تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827144999




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امپراتورى هخامنشيان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امپراتورى هخامنشيان
امپراتورى هخامنشيان نویسنده : عزت الله نوذری تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت پنجم ) 5 . امپراتورى هخامنشيان از پارسيان اول بار در قرن نهم ق .م . و در منابع آشورى ياد شده است . در اواخر قرن هشتم ق .م . پارسيان حكومت خود را در پارسوماش پايه گذارى و كمى بعد شروع به نفوذ خاك و حكومت عيلام نمودند. چنين به نظر مى رسد كه پارسيان در ابتدا اتحادى قبيله اى تشكيل داده بودند كه در راس ‍ آن اميرى از خاندان هخامنشى قرار داشته است . (43)حدود جغرافيايى بنا بر نوشته ى گريشمن قبايل اوليه پارس در محدوده كوهستان بختيارى ، در چهل كيلومترى شوشتر سكونت داشته اند. كوروش دوم ، اولين امپراتور هخامنشى - در منشور خود (در بابل ) خود را فرزند كمبوجيه ، نوه كوروش ‍ و نواده چپش پيش ، فرمانرواى انزان معرفى مى كند. كوروش اول معاصر با آشور بانيپال پادشاه آشور بود و در حدود 670 ق .م . بر قبايل پارسى فرمانروايى مى كرد. چپش پيش ، كوروش اول ، كمبوجيه اول و هم چنين كوروش دوم ، در آغاز فرمانروايى خود در سرزمين عيلامى انزان و پارس ‍ حكومت داشته اند و پس از گشودن انزان خود را شاه انزان ناميدند.گريشمن در مورد حكومت پارسيان مى نويسد: آنان تازه از حالت نيمه چادرنشينى درآمده و به قومى نيمه خانه نشين تبديل شده بودند. الفباى آنان با علائم ميخى نوشته شده كه معرف پيشرفت آنان در خط علامتى است . (44)قديمى ترين لوحه اى كه از عهد هخامنشيان به دست ما رسيده است لوحه اى است كه در آن آريارمنه چنين مى گويد: (45)اين سرزمين پارسيان كه من مالك آنم داراى اسبان نيك و مردان نيك است . خداى بزرگ اهورامزدا آن را به من داد من پادشاه اين سرزمينم . (46)كوروش كه بدون خونريزى همدان - پايتخت مادها - را تصرف كرده بود، سازمان حكومت خود را به آن جا منتقل كرد و عده اى از پارسيان را مامور همكارى و نظارت در امور دولتى نمود. انتقال حكومت ماد به دست هخامنشيان چنان بى سر و صدا انجام يافت كه در دنياى خارج ، حكومت پارسيان همان حكومت مادها تلقى مى شد. اتحاد و مملكت تحت قيادت كوروش ، ايران را به صورت ميانجى تمدن شرق و غرب درآورد. (47)پارسيان كه در ابتداى پيروزى ها هنوز نسبت به دولت هاى متمدن آن روزگار عقب مانده تر بودند، درصدد برآمدند آن دولتها را كه در پايان قرن هشتم و اوايل قرن هفتم ق .م . به سبب جنگهاى خارجى و مبارزات اجتماعى تضعيف شده بودند. به اطاعت خود درآوردند با همين نيت و پس از پيروزى بر ماد، توانستند بابل و مصر را تصرف نموده و فرمانروايى مطلق سرزمين هاى تصرف شده را به دست گيرند. اما نكته شايان توجه اين است كه در عين حال ، همانند شاهان اين كشورها و طبق سنن محلى آنان تاجگذارى نموده و سنن قديمى ، تقويم و روش هاى ادارى آن كشورها را مورد استفاده قرار دادند. كوروش سيستم داخلى و ادارى كشورهاى تحت تصرف خود را تقريبا دست نخورده نگاه داشته و حتى به آنان در امور ادارى ، استقلال محلى داد. وى در نخستين سال فرمانروايى خود در بابل ، در اقدامى تاريخى ، فرمانى مبنى بر آزادى يهوديان از اسارت و بازگشت آنان به موطن اصلى و نيز تجديد بناى معبد در بيت المقدس ، صادر نمود. (48)در پى آمد اين فرمان ، چهل هزار يهودى كه راه سرزمين خويش را در پيش ‍ گرفته بودند كوروش را منجى خود دانستند. رفتار كوروش نسبت به قوم يهود، روح حق شناسى آنان را در برابر حكومت ايران برانگيخت ، تا جايى كه در كتب مذهبى و سرودهاى شادى خود، كه پس از سپرى شدن دوران اسارت سروده بودند، از كوروش و مردم ايران به نيكى ياد كرده اند. پيشوايان يهود، حتى كوروش را منجى و از پيامبران خويش خواندند و مويد اين نظر، نوشته هاى ستايش آميزى است كه در كتاب عزرا (azra)، باب هاى اول و دوم و كتاب اشعياى نبى ، فصل چهل و پنجم آمده اند.البته بعدها عصيان هاى سال 523 تا 531 ق .م . كمبود ثبات را در امپراتورى هخامنشى نشان داد. (49) داريوش اول براى پيشگيرى از كوشش هاى تجزيه طلبانه ، تغييرات وسيعى بوجود آورد تا امكان ايجاد نظامى دايمى براى امور ادارى و كنترل سرزمين هاى تصرف شده را فراهم آورد وى هم چنين نظمى به وضع ماليات ها داده و پادگان هاى نظامى را در اقصا نقاط توسعه بخشيد.به نظر مى رسد اين رشته اقدامات تقريبا از سال 518 ق .م . آغاز شد؛ اقداماتى كه در جهت تغيير سازمان و يكپارچه نمودن ادارات ايالتى بود. نتيجه اين تغييرات در بابل و مصر و ساير سرزمين هاى ديگر، يك نظام ادارى واحد بود كه تا پايان حكومت هخامنشيان تغيير مهمى نيافت . (50)قوانين در امپراتورى هخامنشيان نظام ها و سازمان هاى مختلفى در كنار يكديگر وجود داشتند. بنا به نوشته گريشمن :در بيستون ، تخت جمشيد، شوش و نقش رستم يك سلسله فرامين داريوش ‍ به دست آمده است كه تشابهى بين متون آن و قوانين حمورايى موجود مى باشد. اين فرامين كه روى لوحه يا پاپيروس نوشته مى شده است براى اجرا به ايالات و ساتراپ هاى امپراتورى ايران ارسال مى شده است .در اين دوره ، سازمان قانونگذارى ، نظير آن چه كه در يونان و بعد در روم بوده وجود نداشته است . (51)در حقيقت دستورات و فرامين شاه كه در بعضى موارد با نظر مشاوران مخصوص تهيه مى شد. اساس قوانين را تشكيل مى داده است . در طول تاريخ ايران ، اين نظامات با تعليمات و دستورات مذهبى و عرف و عادت آميخته گرديده و روى هم رفته قوانين و اصول جارى كشور را به وجود آورده اند.در هر صورت ، در امپراتورى هخامنشى يك سلسله نظامات وجود داشته كه مربوط به تمام قلمرو امپراتورى بوده و تمام ايالات شاهنشاهى مجبور و مقيد به اطاعت از آن بوده اند. اما در عين حال ، آنان با درك اهميت روابط محلى و براى تنظيم روابط داخلى ايالات مختلف ، قوانين محلى و قديمى را نيز حفظ مى كردند.در ايران باستان ، از نظر قضايى يك سلسله قوانين كيفرى وجود داشته است كه اساس مجازات جرائم را تشكيل مى داده بزه هاى كوچك را با تازيانه از 5 تا 200 ضربه كيفر مى دادند. گناهان بزرگ تر را با داغ كردن ، ناقص كردن عضو و بريدن دست يا پا، كندن چشم ، به زندان افكندن و در نهايت ، كشتن ، مجازات مى كردند.در ايران بالاترين مقام قضايى از آن شاه بود، و البته اصل بر اين قرار داشت كه پادشاه در قضاوت هاى خود از اهورامزدا الهام مى گيرد. در مرتبه دوم ، محكمه ى عالى قرار داشت كه اين محكمه از هفت عضو تشكيل مى گرديد. بعد از محكمه ى عالى ، دادگاه هاى محلى قرار داشتند. قوانين قضايى را معمولا مغان و روحانيون وضع مى كردند. اغلب قضات از روساى مذهبى بودند. ظاهرا اشخاص غير مذهبى نيز به اين سمت برگزيده مى شدند. (52) براى جلوگيرى از طولانى شدن جريان دعاوى ، رسيدگى به هر مورد شكايت ، مدت زمان معينى داشت . به هنگام رسيدگى به جرايم متهمين ، اعمال خوب و بد آنان را در نظر مى گرفتند در اين زمان ، نسبت به امانت در قضاوت و رعايت عدالت نهايت سخت گيرى مى شد. فى المثل ؛ كمبوجيه دستور داد، قاضى اى را كه متهم به عدم رعايت عدالت گرديده بود، اعدام و پوستش را بر مسند قضا پهن كنند و پس از آن به دستور وى پسر آن قاضى به همان سمت منصوب گرديد.دين از مجموعه مدارك موجود مربوط به دين ايرانيان ، چنين مى توان نتيجه گرفت كه اقوام آريايى پيش از استقرار در سرزمين ايران ، براى برخى از مظاهر طبيعت ، مانند ماه و خورشيد و باران ، احترامى ويژه قايل بوده اند. چنين به نظر مى رسد كه اقوام آريايى نيز همانند بسيارى از اقوام قديمى ديگر، مانند مصريان و بابليان ، احترامى خاص نسبت به خورشيد داشته اند. در عين حال ، آرياييان سنت قديمى احترام به آتش و كوشش در جهت نگهدارى آن را كه ناشى از نياز طبيعى اقوام بدوى به آتش بوده است ، براى خود هم چنان حفظ كرده بودند از سوى ديگر، به نظر مى آيد كه در اوايل عهد هخامنشيان ، آئين زرتشت نفوذ زيادى در ايران نداشته است در اين باره ايوانف در كتاب تاريخ ايران باستان مى نويسد:با داورى از روى سنگ نبشه هاى داريوش اول و خشايارشا كه تا روزگار ما رسيده است . دين پارسيان وجوه مشتركى با آيين زرتشت دارد. اهورامزدا را چون خداى بزرگ (اما نه يگانه ) مى شناسند و اعتقادات دوگانه گرايى دارند. برخى از دانشمندان در اين تفاوت ها گواهى بر وابستگى نداشتن دين آغازين هخامنشيان به آيين زرتشت مى بينند كه در خطوط كلى ، گرامى داشت فرد را تنها چون بازتاب مرده ريگى يگانه در خود دارد. به نظر مى رسد هخامنشيان ، دين تازه را پيگيرانه نپذيرفتند. اين دين در زير تاثير تصورات دينى محلى تغيير شكل داده بود. در مورد دين هاى مغان و كاهنان پارسى و ماد باستان نيز ابراز ترديد مى شود برخى بر اين پندارند كه اينان در آغاز زرتشتى نبوده اند و سپس زرتشتى شدند و شكل آيين زرتشت را تغيير داده يا آن را تحريف كرده اند اما در هر حال در سرتاسر روزگار هخامنشى مغان ، صرف نظر از اين كه بى درنگ پس از پديد آمدن تعليمات نو، زرتشتى شده بودند و يا اين كه ديرى پس از آن ، اين دين را پذيرفته باشند، كاهنان دين زرتشت بودند اين نيز احتمال دارد، چون كه در سده هاى ششم تا پنجم ق .م . آيين زرتشت در پارس رو به گسترش بود و پادشاهان هخامنشى با آن كه برترى تعليمات دين زرتشت را چون دين رسمى خويش ارزيابى كرده بودند، با اين همه از نيايش خدايان كهن كه نماد نيروهاى سركش بود و قبيله هاى پارس آنان را مى پرستيدند، دست نكشيدند، اما گرامى داشت اهورامزدا بالاتر از ديگر خدايان بود. (53)ماليات در زمان كوروش و كمبوجيه ، هنوز روش منظم مالياتى كه بر مبناى محاسبه شرايط اقتصادى كشورهاى زير سلطه ى هخامنشيان مقرر شده باشد، وجود نداشت .اين كشورها هدايا و ماليات هايى به فراخور مى دادند كه به طور مسلم بخشى از آن ها به صورت جنسى بوده است .چنان كه ذكر گرديد در سال 518 ق .م . داريوش اول براى ماليات هاى دولتى ، نظام جديدى ايجاد نمود، هر ساتراپ موظف گرديد براى هر منطقه بر حسب وسعت زمين زير كشت و درجه حاصلخيزى آن ، كه از پيش به طور دقيق معين شده بود مبلغ ماليات را نقدا پرداخت نمايد.پارسيان خود بعنوان ملت حاكم ، ناگزير به پرداخت ماليات نقدى نبودند، ليكن ظاهرا از دادن ماليات هاى جنسى معاف نمى شدند. (54)ملل ديگر از جمله سكنه ى كشورهاى خود مختار (فينيقيه ؟ و غيره ...) ساليانه مجموعا قريب 740،7 تالان (55) بابل ماليات مى پرداختند. در عين حال ، قسمت اعظم اين پرداخت ها از سوى كشورهايى بود كه به لحاظ اقتصادى پيشرفته ترين ممالك آسياى صغير از جمله : بابل ، سوريه ، مصر بودند.روش تقديم هدايا حفظ شده و به هيچ وجه داوطلبانه نبوده است . كشورهايى كه خود داراى معادن فلز نبوده اند، مى بايست براى پرداخت ماليات ها، كالاى كشاورزى و صنعتى خود را به فروش رسانده و در ازاى آن ، نقره را به عنوان ماليات پرداخت نمايند.به طورى كه اسناد موجود نشان مى دهد ماليات هاى جنسى به صورت آرد، جو، احشام ، آبجو و غيره پرداخت مى شده است .به موازات ماليات هايى كه بر دوش ملل تابعه سنگينى مى كرد، مخارج ساتراپ ها و دربار آنان نيز به عهده همين ملت ها بود.ميزان ماليات هايى كه در دوره ى داريوش اول معين شده بود، عليرغم تغييرات مهم اقتصادى كه در كشورهاى تحت سلطه ى پارسيان بوجود آمد، تا پايان دوره ى امپراتورى هخامنشى تغييرى نكرد. (56)نظام پولى در امپراتورى هخامنشى سكه هاى گوناگونى ضرب مى شد، اين سكه ها عبارتند از:1 - سكه شاهنشاهى . 2 - سكه ساتراپ ها. 3 - سكه ايالتى با تصوير شاهنشاه . 4 - سكه محلى .در سال 517 ق .م . داريوش اول - براى اولين بار - سكه اى كه براى سراسر امپراتورى داراى اعتبار باشد، درست كرد كه بعنوان پايه ى نظام پولى امپراتورى قرار گرفت . اين سكه درايك طلا بود كه 4/8 گرم وزن داشت . ضرب سكه طلا منحصر به شاهنشاه بود و به سبب اين كه فقط 3 آن از آلياژى ديگر بود، در طى چند قرن مهم ترين سكه رايج در دنياى تجارت آن روزگار بود. نوع اصلى سكه هاى رايج از جنس نقره بود كه 6/5 گرم وزن داشته و از نظر ارزش يك بيستم درايك بود و معمولا در ساتراپ هاى آسياى صغير ضرب مى گرديد. (57)ارزش طلا و نقره اى كه در گنجينه هاى شوش ، تخت جمشيد و ساير شهرها نگهدارى مى شد، در اواخر دوران هخامنشيان بالغ بر 630،235 تالنت بود. در چنين شرايطى ، پول هايى كه بعنوان ماليات هاى دولتى جمع آورى مى شدند، ده ها سال در گنجينه سلطنتى انباشته شده و عملا از جريان معاملات و داد و ستد خارج مى گرديدند و تنها مقدار اندكى از آن ها به عنوان مزد كارگران و مخارج دربار و دستگاه ادارى خرج مى شد. به اين دليل بود كه در تجارت و داد و ستد كمبود سكه بسيار محسوس گشته و تاثير نامطلوبى در نظام پولى گذارده بود (58) همين امر، روش مبادله كالا را تقويت كرده و جريان اقتصادى را به سوى كامل كالا مى كشانيد.خانواده و تعليم و تربيت در اين دوران خانواده بر بنيان پدرسالارى استوار بود، در عين حال زنان نيز از حقوق اجتماعى قابل توجهى برخوردار بوده اند. آنان حق رفت و آمد آزاد داشتند و مى توانستند املاك و اموالشان را با اراده و ميل خود واگذار نمايند. ظاهرا با تشكيل حكومت مركزى به ويژه از زمان داريوش اول موقعيت زنان در ايران تنزل نمود و به قصد محدود نمودن قدرت زنان ، براى زنان خانواده هاى ثروتمند، محدوديت هايى قائل شدند. به هر حال در جامعه ايران باستان و در نزد طوايف آريايى هيچ گاه تساوى بين زن و مرد وجود نداشته است . در حالى كه مردان آريايى قادر به انتخاب زنان متعدد بوده و حتى مى توانستند براى خود حرمسرا تشكيل دهند، نسبت به وفادارى زن به شوهر قوانينى سخت وضع گرديده بود. (59)يكى از وظايف اساسى زنان به وجود آوردن فرزندان متعدد به خصوص ‍ اولاد ذكور بود. اغلب به خانواده هاى پراولاد جوايز و كمك هايى از طرف پادشاه داده مى شد. سقط جنين از گناهان كبيره محسوب مى گرديد طبيعتا اولاد ذكور عامل عمده توليد اقتصادى و دفاع نظامى محسوب مى گرديد فرزندان 5 سال اول زندگى خود را تحت سرپرستى مادر بوده و از آن پس ، تربيت آنان زير نظر پدر انجام مى گرفته است .به منظور تربيت فرماندهان و منشيان دولتى ، تعليم و تربيت فقط در انحصار و ويژه ى خانواده هاى نجبا و اشراف بوده است .تعليم و تربيت طبقات خاص معمولا توسط روحانيون در خانه و يا معابد انجام مى گرفته است .چنين معمول بود كه مكتب خانه ها دور از بازار و محل كسب كه آلوده به زد و بند و سوگند دروغ و تقلب بوده است ، باشد، مفاد درسى اغلب شامل رونويسى و خواندن اوراد مذهبى از روى اوستا بوده است ، ايرانيان فرزندان خود را از كودكى به فنون نظامى ، تيراندازى و سوارى آشنا مى نمودند.از نظر خط و نگارش بايد يادآور گرديد كه در اين دوران چون تعداد كسانى كه با نوشتن خط ميخى پارسى آشنا باشند كم بوده اند، لذا كتيبه ها و نوشته ها به خط پارسى آرامى ، عيلامى و گاهى بابلى نوشته مى شد.طبقات اجتماعى خانواده سلطنتى ، در راس قدرت و سازمان اجتماعى و با تمام امتيازات ويژه اقتصادى و سياسى قرار داشت . خانواده سلطنتى به اتفاق برخى خاندان هاى بزرگ پارسى ، طبقه ى ممتاز جامعه را تشكيل مى داده اند.بيش تر وظايف فرماندهى سپاه و حكومت ايالات با اعضاى اين خانواده ها بود، تنها روساى خانواده هاى بزرگ پارسى ، حق ورود به دربار سلطنتى را داشتند بعد از اشراف و نجبا، مستخدمين دولت و دبيران كه طبقه ادارى مملكت را تشكيل مى دادند، قرار داشته ، كسبه ، تجار و دهقانان در طبقات پايين تر اجتماع قرار مى گرفتند.در مورد نظام بردگى در دوران هخامنشى اطلاعات زيادى در دست نيست اما بى گمان نظام كار و بهره بردارى از نيروى انسانى به شيوه روم ، يونان و بين النهرين ( ميان رودان ) نبوده است . (60)پيشه وران و سازمان هاى صنعتى در اين دوران اساس اقتصادى ايران بر نظام كشاورزى و شبانى استوار بوده است . انجام امور بازرگانى و بسيارى از مشاغل و حرف صنعتى ، در دست ملل تابعه نظير مصريان و فينيقيان بود. بنابراين ، اقتصاد شهرى ، شامل كار و پيشه هاى گوناگون در داخل شهرها بوده است . بسيار محتمل است كه صاحبان بعضى از مشاغل ، به منظور تبادل نظر در مورد مسائل و رفع مشكلات شغلى يكديگر، اجتماعى داشته اند كه هسته هاى اوليه ى سازمان هاى صنفى را در قرون بعد تشكيل داده است .در عين حال بايد در نظر داشت كه به سبب اقدامات بزرگ ساختمانى و ايجاد راه ها و جاده ها، سازمان منظم و متمركز دولتى براى تهيه كارگران و پيشه وران تقسيم كار و پرداخت مزد وجود داشته است .مدارك و الواحى كه از تخت جمشيد به دست آمده نشانگر آن است كه در اين دوره ، يك سلسله مقررات اجتماعى و حقوقى براى تعيين و تثبيت حقوق كارگران وجود داشته است .گريشمن مى نويسد:در آن جا حقوق وظيفه ى كارگران دقيقا تعيين شده و مزد يك كودك ، يك زن ، يك مزدور و با يك پيشه ور مشخص شده است . حتى مزد روحانيون كه در خدمت دين بودند ثبت شده است .- در اين زمان ، سازمان ها و مراكزى براى جمع آورى كارگر ايجاد شده بود كه شعبه هايى در ممالك مختلف شاهنشاهى داشته است . (61)پی نوشت ها :43- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 144- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 13245- آريارمنه جد داريوش بزرگ ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارسى ، پسر چپش پيش شاه نوه هخامنشى . زلف نارمن شارپ فرمان هاى شاهنشاهان هخامنشى شيراز 134346- لوح آريارمنه ، شاه هخامنشى همدان 47- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 13648- ايران در عهد باستان ، ص 17749- مراد قيام كئوماتاى مغ است . وى مدت هفت ماه در غياب كمبوزيا پادشاهى كرده است كه او نيز توسط داريوش به قتل رسيد. علاوه بر آن قيام هاى ديگرى مانند قيام وهيزداته قيام فرورتيش نيز بوجود آمده كه شرح آن در كتيبه داريوش - در بيستون - آمده است .50- ميراث باستانى ايران ، ص 17851- ميراث باستانى ، ص 17852- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 13 - 1553- تاريخ ايران باستان ، ج 1، ص 10754- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 3755- تالان (talan). (فرانسوى talent، يونانى talant.n) واحد وزن و واحد طلا و نقره در يونان قديم :1 - تالان آتيك كه در آتيك معمول بوده وزنى بود در حدود 26 كيلوگرم يا 56 پوند تالان ايرانى .واحد وزن ، برابر 60 منه (من ) پارسى و هر منه ، معادل 420 گرم بود، 2 - واحد پول تالان طلا، ده برابر تالان نقره و تقريبا، معادل 000،56 فرانك طلا بوده ، تالان نقره معادل 600،5 فرانك طلا بود.3 - تالان بابلى وزنى معادل 20/11 ،314 گرم تالان سنگين بابل ، وزنى برابر 60 ميناى بابلى بود و هر ميناى بابلى ، يك كيلوگرم وزن داشت برگرفته از فرهنگ معين و لغت نامه دهخدا براى آگاهى بيش تر، به لغت نامه دهخدا، مدخل تالان مراجعه فرماييد. - و.56- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 167، مقايسه كنيد با ميراث باستانى ايران ، ص 18657- تاريخ ايران باستان ، ج 1، ص 9058- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 4159- همان ماخذ، ص 4860- تاريخ اجتماعى ايران ، ج 2، ص 62461- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 183منبع: ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372/ن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن