تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه زهرا (ع):خداوند ايمان را براى پاكى از شرك... و عدل و داد را براى آرامش دل‏ها واجب نمود. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816609191




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دنــيــا را داريـــم وقتى همديگر را داريـــم


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: دنــيــا را داريـــم وقتى همديگر را داريـــم
لئوبوسكاليا‎/ تهمينه مهربانىبعضى وقت ها پدر مى آمد و پشت ميز بزرگ آشپزخانه كه يك عالمه يادگارى روى آن كنده بوديم، مى نشست و مى گفت: «گوش كنين بچه ها! ديگه هيچى نداريم و بايد با يكديگه كار كنيم تا خانواده بوسكاليا بتونه ادامه بده.»و خدا مى داند چه سعادتى بود «باهم كار كردن» و «باهم رنج بردن» و «باهم نگران بودن»! چه سعادتى بود كه پدر و مادرمان به جاى اين كه تو انبارى قايم بشوند تا نگذارند ما بفهميم قضيه چيست و از زور اضطراب خفه بشويم، صاف و پوست كنده به ما مى گفتند كه بايد به هم كمك كنيم تا خانواده بتواند به بقاى خود ادامه بدهد.آن وقت كار اصلى ما شروع مى شد. خواهرم مى رفت و آشغال سبزى هاى مغازه سبزى فروشى را از او مى گرفت تا به كسانى كه توى خانه هايشان خرگوش نگه مى داشتند، بفروشد. من از اين خانه به آن خانه دوره راه مى افتادم و مجله مى فروختم و خيلى چيزها ياد مى گرفتم. بعضى ها در خانه هايشان را محكم به رويم مى بستند و به من بدوبيراه مى گفتند و اين خيلى خوب بود. همه چيز تا وقتى كه انسان قصد يادگيرى دارد، خوب است. و مادر هميشه مى گفت: «همه چيز رو به راه است. تا باغچه را داريم، غم نداريم.» و ما همه باهم مى گفتيم: «آه بازهم كلم »و روده هايمان مى تركيد و معده هايمان كش مى آمد و يادمان مى رفت كه گرسنه هستيم، ولى باهم بودن و باهم كار كردن ، كيف عجيبى داشت. ما از خانه بيرون مى رفتيم تا هر كارى كه از دستمان برمى آيد براى نجات خانواده از كسادى انجام بدهيم و وقتى به خانه برمى گشتيم، انتظار داشتيم مادر جلوى ما نان و كلم بگذارد و بعد مى ديديم كه سفره شاهانه اى برايمان چيده.پدرم مى گفت: «موضوع چيه ديوونه شدى » و مادر مى گفت: «ديروز ، چك باطله است و فردا، سفته برگشتى . چك نقدى يعنى امروز!» و ما مى نشستيم و خودمان را با غذا خفه مى كرديم. مادر مى گفت: ديگه از اين غذاها گيرتون نمى ياد. دنيا رو دارين كه خرج كنين. معطل نكنين.»و ما واقعاً دنيا را داشتيم، چون همديگر را داشتيم و مى توانستيم هر روز آن قدر بخنديم كه از زور خنده، ريسه برويم.
 سه شنبه 31 ارديبهشت 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن