واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ماجرای وزیر خارجه اسبق و قاچاقچی شدن یك قهرمان «روزنامههای شوروی اسمش را گذاشته بودند F14.» این جمله را الله مراد زرینی، پیشكسوت صاحبنام كشتی ایران و جهان میگوید... او از محمود كدخدایی میگفت، از قهرمانی كه یك دوره در جام دانكولوف، یك دوره در بازیهای اسپارتالیا شوروی، یك دوره از بازیهای جهان پهلوان تختی مدال طلا را بهدست آورد. او كه در بازیهای جهانی 1983 یكی از ملیپوشان تیم ایران بود اما با حكم دكتر ولایتی، وزیر وقت وزارت امور خارجه مجبور شدند به تهران برگردند چون قبل از تیم آزاد یكی از فرنگی كاران ما در اقدامی عجیب با حریفی از رژیم غاصب صهیونیستی كشتی گرفته بود تا حساسیتها روی كشتی زیاد شود تا كدخدایی شاید سرنوشتی متفاوت برای زندگیاش رقم بخورد.
«سلطان وحشت بازداشت شد» این یعنی، محمود كدخدایی بازداشت شده است، قهرمان سابق كشتی آسیا و سلطان وحشت برای كارگران ایرانی دهه 60 ژاپن. به گزارش خبر، باری دیگر این تیتر كابوسی شد برای بسیاری از ایرانیانی كه حالا به دهه پنجم زندگی شان نزدیك میشوند. جوانهای دهه 60 كه در گیر و دار بیكاری بار سفر به ژاپن بسته بودند تا با مرده سوزی، جوشكاری در اعماق آب و بیگاری بتوانند سرمایهای دست و پا كنند. همانها كه در اواخر دهه 70 با بازگشت رهبر یاكوزاها به تهران پروندهای بلند، بالا برایش تشكیل دادند و به دادگاهش كشاندند. دادگاه جنجالی كه سال 1381 با قضاوت قاضی صابری ظفرقندی در تهران برگزار شد. دادگاهی كه البته اثری از متهم در آن نبود چون او با قرار وثیقهای 500 میلیون تومانی و هویتی جعلی از كشور گریخته بود. ******** «روزنامههای شوروی اسمش را گذاشته بودند F14.» این جمله را الله مراد زرینی، پیشكسوت صاحبنام كشتی ایران و جهان میگوید. زرینی كه در همه سالهای آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و اوایل جنگ در اوزان 68 و 74 اصلیترین رقیب محمود كدخدایی محسوب میشد. پدیدهای كه اگرچه به رغم استعدادش در كشتی هیچ گاه برای حضور در این رشته ورزشی معروف نشد اما سال هاست كه نامش همیشه سر زبانها بوده. زرینی درباره هم تیمی و دوست نزدیكش در آن سالها میگوید: «باورش خیلی سخت بود كه محمود اسیر این اتفاقات شود. من او در بدترین سالهای ممكن برای ورزش، ستاره شدیم. هنوز 25 سالش تمام نشده بود كه كشتی را ول كرد و رفت ژاپن كه كارگری كند و سالها بعد شنیدیم كه این اتفاقات افتاده. البته هیچ وقت نشنیدیم كه واقعاً چه شده. او اگر میماند یكی از بهترینهای تاریخ كشتی مان میشد اما برخوردهایی كه با این بچه داشتند از ورزش دل زدهاش كرد.» او از محمود كدخدایی میگفت، از قهرمانی كه یك دوره در جام دانكولوف، یك دوره در بازیهای اسپارتالیا شوروی، یك دوره از بازیهای جهان پهلوان تختی مدال طلا را بهدست آورد. او كه در بازیهای جهانی 1983 یكی از ملیپوشان تیم ایران بود اما با حكم دكتر ولایتی، وزیر وقت وزارت امور خارجه مجبور شدند به تهران برگردند چون قبل از تیم آزاد یكی از فرنگی كاران ما در اقدامی عجیب با حریفی از رژیم غاصب صهیونیستی كشتی گرفته بود تا حساسیتها روی كشتی زیاد شود تا كدخدایی شاید سرنوشتی متفاوت برای زندگیاش رقم بخورد. او كه پس از این اتفاق درحالی كه همه از استعداد درخشانش سخن میگفتند برای كارگری به ژاپن رفت و یك دهه بعد مخوفترین خلافكار ژاپن و رئیس یاكوزاهای ژاپنی لقب گرفت. قهرمانی كه از سوی هموطنانش كه از غربت برگشته بودند متهم میشد به ضرب و شتم و اخاذی از كارگران غیر قانونی. ******** «پرونده مربوط به خیلی سال قبل است. الان خیلی جزئیاتش یادم نیست. 10 سال قبل بود كه اولین شكایتها انجام شد.» قاضی صابری ظفرقندی، رئیس شعبه ویژه فرودگاه مهرآباد قاضی ویژه برای رسیدگی به پرونده محمود كدخدایی بود. او بود كه برای این متهم قرار وثیقه صادر كرد و دادگاهش را حتی پس از فرار تا مرحله صدور حكم پی گرفت: «من بر اساس شكایاتی كه وجود داشت پرونده را پیگیری كردم. او به دلیل بیماری با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی آزاد شد اما فرار كرد. ما دوبار هم احضارش كردیم اما خبری از بازگشتش نشد تا اینكه مجبور شویم دادرسی را بدون حضورش ادامه بدهیم. شكایتهای زیادی از متهم بود كه او عدهای را ضرب و شتم كرده و پولهای شان را گرفته است اما بیشتر این روایات بر اساس گفتههای افراد بود و در خیلی از موارد سند مستندی نداشتیم اما در بعضی از پروندهها هم چون اسناد وجود داشت ما توانستیم برایش حكم صادر كنیم. حكم مجرمیت و حبس.» او ادامه میدهد: «البته الان سالها گذشته و نمیدانم برای آن پرونده در دادگاه تجدید نظر چه اتفاقی افتاد اما وثیقه به نفع دولت ضبط شد و پرونده هم از مسیر دیگری پی گرفته شد و من دیگر مسئولیتی در پرونده نداشتم. اما روزنامههای آن سالها پر بود از شرح اتفاقات این دادگاه جنجالی. میتوانید سری به روزنامههای آن روزها بزنید.» و این البته بخشی از ماجرای دادگاه است به روایت روزنامه ایران، شماره 2312، مورخ: سه شنبه 5 آذر 1381؛ «قاضی صابری اظهار داشت: دادگاه پزشكی را كه برای محمودكدخدایی گواهی بیماری صادركرده است، احضار خواهدكرد زیرا با این گواهی روند جلسه دادگاه تغییر كرد و ما از كنار این مسئله به سادگی نخواهیم گذشت. وی افزود: در خصوص متهم باتوجه به استعلام از اداره گذرنامه و اینكه وی از وقت رسیدگی پرونده خبرداشته و میدانسته شكات جدیدی در پرونده وجود دارند، صددرصد از طریق انترپل تهران او را تحت تعقیب قرارداده و به ایران بازمی گردانیم و محمودكدخدایی در هر كجای جهان كه باشد، دستگیرمی شود. وی اظهار داشت: وكیل متهم درلایحه دفاعیهاش كه تسلیم دادگاه كرده است به جای دفاع، به خبرنگاران توهین كرده است و فرار او را ترس و وحشت محمود دانسته است.» و در همان روز، روزنامه اعتماد بخشی از گفتههای شاكیان پرونده را منتشر میكند؛ «15 ایرانی بودیم كه در ژاپن با هم كار و زندگی میكردیم. پول هایمان را جمع كرده بودیم تا فرد قابل اعتمادی را پیدا كنیم و از طریق او پول ها را به ایران بفرستیم. یكی از ایرانیان به نام كوروش گفت، فردی را میشناسد كه حاضر است این كار را برایمان بكند. او محمود كدخدایی را به ما معرفی كرد. نیمههای شب درخواب بودیم كه یكباره محمود با چند مرد قوی هیكل به خانه ما آمدند و با شمشیر و قمه به جانمان افتادند و پولها را كه حدودا 5 میلیون تومان بود، برداشتند و فرار كردند. ساعتی بعد ماموران پلیس ژاپن سر رسیدند و ما را بازداشت كردند چون سلطان وحشت مقداری حشیش در گوشهیی از خانه مخفی كرده و بعد تلفنی این مسئله را به پلیس اطلاع داده بود تا دستگیر شویم.» و البته در همان جلسه یكی از شاكیان ادعا میكرد كه گوشش را بریدهاند و متهم دیگری هم بود كه دستش را ادعا داشت تیم كدخدایی قطع كردهاند. دادگاه آن روز پر بود از خانوادههایی كه با چشمانی اشكبار از مقامات قضایی میخواستند متهم را كه پس از دیپورت توسط دولت ژاپن به اتهام تجارت مواد مخدر، به ایران آمده و زندگی عادیاش را سر گرفته بود مجازات كنند. ******** «این اسم برایم خیلی آشناست. راستش فیلم كیفر را ما بر اساس داستانی واقعی نوشتیم. ، علیرضا نادری بسیاری از صحنههای فیلم را بر اساس خاطرات ایرانیانی ساخته كه در ژاپن كارگری كردند.» این جمله را حسن فتحی كارگردان سرشناس سینمای ایران میگوید كه گفته میشود فیلم كیفر را بر اساس زندگی محمود كدخدایی ساخته است. و البته علیرضا نادری فیلمنامه نویس كیفر در این باره به ما میگوید: «راستش خیلی از دیالوگها گرته برداری از شخصیتی مثل كدخدایی است. شاید نمایی از فیلم كه كشتی گیر سوار گاو وحشی شهربازی پارك ارم شده یادآور او باشد اما غیر از شخصیتهای دیگری هم بودند كه اسامی سرشناسی هستند اما آنجا در آن دوره كارهایی كردند كه شاید امروز كسی چیزی درباره كارهای شان نمیداند. من شخصیتم را بر اساس همه خاطراتی كه از افراد مختلف شنیده بودم نوشتم و او یك شخصیت واحد نبود. ولی بارها وقتی برایم از ژاپن میگفتند، نام محمود كدخدایی هم در خاطرات شان بود.» ******** متهم فراری حالا دوباره در اختیار دستگاه قضایی گرفته تا پروندهاش بررسی شود. هر بار اما نامش طرح شود كنار نامش نوشته میشود قهرمان سابق كشتی ایران. ستارهای كه هم تیمی هایش فنا شدنش را ناشی از كژ كاركرد دستگاه ورزش كشور میدانند. حسن بابك سرمربی و مدیر فنی تیمهای ملی كشتی فرنگی ایران یكی از هم تیمیهای سابق كدخدایی است كه درباره دوست قدیمیاش میگوید: «می توانست یكی از پدیدههای كشتی آزاد ما باشد. تكنیكش بینظیر بود. مثل آب خوردن روسها را در وزنش میبرد. استعدادش بینظیر بود اما باید اتفاقی كه برایش افتاد را در ظرف زمانی شرایط زندگیاش بررسی كنیم. راستش هر كدام از ما هم اگر مشكلاتی كه او در زندگیاش داشت میداشتیم شاید به همین سرنوشت دچار میشدیم. او پدرش را در كودكی از دست داده بود، شرایط زندگی در پایین شهر، برخوردی كه از سوی مسئولان وقت با محمود شد ، از دست دادن شانس كشتی در بازیهای جهانی، المپیك و. . . راستش مسیر زندگیاش یكدفعه عوض شد و وقتی برای كار رفت به ژاپن به جایی رسیده بود كه هیچ چیزی نداشت.» و الله مراد زرینی حرفهای بابك را اینگونه تكمیل میكند: «باید جوانهای مان را بیشتر درك كنیم. هنوز هم این مشكلات را داریم. محمود میتوانست یك استعداد بینظیر باشد اما چون موهایش را بلند میكرد برخوردها با او سرد بود. مدام توانایی هایش را نادیده میگرفتند، طوری كه از ورزش سرخورده شود و ول كند كه برود برای كار به ژاپن. . .»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]