دست رفته ى دولت را كه نتيجه اين وضع بود جبران كنند. هم چنين به قول تاورنيه : عبور و مرور گوسفندان از نواحى تبريز و همدان به بازارهاى استانبول و اوزنه ، به ميزان وسيعى وجود داشت .علاوه بر آن ، كارگاه هاى كاشى سازى ، منبت كارى ، نقاشى ، مينياتور، پارچه بافى و ابريشم بافى به سرعت رشد نمود. هم چنين توپ ريزى ، كه از زمان شاه عباس ، ايران داراى لشكرى با تشكيلات مجهز به اسلحه گرم و توپ گرديده بود لذا، توپ هاى جنگى در كارگاه هاى عظيمى ساخته مى شدند. البته دليل رشد بازرگانى در اين دوره ، امنيت راه ها، ساختن جاده ها و ايجاد كاروانسراها و آب انبارهاى بين راه بود، كه موجب تسهيل در امر تجارت و بازرگانى مى شد.پی نوشت ها :317- اتاقى در خانقاه و مانند آن كه به خلوت و رياضت سالكان و فقرا اختصاص دارد. فرهنگ معين ، ج 2. - و.318- تشكيل دولت ملى در ايران ، ص 5319- صفوه الصفا، ص 25320- سلسله النسب صفويه ، ص 101321- تشكيل دولت صفويه در ايران ، ص 17 - 18322- تشكيل دولت ملى در ايران ، ص 87 - 89323- تاريخ عالم آراى عباسى ، ج 1، ص 19 - 21324- تاريخ سياسى و اجتماعى ايران ، از مرگ تيمور تا مرگ شاه عباس ، ص 141325- نقش تركان اناتولى در تشكيل و توسعه دولت صفوى ، ص 55 - 60 مقايسه كنيد با كتاب تاريخ عالم آراى صفوى ، ج 1، ص 138326- دين و مذهب در عصر صفوى ، ص 50327- تاريخ روابط خارجى ايران ، ص 14328- پيدايش دولت صفوى ، ص 205329- ايران عصر صفوى ، ص 173 - 174330- براى اطلاع از چگونگى برخورد با پرتغالى ها رجوع شود به كتبا سفرنامه ونيزيان ، ص 112331- licut.ca نام قديمى كوزيكور است كه در ساحل دريا، در كراوا، در جنوب غربى هند مى باشد.332- براى اطلاع از روابط خارجى دولت صفوى نگاه كنيد به كتاب اسناد و مكاتبات سياسى ، ص 17 به بعد.333- ايران عصر صفوى ، ص 175 - 176، نگاه كنيد به كتاب عالم آراى عباسى ، ج 1، ص 184334- ايران عصر صفوى ، از ديدگاه سفرنامه هاى اروپايى ص 84 و 85، هم چنين نگاه كنيد به اساناد و مكاتبات سياسى ابران در عصر صفوى335- livre، (بكاى كاربردى ، جرم ، در دستگاه فرانسوى ، برابر با 5 كيلوگرم)، فرهنگ يكاهاى اندازه گيرى ، محمدرضا محمدى فر، ناشر موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتى ايران ، 1376. - و.336- شاردن ، عنوان مى نمايد كه تجارت بيش تر در دست ارمنيان است و علت خاص آن آنست كه مسلمانان در ميان مسيحيان نمى توانند درست و دقيق آداب مذهبى خويش را به جا آورند اما علت ديگرى كه مانع پيشرفت تجارت در ميان بوده ، اين است كه آيين اسلام ربا را نهى و هيچ گونه فرقى مابين سود تجارتى و ربا قائل نشده است . سياحت شاردن ، چاپ دوم ، ج چهارم ، ص 317ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372 /ن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 640]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن