پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851562554
فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست
رفتارها- علي شاكر:
هر چند خردهفرهنگهاي جوانان در غرب تا مدتها بيشتر خصلتي براندازانه و مقاومتكننده در برابر نظام مستقر داشتند يا حداقل اينگونه تلقي ميشدند.
اما از دهه ۹۰ به اين سو، جهان شاهد غيرسياسي و كالايي شدن آنها بوده است. اشاعه اين خردهفرهنگها به ساير جوامع بهويژه جوامع اسلامي از جمله جامعه ايراني دو سؤال مهم را برانگيخته است: اول اينكه آيا خرده فرهنگهاي جوانان در ايران نيز از روند ياد شده (حركت از مقاومت به سمت مصرفگرايي) تبعيت كردهاند و دوم اينكه آيا جهاني شدن خردهفرهنگهاي جوانان باعث پيدايش خرده فرهنگهاي همگون جوانان در جهان و از جمله جامعه ايراني نخواهد شد؟
براي پاسخ به اين پرسشها، سراغ دكتر محمود شهابي، عضو هيأت علمي و استاديار دانشكده علوم اجتماعي علامه طباطبايي رفتيم. شهابي فارغالتحصيل جامعهشناسي از انگلستان است و يكي از حوزههاي تخصصي او گذشته از جامعهشناسي ارتباطات و ورزش، جامعهشناسي جوانان و خردهفرهنگهاي مربوط به آنان است.
وي در اين رابطه چندين مقاله به زبان انگليسي و فارسي تأليف كرده است. در اين گفتوگو دكتر شهابي ضمن بحث راجع به خردهفرهنگهاي جواني در جهان نگاهي نيز به اين خردهفرهنگها در جامعه امروز ايران دارد.
* چرا مفهوم «جواني»، اينقدر جوان است؟ آيا بايد جواني به معناي امروزياش را به دهه ۶۰ نسبت دهيم؟
بله،مفهوم جواني از منظر جامعهشناسي و مطالعات جوانان يك پديده مدرن و متاخر است. علت اين مدرن بودن هم اين است كه ما دورهاي را با عنوان جواني در گذشته (يعني همان دوره ماقبل مدرن!) نداشتيم. افراد همين كه ميخواستند از كودكي وارد دوره بزرگسالي شوند، يك مراسم «دوره گذار»ي شكل ميگرفت و از آن لحظه به بعد فرد بزرگسال محسوب ميشد.
* اندازه اين دورهگذار چقدر بود؟
اصلا وجود نداشت؛ مقولهاي با عنوان جواني اينطور كه امروز ميشناسيم آن زمان نبود. معناي اين حرف اين نيست كه اقتضائات بيولوژيك دوره جواني نبوده و امروز دارد شكل ميگيرد، بلكه جواني يك «سازه اجتماعي» است كه در هر كشوري با توجه به ويژگيهاي فرهنگي آن معناي خاص خودش را پيدا ميكند.
پس به لحاظ سني درست است كه يك عنصر يا مولفه بيولوژيك دارد (بين ۱۰ تا ۳۰ سال و در برخي كشورها بين ۱۵ تا ۴۰ سال)، اما به معناي جامعهشناسي و از منظر مطالعات فرهنگي، پديده جواني يك دوره مدرن و پديدهاي متاخر است. اين امر به تجربه دورهگذار بين كودكي و بزرگسالي برميگردد.
اگر در گذشته فاصلهاي نبوديا اينكه خيلي كم بود، در جامعه مدرني كه فرد تقسيم كار، تخصصي شدن، تفكيك و تمايز ساختاري را تجربه ميكند، طبيعي است كه ورود به دوره بزرگسالي با تاخير روبهروست.
افراد براي اينكه بتوانند آن نقشهاي بزرگسالانه را ايفا كنند به يكسري مهارتها و زمينهها نيازمند هستند كه بايد آنها را ياد بگيرند، بايد ادامه تحصيل دهند و در اين فاصلهاي كه بين كودكي و ورود به بازار كار يا ازدواج ايجاد ميشود، يك دورهاي شكل ميگيرد بهنام «گذار»؛ يعني «جواني كردن» جوانها! ممكن است در هر كشوري طول دورهگذار متفاوت باشد. براي مثال در كشور ما ممكن است براي يك جوان 15 سال طول بكشد كه يك جوان بتواند اين دورهگذار را طي كند.
* يعني از ۱۵ تا ۳۰ سالگي؟
اگر ملاك را دبيرستان بگيريم، از ۱۸ سالگي تا زماني كه فرد ازدواج ميكند يا وارد بازار كار ميشود. گاهي حتي ميگويند تا زماني كه تولد اولين فرزند خودش را ببيند. پس معيارها متفاوت است.
* اين مفهوم «جوان» كه گفتيم سن زيادي هم ندارد، بالطبع با مسائل جهانيشدن گره خورده كه رسانهها در اين امر نقش مهمي دارند. بهطوريكه به اعتقاد عدهاي، مفهوم جواني امري غربي است كه از آن سمت سرچشمه گرفته و به سمت كشورهاي پيراموني حركت كرده است!
بله، دنياي جواني و به تعبيري «خردهفرهنگ» (subculture) جوانان از آنجا شروع شده؛ چون آنها اين تفكيك ساختاري، يعني مدرن شدن را زودتر از ما تجربه كردهاند. طبيعي است كه در جوامع آمريكايي و اروپايي بهدليل اينكه زودتر از ما شروع كردهاند، پس چيزي بهنام خردهفرهنگ جوانان آنجا زودتر اتفاق ميافتد.
* آيا خرده فرهنگجواني همراه با خود فرهنگ جواني متولد ميشود؟
در مورد بحث ما كه داريم درباره خردهفرهنگ جوانان «جهانوطن» صحبت ميكنيم، امري نوپا و جوان است. به اولين مواجههاي ما با دنياي مدرن برميگردد. فرهنگ سابقهاي بسيار طولانيتر دارد. اين خردهفرهنگ جوانان كه مد نظر ماست، آن چيزي است كه بيشتر بعد از جنگ جهاني دوم در اروپا و آمريكا شكل گرفته است.
* ريشه و دلايل شكلگيري اين خردهفرهنگها چيست؟
هم پيچيدهتر شدن روابط اجتماعي، تخصصيشدن و تقسيم كار كه در جريان مدرنيزاسيون جامعه غربي بهوجود ميآيد و از طرف ديگر، پايان جنگ جهاني شكلگيري يك جامعه مرفه و همراه با وفور اقتصادي، شرايطي را پيش ميآورد كه در واقع ما شاهد پديده خردهفرهنگ جوانان هستيم.
البته ابتدا خرده فرهنگ جوانان به مثابه يك مشكل و دردسر تلقي شدند. بهويژه از ديدگاه «مكتب شيكاگو» اين جوانان به بزهكار تلقي شدند، اما در بريتانيا نگاه به خردهفرهنگها همدِلانه و همدَردانه بود و از خرده فرهنگ بهعنوان راهي براي ابراز مخالفت يا مقاومت نمادين در برابر نابرابريهاي موجود استفاده ميشد.
* به همين خاطر «مكتب بيرمنگام» معتقد است كه خردهفرهنگها را در طبقات بالا و پايين جامعه ميتوان يافت؟ ميخواهم بگويم كه اين تنها رفاه و شكمسيري نيست كه خردهفرهنگهاي جوانان را شكل ميدهد!
در آن جوامع نابرابريهاي اجتماعي است كه چنين كاري ميكند؛ بهعنوان مثال «پانكها» را در نظر بگيريد كه خردهفرهنگ جوانان طبقه كارگر سفيدپوست بريتانيايي محسوب ميشوند. اينها در روزگاري مطرح ميشوند كه نابرابريهاي طبقاتي همچنان در جامعه انگلستان وجود داشته است.
در مقابل مشكلاتي مثل بيكاري و ناامنيهايي كه بهدنبال اين بيكاري بهوجود ميآيد، خردهفرهنگ جوانان طبقه كارگر به نمايندگي از والدين طبقه كارگر خودشان به يكسري فعاليت خردهفرهنگي رو ميآورند و از اين طريق مقاومت خودشان را در برابر هژموني نشان ميدهند.
در آن جامعهاي كه همه فكر ميكردند اجماع و يكنواختي وجود دارد، خردهفرهنگها نشان دادند كه چقدر تفاوت وجود دارد و چقدر طبقه مهم است! برخلاف كساني كه معتقد بودند ديگر نميشود بحث طبقاتي را در مورد بريتانيا مطرح كرد.
* ولي طبقات بالاي جامعه هميشه ميخواهند جوري عمل كنند كه با بقيه متفاوت باشند. اين خودش در شكلگيري خردهفرهنگهاي جوانان مؤثر نيست؟
وقتي از خردهفرهنگ جواني در بريتانيا ميگوييم، منظورمان همان خردهفرهنگي است كه به اشكال نمادين، بناي اعتراض به نابرابريهاي موجود در نظام سرمايهداري را دارد. اما وقتي راجع به خردهفرهنگ جواني در ايران صحبت ميكنيم، اينجا ديگر چنين كاركردي وجود ندارد. در واقع در كشور ما جوانان طبقه متوسط به بالا هستند كه خردهفرهنگ جواني را تشكيل ميدهند نه جوانان طبقه كارگر.
* اين بهدليل زندگي در طبقه سنتي و كوتاه بودن دورهگذار جواني جوانان طبقات پايينتر است؟
نه؛ برميگردد به اينكه در ايران مواجهه با فرهنگ غربي و از جمله خردهفرهنگهاي جواني آن ابتدا در ميان طبقات متوسط به بالا شكل ميگيرد.
* همين خردهفرهنگهاي جواني از كي در ايران شكل ميگيرند؟
در ايران ما خردهفرهنگ به معناي آنچه در سياست نامگذاري از آن بحث ميكنيم نداشتيم. اما اگر بخواهيم ريشهاي نگاه كنيم بايد به قبل از انقلاب و پس از اصلاحات ارضي برگرديم. در اين زمان ما شاهد مهاجرت روستاييان به شهر هستيم. از طرف ديگر، شروع فرايند مدرنيزاسيون نيز از همين دوره است.
در همان ابتدا تلقياي كه از بحث جواني و مسئله جوانان از جوانان وجود داشت، هماني بود كه در مكتب شيكاگو مطرح ميشد؛ يعني توجه به شهرنشيني، مهاجرت، افزايش جمعيت انحرافات و... كه براي تئوريزه كردن بحث جوانان در ايران استفاده شد. قبل از انقلاب اين افراد باعنوان جوانان «هيپي» مطرح بودند.
* خود اين هم از خارج وارد فرهنگ شده، در كل ما چيزي بهنام خردهفرهنگ جواني آن هم از نوع بومياش در ايران داريم؟
خردهفرهنگ جواني انواع مختلفي دارد. يكسري از آنها جهانوطن يا نامتعارف هستند. اما خردهفرهنگ جوانان متعارف هم داريم مثل جوانان بسيجي! اين خردهفرهنگ با بقيه متفاوت شده است.
* البته در تحقيقاتي كه من ديدهام و متأسفانه بيشتر تحقيق بودهاند تا حرفهاي عاميانه، بهجاي خردهفرهنگ، كلمه «ضدفرهنگ» را بهكار ميبرند.
بايد بين ادبيات تخصصي و رويكردهاي هنجاري تفاوت قائل شويم. ما وقتي كه از مفهوم فرهنگ جواني صحبت ميكنيم، از يك پشتوانه نظري سود ميبريم. رويكرد ما هنجاري نيست كه بگوييم خوب است يا بد. اين واژههايي كه در جامعه ما بهكار برده ميشود، يك تلقي عاميانه از مفاهيم و اصطلاحات تخصصي است.
وقتي كه ميگوييم ضدفرهنگ يعني گروهي كه در بسياري از زمينهها از فرهنگ رسمي و حاكم فاصله گرفتهاند. اما خردهفرهنگها در عين اينكه ويژگيهاي خاص خودشان را دارند، اشتراكات فرهنگي هم با فرهنگ كل در آنها ديده ميشود.
* برگرديم به همان بحث جهاني شدن كه بيترديد در شكلگيري الگوهاي جوانيكردن نقش مؤثري دارد. شما در مقالهاي با عنوان «جوانان و جهاني شدن» چند قرائت براي تبيين پديده جواني و جهاني شدن مطرح كرديد؛ يكي قرائت مخالف كه تاريخ جهاني شدن را همزمان با تاريخ آمريكا و اروپا ميداند؛ يعني جهاني شدن را معادل گسترش سرمايهداري. ديگري قرائت موافق است كه بهگونهاي تفكر جهاني شدن را تطهير ميكند و آن را موجب تنوع فرهنگي تلقي ميكند و قرائت مظنونانه كه به دو جريان مدرن شدن و بنيادگرايي توجه دارد كه در عين تضاد در كنار هم دارند فرهنگ جهاني امروز را ميسازند. حال براي پديده جواني و جهاني شدن آن در ايران از كدام قرائت ميشود استفاده كرد؟
در آن مقاله من اشاره كردهام كه بهنحوي هر كدام از اين ديدگاهها شواهد و قرايني براي پيشبرد بحثشان دارند. براي مثال آنجايي كه بحث از جهاني شدن و يكسانسازي فرهنگي ميشود، شما عناصري از واقعيت در آن ميبينيد.
مثل قرائت ديگري كه ميگويد قرار نيست هيچ اتفاقي بيفتد و جهانيسازي در حال ناهمگونسازي است، آنها هم شواهدي از واقعيت در خود دارند كه صحت ادعايشان را اثبات ميكند. از طرف ديگر عدهاي معتقدند كه جهاني شدن به تشديد وضعيت «آنوميك» در يك جامعه دامن ميزند! كه اينجور هم ميتواند باشد.
اما در نهايت من معتقدم آنچه در حال اتفاق افتادن است اين است كه ما شاهد نوعي «دورگهسازي» فرهنگي يا «چهلتكهسازي» (bricolage) فرهنگي هستيم. پس اين امكان كه ما شاهد همگونسازي فرهنگي هستيم كه طي آن ذهنيت جوانان ايراني با غربي در حال يكي شدن باشد، خيلي به واقعيت نزديك نيست. بايد توجه كنيم كه خردهفرهنگهاي جوانان در ايران آزمايشگاه دورگهسازيهاي فرهنگي است.
آنها پيشقراولان تجددطلبي هستند. بخشهايي از خردهفرهنگ جواني را ممكن است فرهنگ رسمي در يك ديالوگ به رسميت بشناسد، اما بسياري از عناصر اين خردهفرهنگ جواني كه پيوندهاي بينالمللي نيز با هم دارند با هنجارهاي متعارف در كشور ما سازگار نيستند و طبيعي است كه فرهنگ مسلط آنها را به رسميت نميشناسد. بنابراين ما در ايران مثل خيلي از كشورهاي درحال توسعه در حال تجربه دورگهسازيهاي فرهنگي هستيم كه در آن خلاقيتهاي گروههاي خردهفرهنگ حرف اول را ميزند.
* اين نظر شما يك رويكرد مدرن است؟ چون نظريهپردازي چون «هبدايج» در عين اينكه ابتدا به آگاهانه بودن كنشهاي جوانان در اينگونه خردهفرهنگها اشاره ميكند ولي بعدها از حرف خودش بهنوعي برميگردد و رفتارهاي آنان را لزوما از روي آگاهي نميبيند. حال به سراغ ايران بياييم آيا كنشهاي خردهفرهنگهاي ايراني از روي آگاهي است؟ يا اينكه از قول رويكرد فرامدرن ميتوان گفت كه الزاما از روي آگاهي نيست.
اعضاي خردهفرهنگ ميتوانند سيگنالهايي را با خودشان حمل كنند در حالي كه هيچ آگاهياي نسبت به آن نشانهها نداشته باشند. اين يكي از گزارههايي است كه در مكتب مطالعات فرهنگي بيرمنگام مطرح شد. معنايش اين است كه برانداز بودن مصرف فرهنگي موقوف به شعور كنشگر نيست. كنشگر ميتواند نسبت به معناي كنش خودش ناآگاه باشد.
به همين دليل ما بهجاي كنش از «كردار» (practice) استفاده ميكنيم. كردار لزوما هدفمند نيست. پس اثربخشي فعاليت خردهفرهنگي به مفهوم چهلتكهسازي است.
به معناي هبدايجي، يعني تبديل يك امر عادي به يك امر سياسي از طريق انتقال عناصري از يك زمينه به زمينه ديگر و دادن معناي جديد به آن عنصر. اين بريكولاژ در كتاب هبدايج با نامِ «خردهفرهنگ؛ معناي سبك» (۱۹۷۹) رويكردي مدرن و سياسي است. اما چهلتكهسازياي كه امروز در كشوري چون ايران و ديگر كشورهاي جهان سوم در حال اتفاق افتادن است، با اين ديدگاه هبدايجي قابل توضيح نيست.
اين چهلتكهسازي ممكن است كه گاهي مدرن باشد، ولي در بيشتر اوقات يك بريكولاژ فرامدرن است؛ يعني لزوما با انگيزههاي سياسي انجام نميشود، بلكه با اهداف فايدهگرايانه (utilitarian) صورت ميگيرد؛ به عبارت ديگر افراد براي تثبيت هويت در زندگي خودشان يا جذب توجه ديگران و... سراغ فعاليتهاي خردهفرهنگي ميروند. در ايران رفتارهاي خردهفرهنگي، محلي براي چانهزني بر سر هويت شخصي و اجتماعي است.
* چرا اوايل دهه ۹۰ نيشِ خردهفرهنگهاي جوانان كشيده ميشود؟ صنعت سرگرميسازي و رسانهها در اين امر چهقدر مؤثر بودند؟
در جامعه غربي فرايند ادغام (incorporation) توسط نظام سرمايهداري در حال اجراست و در سياست ادغام، خلع سلاح ايدئولوژيك و غيرسياسي كردن خردهفرهنگهاي جوانان هدف است. در واقع شما به لحاظ نمادين رقيب خودتان را خلع سلاح ميكنيد؛ يعني نافرماني نمادين بهتدريج از بين ميرود. عنصري كه تا ديروز سياسي تلقي ميشد، ماهيت سياسي خودش را از دست ميدهد.
بنابراين در جامعه غربي همراه با پذيرش تكثرگرايي فرهنگي، شاهد به رسميت شناخته شدن خردهفرهنگهايي هستيم كه زماني ممنوع محسوب ميشدند. اما در شرايط جديد به همه آنها اين امكان داده ميشود كه بتوانند در جامعه حضور داشته باشند و حتي براي خودشان رسانه اختيار كنند و بتوانند از آن طريق صداي خود را به گوش بقيه برسانند.
* دوباره به ايران برگرديم. آيا در ايران نهاد قدرت سنتي بايد از خردهفرهنگهاي شكلگرفته در جامعه بترسد يا اينكه به يك زندگي مسالمتآميز و همراه با فهم متقابل در كنار آنها ادامه دهد؟
اين پرسش مهمي است و پاسخ آن برميگردد به تلقي ما از اين خردهفرهنگها و اينكه چه تصوري از ادامه حضور آنها در جامعه داريم. گفتمانها دراينجا متفاوتند. برخي دينياند و به اين دليل كه برخي از رفتارهاي خردهفرهنگي با فرهنگ و تعليمات ديني ما مغايرت دارد، بالطبع به رسميت شناخته نميشوند.
ممكن است گفتمان ما «ضدامپرياليستي» باشد كه ميگويد اينها نمايندگان نظام سرمايهداري هستند كه بهدلايل اقتصادي و ترس از الگوي مصرف غربي سعي ميكنيم با آنها مبارزه كنيم. گاهي ممكن است نگرانيها اخلاقي باشد. براي از بين نرفتن هنجارهاي اخلاقي در جامعه ممكن است با اين خردهفرهنگها مبارزه شود، اما ما بخشهايي از اين خردهفرهنگ جواني را داريم در حوزه عمومي ميبينيم.
* ممكن است با مثال توضيح دهيد؟
مثل نوع خاصي از پوشش و مصرف فرهنگي زيرزميني كه شامل خيلي چيزها ميشود؛ حتي برخي از رفتارها كه در حوزه خصوصي اتفاق ميافتد. آنجا اعضاي خردهفرهنگ ميتوانند آنجوري كه دلشان ميخواهد هويت خود را شكل دهند. به هميندليل ما شاهد نوعي دوگانگي فرهنگي هستيم.
از يك طرف در خلوت و از طرف ديگر در جلو سبكهاي زندگي در جامعه ما وجود دارد. بهدليل آفتابي نشدن اين سبكهاي زندگي در حوزه عمومي بسياري از اين سبكها زيرزميني ميشوند كه پيامدهاي خاص خودش را از نظر اخلاقي دارد.
از طرف ديگر ما هم حد و حدود امكانات نظري آشتي فرهنگ رسمي و خردهفرهنگها را ميدانيم و ميدانيم كه از يك حدي فراتر نميرود. ممكن است اين آشتي را در خلق محصولات بينابيني ببينيم.
براي نمونه نگرش جامعه نسبت به موسيقي عوض شده و انواع موسيقيهاي پاپ داخلي امروز بهوجود آمده كه شايد ناشي از مواجهه فرهنگ محلي و جهاني بوده است. بنابراين در برخي از زمينهها اعضاي خردهفرهنگ جوانان و نظام دارند يك جاهايي با هم تعامل برقرار ميكنند و نوعي چانهزني در حال شكلگيري است.
* بنابراين يكجوري سعي ميكند راه خودش را باز كند.
بله، وقتي صحبت از دورگهسازي فرهنگي ميكنيم، منظورمان مرزشكني است و در ميانه دو يا چند دنيا بودن و زندگي كردن است. از منابع ديروز و امروز و فردا استفاده كردن و هويتها را شكل دادن.
ذهنيت جوانان ايراني از طريق تركيب گفتمانهاي متفاوت در حال شكلگيري است. وقتي از بيرون نگاه ميكنيد ممكن است همنشيني اضداد بهنظر برسد اما از نگاه درون نسلي وقتي نگاه ميكنيد ميبينيد كردارهاي آنان بههيچوجه همنشيني ضدها نيست.
تاريخ درج: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 12:04 تاريخ تاييد: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 15:45 تاريخ به روز رساني: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 15:38
سه شنبه 31 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست رفتارها- علي شاكر: هر چند خردهفرهنگهاي جوانان در غرب تا مدتها بيشتر خصلتي براندازانه و مقاومتكننده در برابر نظام مستقر ...
غريبههايي كه آمدند، آشناياني كه ميروند ايران- جواد آرينمنش*: در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در دوراني كه عراق و ... فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست ...
ولي چيزي كه در اين بين خيلي جالب بود علاقه و پيگيري بيش از اندازه جوانها به يك ... شبكه بايد به زبان جوانها نزديك ميشد. ... فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست ...
خانيكي با اشاره به اين آمار معتقد بود كه نبايد در مورد اين پديده در ايران دچار غلو و اغراق شد و «به نظر نميرسد كه اتفاقي در .... فرهنگ جوانهاي ايراني دچار تضاد نيست ...
4 دسامبر 2008 – ايسنا: مديركل فرهنگي سازمان ملي جوانان گفت: متاسفانه واقعيت اين است ... هستند و برخي جوانها الفباي اعتقادي را از پايه و اساس بلد نيستند. مديركل فرهنگي سازمان ملي جوانان اعتقاد دارد كه بسياري از جوانان امروز دچار اين تضاد هستند كه آموزههاي ديني كه از خانواده و ... جامعه - سرگرداني حجاج ايراني در پايانههاي درونشهري مكه.
مد در واقع تجمع فرهنگ های متفاوت در غالب یک الگو است، به طوری كه بسیاری آن را نشانه ... چرخی در شهر بزنید جوانهایی را خواهید دید که طوری خود را درست آراسته اند که از ... را انتخاب کند واز چیزهای شیک و زیبا استفاده کند اصلاً بد نیست، یا این که پیرو چه ... وضعیت می گیرند و تضاد فکری نسل گذشته و امروز را یادآور می شوند وعلاقه مندی ...
جوانان بنا به طبع درونيشان، در بسياري از مواقع دچار خودبزرگبيني يا ... و وقتي از تضاد تصور خود با دنياي حـقـيـقـي باخبر ميشوند، بهگونهاي ناخودآگاه دچار يأس ميشوند. ... شدن آنان از عرصههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي ختم ميشود. ... به او نميكند و اساساً چيز خوبي نيست و او از قرار گرفتن در آن پشيمان و متضرر است.
شاید باید به منیژه حکمت آفرین گفت که در این بلبشوی سینمای ایران و در شرایطی ... اما مطمئناً خود وی هم میداند که این حواشی و جنجالها قرار نیست ارزشی برای «سه زن» ... فیمساز برای به تصویر کشیدن تضاد و تعارض میان سه زن موجود در فیلم که به ... قابل قبولی از شهر دور میکند و از سوی دیگر مادربزرگ را هم به همین سرنوشت دچار میکند.
BBC : ريشه اين جدايى و تضاد در برخورد ايران با فرهنگ غرب بود، حتى دولت كه ... نظر من، روشنفكران ما از حدود سالهاى بعد از انقلاب مشروطه، هميشه دچار نوعى لكنت زبان بودند، ... قلمش و زبانش يك تاثير و نفوذ فوقالعادهاى مخصوصا در جوانها و متدينين داشت، در واقع ... خاصى بود كه همهجا مورد تائيد همه به اصطلاح اسلامشناسان و روحانيون نيست.
در ايران عصر قاجار اين مناديان مسخ شده در فرهنگ سكولار غرب جديد با فراموشي و چشم برهم ... خيلي سال مي گذرد از عمرش، لكن نگذاشتند جوانهاي ما درست بشوند»(23) جالب ... چون آخوندزاده، ملكم خان و تقي زاده نيست اما به نوعي تداعي كننده همان درد كهنه تضاد يا ... به عبارت ديگر در اينگونه همايشها مجدداً دچار برداشتهاي التقاطي از دين و مذهب نشويم.
-