تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798225049




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مشروح ميزگرد بررسي روابط ايران و روسيه؛ مرادي: روسيه به خوبي از فرصت‌هاي رابطه با ايران بهره‌برداري نكرده است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مشروح ميزگرد بررسي روابط ايران و روسيه؛ مرادي: روسيه به خوبي از فرصت‌هاي رابطه با ايران بهره‌برداري نكرده است
خبرگزاري فارس: رئيس مركز مطالعات آسياي مركزي و قفقاز دفتر مطالعات وزارت خارجه گفت: روسيه به خوبي از فرصت‌ها و مزيت‌هايي كه رابطه با ايران مي‌تواند براي اين كشور ايجاد كند، بهره‌برداري نكرده است.


به گزارش خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس، در پي انتصاب «مدويدوف» به عنوان رئيس جمهور روسيه و نخست‌وزيري ولاديمير پوتين خبرگزاري فارس اقدام به برگزاري ميزگردي تحت عنوان «بررسي روابط ايران و روسيه» با حضور منوچهر مرادي و بهرام اميراحمديان كرد.
«منوچهر مرادي» رئيس مركز مطالعات آسياي مركزي و قفقاز دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه و «بهرام اميراحمديان»‌ استاد دانشگاه و كارشناس مسائل آسياي مركزي و قفقاز در اين ميزگرد درباره سياست ايران در قبال روسيه، سياست‌هاي اتخاذ شده از سوي مقامات روسيه در قبال ايران، فراز و نشيب روابط ايران و روسيه، اهميت ايران براي روسيه و بالعكس و... ديدگاه‌هاي خود را مطرح كردند.
منوچهر مرادي رئيس مركز مطالعات آسياي مركزي و قفقاز در اين ميزگرد درباره پوتين مي‌گويد: پوتين موفق شد اعتماد به نفس و اقتدار ملي را به روسيه برگرداند.
وي همچنين خاطرنشان مي‌كند كه روسيه به خوبي از فرصت‌ها و مزيت‌هايي كه رابطه با ايران مي‌تواند براي اين كشور ايجاد كند، بهره‌برداري نكرده است.
اميراحمديان نيز در اين ميزگرد روابط ايران و روسيه را 10 به 100 برمي‌شمرد و مي‌گويد: وزن روسيه در كل نظام ما خيلي بيشتر از وزن ما در نظام روسيه است.
وي در بخش ديگري از اين ميزگرد با بيان اينكه روسيه در حال حاضر ما را به اين سمت هدايت مي‌كند كه گاز خود را به سمت چين و پاكستان ببريم، بر اين باور است كه ما بهتر است به سمت غرب برويم تا شرق، چرا كه اقتصاد شرق قادر به پاسخگويي به نيازهاي ما نيست.
اين استاد دانشگاه همچنين تاكيد مي‌كند كه ما نبايد در سياست خارجي خود «زميني» فكر كنيم.
اين كارشناس مسائل آسياي مركزي و قفقاز در خصوص امضاي فرمان اجرايي شدن قطعنامه 1803 توسط پوتين نيز مي‌گويد: پوتين براي حفظ قدرت شوراي امنيت و تقويت آن و براي اينكه مدويدوف را در آغاز كار بدنام نكند، اين فرمان را امضاء مي‌كند.

متن كامل ميزگرد برگزار شده را در ذيل مي‌خوانيد.

فارس: آيا در زمان پوتين روابط ايران و روسيه از استحكام برخوردار بوده است يا خير؟

مرادي: در پاسخ به اين سؤال به طور كلي بايد گفت كه روابط ايران و روسيه در دوره پوتين از روند خوبي برخوردار بود، ولي براي تحليل عميق‌تر روابط ايران و روسيه لازم است دو نكته اساسي يعني رويكرد اساسي روسيه در سياست خارجي اين كشور از يك سو و عناصر ثابت حاكم بر روابط تاريخي ايران و روسيه را از سوي ديگر بشناسيم.
به دليل عدم شناخت كافي از اين دو مقوله، متاسفانه در داخل كشور ما با يك حركت مثبت روسيه در روابط با ايران، گرايش، تمايل و علاقمندي به روسيه به شدت افزايش مي‌يابد و با يك حركت منفي در روسيه نسبت به ايران، اين تصوير فرو ريخته و روسيه تا مرز تبديل شدن به يك دشمن پيش مي‌رود. به طور طبيعي هر اقدام روسيه نسبت به ايران را قبل از هر چيز بايد در چارچوب منافع روسيه مورد توجه قرار دهيم.
تمامي كشورها در نظام بين‌‌الملل به دنبال كسب بالاترين و بيشترين منافع براي خود هستند. امروزه دوستي‌ها و دشمني‌ها وجود ندارد بلكه امروزه منافع ملي حرف اساسي را مي‌زند و دوستي‌ها و دشمني‌ها با منافع سنجيده مي‌شوند.
بنابراين ما بايد به دو سؤال اساسي پاسخ دهيم. نخست اين كه روسيه در سياست خارجي به دنبال چيست؟ و دوم اينكه عناصر و فاكتورهاي ثابت در روابط دو كشور كدامند؟ اگر به اين دو سؤال پاسخي دقيق دهيم، مي‌توانيم سياست پوتين يا مدويدوف را نيز به درستي تحليل كنيم و تغييرات احتمالي را به درستي پيش‌بيني كنيم.
اساس كار آقاي پوتين در دوره 8 سال رياست جمهوري‌اش، اعاده قدرت و اقتدار روسيه در داخل و خارج از اين كشور بود و اين فصل‌الخطاب سياست پوتين در 8 سال حاكميتش بر روسيه بود.
در زمينه داخلي تلاش آقاي پوتين بر بازسازي اقتصادي روسيه، افزايش سطح رفاه ملي، احياي صنعت و توليد در كشور، افزايش رشد اقتصادي، كاهش نرخ تورم و شاخصه‌هاي منفي اقتصادي ايجاد شده در زمان يلتسين، بود.
در زمان يلتسين گفته مي‌شد كه روزانه 10 ميليارد دلار فرار سرمايه از روسيه وجود دارد. فساد اقتصادي شايع و اقتصاد از هم پاشيده بود. آقاي پوتين تلاش كرد اين وضعيت را به حالت عادي برگرداند كه غالب صاحب‌نظران بر اين اعتقادند كه پوتين در كار خود به ميزان زيادي موفق بوده است.
البته هنوز روسيه با مشكلات فراواني نظير فساد اداري، مواجه است كه حاكميت دوگانه پوتين - مدويدوف بر آن تاكيد كرده و يكي از وظايف اساسي دولت جديد را مقابله با آن اعلام كرده‌اند.
پوتين در ابعاد سياسي توانست ثبات و انسجام را به روسيه برگرداند كه از آن جمله خاتمه ‌بخشيدن به جنگ چچن و پايان دادن به هرگونه تجزيه طلبي در داخل روسيه بود.
پوتين موفق شد اعتماد به نفس و اقتدار ملي را به روسيه برگرداند. وي همچنين توانست با انجام اقداماتي، انسجام را در دستگاه‌هاي اداري روسيه در مناطق اين كشور ايجاد و نفش كرملين را در اداره كشور تقويت كند كه از آن جمله ايجاد 7 منطقه بزرگ اداري و گماردن افراد مورد اعتماد كرملين بر اين مناطق بود كه باعث شد بتواند در سياست‌گذاري‌ها و اداره امور سياسي كشور كنترل و هدايت لازم را داشته باشد.
بنابراين، حاصل اقدامات پوتين در عرصه داخلي، انسجام سياسي، وحدت ملي، تقويت ناسيوناليسم روسي و بازگرداندن روحيه ملي به اين كشور بود. در ابعاد اقتصادي روسيه رشد اقتصادي خوبي داشته و تلاش آن براي تقويت شاخص‌هاي مثبت اقتصادي و همگرايي در اقتصاد جهاني به ويژه از طريق عضويت در سازمان تجارت جهاني WTO با توفيق همراه بود.
پوتين توانست روسيه را مجدداً به يكي از قدرت‌هاي بزرگ دنيا در ابعاد سياسي و اقتصادي تبديل كند به گونه‌اي كه امروز پوتين را «معمار روسيه نوين» مي‌نامند.
آقاي پوتين در عرصه سياست خارجي تلاش كرد كه روسيه را به جمع قدرت‌هاي بزرگ بازگردانده و براي اين كشور در نظام جهاني احترام ايجاد كند. او توانست از عصر جنگ سرد و عصر تحمل هزينه‌هاي ناخواسته‌اي كه رقابت با آمريكا در دوره جنگ سرد بر دوش اتحاد جماهير شوروي گذاشت و خيلي بر اين باور بودند كه اين موضوع شوروي را زمين‌گير كرد، فاصله بگيرد. هزينه‌هاي فراوان در سياست خارجي و رقابت تسليحاتي به شدت اتحاد جماهير شوروي را تضعيف كرد.
امروزه يكي از اهداف غرب در تحريك امنيتي روسيه، تحميل جنگ جديد و رقابت تسليحاتي است و يكي از تحليل‌ها درباره بحث دفاع موشكي اين است كه روسيه را به ورطه يك جنگ تسليحاتي جديد بكشانند.
روس‌ها از اين وضعيت پرهيز مي‌كنند چون هدفشان احياي اقتصاد و بازسازي كشورشان است و رقابت تسليحاتي و ورود مجدد به جنگ سرد جديد موافق اهداف استراتژيك روسيه نيست. بنابراين روس‌ها تلاش كردند به نوعي در سياست خارجي خود به تعامل با غرب دست يابند.
ورود روسيه به G8 و بهبود رابطه با اتحاديه اروپا و قدرت‌هاي بزرگ شرقي مثل چين و ژاپن دستاورد بزرگي بود و زماني كه كشوري چنين جهت‌گيري را داراست ديگر در چارچوب تفكر جنگ سرد اقدام نمي‌كند و به دنبال يارگيري در جهان سوم نخواهد بود.
اين به آن معني نيست كه روس‌ها نگراني‌هاي استراتژيك خود را فراموش كرده‌اند، بلكه روس‌ها كماكان تهاجم امنيتي و نظامي غرب را بزرگ‌ترين تهديد عليه خود مي‌دانند.
حضور سياسي، امنيتي و نظامي غرب در حوزه شوروي سابق براي روس‌ها ايجاد نگراني مي‌كند و آنها تلاش خواهند كرد بدون درگير شدن با غرب و پرداخت هزينه زياد، از محاصره شدن كشورشان توسط ناتو، آمريكا و ساختارهاي سياسي - امنيتي غرب ممانعت كنند.
بنابراين بايد نگاه روسيه به ايران را در چنين فضايي تحليل كرد. البته اين به معناي تاييد تمامي اقدامات روسيه در قبال ايران نيست بلكه آسيب شناسي اين رفتار است. واقع امر اين است كه روسيه به خوبي از فرصت‌ها و مزيت‌هايي كه رابطه با ايران مي‌تواند براي اين كشور ايجاد كند بهره‌برداري نكرده است.

فارس: ايران در قبال روسيه بايستي چه سياستي را اتخاذ كند؟ آيا ما بايد دامن روسيه را بگيريم و از آن بخواهيم كه با ما باشد يا اينكه نفوذ خود را در كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز از جمله تاجيكستان، تركمنستان، ارمنستان و ... گسترش دهيم و روسيه براي اينكه كشورهاي مزبور براي آن مشكل ساز نباشند با ما رابطه خوبي داشته باشد؟

اميراحمديان: در ارتباط با چگونگي روابط ايران و روسيه بايد به اين نكته توجه داشت كه هر كشوري عمدتاً منافع ملي خود را در روابط با ديگران در نظر مي‌گيرد و منافع ملي براي هر كشوري در اولويت قرار دارد.
اصولاً دولت‌ها به طور رسمي منافع ملي خود را تعريف نمي‌كنند، بلكه براي خود در سياست‌هاي داخلي، ‌خطوطي را ترسيم و بر اساس آن حركت و مجموعه نظام، حكومت و بخش‌هاي مختلف آن راجع به آن صحبت مي‌كنند. ممكن است در برخي موارد در رابطه با كشوري به دليل برخي رويدادها، تغييراتي بدهند.
ما بايد ببينيم كه منافع ملي ‌ما در برابر روسيه چيست و بايد از كدام منافع خود دفاع كنيم.
روسيه بارها در سياست خارجي اعمالي و اعلامي خود مطرح كرده كه نمي‌تواند در جنوب كشورش، ايران اتمي را تحمل كند و ما در منافع ملي خود اينگونه تعريف مي‌كنيم كه مي‌خواهيم قدرتي اتمي باشيم، منتهي در راه صلح‌آميز.
با توجه به اين اگر ما به سمت يك قدرت اتمي پيش برويم منجر به برخورد منافع ملي ايران و روسيه خواهد شد، اما بايد ببينيم كه ما چقدر در روسيه سهم داريم و روسيه چقدر براي ما وزن قائل است.
روابط ما با روسيه روابط 10 به 100 است و وزن روسيه در كل نظام ما خيلي بيشتر از وزن ما در نظام روسيه است.
روسيه در درجه اول به سمت آتلانتيك گرايش دارد و مي‌خواهد با آنجا رابطه داشته باشد. آمريكا براي روسيه خيلي مهم است، به گونه‌اي كه روسيه عنوان مي‌كند كه نمي‌خواهد جنگ سردي راه بيندازد و مي‌خواهد در گروه G8 بماند و وارد WTO شود و براي دستيابي به اين اهداف، بايد با آن سوي آتلانتيك روابطي را به صورت تعاملي و نه تقابلي تعريف كند.
ما مي‌خواهيم خودمان را در اين فضا و در سياست خارجي خود با روسيه تعريف كنيم. مشكل ما از اينجا آغاز مي‌شود كه ما با اين موضوع آرمانگرايانه برخورد مي‌كنيم.
زماني روسيه به سه قطعنامه شوراي امنيت عليه ما راي مثبت مي‌دهد، گاهي توجيه مي‌كنيم كه روسيه زهر اين قطعنامه‌ها را گرفته و به نوعي آنها را تلطيف كرده است و عنوان مي‌‌كنيم كه اگر روسيه نقشي نداشت، بدتر از اين مي‌شد.
ما به همين بسنده كرده و در سياست خارجي خود تعريف كرديم كه مي‌خواهيم با روسيه رابطه داشته باشيم. روسيه منافع ملي خود را در نظر مي‌گيرد و ما نيز منافع ملي خود را.
به عنوان مثال زماني كه پوتين براي شركت در اجلاس سران خزر به ايران مي‌آيد خيلي خوشحال مي‌شويم. اين حركت‌ها در سياست خارجي احساسي است و ما بايد بدانيم كه آمدن پوتين به ايران نبايد ما را ذوق ‌زده كند و از سوي ديگر پيوستن روسيه در آخرين دقايق به تحريم، ما را ناراحت سازد.
ما بايد به نيروهاي ملي خود اتكاء و از ابزار و امكاناتي كه در دست داريم، استفاده كنيم.
شما مثالي در خصوص حضور ايران در آسياي مركزي و قفقاز مطرح كرديد. به عنوان مثال گرجي‌ها بسيار علاقمند بودند كه لوله گاز صادراتي ايران به ارمنستان به گرجستان نيز كشيده شود، ولي روسيه با اقداماتي كه انجام داد باعث شد گاز ما در آنجا بلوكه شود و به سمت گرجستان نرود و گرجستان ناگزير شود دوباره به سمت آذربايجان برود.
ما مي‌توانستيم از اين ابزار استفاده كنيم و شايد به دليل ملاحظاتي كه روسيه براي ما پيش آورد از جمله خريد گاز پروم، اين موضوع محقق نشد.
من شخصاً از روس‌ها سؤال كردم كه چرا چنين كرديد و آنها پاسخ دادند كه "اين شركتي (گاز پروم) خصوصي است و شما مي‌توانيد اقدامات ديگري انجام دهيد." اين در حالي است كه گاز پروم يك شركت دولتي است نه خصوصي.
در واقع آنها با اينگونه ابزارها، جلوي توسعه نفوذ ما را مي‌گيرند و ما براي تاثيرگذاري در جمهوري‌هاي آسياي مركزي و قفقاز مي‌توانيم كارهاي زيادي انجام دهيم.
مثلاً ما در تركمنستان پروژه‌هاي اقتصادي زيادي انجام داديم و در تاجيكستان تونل انزاب را ساختيم. در آذربايجان نيز كارهاي زيادي انجام داديم از جمله ساخت پل و پروژه راه‌سازي را نيز در دست اجرا داريم.
ولي نبايد اين مسئله را از نظر دور بداريم كه ساختارهاي اقتصادي، شبكه‌هاي ارتباطي و مخابراتي و حمل و نقل آسياي مركزي و قفقاز و به ويژه آسياي مركزي متكي بر استفاده از شبكه‌هاي روسي هستند.
تركمنستان به مدت 25 سال گاز خود را به گازپروم فروخته و ما نمي‌توانيم اينگونه فكر كنيم كه قادريم گاز تركمنستان را به خود متصل كنيم. در واقع قدرت مانور ما بسيار كم است.
ما قبلا بايد بسيار فعاليت مي‌كرديم ولي متاسفانه اين فرصت‌ها را از دست داديم و حالا به شرايط كنوني رسيديم كه با روسيه چه بايد بكنيم.
عليرغم اينكه ذخاير گازي روسيه دو برابر ذخاير ماست ولي اين كشور بيش از 10 تا 20 برابر ما گاز توليد مي‌كند كه البته از قبل در اين زمينه سرمايه گذاري كرده است.
روسيه در حال حاضر ما را به اين سمت هدايت مي‌كند كه گاز خود را به سمت چين و پاكستان ببريم كه به اعتقاد من بهتر است ما به سمت غرب برويم تا شرق. زيرا اقتصاد آنها (شرق) به گونه‌اي نيست كه بتوانند پاسخگوي نيازهاي ما باشند و گره زدن منافع ما به منافع اروپا خيلي بهتر از اين است كه به اين طرف (شرق) گره زده شود.
روسيه از اين خرسند است كه ما به آن سمت (شرق) برويم، زيرا در آنجا رقيب نخواهد داشت.
روسيه در نيمه دوم عمر منابع گازي و نفتي خود قرار دارد و از سوي ديگر نصف ايران نفت داراست و ايران اين قدرت را دارد كه از گاز در مصرف داخلي استفاده كرده و در عوض صادرات نفت را افزايش دهد و يا حتي اگر بخواهد گاز صادر كند به سمت اروپا برود و با روسيه رقابت كند.
هر چند پيشنهاد ايجاد اوپك گازي از سوي ما مطرح شد كه البته اوپك مربوط به نفت است، نه گاز و بايد واژه ديگري در اين زمينه مورد استفاده قرار گيرد، ولي روسيه در آنجا مي‌خواهد ما را مهار كند زيرا سهم بيشتري در توليد داراست و مي‌تواند اراده سياسي خود را به ايران تحميل كند.
يكي از موارد ديگري كه از لحاظ استراتژيكي و اقتصادي براي ايران حائز اهميت است كريدور حمل و نقل شمال - جنوب است كه روسيه بيشتر از آن منتفع مي‌شود تا ما. زيرا روسيه از جنوب بسته شده و ما اين اجازه را مي‌دهيم كه از اين كريدور استفاده كند و براي روسيه خيلي ارزش دارد.
ما داراي 2040 كيلومتر مرز آبي در جنوب كشور هستيم و نبايد در سياست خارجي خودمان «زميني» فكر كنيم، زيرا اين ايده متعلق به جنگ سرد است.
جهان كنوني جهان تجارت باز و جهان درياها و اقيانوس‌هاست. ما اين موارد را در سياست خارجي خود ناديده مي‌گيريم و حتي در 2040 كيلومتر مرزهاي ساحلي از خط كشتيراني استفاده نمي‌كنيم.
ما براي توسعه سيطره دريايي خود ناگزير بايد به اين راه برويم و من اين موضوع را از واجبات مي‌دانم ولو اينكه با صرفه اقتصادي نباشد.
ما حدود 700 الي 800 كيلومتر ساحل در درياي خزر داريم و بايد بين سواحل خود ساختارهايي را تعريف و اقدام به حمل و نقل و كشتيراني در اين دريا كنيم، حتي اگر داراي صرفه اقتصادي نباشد، چرا كه حضور و اقتدار ما را نشان مي‌دهد.
بازيگران ديگري در جهان وجود دارند كه مي‌توانيم آنها را جايگزين روسيه كنيم.
روسيه داراي مشكلاتي است از جمله اينكه براساس گزارش بانك جهاني، توليد ناخالص داخلي اين كشور در سال 2006 حدود 950 ميليارد دلار بوده در حالي كه اين رقم در آمريكا 13 هزار ميليارد بوده است.
غرب مي‌خواهد روسيه را به مسابقه تسليحاتي بكشاند. بودجه نظامي آمريكا ساليانه 500 ميليارد دلار است كه نسبت به 13هزار ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي، حدود 4 درصد مي‌شود و اگر روسيه بخواهد 500 ميليارد دلار را صرف هزينه‌هاي نظامي كند، 50 درصد توليد ناخالص داخلي اين كشور مي‌شود. البته روسيه امسال توانسته تا حدود 40 ميليارد دلار هزينه نظامي خود را افزايش دهد.
روسيه با مانورهايي كه انجام داد از جمله نمايش قدرت نظامي در ميدان سرخ و در اوايل دوره رياست جمهوري مدويدوف و پيش از آن آزمايش بمب خلاء و پرواز هواپيماهاي استراتژيك دور پرواز كه قادر به 3 هزار كيلومتر پرواز هستند، آن هم بعد از 11سال، همچنين برنامه سال جاري براي آزمايش 9 موشك بالستيك قاره‌پيما، مي‌خواهد جلوي هجوم آمريكا را بگيرد.
ولي به نظر من روسيه از لحاظ اقتصادي اين قدرت را دارا نيست و ما (ايران) در حال متكي شدن به روسيه‌اي هستيم كه خودش داراي مشكلات زيادي است.
روسيه منافع ملي خود را در نظر مي‌گيرد و ما نبايد از اينكه روسيه به قطعنامه عليه ما راي مثبت مي‌دهد و برخي اوقات ما را تنها مي‌گذارد، سرخورده شويم.
اين ويژگي هر كشوري است. ما بايد افكار عمومي جامعه را به اين سمت هدايت كنيم كه مي‌خواهيم در عرصه بين‌الملل به نيروهاي ملي خود متكي باشيم.
ما بايد با ابزارهاي خودمان كه ابزارهاي قدرت هستند، مانور بدهيم و به سمت جاهايي برويم كه مي‌توانيم منافع بيشتري را به دست آوريم.
اتكاء به روسيه به جز اينكه نوعي يأس در افكار عمومي ايجاد مي‌كند، حاصل ديگري ندارد.
ما در سياست‌ خارجي اعلامي خود بايد عنوان كنيم كه روسيه نيز همانند ديگر كشورهاست و نبايد «جنگ سردي» فكر كنيم.
حتي به اعتقاد من ما نبايد خيلي به اسرائيل اهميت بدهيم و آن را بزرگ كنيم و در تعريف روابط خود با آذربايجان، از فعاليت اسرائيلي‌ها در آذربايجان سخن بگوييم چرا كه اين بدان معناست كه ما اين قدر ضعيف شده‌ايم كه اسرائيل در نزديكي مرزهاي ما اين گونه ما را تهديد مي‌كند.
به اعتقاد من قدرت ايران چيزي نيست كه با قدرت زميني اسرائيل در فراسوي مرزهاي خود و از طريق يك كشور ثالث، قابل تضعيف شدن باشد.
اينكه گفته مي‌شود آذربايجان يك تهديد است ارزيابي درستي نيست. البته ما نبايد حتي اگر دشمن كوچك است از آن غافل شويم. ما بايد ارزيابي درستي از قدرت خود در منطقه داشته باشيم و بدانيم كه اينها كشورهايي نيستند كه بتوانند مشكلاتي را براي ما ايجاد كنند.

فارس: ما داراي اشتراكات خوني - مذهبي و فرهنگي با اين كشورها از جمله تاجيكستان و آذربايجان هستيم و بايد بيشتر از تركيه (به دليل عضويتش در ناتو) بترسيم تا آذربايجان.

اميراحمديان: گسترش ناتو به شرق را براي ما به صورت يك غول تعريف مي‌كنند در حالي كه اينگونه نيست. ما از بدو تاسيس ناتو با آن هم مرز و همسايه بوديم (تركيه).
به اعتقاد من بايد اين موارد را در رسانه‌ها خوب تعريف كرده و براي مردم روشن كنيم. ما بايد از اينكه با ابزارهايي مثل گسترش ناتو به سمت شرق و يا هم مرز شدن اسرائيل با ايران بخواهند در سياست خارجي ما تغيير ايجاد كنند، مقابله كنيم.
برخي اوقات گفته مي‌شد كه علت عدم موفقيت ناتو در افغانستان اين است كه نيازمند كمك ايران بوده و در صورت كمك ايران، مي‌تواند موفق باشد. البته شايد هم به صورت غيررسمي از ايران خواسته باشند كه به آنها كمك كند.
اين مسئله نشان مي‌دهد كه ايران در منطقه و كشورهاي پيرامون خود اين گونه تاثيرگذار است. امنيت افغانستان به امنيت ما گره خورده است.
ما بايد ارزيابي قدرت خود را از آرمان گرايي به واقع گرايي تبديل كنيم. البته به نظر من در چند سال اخير رفتار ما در سياست خارجي به واقع گرايي تبديل شده است.
ما بايد در زمينه اقتصادي و در شرايط كنوني و حتي در آينده با كشورهاي منطقه به ويژه آسياي مركزي و قفقاز همكاري‌هاي دوجانبه و چند جانبه داشته باشيم، زيرا اين كشورها همسايگان بلافصل ما و عقبه تمدني و استراتژيك ما هستند.
البته به اين سمت در حال حركت هستيم و اميدوارم اين روند ادامه يابد.

مرادي: همانگونه كه در پاسخ به سؤال نخست عرض شد، مشكلي كه در ديدگاه ما نسبت به روسيه و روابط ما با اين كشور وجود دارد سوءتفاهمي است كه در بين عوام و بخشي از نخبگان كشور وجود دارد و آن اينكه روسيه را كماكان در ظرفيت‌ها و اندازه‌هاي اتحاد شوروي مي‌بينيم كه اين چندين مشكل ايجاد مي‌كند، اول اينكه ذهن ما به سمت فضاي جنگ سرد معطوف مي‌شود و انتظار داريم روس‌ها بر سر هر موضوعي با آمريكا در بيفتند. دوم اينكه انتظار داريم در مناطق جهان سوم نوعي دسته بندي و يارگيري داشته باشيم كه اين نيز وجود ندارد.
البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه روس‌ها هر جا احساس كنند كه تماميت ارضي، موجوديت و منافع حياتي آنها مورد تهديد قرار مي‌گيرد، با ابزار هر چند محدود خود واكنش نشان خواهند داد. اين واكنش‌ها در شرايط فعلي چندان قاطع و تعيين كننده نيست و به نظر مي‌رسد تنها داراي اثر تاخيري است. اعلام استقلال كوزوو و تداوم گسترش ناتو به شرق از نمونه‌هاي اين ادعا مي‌باشند. در بحث سپر دفاع موشكي و پيوستن گرجستان و اوكراين به ناتو نيز اين اتفاق خواهد افتاد.

فارس: چه بسا روسيه نيز به ناتو و اتحاديه اروپا بپيوندد.

مرادي: البته احتمال اين واقعه بسيار ضعيف است زيرا روسيه و ناتو اعتماد چنداني به اهداف و سياست‌هاي يكديگر ندارند.
اما در خصوص روابط ايران و روسيه چنانچه گفته شد دو عامل جهت گيري سياست خارجي روسيه و عناصر ثابت حاكم بر روابط ايران و روسيه را ذكر كردم.
بحث نخست يك بحث جدي است. در بحث پرونده هسته‌اي ايران و بحران‌هاي منطقه‌اي نظير عراق، لبنان و فلسطين، انتظارات ما از روسيه با واقعيت‌ها منطبق نمي‌باشد.
جهت‌گيري روس‌ها اينگونه نيست كه با غرب در بيفتند.
در مورد عامل دوم، همانگونه كه گفته شد، برخورد ما با روسيه يك برخورد احساسي است.
ما يك زمان از روابط استراتژيك با روسيه صحبت مي‌كنيم در حالي كه رابطه استراتژيك داراي تعريف دقيق و روشني است كه عملا در رابطه ما و روسيه وجود ندارد. رابطه ما و روسيه رابطه‌اي استراتژيك نيست.
در حال حاضر به جز رابطه آمريكا و اسرائيل و آمريكا و انگليس كه البته آن نيز متغير است در هيچ حوزه‌اي در دنيا شاهد رابطه استراتژيك نيستيم، حداقل در رابطه ما با روسيه هيچ رابطه استراتژيكي وجود ندارد.
شوالف سفير اسبق روسيه در تهران صراحتا در مصاحبه با يكي از نشريات روسي عنوان كرد هيچگونه اعتقادي به استراتژيك بودن روابط ايران و روسيه ندارد.
سه عنصر اساسي بر روابط ايران و روسيه طي 200 سال اخير حاكم بوده است. نخست، حافظه تاريخي ملت ما نسبت به روسيه است كه با يادآوري نقاط تاريك روابط نظير جدايي خاك ايران در قراردادهاي گلستان و تركمانچاي، تقسيم ايران به همراه انگلستان در سال 1907، حمله به ايران و ادامه اشغال آذربايجان در جنگ دوم جهاني، حمله به افغانستان و حمايت از عراق در جنگ تحميلي، تصوير روشني از روسيه و سياست‌هاي آن در حافظه تاريخي ملت ايران شكل نگرفته است.
اين امر كه يك واقعيت تاريخي انكار ناپذير است، ضمن آنكه مانع از نهادينه شدن روابط ايران و روسيه و گرايش اجتماعي به اين كشور شده است بلكه برخورد احساسي را بر منطق در روابط با روسيه غلبه داده است.اين تفكر هيچ وقت اجازه نداد كه ما و روس‌ها بتوانيم به شكلي كه لازم است و براي اينكه رابطه ما نهادينه شود با هم جمع شويم.
عنصر دوم، تاثير پذيري روابط ايران و روسيه از قدرت ثالث و نظام حاكم جهاني است. يعني رابطه دوجانبه ايران و روسيه تابعي از يك معادله بين ما، قدرت ثالث و روسيه بوده است.
در دوره قاجار اين قدرت در مدتي اندك فرانسه بود، با قرارداد فين‌كنشتاين و اتكاي ما به سربازان ناپلئون براي مقابله با روسيه به توافق روسيه و فرانسه انجاميد و عملا به ما خيانت شد. پس از آن انگليس وارد اين رابطه شد و سپس آمريكايي‌ها و حتي امروز هم كه ما با آمريكا رابطه‌اي نداريم باز هم نقش آمريكا در رابطه با ايران و روسيه بسيار حائز اهميت است.
اين امر نزد روسيه مصداق دارد و بسياري در روسيه بر اين باورند كه در صورت بهبودي رابطه ايران و آمريكا، بخش زيادي از روابط ما و روسيه تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد.

فارس: چه بسا روس‌ها نيز از اين هم واهمه داشته باشند؟

مرادي: همين گونه است. اگر چه روس‌ها هميشه در ظاهر اعلام مي‌كنند كه از بهبود رابطه ايران با غرب استقبال مي‌كنند، ولي روشن است كه با توجه به آن حافظه تاريخي و گرايش سياسي، صنعتي و مناسبات تاريخي ما با كشورهاي اروپايي، به محض تغيير در وضعيت موجود، به طور طبيعي رابطه ايران و روسيه با افت قابل توجهي مواجه خواهد شد.
عنصر سوم آن است كه رابطه ما با روسيه اساسا داراي ماهيت سياسي - امنيتي است يعني ابعاد سياسي و امنيتي بر ابعاد اقتصادي و تجاري آن مي‌چربد.
در شرايطي كه رابطه تجاري ما با چين به حدود 10 ميليارد دلار مي‌رسد رابطه ما با روسيه نزديك به 2ميليارد دلار است كه اين رقم زيادي نيست. ما بايد اين عناصر و فاكتورهاي ثابت را در نظر بگيريم و روس‌ها را در ظرفيت خودشان ببينيم و اين موضوع را درك كنيم كه روس‌ها منافع‌شان را جاي ديگري تعريف كرده‌اند.
جهت‌گيري كلان سياست خارجي و سياست داخلي روسيه به شكلي است كه امروز نيازمند تعامل با غرب است و در اين تعامل با غرب، انتظارات ما از روس‌ها برآورده نخواهد شد.
البته اين نكته را فراموش نكنيم كه روس‌ها بعد از انقلاب كمك زيادي به ما كردند و در شرايطي كه ما در محاصره اقتصادي بوديم به بخشي از نيازهاي صنعتي و دفاعي ما پاسخ دادند.
حاصل آن كه ما در تحليل روسيه و سياست اين كشور نسبت به ايران بايستي منطق جاري آن كشور در سياست خارجي و عناصر حاكم بر روابط دو كشور را مدنظر قرار دهيم تا دچار تحليل‌هاي احساسي نشويم.
نه روس‌ها را يكباره مظهر همه پليدي‌ها بدانيم كه در هر حركتشان خباثت و ضربه به منافع ايران نهفته است و نه از روابط استراتژيك صحبت كنيم كه با واقعيت‌هاي جاري تطبيق ندارد، ما بايد شرايط را به گونه‌اي كه هست ببينيم. بين آنچه كه هست و آنچه كه دوست داريم، فاصله بگذاريم. ما دوست داريم روس‌ها هميشه حامي ما باشند و گله مي‌كنيم كه چرا در شوراي امنيت عليه ما قطعنامه صادر كرده و در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي به اندازه كافي از ما حمايت به عمل نمي‌آورند.
نكته حائز اهميت ديگر آن است كه روس‌ها به اين سمت پيش مي‌روند كه در مديريت مسائل جهاني در كنار آمريكا، اتحاديه اروپا و بقيه قدرت‌هاي جهاني به ايفاي نقش بپردازند و آنها خودشان را متولي نظام موجود جهاني مي‌دانند و هر گونه تخطي و بيراهه رفتن از اين نظام توسط بقيه كشورها را نوعي تهديد عليه آن هدف مي‌دانند.
زماني روسيه در شوراي امنيت به قطعنامه ضد ايراني راي مثبت مي‌دهد خودش را متولي موجوديت شوراي امنيت مي‌داند و بر اين اعتقاد است كه زماني قطعنامه‌اي صادر مي‌شود كشورهايي كه هدف اين قطعنامه هستند بايد آن را رعايت و به آن تمكين كنند.
زيرا در غير اين صورت شوراي امنيت كه روسيه يكي از پنج عضو دائم آن است تضعيف مي‌شود و تضعيف آن (شوراي امنيت) يعني تضعيف نظام موجود جهاني و منافع روسيه.
شما بايد اقدامات روسيه در قبال ايران را از زواياي مختلف بنگريد نه تنها از زوايه رابطه دوجانبه ما و روسيه.
بايد اين تحول را در يك مجموعه كه مجموعه جهاني است مورد توجه قرار دهيد.
اينكه روسيه بنا دارد و مي‌خواهد در مديريت مسائل جهاني و در حفظ نظام موجود جهاني به نفع خودش ايفاي نقش كند از اين منظر شما بايد به روابط ايران و روسيه نگاه كنيد. اگر چنين نگاه كنيد مي‌توانيد تحليلي واقعي به دست آوريد و آن زمان سياست‌هاي ما مي‌تواند واقعي‌تر باشد.
يعني اولاً وزن روسيه را به طور دقيق محاسبه كنيم و ثانياً محدوديت‌ها و ابزار سياست خارجي روسيه را دقيقاً مدنظر قرار دهيم و علاوه بر آن به شرايط خود توجه كنيم كه در چه وضعيتي قرار داريم و چه نيازهايي را مي‌توانيم از طريق روسيه براي خودمان فراهم كنيم و چه اشتراكاتي با روسيه در مسائل جهاني و منطقه‌اي داريم و در عين حال اختلاف نظرهاي ما در مسائل جهاني چه مواردي است.
زماني اين فاكتورها را جمع كنيم آن زمان مي‌توانيم بگوييم كه رابطه با روسيه را به اين شكل تنظيم خواهيم كرد و به اين شكل پيش مي‌رود و اين يك چارچوب كلي است.
نكته ديگر آن است كه البته روس‌ها بايد براي رابطه با ايران ارزش زيادي قائل باشند.
خودشان مي‌دانند كه طي اين سال‌ها ما منافع اين كشور را در بسياري از مسائل جهاني و منطقه‌اي رعايت كرديم و اگر ايران بخواهد بر خلاف رويه‌اي كه تا به حال انجام داده عمل كند، قطعا به منافع روسيه لطمه وارد خواهد شد.
روس‌ها بايد قدردان مواضع ايران در نظام بين‌الملل و اشتراكات با ايران در بسياري از مسائل منطقه‌اي باشند.
ما تجارب زيادي داريم كه از آن جمله تاجيكستان تجربه ارزشمندي بود و روس‌ها بايد به ياد داشته باشند كه اگر همكاري ما در اين زمينه نبود نه تنها تاجيكستان بلكه سرايت ناامني از اين كشور به بقيه كشورهاي آسياي مركزي مي‌توانست براي روس‌ها مشكل‌آفرين باشد.
همكاري ما با روس‌ها در افغانستان تجربه خوبي بود كه اگر نمي‌بود روس‌ها متحمل خسارات بيشتري مي‌شدند.
ما در بسياري از مسائل جهاني از جمله مقابله با يكجانبه‌گرايي، گسترش ناتو و موضوعات منطقه‌اي از جمله عراق داراي اشتراكات زيادي هستيم و به اعتقاد من حتي اگر روس‌ها تفكر ژئوپلتيك نداشته باشند و به منافع روز نگاه كرده و عملگرايانه به منافع خود نگاه كنند، تصور مي‌كنم فضاهاي بسيار زيادي وجود دارد كه مي‌تواند به رابطه ما و روسيه تحرك بدهد. منوط به اين است كه روس‌ها نسبت به رابطه با ايران نگاه منفعت‌طلبانه نداشته باشند و هميشه بايد اين تصوير را براي خودشان ايجاد كنند كه هرگونه حركت ايران در منطقه تاثيرگذار است.
و اگر امروز رابطه با روسيه قرار است خوب شود، بايد روس‌ها اين را ارزشمند دانسته و از آن استفاده كنند.
بهبود رابطه با غرب به طور قطع رابطه ما با روس‌ها را تحت تاثير قرار مي‌دهد و روس‌ها بايد بدانند حافظه تاريخي ملت ايران در مورد همه حركات روسيه قضاوت خواهد كرد. كما اينكه در تاريخ 200 سال گذشته اين موضوع وجود داشته و امروز نيز وجود دارد و فردا هم وجود خواهد داشت.
اگر به دنبال يك رابطه خوب هستند بايد به اين فاكتور توجه كنند.

فارس: با توجه به انتصاب پوتين به عنوان نخست‌وزير روسيه، آيا احساس نمي‌كنيد كه سايه سياست‌هاي پوتين بر مدوديف باقي بماند و مدوديف مجري سياست‌هاي پوتين باشد؟

اميراحمديان: وقتي پوتين زمام امور را در روسيه در دست گرفت روسيه كشوري ورشكسته بود. پوتين نهادسازي كرد و در شرايطي كه اين كشور از لحاظ اقتصادي با مشكل مواجه بود، پيشرفت كرد و البته افزايش قيمت نفت نيز به آن كمك زيادي كرد. بيش از نيمي از اقتداري كه در حال حاضر روس‌ها دارند مربوط به افزايش قيمت نفت و مواد اوليه است.
پوتين ساختاري را تعريف و سپس براساس آن جلو رفت. به عنوان مثال تقسيم روسيه به 7 منطقه فدرال و انتصاب افرادي از K.G.B و مقامات عاليرتبه‌اي كه دوستانش بودند بر اين مناطق.
در شرايطي كه در قفقاز شمالي جريانات تجزيه‌ طلبي از درون و بيرون و پس از آن انقلاب‌هاي رنگين در مناطق بلافصل جنوبي روسيه يا درون اتحاد جماهير شوروي سابق انجام مي‌گيرد، روسيه توانست به اقتداري دست يابد كه ملت روس دوباره اعتماد به نفس پيدا كند و در صحنه جهاني ايفاگر نقش بزرگ‌تري شود، از جمله اينكه G7 را به G8 تبديل مي‌كند و اكنون داعيه پيوستن به WTO را دارد كه موفق هم خواهد شد.
البته هنوز به يك قدرت اقتصادي تبديل نشده حتي به پاي چين هم نرسيده و توليداتش از چين پايين‌تر است.
در اين شرايط حزبي (يدينا راسيا) رشد كرده و نوعي تمرين پارلمانتاريسم در آنجا شروع شده كه حزب روسيه واحد است. بعد موفق مي‌شود در انتخابات دوما اكثريت كرسي‌ها را به دست آورد و اگرچه در داخل فدراسيون روسيه در بين جمعيت روس يا غيرروس شكاف درآمدي خيلي گسترده‌تر شده، ولي نسبت به گذشته بهتر شده و مردم احساس امنيت بيشتري مي‌كنند.
در اين اواخر سفري به جمهوري‌هاي جنوبي روسيه داشتم و دريافتم كه نسبت به مسكو و سن پترزبورگ شكاف درآمدي زياد است.
ژنرالي كه روي سينه‌اش پر از مدال است و با در دست داشتن كاسه‌اي تخمه آفتابگردان، مشغول فروختن تخمه آفتابگردان به مردم است.
همه اين تضادها را در روسيه مي‌بينيد ولي چون پوتين موفق شد اليگارشي را از بين ببرد مثل «خودور كوفسكي»، «آبراموويچ» و... بين مردم اين باور پيش آمده كه دولت در اين راستا قدرتمند است و دارد كار مي‌كند.
در نظرسنجي انجام شده 75 درصد راي دهندگان از عملكرد پوتين راضي بودند. البته پوتين نمي‌توانست همه اينها را درست كند. مثلا موفق به كشتن «شاميل باسايف» رهبر جدايي طلبان چچن شدند.
من در آن زمان در مقاله‌اي در همشهري ديپلماتيك نوشتم به دليل اينكه اين رهبران كاريزما رفتند و چون چچن ديگر رهبري براي هدايت ندارد، شكست خواهد خورد. نه به خاطر اينكه ديگر آن جريان در آنجا نيست. البته در چچن نوسازي كردند و گروزني به يك شهر مدرن تبديل شد.
ما بايد سياست‌هاي ايران را در اين زمينه مدنظر قرار دهيم.
اگر ايران از چچن حمايت مي‌كرد مسئله مي‌توانست به گونه ديگري رقم بخورد، ولي ما اين مسئله را موضوع داخلي روسيه دانستيم. البته ايران در جاهاي‌ زيادي به روسيه كمك كرده است.
حالا مدويدوف روي كارمي‌آيد. آيا مدويدوف همين طوري روي كار مي‌آيد؟
بر روي آن كار كرده‌اند. او در سن پترزبورگ تربيت شده و با پوتين همكار بوده است. كسي است كه با حقوق بين‌الملل آشناست و تنها رهبر شوروي و روسيه است كه داراي تحصيلات عالي آكادميك مي‌باشد.
اگر قرار بود مناسبات با غرب تيره شود و يك تضاد «آنتاگونيسمي» پيش آيد، مطمئناً افرادي شبيه پوتين بايد روي كار مي‌آمدند از جمله آقاي ايوانف.
چرا مدويدوف روي كار آمد؟ براي اينكه به غرب نشان دهد كه ما مي‌خواهيم با شما در تعامل باشيم. در مذاكراتي هم كه انجام شده بود موافقت ضمني غرب را براي مدويدوف كسب كرده بودند.
حزب روسيه واحد تزهاي پوتين را به برنامه‌ تبديل و در پارلمان موفقيت به دست مي‌آورد و اكثريت كرسي‌ها را كسب مي‌كند و بعد همان حزب و پارلمان از كانديدايي كه از طرف حزب معرفي مي‌شود، حمايت مي‌كنند. توسعه انديشه‌هاي قبلي در قالب يك حزب، تبديل كردن به برنامه و طبق برنامه حركت كردن و كانديدا معرفي كردن.
هر كاري كه مدويدوف بخواهد انجام دهد مي‌گوييم انديشه‌هاي پوتينيسم است.
در اواخر رياست جمهوري پوتين از تغيير قانون اساسي سخن گفته مي‌شد، اينكه قانون اساسي را عوض كرده و يك دوره ديگر به رياست جمهوري پوتين اضافه كنند يا قانون اساسي را تغيير داده و قدرت رياستي را به قدرت پارلماني تبديل كنند كه زماني پوتين نخست‌وزير شد قدرت در اختيار ايشان باشد. شايد شبيه آن چيزي كه در دوران هاشمي رفسنجاني اتفاق افتاد.
ولي پوتين گفت كه "اصلا دوست ندارم تغييري در قانون اساسي به خاطر تغيير چهره‌ها و شخصيت‌ها داده شود، دلم مي‌خواهد به اين قانون اساسي احترام بگذاريم."
بنابراين كسي كه اين انديشه را دارد زماني نخست‌وزير مي‌شود نمي‌خواهد دوباره قدرت را در خودش متمركز كند. ولي 2 راه در پيش رو دارد. يكي اينكه بر رئيس جمهور منتصبش اعمال نفوذ كرده و از طريق آن سياست‌هاي خودش را اعمال كند يا اينكه مي‌تواند قدرت را در خودش متمركز سازد.
قانون اساسي روسيه تمام قدرت را در رياست جمهوري متمركز كرده است و نخست‌وزير در قانون اساسي روسيه تقريبا وظايفي مثل دبير يك جلسه را دارد و از قدرت كمي برخوردار است آن هم در حد دو سه وزارتخانه از جمله آموزش، بهداشت و اقتصاد.
در مقالاتي كه اخيراً روس‌ها در سايت ريانووستي نوشته‌اند مطرح كرده‌اند كه ممكن است پوتين از طريق جايگاهش به عنوان نخست‌وزير به مدويدوف خط بدهد كه به جلو برود. برخي ديگر نيز معتقدند ممكن است چنين چيزي نباشد، چون زماني يك نفر رئيس‌ جمهور است و قانون اساسي به آن قدرت داده اگر كساني با آن مخالفت كنند مي‌تواند آنها را كنار بگذارد از جمله پوتين.
اينگونه پيش بيني مي‌شود كه از سال 2009 ممكن است اختلافاتي بين اين دو (پوتين و مدويدوف) بر سر اينكه چه نقشي دارند، پيش بيايد.
ولي گفته شده در دايره سياست خارجي و داخلي روسيه، پوتين به يك رهبر كاريزما تبديل شده و اين رهبر در هر جايگاهي قرار دارد قدرت را در آن جا متمركز مي‌كند و در واقع هر جايي مي‌رود قدرت را با خودش مي‌برد.
وقتي پوتين در دوره يلتسين دبير شوراي امنيت ملي بود، قدرت را آنجا متمركز كرد، زماني رئيس‌جمهور شد قدرت را در رياست جمهوري متمركز كرد و اكنون كه نخست‌وزير شده ممكن است قدرت را در اين جا متمركز كند.
اما بعضي آلترناتيوها وجود دارد از جمله اينكه درست است كه مدويدوف دست ‌پرورده پوتين است و در مكتب آن پرورش يافته، ولي مي‌تواند از قدرت قانوني خود استفاده كرده و حتي پوتين راكنار بگذارد .اينها مسائلي است كه در آينده به چالش روسيه تبديل مي‌شود.
به نظر من چون روسيه برنامه دارد در اين برنامه اين برخورد پيش نخواهد آمد.
در زماني كه انتخابات رياست جمهوري بود شاهد بوديد روسيه از ايران حمايت مي‌كرد، براي اينكه در داخل يك «ژست» ضد غربي بگيرد و مردم را براي حضور در انتخابات رياست جمهوري جلب و زماني مسائل فروكش كرد ديديم مدويدوف در سياست‌هاي اعلامي خود گفت كه نمي‌خواهيم با غرب درگير شويم و جنگ سرد جديد ايجاد كنيم.
پوتين براي حفظ قدرت شوراي امنيت و تقويت آن و براي اينكه مدويدوف را در آغاز كار بدنام نكند، فرمان اجراي قطعنامه 1803 را امضا مي‌كند و مي‌گويد ناگزير بودم.
اين سياست از ديد ما مزورانه ولي از ديدگاه آنها سياستمدارانه و عملگراست.

فارس: با توجه به نخست‌وزيري پوتين آيا احتمال بروز اختلافات بين وي و مدويدوف وجود دارد؟

مرادي: فراموش نكنيم در روسيه غالب نيروهاي سياسي حتي بخشي از مخالفين سرسخت پوتين به درستي مسيري كه طي 8 سال گذشته در روسيه طي شده، اعتقاد دارند.
فراتر از رقابت‌هاي سياسي و شعارهايي كه داده مي‌شود و تلاش براي كسب قدرت، در درون جناح‌هاي سياسي در روسيه اين نكته غيرقابل انكار است كه روسيه طي 8 سال گذشته مسير رو به جلو را طي كرده و توانسته به دستاوردهاي زيادي در داخل و خارج از كشور دست يابد.
پوتين با مانورهايي كه انجام داد در كنار عملكرد مثبتي كه داشته خيلي از نيروهاي سياسي مخالف را خلع سلاح كرده است. اگر به درصد آراء 2 انتخابات اخير مجلس و رياست جمهوري توجه كنيد فاصله بين منتخبين مورد حمايت پوتين و بقيه جناح‌هاي سياسي خيلي زياد است كه اين نشان مي‌دهد در روسيه اجماع بر سر اينكه مسير موجود يك مسير درستي است وجود دارد و اختلاف بيشتر بر سر سياست‌هاي جزيي است نه بر جهت‌گيري كلان.
آقاي مدويدوف در ميان همه افرادي كه مي‌توانست مورد حمايت پوتين قرار گيرد، انتخاب شد صحبت از چند نفر از جمله مدويدوف، ايوانف و زوبكوف بود. ولي مدويدوف توانسته اعتماد پوتين را جلب كند و اين بدان معناست كه نمي‌توان از اختلاف نظر عميق بين اين دو در آينده سخن گفت.
البته برخي با يادآوري موقعيت پوتين در مقابل يلتسين، تصويري مشابه از مدويدوف در مقابل پوتين ارائه مي‌كنند. چنين قياسي چندان صحيح نمي‌باشد زيرا اولا اينكه پوتين يلتسين نيست.
يلتسين زماني قدرت را به پوتين واگذار كرد يك مرده سياسي بود كه نه ايده‌اي در داخل داشت و نه راهبرد كلاني را پيگيري مي‌كرد. آمده بود چند صباحي بر روسيه حكومت كند و حاصل كارش در انتهاي دهه 90 آشفتگي، هرج و مرج در درون روسيه، وادادگي، جنگ، مشكلات اقتصادي، فرار شديد سرمايه، بي اعتمادي نسبت به حاكميت و حضور جدي غرب در تمام اركان سياسي روسيه بود.
اين قياس درستي نيست كه بگوييم چون پوتين آن فردي نبود كه همه فكر مي‌كردند، بنابراين مدويدوف نيز مي‌تواند فردا اينگونه عمل كند.
دوم اين كه پوتين با انجام برخي اقدامات عملا جديت خود را براي تداوم حضور در مديريت كشور نشان داده است از جمله پذيرش رياست حزب قدرتمند روسيه واحد است. وي از اين طريق مي‌تواند اقدامات رئيس‌ جمهور را اگر خلاف ديدگاه‌هاي خود باشد متوقف و در صورت نياز وي را با استفاده از اكثريت پارلماني استيضاح و بركنار كند.
گرچه اختيارات نخست وزير كمتر از رئيس‌جمهور است ولي با توجه به اكثريت پارلماني، دست مدويدوف براي بركناري پوتين خيلي باز نيست و مكانيسم‌هايي وجود دارد كه مانع از اين كار شده است. يعني اگر پوتين فردا احساس كند رئيس‌ جمهور فاقد صلاحيت است مي‌تواند آن را استيضاح و بركنار كند.
پوتين ابزارهاي لازم را در كنار محبوبيتي كه دارد، در اختيار گرفته است.

اميراحمديان:رئيس‌جمهور اين قدرت را دارد كه پارلمان را منحل كند.

مرادي: در صورت تنش اين امر صورت مي‌گيرد و اغلب مردم روسيه و كشورهاي ديگر بر اين اعتقادند كه حاكم واقعي در روسيه كماكان پوتين خواهد بود. حداقل طي يكي دو سال حاكميت مدويدوف.
گرچه نمي‌توان به طور قاطع گفت كه هر چه رخ خواهد داد، نظر پوتين است. بالاخره مدويدوف رئيس‌ جمهور است و شخصيتي جدا دارد و با توجه به ايده‌هايي كه دارد ممكن است بتواند در برخي سياست‌ها تغيير ايجاد كند. ولي براساس نظرسنجي‌هاي انجام شده پوتين حكومت را به طور واقعي در دست خواهد گرفت.
خبرگزاري روسي ريانووستي در نظرسنجي اخير خود از پرسش دهندگان سؤال كرده كه چه وضعيتي را براي مدويدوف پيش‌بيني مي‌كنيد كه كه 55 درصد در پاسخ گفته‌اند پوتين رهبر واقعي است. 23/17 درصد عنوان كرده‌اند كه مدويدوف به زودي روي پاي خود خواهد ايستاد. 19/14 درصد نيز گفته‌اند كه رئيس‌جمهور جديد توسعه روابط با غرب را ايجاد خواهد كرد و 2/2 درصد نيز اعلام كرده‌اند رابطه با غرب تخريب خواهد شد كه اين درصد كم نشان مي‌دهد كه به اعتقاد مردم روسيه مدويدوف آمده كه رابطه با غرب را بهبود ببخشد.
براساس نظرسنجي صورت گرفته توسط موسسه نظر سنجي لوادا، 67 درصد از مردم روسيه معتقدند كه به رغم اختيارات وسيع رئيس‌جمهور، پوتين بر مدويدوف مسلط خواهد بود.
ما تقريبا تصوير روشني از شرايط روسيه طي 3 الي 4 سال آينده خواهيم داشت. اگر كه حتي بپذيريم دوره مدويدوف دوره ‌گذر براي ورود مجدد پوتين به رياست جمهوري است. خيلي شاهد تغيير جدي نخواهيم بود اگر تصور كنيم كه دوره حكومت مدويدوف بيشتر از 4 سال نخواهد بود.
بنابراين اگر بپذيريم كماكان خط فكري پوتين بر روسيه حاكم است خيلي شاهد تغييرات اساسي بر رابطه روسيه و ايران نخواهيم بود.
شرايط در روابط ما با روسيه بيش از آنكه منوط و وابسته به روابط دوجانبه و مذاكرات و ديالوگ و منافع مستقيم باشد بيشتر تحت تاثير مسائل جانبي است از جمله اينكه در رابطه ما و غرب چه تحولي اتفاق خواهد افتاد.
اگر در اين زمينه تحولي جدي اتفاق بيفتد ما شاهد تغييري اساسي در رابطه با روسيه خواهيم بود و اگر در رابطه روسيه و غرب شاهد تحولي جدي باشيم كه بعيد مي‌دانم چنين بشود، تلطيف روابط و پرهيز روسيه از درگيري را شاهد خواهيم بود.
يكي از دلايلي كه گفته مي‌شود پوتين، مدويدوف را بر امثال افرادي چون ايوانف ترجيح داد اين بود كه نمي‌خواست با توجه به سوابق ايوانف، فردي بر سر كار بيايد كه ممكن است با اتخاذ سياستي تهاجمي، رابطه روسيه و غرب را وا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن