تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى انديشد و سپس آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813061177




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پايان اسرائيل


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پايان اسرائيل
پايان اسرائيل   نويسنده:عبدالوهاب المسيري(1)   چکيده :   مسئله نابودي اسرائيل و پايان صهيونيسم از جمله مسائلي است که مدت هاست در ميان انديشمندان و متفکران صهيونيستي مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد و غالباً در هر دوره اي با بروز اتفاقاتي همچون جنگ هاي اعراب و اسرائيل ،انتفاضه فلسطين و ... به شکل جديدي جلوه مي کند . با وقوع جنگ اخيرلبنان و اسرائيل ،اين مسئله دوباره مطرح شد و گمانه زني هاي فراواني در قبال اين مسئله صورت گرفت . در نهايت ،شايد بتوان علت طرح چنين مسئله اي را از سوي انديشمندان صهيونيست ،مقايسه دولت اسرائيل با استعمار مسيحي که سابقاً در اين منطقه وجود داشته و اکنون چيزي جز ويرانه هاي آن باقي نمانده ،جست و جو کرد . در ميانه جنگ ششم اعراب و اسرائيل و هنگامي که موشک هاي اسرائيلي شهرها و روستاهاي لبنان را هدف گرفته و خون مردم بي گناه را مي ريختند ، مقاله اي با عنوان « اسرائيل در 1909تأسيس شد و در 2009 ويران خواهد شد »از يونتان شيم نويسنده يهودي منتشر شد .در اين مقاله آمده است که نخستين شهرهاي عبري در حدود صد سال قبل بنا شد و اکنون با گذشت تقريباً صد سال عزلت و گوشه نشيني ،زمان نابودي آنها فرا رسيده است . اين چنين سخن گفتن از نابودي اسرائيل توسط برخي نويسندگان اسرائيلي ،در دوراني که اسرائيل در اوج قدرت نظامي و از حداکثر ميزان حمايت هاي مالي و نظامي آمريکا بهره مند است ، چگونه تفسير مي شود ؟ درابتدا بايد متذکر شوم که مسأله پايان اسرائيل به اذعان بسياري ،در ذات صهيونيسم نهفته است و حتي پيش از تأسيس دولت عبري ، بسياري از صهيونيست ها به اين مسئله واقف بودند که پروژه صهيونيسم امري رو به زوال است و نهايتاً اين رؤيا به کابوسي وحشتناک مبدل خواهد شد . فلذا از همان آغاز تأسيس دولت صهيونيستي و حتي با پيروزي بر اعراب ، زمرمه هاي اين مسأله سر زبان ها بود . موشه دايان وزير جنگ و امور خارجه رژيم صهيونيستي درمراسم تشييع جنازه يکي از دوستانش که توسط استشهاديون فلسطيني کشته شده بود (1954م) اعلام کرد :«تا زماني که شمشير در دست و جان در بدن داريم ،بايد آماده ،مسلح ،نيرومند و محکم باشيم ». «پايان »وحشتي است که دائماً در اذهان صهيونيست ها جاري است ، چرا که فلسطينيان اخراج شده و فرزندانشان اکنون به شهادت طلباني تبديل شده اند که براي بازپس گيري اراضي از دست رفته خود ، درهاي خانه هاي اسرائيلي را مي کويند . بر اين اساس، حاييم گوري شاعر اسرائيلي معتقد است :«هر کودک اسرائيلي که به دنيا مي آيد ، به همراه خود چاقويي دارد که روزي او را ذبح خواهد کرد . اين خاک«اسرائيل »بدون اينکه ابايي داشته باشد ،همواره به دنبال افزايش قبرها و تابوت ها است . در هر تولدي مرگ و در هر آغاز ، پاياني وجود دارد ». آبراهام يهوشو نويسنده اسرائيلي ،در نيمه اول دهه 60کتابي با عنوان «مواجهه با جنگ »نوشت . اين داستان بازگو کننده زبان حال يک دانشجوي اسرائيلي است که به عنوان نگهبان جنگلي گماشته شده است .در اين جنگل روستايي عربي وجود دارد که توسط اسرائيل ويران شده است و «صندوق باستاني »قوم يهود در آن پنهان شده است .يک پيرمرد عرب به همراه دخترش در حال مراقبت از اين روستا هستند .به دنبال جريان هايي که منجر به آشنايي نگهبان و پيرمرد مي شود ،نگهبان در خود نوعي احساس شيفتگي به پيرمرد پيدا مي کند ، اگر چه به دليل «پاکسازي نژادي »(1948م) از انتقام پيرمرد در هراس است ، با اين حال ،نهايتاً در آتش زدن جنگل به پيرمرد کمک مي کند .در پايان ،پس از موفقيت پيرمرد عرب ، سرباز اسرائيلي احساس رهايي از احساسات سرکوب شده خود مي کند و به نوعي آرامش روحي دست مي يابد .اين ماجرا اگر چه داستان است ، اما در حقيقت پايان کار اسرائيل را بازگو مي کند . در يک نشست غير علني که در مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک «الاهرام » برگزار شد ، ژنرال آندره باذر -فرمانده نيروهاي فرانسوي در جنگ سوم اعراب (مصر ) و اسرائيل 1956م -بيان داشت :«در ژوئن 1967،به دنبال پيروزي ارتش اسرائيل براعراب و در حالي که سربازان اسرائيلي عازم مقرهاي خود بودند ،براي گفتن تبريک نزد اسحاق رابين رفتم و با کمال ناباوري اين جمله را از او شنيدم که : اين پيروزي ها چه نتيجه اي به دنبال خواهد داشت ؟ قطعاً پايان !» سخن از پايان اسرائيل اگر چه براي ذائقه اسرائيليان مسأله اي ناخوشايند است ، با اين حال در هر حادثه بحراني ،به شکل تازه اي بروز مي کند . در انتفاضه 1987که رژيم صهيونيستي تصميم به توقف ساخت شهرک هاي صهيونيستي گرفت ،«هاريل » سخن گوي مهاجران شهرک نشين ،دولت اسرائيل را از عقب نشيني يک طرفه بر حذر داشت و اعلام کرد .عقب نشيني تا مرزهاي سبز (مرز شهرک هاي اسرائيلي و اعراب )تهديدي براي اسرائيل است .( گيرو ساليم پست سي ژانويه 1988) آريل شارون رئيس شوراي محلي «سامره » در يک مشاجره لفظي بيان کرد :اين واقعه به پايان شهرک سازي و در حقيقت پايان اسرائيل مي انجامد و عقب نشيني شهرک ها از نابلس ،به معني عقب نشيني از تل آويو است .( ها آرتس هفده ژانويه 2002) حادثه ديگر ،انتفاضه مسجد الاقصي بود که روزنامه هاي اسرائيلي بارها موضوع پايان اسرائيل را مورد بحث و بررسي قرار دادند . روزنامه «يديعوت آحرونت» در تاريخ بيست و هفت ژانويه 2002 مقاله اي با عنوان «يافتن دوستاني در خارج به منظور روز سياه »يعني پايان اسرائيل! و روزي که اسرائيليان علاقه اي به صحبت در مورد آن ندارند ،منتشر کرد .اين موضوع براي بار دوم در تاريخ بيست و هفت دسامبر 2002توسط «ياعيل بازميلماد »تکرار شد . مقاله با اين جمله آغاز مي شد :«دائماً در تلاش هستم تا اين فکر عذاب آور را از خود دور کنم .اما هر بار به شکل جديدي مطرح مي شود : آيا ممکن است پايان اسرائيل مانند پايان کار جنبش "کيبوتس" باشد ؟ چرا که ميان وقايع پيش از نابودي جنبش کيبوتس و حوادث اخير که بر دولت صهيونيستي مي گذرد ،اشتراکات مشابهت هاي زيادي وجود دارد ! از سوي ديگر ،جدعون عيست با جمله اي غم انگيز به بيان افکار خود مي پردازد :«اکنون وقت گريه بر اسرائيل رسيده است .» (يديعوت آحرونت بيست و نه ژانويه 2002)مجله نيوزويک (دوم آوريل 2002)در حالي که تصوير ستاره اسرائيل را بر روي جلد داشت و درون ستاره سؤال زير نوشته شده بود :«آينده اسرائيل :آيا اميدي به بقاي آن است ؟» با بيان اين مطلب که «آيا دولت اسرائيل موجوديت خود را حفظ خواهد کرد ؟ به چه قيمت ؟ و به چه هويتي ؟به توضيح مسائل مي پردازد . اما آنچه مد نظر ماست ، سخن نويسنده اسرائيلي عاموس ايلون است . وي با حالتي مأيوسانه به موضوع پايان اسرائيل مي پردازد و بيان مي دارد :«من تنها نيمي از ترس خود را بازگو کردم و نيم ديگر را که وقت آن گذشته ،مخفي گذاردم .» ايتان ها بر ديگرنويسنده اسرائيلي در مقاله اي با عنوان «شب بخير نااميدي ...در حالي که نااميدي ،اسرائيل را در کفن کرده !»اشاره مي کند ،ارتش آمريکا با نيرومندترين و مدرن ترين ادوات نظامي و جنگي و هلي کوپترهايي که براي نجات کارمندان آمريکايي و بومي بر فراز نمايندگي آمريکا در ويتنام به پرواز درآمده بود ،شکست خورد .از اين ماجرا مي توان نتيجه گرفت ، وجود هواپيماهاي جنگنده نشانه شکست،پذيرش موضع تسليمي و عقب نشيني به موقع است . اين نويسنده در تشريح موضع خود مي افزايد :«شکست ارتش آمريکا با دارا بودن مدرن ترين ادوات نظامي از نيروهاي چريکي ويتنام ،به دليل روحانيتي بود که در ميان جنگجويان و فرماندهان ويتنامي به چشم مي خورد . روحانيت در اينجا به معناي معنويت ،اراده محکم و علم به درستي ميسر است . و اين در حقيقت همان چيزي است که اسرائيل با نااميدي موجود که آن را احاطه کرده ،از آن بي بهره است ». آبراهام بورگ در کقاله اي با عنوان «پايان صهيونيستي نزديک است و اکنون زمان آن رسيده است که نسل ما آخرين نسل صهيونيست باشد »(يديعوت آحرونت بيست و نه اگوست 2003) بيان مي دارد :«از اين پس ،دولتي ادامه دهنده راه صهيونيست مي شود که صورتي زشت از صهيونيست را به نمايش مي گذارد و ماهيتاً با صهيونيست تفاوت دارد .اسرائيل از اين پس به دليل انحراف از مسير اعتدال ،رو به زوال پيش مي رود ... و منازل مسکوني اسرائيليان هم اکنون مانند ستون هاي لرزان کاباره هاي ارزان قيمت قدس ، که رقاصان ديوانه وار در آنها به رقاصي مشغولند ،در حال فروپاشي است .» ليرون لاندن نيز در مقاله اي ديگر با عنوان «نزديک شدن عقربه هاي ساعت به صفر درجه »اين موضوع را به بحث و نظر مي گذارد (يديعوت آحرونت بيست و هفت نوامبر 2003).در اين مقاله آمده :«در کنفرانس حفاظت اجتماعي که هفته جاري برگزار شد ، مشخص شد ، درصد بسيار زيادي از مردم اسرائيل به بقاي اين دولت در سي سال آينده مشکوک هستند و اين به معناي نزديکي عقربه هاي ساعت به ساعت دوازده -لحظه پايان -است .در واقع مي توان علت تدوين برخي برنامه هاي سياسي،خارج از سيستم قدرت را ناشي از اين مسأله دانست . مسأله ديگر که باعث شد ،موضوع پايان اسرائيل به صورت جدي مطرح شود ، به هنگام صدور حکم از سوي ديوان بين المللي دادگستري مبني بر غير قانوني بودن ديوار حائل ميان اسرائيل و فلسطين بود .سؤالي که به دنبال اين ماجرا سريعاً مطرح شد اين بود :«چرا پاياني که اسرائيليان از آن مي گريزند ،دائماً مطرح مي شود ؟ و اين در واقع آغازي است براي يک پايان . براي اين مسأله (آگاهي صهيونيست ها از پايان اسرائيل) مي توان دلايل زيادي برشمارد ،از جمله اينکه صهيونيست ها به اين مسئله واقفند که قانوني واحد بر تمامي شهرک هاي مهاجرنشين حکم فرماست و آن اينکه :«مهاجراني که بر ساکنان اصلي پيروز شدند (مانند آمريکايي شمالي و استراليا)دوام خواهند داشت و آنهايي که نتوانستند ساکنان اصلي را به کلي نابود کنند و برآنها پيروز شوند (مانند استعمار مسيحي حاکم برالجزاير و آفريقاي جنوبي ) محکوم به زوال هستند .» مهاجران اسرائيلي به خوبي مي دانند که در گروه دوم قرار دارند و اين قانون استثناپذير نيست .آنان مي دانند ،در سرزميني سکني گزيده اند که روزگاري استعمار مسيحي بر آن حاکم بوده است و اکنون خرابه هاي به جا مانده از آن ، بيانگر تجربه تلخ استعمار در اين منطقه است .بنابراين مي توان استنباط کرد ، يکي از دلايل ريشه دار شدن تفکر«پايان اسرائيل »در ميان صهيونيست ها ،عدم تفاوت قائل شدن ميان استعمار مسيحي و دولت صهيونيستي در ميان غربيان و خود صهيونيست ها و نيز وجود اشتراکات بسيار در ميان اين دو نوع استعمار است ، همچنان که فلويد جرج -کسي که اعلاميه بالفور را صادر کرد - صراحتاً بيان کرد .ژنرال ليبني فرمانده نيروهاي اشغالگر انگليسي در فلسطين ،يکي از منتقدان آخرين مبارزات مسيحيان و پيروزي هاي آنان بود . بر اين اساس مي توان ادعا کرد ، پروژه صهيونيستي در حقيقت همان پروژه استعمار مسيحي است ،با اين تفاوت که عنصر يهوديت غربي و سکولار جايگزين عنصر مسيحي شده است . دانشمندان اسرائيلي امروزه اقدام به بررسي عناصر انساني ،اقتصادي و نظامي استعمار مسيحي و روابط اين دولت هاي استعماري با دولت متبوع خود کرده اند . از سوي ديگر ،بسياري از پژوهشگران صهيونيست به صورت فردي و آکادميک به بررسي مسائل و مشکلات مهاجران مسيحي و درک علل و عوامل نابودي و اضمحلال آنها پرداخته اند .به عنوان نمونه ، اسحاق رابين و موشه دايان از جمله سياست مداراني بودند که اقدام به اين امر کردند .اسحاق رابين در سپتامبر 1970به دليل توقف مهاجرت يهوديان به اسرائيل و عدم جريان خون جديد که مي توانست به مثابه يک تهديد بزرگ براي اسرائيل باشد ،مقايسه اي ميان استعمار مسيح و دولت صهيونيست انجام داد . يوري اونيري روزنامه نگار معروف اسرائيلي و عضو سايق «کنست »،از جمله مهاجراني است که از همان ابتدا نابودي و استحاله پروژه و رؤياي صهيونيستي را درک کرده بود .لذا در اوائل دهه پنجاه اقدام به انتشار مجله اي تحت عنوان «ها عولام هزه »-به معناي اين جهان -براي انتقاد از سياست هاي دولت صهيونيست کرد . او صهيونيست را از پاياني همچون پايان استعمار مسيحي بر حذر داشت . وي همچنين درکتاب خود با عنوان «اسرائيل بدون صهيونيسم »که در 1968به چاپ رسيد ، به مقايسه استعمار مسيحي و دولت صهيونيست پرداخته و معتقد است ، اسرائيل به دليل اينکه ملت فلسطين را ناديده گرفته و عدم پذيرش اين مسئله که «ارض موعود » اسرائيل از صدها سال قبل در اختيار اعراب قرار داشته و تنها به قدرت نظامي تکيه کرده ، سرنوشتي جز استعمار مسيحي نخواهد داشت . اونيري در 1983و به دنبال جنگ اسرائيل و لبنان ،بار ديگر اين مسئله را تکرار مي کند و در مقاله اي با عنوان «پايان چگونه خواهدبود ؟» بيان مي دارد :«در دوران استعمار مسيحي ،علي رغم اينکه در مقايسه با اسرائيل مساحت کمتري از خاک فلسطين را اشغال کرده بود ،مهاجران مسيحي حتي از نعمت زندگي آرام نيز بي بهره بودند . در دوره اي ،سازمان اقتصادي اقدام به برقراري آرامش و ثبات کرد که در دوره هاي بعدي و با بروز درگيري و آشفتگي ميان مسيحيان اروپايي و طوايف مسيح شرقي ، جامعه اروپايي تضعيف شده و به تبع آن ،کمک هاي مالي که از سوي غرب براي آنها ارسال مي شد ،کاهش يافت . در همين دوره ،جنبش هاي اسلامي نيز در مخالفت با استعمار مسيحي در حال شکل گيري بود و مسلمانان راه هايي جديد براي تجارت يافتند که تا آن زمان در اختيار مسيحيان بود . به تدريج با قوت يافتن مسلمانان و تربيت رهبراني نيرومند در ميان مسلمانان مانند صلاح الدين ايوبي و ظاهر پيپرس و جايگزيني نسلي ضعيف به جاي نخبگان نسل اول استعمار مسيحي ، و به هم خوردن توازن قوا به نفع مسلمانان ،شکست و پايان استعمار مسيحي فرا رسيد . پس از جنگ ششم اعراب و اسرائيل و آشکار شدن قدرت لبناني در برابر سستي اسرائيل و تشکيل مقاومت لبنان ،اين مسأله به شکلي ديگر مطرح شده است .صهونيست ها به ميزان توانايي خود واقف شده اند و در آستانه نابودي قرار دارند . همچنان که شلومو رايخ يکي از شخصيت هاي برجسته اسرائيلي گفت : «اسرائيل از يک پيروزي به پيروزي ديگر مي رسد تا اينکه به پايان حتمي خود برسد .» فلذا پيروزي هاي نظامي نمي تواند چيزي را اثبات کند ، زيرا به عقيده مورخ اسرائيلي يعقوب تالمون -به نقل از هگل -مقاومت مستمر منجر به عقيم شدن پيروزي مي شود . پی نوشت ها :   1-عبدالوهاب المسيري در سال 1938 به دنيا آمد.تحصيلات دانشگاهي خود را تا مقطع دکتري در رشته زبان و ادبيات انگليسي در دانشگاه هاي مصر و آمريکا به پايان رسانيد و تا قبل از فوتش در سال گذشته ،استاد دانشکده دختران دانشگاه عين الشمس و عضو شوراي تحليل مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک الاهرام بود و از مهم ترين تأليفات او مي توان به «موسوعه اليهود و اليهوديه و الصهيونيه»در هشت جلد اشاره کرد. منبع :www.elmessiri.com   منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 71 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن