تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833412462
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس شیوه تربیتی مثبت آزادی است.پیامهای مثبت بهبچه ها آزادی عمل بیشتری می دهند تا توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند.این شیوه ها به فرزندان ما آزادی عمل می دهند،به آنها توانی می دهن که به جلو حرکت کنند و با این حال که بدانند کیستند و چه می خواهند.با این حمایت،بچه ها به شکلی رشد می کنند و بزرگ مشوندکه می دانند می توانند متفاوت از دیگران باشند،می توانند اشتباه کنند،می توانند احساسات منفی خود را تخلیه کنند،می توانند بیشتر بخواهند و از همه مهمتر می توانند «نه»بگویند.در ظاهر امر روش تربیتی مثبت می تواند آسان گیر به نظر برسد اما در واقع بیشتر کنترل کننده است.روشهای مورد بحث بدون ترس و بدون ایجاد احساس گناه،اعمال کنترل می کنند.اجازه نه گفتن داشتن بچه ها به معنای آن نیست که پدر و مادر تسلیم مقاومت فرزندانشان بشوند،به جای آن پدر و مادر سخن فرزندانشان را می شنوندو مقاومت آنها را در نظر می گیرند.بچه ها به جای اطاعت کورکورانه از پدر و مادر فرصتی پیدا می کنند که راه همکاری را انتخات نمایند.با دادن اجازه نه گفتن به بچه ها به آنها اجازه می دهیم که احساسات خود را ابراز کنند،بدانند چه می خواهند و بعد تن به مذاکره بدهند.این هرگز بدان معنا نیست که همیشه مطابق نظر بچه ها ظاهر شوید،بدین معنا نیست که همیشه خواسته های آنها را برآورده سازید.با آنکه کودک می تواند جواب نه بدهد،هرگز به معنای آن نیست که می تواند راه خودش را برود و به هر خواسته ای که دارد برسد.به احساس و خواسته کودک گوش می دهیم و همین کافی است که او تن به همکاری بیشتری بدهد.از این مهمتر شرایطی ایجاد می کنیم که کودک بی آنکه مجبور شود خویش واقعی خود را سرکوب کند اقدام به همکاری نماید.تفاوت بزرگی است میان تعدیل خواسته ها و انکار آنها.تعدیل خواسته ها بدین معناست که خواسته ها ی خود را با خواسته های پدر و مادرتان هماهنگ می کنید.اما انکار خواسته ها به معنای سرکوب کردن آنهاست.بدین معناست که تسلیم خواسته های پدر و مادر بشوید.اما اگر فرزندان شما از نیروی اراده قوی برخوردار نباشندبه سادگی تحت تأثیرات مفی در جامعه و یا فشارهای دوستان همسال قرار می گیرند.وقتی کسی اراده قوی نداشته باشد به سادگی طعمه دیگران می شود تا از او بهره کشی کنند.حتی بعید نیست به برقراری روابط ناصواب تن دهد زیرا خود را موجودی ارزشمند احساس نمی کند و نمی تواند اراده اش را نشان دهد.بدون داشتن اراده قوی،برای کودکان ده،دوازده ساله و برای نوجوانها دشوار است که پای باورهای خود بایستند و در نتیجه به راحتی تسلیم فشارهای دوستان همسال می شوند.تعدیل کردن خواسته به معنای همکاری است،اما انکار خواسته مفهوم اطاعت را مرساند.روش تربیتی مثبت مترصد فراهم آوردن زمینه های همکاری است،هدف رسیدن به اطاعت کورکورانه نیست.دادن اجازه احساس کردن و مقاومت نشان دادن به بچه ها نه تنها به آنها احساسی از خود بودن می دهد.بلکه میزان همکاری را در آنها بالا می برد.بچه های مطیع صرفا به دستورات عمل می کنند.فکر نمی کنند،فکر نمی کنند.اما کودکانی که تن به تعاون و همکاری می دهند،از تمام وجو خود در تبادلها استفاده می کنند.وقتی به بچه ها اجازه مقاومت می دهیم،پدر و مادر در شرایط کنترلی قوی تری قرار می دهیم.هر وقت کودک در برابر پدر ومادرش مقاومت می کند و سرانجام تسلیم خواسته های آنها می شود به این نتیجه می رسد که پدر و مادر رئیس هستند.وقتی کودک احساس می کند که با کنترل پدر و مادر خود در ارتباط است زمینه برای تربیت مثبت فراهم می شود.اجازه نه گفتن به بچه ها و یا دادن مقاومت در برابر خواسته پدر و مادر به آنها یادآور می شود که تحت کنترل هستند و این به آنها امکان می دهد تا از احساس امنیت خاطر بالا تری برخوردار باشند.چگونه پدر و مادر بر فرزندانشان تأثیر می گذارندبالغها برای موفق شدن در زندگی از منابع درونی خود کمک می گیرند.از جمله این منابع می توان به عشق، خرد، قدرت، اطمینان، انسجام، اخلاقیات، خلاقیت، فراست،هوش،شکیبایی و احترام اشاره کرد.مجموعه این منابع،چشم انداز یا نگرش منحصر به فرد یک شخص را شکل می دهد.تصمیم گیری یا واکنش یک بالغ به یک موفقیت به آگاهی او بستگی دارد.وقتی بچه ها احساس می کنند که پیوندی درونی با پدر و مادر خود دارند،از آگاهی و فراست پدر و مادرشان استفاده می کنند.این آگاهی پدر و مادر به بچه ها احساس امنیت خاطر می دهد تا خودشان باشند و بتوانند اشتباهات خود را اصلاح کنند.تا زمانی که بچه ها خود را پیوند با پدر و مادر احساس کنند بدون اینکه به نطق و خطابه پدر و مادر یا به مجازات آنها نیاز باشد خود را اصلاح می کنند.به کمک هوش و فراست پدر و مادر بچه ها به کمک آزمایش و خطا و در مقام اصلاح خود بر می آیند.در حضور یک بالغ بودن به بچه ها آگاهی بیشتری می دهد تا رفتاری هماهنگ و خلاق را به نمایش بگذارند.بچه ها تحت نظارت پدر و مادر یا آموزگار بیشتر و مؤثرتر می آموزند.هر چه بچه ها در پیوند بیشتری قرار داشته باشند از قرار گرفتن تحت نظارت بیشتر بهره می گیرند.کنار آمدن با احساسات منفیبچه ها می توانند احساسات منفی خود را ابراز و آنها را تخلیه کنند.دلیل آن آگاهی پدرو مادر است.بچه ها قبل از نه سالگی نمی توانند دلیل بیاورند و استدلال کنند،اما با حمایت همدلانه پدر و مادر می توانند از توانمندی استدلال کردن پدر و مادرشان استفاده کنند و احساسات منفی خود را تخلیه نمایند.گریستن در میان بازوان پدر یا مادر مهربان خود به خود تألم یک کودک هراسیده را التیام می بخشد.گریستن در تنهایی،بی آنکه گوش شنوایی در کار باشد،احساسی از ترک شدگی ایجاد می کند و هراس موجود تخلیه نمی شود.بچه ها همیشه شرایط موجود را جاودانه می پندارند.بدون توانایی دلیل آوردن و استدلال کردن،بچه ها واقعیتها را اشتباه تفسیر می کنند.وقتی کسی با بچه بد رفتاری می کند آنها فرض را بر این می گذارند که این بدرفتاری ادامه دار خواهد بود.اگر ببینند کسی بیشتر مورد مهر و محبت قرار می گیرد،فرض را بر این می گذارند که او همیشه از مهر و محبت بیشتر برخوردار خواهد بود.اگر در اخبار بشنوند که خانه کسی را دزد زده است،فرض را بر این می گذارند که دزد به سروقت منزل آنها هم خواخد آمد.کودک توجه ندارد که منزلشان قفل و بستی دارد و کسی نمی تواند به راحتی به آنجا وارد شود.این نتیجه گیری مستلزم اندیشه منطقی است.کودک در صورتی احساس تأمین می کند که بتواند هراسش را با پدر و مادرش در میان بگذارد و آنها در مقام تضمین حرفی به او بزنند.وقتی دنبال یک مدرسه خوب برای فرزندانم می گشتم کسی به من گفت:«مهم نیست که در مدرسه چگونه آموزگاران و چگونه کودکانی وجو دارند.کودک باید بداند که در جنگل زندگی می کند و باید با مسایل و معضلات آن کنار بیاید.»باید بچه ها را از خطرات موجود در جامعه حراست کرد تا به درجه ای از توانمندی برسند که این کار را خودشان انجام دهند.کودک وقتی حالت جنینی دارد و در رحم مادر رشد می کند به حمایت و حراست احتیاج دارد.همین طور از زمانی که متولد می شود تا رسیدن نه سالگی نیز نیاز دارد که در برابر جنیه های منفی زندگی کسی از او حمایت کند.نمی توانیم بچه ها را به حال خود رها کنیم.کودک مانند بذری است که از درون خاک جوانه می زند.برای اینکه رشد کند به آب و غذا و حمایت ما احتیاج دارد.از بچه ها باید در مقابل آموزگار بد،جمعیت بد دانش آموزان،از اخبار سرشب تلویزیون و غیره حراست کرد.پدر و مادر مهربان،خانواده خوب،دوستان هماهنگ و آموزگاران شایسته،کسانی هستند که می توانند از کودک حمایت کنند.رشد قوای فکریتوانایی های شناختی مدتها بعد در بچه ها ایجاد می شود.نه سال طول می کشد که کودک بتواند با واقعیتها و جنبه هایمنفی زندگی برخورد واقع بینانه بکند.کودک قبل از چهارده سالگی نمی تواند به طور مجرد فکر کند،از موقعیت های فرضی سر در بیاورد،به تنهایی استدلال کندو از دید دیگران به مسایل توجه نماید.بچه های ده،دوازده ساله به تدریج با این مسایل آشنا شوند اما هنوز به قدر کافی رشد نکرده اند.بدون این قابلیت های شناختی،بچه ها دنیا را به شیوه ای کاملا متفاوت تجربه می کنند.در سنین بلوغ و بزرگی نمی دانیم و فراموش می کنیم که چگونه زمانی بدون این توانمندیها بودیم.در نظر بچه ها دنیا مکان بزرگیاست که می تواند نگران کننده و ناراحت کتننده باشد و تولید اضطراب فراوان کند.دنیای امروزدر مقایسه با دنیای نسل های گذشته منف تر است.با پیشرفت های شگرفی که در زمینه ارتباطات فراهم آمده بچه ها با اطلاعات منفی بمباران می شوند.وقتی کودکی دزدیده می شود،یا مورد تجاوز واقع می شود یا به قتل می رسد،حتی اگر این اتفاق در کشور دیگری افتاده باشد،اخبار تلویزیون،روزنامه ها،رادیو واینترنت خبرش را به تمام دنیا مخابره می کنند.وقتی این خبر به خانه راه پیدا می کند:از دیدگاه بچه ها انگار حادثه ای استا که در خانه همسایه اتفاق افتاده و می تواند به راحتی در منزل آنها هم اتفاق بیفتد.وقتی کودک بیش از اندازه در معرض اخبار منفی قرار می گیرد،حساسیتش کرخت می شود و از پیوند او با پدر و مادرش کاسته شود.کودکان روزگاران گذشته هرگز مجبور نبودند با اسن همه جنبه های منفی و دردناک دنیای حقیقی رو به رو شوند.حتی بزرگترها در برخورد با این همه اخبار و حوادث منفی با مشکل رو به رو می شوند.اما بالغها دست کم دارای مغزی رشد کرده هستند و بهتر می توانند با مسایل برخورد کنند،ولی بچه ها فاقد این تونمندی هستند.هر چه پدر ومادر بیشتر بتوانند از این حیث از فرزندانشان حمایت کنند،به آنها احشاش امنیت،اطمینان و حمایت بیشتری می دهند. نیاز بچه ها به اطمینان خاطربچه ها قبل از رسیدن به اندیشه منطقی،نیاز دارند کسی به آنها اطمینان خاطر بدهد که همه چیز رو به راه است.بچه ها بدون توانایی استدلال و کاربرد منطق به باورها و نتیجه گیری های نادرست می رسند.به نمونه های زیر توجه کنید:وقتی بچه ها احساس مهر و عشق نکنندبه این نتیجه می رسند که هرگز کسی آنها را دوست نخواهد داشت.اگر چیزی گم شود،کودک به این نتیجه می رسد که هرگز پیدا نخواهد شد.اگر کودکی نتواند شیرینی بخورد،به این نتیجه می رسد که هرگز به او شیرینی نخواهند داد.وقتی پدر و مادر از بچه ها فاصله می گیرند،بچه ها ممکن است به این نتیجه برسند که هرگز باز نخوهند گشت.دلیل و منطق نمی تواند به بچه ها اطمینان خاطر بدهد،اما گوش دادن می تواند چنین کاری را بکند.واکنشی همدلانه به احساسات رقیق و ملایم بچه ها پیامی حاکی از اطمینان خاطر را به آنها مخابره می کند،هر چند هنوز نمی توانند از خود دلیل بیاورند و استدلال کنند.پدر و مادر می دانند که باز می گردند ومشکلی پیش نمی آید.پدر و مادر می توانند با رفتاری محبت آمیز و در حالی که به فرزندانشان گوش می دهند به آنها اطمینان خاطر بدهند.بچه هاحافظه متفاوتی دارندتا حدود نه سالگی بچه ها حافظه متفاوتی دارند.می توانند کلمات،اندیشه ها و اعمال و رفتار را به خاطر بیاورند.اما از آنجایی که هنوز نمی توانند منطقی فکر کنند،بیشتر در همان لحظه زندگی می کنند.غیر واقع بینانه است اگر از کودک زیر نه سال بخواهیم که مثلا فراموش نکند قابلمه غذایش را از مدرسه به خانه بیاورد.کودک تنها با راهنمایی شدن پیوسته می تواند این مهم را انجام دهد.تنها تکرار است که می تواند این مسئله را به او آموزش دهد.اشتباه بزرگتر این است که بگوییم:«اگر فراموش کنی غذایت را ببری،در مدرسه گرسنه می مانی.»کودک از درک این مطلب عاجز است و نمی تواند درباره آینده منطقی فکر کند.تنها حرفی که پدر و مادر می توانند در این خصوص بزنند این است که:«لطفا قابلمه غذایت را بردار.»یا «ممکنه آن را کنار بگذاری؟»توقع بیش از اندازه از کودک معنایش این است که پدر و مادر کنترلشان را از دست داده اند و یا کودک به خاطر مقاومتی که به خرج می دهد به شکلی ناشایسته است.این نتیجه گیری هرگز درست نیست.وقتی به کودک می گوییم:«چگونه توانستی فراموش کنی؟»احساسات او را جریحه دار می کنیم.واقعیت این است که کودک چیزی را فراموش نکرده زیرا آن را اصولا به خاطر نسپارده که بتواند فراموش کند.در این میان اگر قرار باشد کسی فراموش کرده باشد،آن یک نفر پدر و مادر است که نمی داند از کودکان زیر نه سال چه انتظاری باید داشته باشد.کنار آمدن با اراده بیشتربچه های با اراده،بالاخره می فهمند چه چیز امکان پذیر است و چه چیزی نیست.کودک با توجه به تجربه پدر و مادر می داند که همیشه نمی تواند به همه ی خواسته های خود برسد.اما این را هم می داند که اگر به قدر کافی مقاومت کند به خواسته اش می رسد.وقتی بچه ها تألم ضایعه را تجربه می کنند،اما احساس می کنن که درک شده اند رفتاری بالغانه را به نمایش می گذارند.بچه ها با اراده زیاد بدخلقی می کنند،اما به تدریج همکاری بیشتری را به نمایش می گذارند.بچه ها نیاز دارند که در مواقعی در براب پدر و مادرشان مقاومت کنند تا پیوند و اتصالشان را احساس نمایند.وقتی این پیوند برقرار می شود بچه ها به راحتی بیشتری پذیرای رهبرب و هدایت پدر و مادرشان می شوند.وقتی بچه ها تن به همکاری نمی دهند،لزوما بد نیستند،بلکه از کنترل خارج شده اند.نیازی به مجازات ندارند تا خود را اصلاح کنند و یا نظم و تربیت بهتری پیدا کنند.به جای آن به تنها چیزی که احتیاج دارند این است که تحت کنترل قرار بگیرند.کنترل چه کسی؟کنترل پدر و مادر.وقتی پدر و مادر از پنج مهارت تربیتی مثبت استفاده می کنند،فرزندانشان بار دیگر تحت کنترل قرار می گیرند و به راحتی تن به همکاری می دهند.با روش تربیتی مثبت،بچه ها تنها کنترل نمی شوند،بلکه به آنها توانایی احساس کنترل داده می شود.به همین دلیل است که تربیت مثبت فرزندان قبلا کشف نشده بود.کودکان نسلهای قبلی هنوز حساسیت کافی نداشتند تا کنترل پدر و مادر را احساس کنند.بچه ها بدون توانایی احساس کردن،به تربیت مثبت واکنش نشان نمی دهند.امروزه به دلیل تحولی که در آگاهی عمومی به وجود آمده،این مهارتها در مورد همه بچه ها و نوجوانها مؤثر واقع شوند.بچه ها و نوجوانها در هرسن و سالی،بلافاصله واکنش نشان می دهند.بسیاری از شیوه های دیگر سرپرستی از آن جهت ناکام شده اند،زیرا کامل نبوده اند.کافی نیست به بچه ها اجازه بدهیم هر کاری را که می خواهند انجام دهند. برای دادن آزادی بیشتر به بچه هخا پدر و مادر باید رابطه قدرتمندتری به وجود آورند.متعادل کردن آزادی و کنترلتربیت مثبت با تشویق و پیوند میان والد و کودک،تعادلی از آزادی و کنترل فراهم می کند.بچه ها از آزادی برای منحصر به فرد بودن و متفاوت بودن استفاده می کنند و با این حال نیازی قدرتمند دارند که از والد خود تقلید کنند و از او یاد بگیرند.آزادی مقاومت کردن در واقع احساس بچه ها از خویشتن را تقویت می کند و هم زمان با آن،میان آنها و اراده و آگاهی والدین پیوندی برقرار می سازد.اجازه ی نه گفتن به بچه ها کمک می کند تا امیال خود را شناسایی کنند اما در نهایت عمیق ترین میل آنها را به همکاری و کسب مهر و محبت پدر و مادرتقویت می نماید.بچه ها،بدون احساس آگاهی از پیوندشان با پدر و مادر،به سرعت میل به همکاری خود را فراموش می کنند.با استفاده از پنج مهارت تربیت مثبت پیوند والد کودک از نو برقرار می شود و بار دیگر کودک راه همکاری را در پیش می گیرد.اجازه نه گفتن و بیشتر خواستن در صورتی احساسات منفی قدرتمند ایجاد می کند که کودک به خواسته های خود نرسد.ابراز این احساسات قدرتمند نه تنها به بچه ها فرصت مدیریت بر احساسات منفی خود را می دهد،بلکه بر توانایی آنها برای توجه به درون یا توجه به احساس می افزاید.احساس آگاهی کردن به بچه ها کمک می کند تا به نیازهای درونی خود پی ببرند.با احساس بیشتر،بچه ها به نیازشان به مهر و عشق و راهنمایی پدر و مادر بیشتر پی می برند.دو مشکل از دست دادن کنترلوقتی بچه ها از میل به همکاری با کنترل والدین فاصله می گیرند،دو مسئله عمده بروز می کند.یا بچه ها تألم را برون ریزی می کنند یا آنها را به دل می ریزند.البته بیشتر پسرها برون ریزی و دخترها درون ریزی می کنند.اگر بچه ها از ناحیه پدر و مادر کنترل نشوند برخی از نشانه های خارج بودن از کنترل را به نمایش می گذارند.پسرها به ویژه در برابر صاحبان اختیار مقاومت می کنند.بدون حمایت خانواده و والدین،پسرها بهدوستان همسالشان وابسته می شوند.توجه داشته باشید که یک بز گر همه ی گله را گر می کند.اگر کودکان ده دوازده ساله و نوجوانها از والدین خود فاصله می گیرند امکان تأثیرات سوءدوستان همسال افزایش می یابد.اما وقتی دخترها با پدر و مادرشان فاصله می گیرند،ناراحتی هایشان را به دل می ریزند.اعتماد به نفسشان کاهش می یابد و از عزت نفسشان کایته می شود.در حالی که پسرها بیش از اندازه پر حرارت و پر جنب و جوش می شوند،دخترها بیشتر به کمبودها و ناشایستگی هایخود توجه می کنند.حاصل این موقعیت صحبت کردن منفی با خویشتن،شایعه پراکنی بیش از اندازه،مشکلات ناشی از وزن،برخوردهای ناصواب با سایر دخترها،تصویر ذهنی بد،میل به خودکشی،تن دادن به روابط نامناسب،اعتیاد به مواد مخدر و افسردگی است.مراحل نه ساله ی بلوغبچه ها لازم است از سه مرحله نه ساله ی بلوغ بگذرند تا به بالغهایی سالم و موفق تبدیل شوند.در نه سال نخست بچه ها کاملا وابسته اند و باید اعتماد کنند.در نه سال دوم یعنی از نه تا هجده سالگی بچه ها به تدریج به خود اعتماد می کنند و به تدریج مستقل تر می شوند.در مرحله شوم یعنی از هجده تا بیست و هفت سالگی،بالغهای جوان به خود مختاری می رسند.در نه سال نخست،پدر ومادر مسئول کامل فرزند هستند.در نه سال دوم پدر و مادر تا حدودی نوجوان را در کنترل دارند،اما کم کم به او آزادی عمل بیشتری می دهند.جریان کاهش کنترل پدر و مادر یک فرایند تدریجی است.بچه ها نمی توانند اعتماد کردن به خود را بیاموزند مگر آنکه به آنها فرصت مستقل تر شدن بدهیم.نوجوانها به آزادی فزاینده ای احتیاج دارند تا به احساسی سالم از مسئولیت برسند.در اینجا نیز مانند مرحله قبلی رشد،پدر و مادر نباید کمال طلبی کنند.باید به خاطر داشته باشند که بچه ها در هر شن و شالی اشتباه کنند.در سومین مرحله یعنی از هجده تا بیست و هفت سالگی،مسئو لیت پدر ومادر در قبال فرزندان کاهش می یابد.البته هنوز نقش مهم حمایتگر را ایفا می کند.میزان و چگونگی ایت حمایت به نیاز فرزندان بستگی دارد.برای مثال در صورت درخواست فرزند پدر و مادر می توانند به او توصیه یا نصیحت کنند یا پولی بپردازند.پدر و مادر علاقه مند و مهربان باید به تدریج از شدت نگرانی خود در قبال بالغهای جوانشان بکاهند و به تحسین تلاشهای آنها برای موفقیت بنشینند.نگران بودن برای یک بالغ جوان این مفهوم را در ذهن او تداعی می کند که شما به او اعتماد ندارید و یا اشکالی در کارش وجود دارد.پدر و مادر بعد از رسیدن فرزندانشان به سن هجده سالگی باید از دادن پند و اندرز ناخواسته به او خودداری نمایند.گسترش مسئولیتدر مرحله نخست بچه ها به حمایت و راهنمایی پدرو مادرشان وابستگی کامل دارند.بدون کنترل کامل پدر و مادر،بچه ها با سرعتی بیش از اندازه رشد می کنند و در نتیجه برخی از مراحل رشد را از دست می دهند.فراگرفتن اعتماد کردن به دیگران وابسته بودن مبنای اعتماد کردن تدریجی به خویشتن است.هرگز نمی توانید راه رفتن روی طناب را بیاموزید،مگر با تمرین فراوان و هم چنین استفاده از تور ایمنی.در شروع،طناب را نزدیک به زمین می بندید.بعد به تدریج فاصله طناب را با زمین بیشتر می کنید اما یک تور ایمنی زیرپای شما قرار داد.بدون داشتن احساس امنیت خاطر نمی توانید مهارت جدیدی را بیاموزید.وقتی بدانید که می توانید به دیگران متکی باشید،وقتی خود را شایسته حمایت بدانیدپایه های رسیدن به استقلال و خودمختاری را بر زمین می نهید.در مرحله ی نخست اگر پدر و مادرکنترل خود را به اطلاع فرزنشان نرسانند بچه ها خود به خود مسئولیت بیش از اندازه ای را عهده دار می شوند.بچه ها در این سن هنوز مغز رشد کرده ای ندارند و نمی توانند استدلال کنند.نمی توانند مسایل را از دید دیگرا نگاه کنند.وقتی کسی به آنها محبت می کند،خود را شایسته این دوست داشتن می پندارند.قبول مسئولیت می کنند. معتقدند کاری می کنند که دیگران آنها را دوست بدارند.وقتی به بچه ها محبت نشود،خود را شایسته محبت نمی دانند.از آن گذشته بر این اعتقادند که این رفتار خود آنها بوده که سبب شده دیگران آنها را دوست نداشته باشند.بچه ها خود محور هستند.دنیا پیرامون آنهاشکل می گیرد.وقتی ابفاقاب جالب رخ می دهند آنها فرض را بر این می گذارند که آنها سبب این حادثه بد بوده اند.بچه ها به اشتباه مسئولیت بیش از اندازه را متوجه خود می دانند.برای مثال،وقتی پدر و مادر در روحیه بدی هستند،کودک درک نمی کند که ممکن است حوادث دیگری مسئول این روحیه بد پدر و مادرش باشند.کودک بلافاصله خود را مسئول ناراحتی آنها قلمداد می کند.این شرایط تنها در صورتی تغییر می کند که پدر و مادر بتوانند مسئولیت روحیه بد خود را برعهده بگیرند.وقتی پدر و مادر بر سر یکدیگر فریاد می کشند،کودک فریاد کشیدن پدر و مادر را به حساب بد بودن خود می گذارد.از این روست که توصیه می کنیم هرگاه پدر و مادر با هم منازعه می کنند این کار را در خلوت و به دور از چشم فرزندان انجام دهند.در غیر این صورت بچه ها بیش از اندازه احساس گناه می کنند.از سوی دیگر پدر و ماادر به مهارتهای ارتباطی خوبی احتیاج دارند که مجبور به منازعه و مشاجره نشوند.درک خط نسلپدر ومادر با فرزندشان به اندازه یک نسل فاصله دارند.این فاصله همیشه باید مد نظر قرار بگیرد.پدر و مادر،در بالای خط نسل و فرزند آنها در پایین خط نسل قرار دارد.در بالای خط نسل قرار داشتن یعنی داشتن مسئولیت و کنترل.در پایین خط نسل بودن نیز به معنای وابستگی و تحت کنترل بودن می باشد.وقتی پدر و مادر آرام،خونسرد،پر محبت،فهیم،قابل احترام،مهربان و همکاری هستند،کنترل را به دست دارند و بالای خط نسل قرار گرفته اند.وقتی بچه ها برای کنترل شدن به پدر و مادر خود نیاز داشته باشند زیر خط نسل واقع شده اند.در زیر خط نسل بچه ها،بچه هستند و می توانند از منابع و آگاهی های پدر و مادر به سود خود استفاده کنند.وقتی پدر و مادر در بالا قرار داشته باشند،بچه ها از مهارتهای لازم برای رشد کردن برخوردارمی شوند.در این شرایط بچه ها می توانند به دیگران احترام بگذارند،تن به همکاری بدهند،بخشاینده باشند،مهر بورزند،ممارست و پشتکار داشته باشند و خود را سازگار کنند.اما برای رسیدن به این مهم به تجربه کسی که قبلا این مهارتها را آموخته نیاز دارند.وقتی پدر و مادر رفتار غیر مسئولانه دارند،رفتار غیر مسئولانه در قبال خود،در مقابل یکدیگر،در قبال جهان،یا در قبال فرزندانشان،فرزندان آنها نمی توانند رویشان حساب کنند.وقتی پدر و مادر زمام امور را در دست نداشته باشند و خود مانند کودکان رفتار کنند،به زیر خط نسل منتقل می شوند.وقتی پدر و مادر به زیر خط نسل می آیند بچه ها به بالای آن منتقل می شوند و مسئولیت بیشتری بر عهده می گیرند.متارکه و خط نسلمتارکه پدر و مادر هم روی خط نسل تأثیر می گذارد.وقتی کودک با پدر یا مادر خود تنها می ماند به بالای خط نسل می رود تا در آنجا به پدر یا مادر خود کمک کند.معمولا پدر و مادر هر دو بالای خط نسل هستند،اما وقتی با هم متارکه می کنند بچه هایی که زیر خط نسل هستند بالا می آیند تا جای والد از دست رفته را پر کنند.افزوده بر این،وقتی یک والد به اشتباه از فرزندش حمایت عاطفی می طلبد کودک به بالای خط نسل منتقل می شود.پدر و مادر اگر به حمایت عاطفی احتیاج داشته باتشند باید متوجه بالغهای دیگر شوند و این حمایت را از آنها بطلبند.هرگز درست نیست که والدین متارکه کرده برای دریافت حمایت عاطفی متوجه فرزندان خود شوند.توجه داشتن به فرزندان به نظر کار بدی نمی رسد،اما در این شرایط کودک فرصت رشد کردن را از دست می دهد.بیشتر از اندازه رشد می کند،در زندگی خود بیش از اندازه مسئولیت می پذیرد و بعد به احساس بی ارزش بودن و احساس گناه می رسد.از جمله نشانه های قبول مسئولیت بیش از اندازه می توان به موارد زیر اشاره کرد:کودکان حساس احساس قربانی بودن می کنند،احساس می کنند که نمی توانند به آنچه در زندگی نیاز دارند برسند.کودکان تأثیر پذیر اغلب در نقش راضی کردن دیگران ظاهر می شوند،از خواسته های خود می گذرند تا دیگران را راضی کنند.کودکان پذیرنده مطسع و فرمانبردار،سلطه پذیر،و غیر خلاق می شوند.کودکان فعال به دستاوردهای سطح بالا می رسند،اما اعلب رعایت ادب و احترام را نمی کنند،رفتار سلطه جویانه می کنند یا به دیگران آسیب می رسانند.وقتی پدر و مادر رفتار مسئولانه دارند و بالای خط نسل باقی می مانند فرزندان آنها فرصتی پیدا می کنند تا رفتار سالمی را به نمایش بگذارند.مرتکب گناه می شوند،بدخلقی می کنند،اما سرانجام مهارت هایلازم را برای بالغ شدن به دست می آورند.بالغها باید نیازهای خود را از بالغهای دیگر بگیرند تا فزصتی فراهم آید که از فرزندانشان که زیر خط نسل هستند نگهداری کنند.کنترل کردن کودکان ده،دوازده ساله و نوجوانهابعضی از والدین می خواهند نوجوانهای خود را بیش از حد لازم کنترل کنند و حال آنکه بعضی دیگر به آنها آزادی عمل بیش از اندازه می دهند.در این مورد که چقدر باید به نوجوانها آزادی عمل داده شود قاعده صد در صدمشخصی وجود ندارد.باید به عقل سلیم و روش آزمایش و خطا مراجعه کرد تا درباره دادن آزادی به هر نوجوان نظری پیدا نمود.تعیین محدودیت برای کودک موضوعی مربوط به پدر و مادر آن کودک به خصوص است.درباره اندازه تماشای برنامه های تلویزیون،صحبت های تلفنی،فعالیت های فوق برنامه مدرسه،زبان،غذا،برنامه غذایی،زمان صرف وقت برای انجام تکالیف مدرسه،محدوده زمانی آمدن به منزل،رفت و آمد با دوستان،انجام کارهای منزل،آزادی های مالی،وضع ظاهر و رعایت ادب و نزاکت.پدرها و مادرها نظر واحدی ندارند.دادن آزادی عمل بیشتر به بچه ها از طریق مذاکرات میان کودک پدر و مادر تحقق پیدا می کند.بستگی دارد که پدر و مادر یا آموزگار چه حد و اندازه ای از آزادی عمل را صلاح می دانند.با آنکه به نوجوانها آزادی عمل بیشتری داده می شود،هر یک از پنج مهارت تربیت مثبت هنوز نقش مهمی ایفا می کنند.اگر نوجوان شانزده ساله شما از کنترل خارج می شود و به طرزی بی ادبانه و غیر محترمانه با شما برخورد می کند،خارج کردن او از میان جمع ممکن است هنوز ضرورت داشته باشد.وقتی نوجوانها بی ادبانه حرف می زنند باید به آنها گوشزد شود که رفتارشان قابل قبول نیست.باید به آنها بگویید که می خواهید احترام بیشتری رعایت کنند.اما پدر و مادر به هر صورت باید توجه داشته باشند که فرزندانشان را به مجازات تهدید نکنند.اگر نوجوان شما در برابر خواسته های شما مقاومت می کند،در این صورت پاداش دادن یا فرمان دادن هنوز کاربرد پیدا می کنند.پیام خود را بدهید و بگذارید تا نوجوان شما مطلب را درک کند.تا زمانی که فرزندان شما منزل را ترک نکرده اند،هنوز شما رئیس هستید و آنها باید مطابق میل و خواسته شما رفتار کنند.اما هر سال که بر سن آنها اضافه می شود،آنها به آزادی عمل بیشتر و باز هم بیشتری نیاز پیدا می کنند.نوجوانها،درست مانند کودکان کمسال تر به سرپرستی نیاز دارند،حتی اگر شما حضور فیزیکی نداشته باشید،همین که بدانید آنها کجا هستند و چه کار می کنند،کافی است تا بچه ها را در کنترل شما باقی نگهدارد.وقتی بچه ها در مدرسه مستقل تر می شوند این کنترل نیز نقصان می گیرد.بچه ها به منزل می آیند و پدر و مادر از آنها می پرسند که روزشان را چگونه سپری کرده اند.اما آنها حرف چندانی ندارند که در جواب بگویند.گاه برای اینکه بچه ها درباره روز خود حرف بزنند،به مدت زمانی احتیاج دارند تا حوادث روز را فراموش کنند.برای اینکه فرزندانشما حرف بزنند،به حضور فعال شما در زندگی خود احتیاج دارند.پدر و مادر اغلب به قدری درگیر و گرفتار هستند که نمی توانند در رابطه با اقدامات فرزندان خود در مدرسه باشند.برای اغلب والدین رابطه آنها با مدرسه از طریق فرزندانشان صورت می گیرد و باز هم در اغلب موارد فرزندان آنها حرف نمی زنند.فرزندان ما نیاز دارند که پدر و مادرشان در جریان فعالیت های آنها در مدرسه باشند.تنها در این صورت است که با آزادی و راحتی بیشتری درباره مدرسه شان حرف می زنند.خوشبختانه پیشرفت تکنولوژی این ارتباط را ساده کرده است. استفاده از اینترنت برای بهبود ارتباطپدر و مادر برای اطلاع بیشتر از فعالیت های فرزندانشان در مدرسه می توانند از شبکه اینترنت استفاده کنند.امروزه بسیاری از مدارس برآنند که با استفاده از تکنولوژیهای مدرن با والدین دانش آموزان تماس برقرار کنند.والدین می توانند به کمک اینترنت از نمرات فرزندانشان در مدرسه،حوادث،پروژه ها،تکالیف منزل و گزارش پیشرفتهای تحصیلی اطلاع حاصل نمایند.دریافت حمایت از سایر والدینتا زمانی که پدرها و مادرها با یکدیگر حرف نزنند،بچه ها از قدرت بسیاری زیادی برخوردار می شوند.به خانه می آیند و می گویند که آنها تنها بچه هایی هستند که باید تا ساعت 11 به خانه برگردند.در این شرایط شما تحت فشار قرار می گیرید تا در برنامه های خود تجدید نظر کنید.بعد می فهمید که همه والدین برنامه حضور بچه ها در منزل را ساعت ده اعلام کرده اند و شما تنها کسی هستید که آن را به ساعت یازده موکول کرده اید.چه بهتر که والدین بچه ها با هم حرف بزنند و در رابطه با فرزندان یکدیگر اطلاعاتی به دست آورند.حرفهای مربوط به خود را بگویید و حرفهای سایر والدین را هم بشنوید.این طرز برخورد،کار سرپرستی فرزندان را ساده تر می کند.وقتی احساس کردید از حمایت سایر والدین برخوردارید بهتر می توانید فرزندان خود را کنترل کنید و بهتر می توانید از مهارتهای پنج گانه برای سرپرستی فرزندانتان استفاده نمایید. /س
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 909]
صفحات پیشنهادی
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس شیوه تربیتی مثبت آزادی است.پیامهای مثبت بهبچه ها آزادی عمل بیشتری می دهند تا توانمندیهای خود را به نمایش ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس شیوه تربیتی مثبت آزادی است.پیامهای مثبت بهبچه ها آزادی عمل بیشتری می دهند تا توانمندیهای خود را به نمایش ...
قبل از آنکه نه بگوييد
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ... با آنکه کودک می تواند جواب نه بدهد،هرگز به معنای آن نیست که می تواند راه خودش را ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ... با آنکه کودک می تواند جواب نه بدهد،هرگز به معنای آن نیست که می تواند راه خودش را ...
قبول نداريد،بگوييد !
نه گفتن» به دعوت ها و ميهمانى هايى كه تمايل به صرف وقت و انرژى براى آن نداريد و ... می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ...
نه گفتن» به دعوت ها و ميهمانى هايى كه تمايل به صرف وقت و انرژى براى آن نداريد و ... می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ...
آموزش پدر و مادر به کاهش وزن
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس ... - اضافه به علاقمنديها می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس .
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس ... - اضافه به علاقمنديها می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس .
شیـریـنی پدر و مادر بودن
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ... دادن اجازه احساس کردن و مقاومت نشان دادن به بچه ها نه تنها به آنها احساسی از خود بودن می ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند-می توانید نه بگویید اما پدر و مادر ... دادن اجازه احساس کردن و مقاومت نشان دادن به بچه ها نه تنها به آنها احساسی از خود بودن می ...
والدين ميتوانند به فرزند خود يك نمره بدهند
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند پیامهای مثبت بهبچه ها آزادی عمل بیشتری می دهند تا توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند.این شیوه ها به فرزندان ما آزادی ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند پیامهای مثبت بهبچه ها آزادی عمل بیشتری می دهند تا توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند.این شیوه ها به فرزندان ما آزادی ...
آرامش بچهها با پدر و مادر بزرگها
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند با این حمایت،بچه ها به شکلی رشد می کنند و بزرگ مشوندکه می دانند می توانند متفاوت از ... وقتی بچه ها احساس می کنند که ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند با این حمایت،بچه ها به شکلی رشد می کنند و بزرگ مشوندکه می دانند می توانند متفاوت از ... وقتی بچه ها احساس می کنند که ...
والدین واقعی یا پدر مادر های ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند از این مهمتر شرایطی ایجاد می کنیم که کودک بی آنکه مجبور شود خویش واقعی خود را ... تعدیل خواسته ها بدین معناست که ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند از این مهمتر شرایطی ایجاد می کنیم که کودک بی آنکه مجبور شود خویش واقعی خود را ... تعدیل خواسته ها بدین معناست که ...
خواسته های او انتها نداشت
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اجازه نه گفتن داشتن بچه ها به معنای آن نیست که پدر و مادر تسلیم مقاومت ... به احساس و خواسته کودک گوش می دهیم و همین ...
می توانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اجازه نه گفتن داشتن بچه ها به معنای آن نیست که پدر و مادر تسلیم مقاومت ... به احساس و خواسته کودک گوش می دهیم و همین ...
والدين ميتوانند به فرزند خود يك نمره بدهند
می,توانید,نه,بگویید,اما,پدر,و,مادر,رئیس,هستند - اضافه به علاقمنديها این شیوه ها به فرزندان ما آزادی عمل می دهند،به آنها توانی می دهن که به جلو حرکت ... با این حمایت،بچه ها ...
می,توانید,نه,بگویید,اما,پدر,و,مادر,رئیس,هستند - اضافه به علاقمنديها این شیوه ها به فرزندان ما آزادی عمل می دهند،به آنها توانی می دهن که به جلو حرکت ... با این حمایت،بچه ها ...
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها