تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نابودى جوانانتان را آرزو نكنيد ، گرچه بدى‏هاى بسيار در آنان باشد، زيرا آنان با ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816438242




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسى جنگهای بزرگ تاريخ


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: BUD11th January 2010, 11:46 PMبسيارى از مردم جنگ را امرى عبث و قابل اجتناب مى دانند و كمتر كسى آن را دوست دارد. شايد نظاميان، بويژه نظاميان كاركشته و جنگديده بيش از ديگران ازجنگ دورى كنند. در این تاپیک به بررسی جنگ های بزرگی که بر اوضاع سياسى كشورها، ملتها و حتى جغرافياى سياسى دنيا تأثير گذارده اند مپردازیم. بیشتر این اطلاعات از روزنامه ایران اخذ شده است BUD12th January 2010, 11:30 PMجنگ هاى ايران و يونان پيروزى كوروش كبير به كرزوس سبب ورود ايران به آسياى صغير و هم مرز شدن ايرانيان با «دولت شهر»هاى يونان شد. يونانيان از همان ابتدا از ورود اين ميهمان ناخوانده ناخشنود بودند. چرا كه ليديه قدرتى متوسط و غيرخطرناك بود، حال آنكه امپراتورى ايران يك امپراتورى جوان بانفوس و قدرت رزم بسيار زياد بود. كوچ نشينان يونانى سرانجام در ۴۹۹ ق.م عليه پارس ها شوريدند و در اين كار خود از يونانيان اروپا نيز كمك خواستند. اسپارت ها از كمك به يونانيان مهاجر خوددارى كردند، اما آتن ۲۵ كشتى نيرو به كمك آنها فرستاد. (تاريخ جهانى، تأليف ش. دولاندلن - جلد اول ص ۱۱۱) يونانيان به كمك مردم «ايونى»، شهرهاى منطقه را گرفتند و در همان سال سارد را آتش زدند. براى داريوش بزرگ كه در آن زمان بزرگترين امپراتورى تاريخ را در اختيار داشت و ماوراءالنهر، شمال شرق آفريقا، مديترانه شرقى، آسياى صغير، منطقه حاصلخيز هلال خضيب و بين النهرين را در اختيار داشت، اقدام يونانى ها بسيار گستاخانه جلوه كرد و با نيروهاى مستقر در منطقه، يونانيان را به عقب راند و ظرف ۴ سال كل منطقه را مطيع خود كرد و شهرهاى ايونى را به آتش كشيد. در ۴۹۲ ق.م در منطقه آسياى صغير ديگر دشمنى براى عرض اندام نمانده بود. اما داريوش هنوز راحت نبود. داريوش مى دانست در نبردهاى اخير تنها با آتن طرف بوده، حال آنكه قدرت اصلى در اختيار اسپارت بوده است. شايد بتوان مردان جنگى اسپارت را حرفه اى ترين رزم آوران تاريخ قديم دانست. بنابراين اگر داريوش مى خواست مانند سلف بزرگ خود كوروش خيال خود را از جانب غرب راحت كند، بايد آتن و اسپارت را از بين مى برد. نخستين جنگ مدى در ۴۹۲ ق.م نيروى دريايى ايران به فرماندهى داماد داريوش به سمت يونان حركت كرد، اما گرفتار توفان شديدى شد و بسيارى از كشتى هاى ايران غرق شدند. داريوش كه نقشه خود را شكست خورده ديد، سفرايى را به آتن و اسپارت فرستاد، اما يونانيان آنها را كشتند.( تاريخ جهانى، تأليف ش. دولاندلن - جلد اول ص ۱۱۲) اكنون به نظر مى رسيد جنگ اجتناب ناپذير است. در ۴۹۰ ق.م نيروهاى ايران با ۶۰۰ كشتى كه اغلب متعلق به فينيقيان بود به همراه ۱۰۰ هزار سرباز راه يونان را در اروپا در پيش گرفتند (البته رقم ۱۰۰ هزار سرباز ممكن است اغراق آميز به نظر برسد.) فرماندهى ايرانيان با «آرتافرن» و فرماندهى آتنى ها با «اريستيد» و «هميتوكل» بود. ايرانى ها در جلگه ماراتن پياده شدند و پس از ۹ روز، درگير نبرد با يونانيان شدند و على رغم درهم كوبيدن مركز و قلب يونانيان به دليل شكست از جناحين، مجبور به عقب نشينى به كشتى ها شدند. روايت سرپرسر سايكين نيز از نبردهاى اول ايران و يونان چنين است: «فرماندهان سپاه ايران عوض آنكه (پس از پيروزى هاى اوليه در خاك يونان) آتن را منظور نظر اصلى قرار دهند، اوقات خود را صرف امور جزئى رساندند و دشمن اصلى را غضبناك و متحد ساختند.» در ۴۹۰ ق.م سپاه ايران در ماراتن در ۲۰ مايلى شمال شرقى آتن متحد شد و با رايزنى يك يونانى به نام هيپ پياس براى مبارزه با يونانيان آماده شدند. ابتدا قرار بود ارگ قلعه به دست طرفداران هيپ پياس بيفتد، اما طرفداران وى نتوانستند ارگ را بگيرند و چند روز بعد جناحين دو سپاه به يكديگر يورش برده و ۴۰ هزار ايرانى و ۱۰ هزار يونانى در هم آويختند. يونانيان به سرعت دريافتند كه مى توان با استفاده از نيروى تجربه و وطن پرستى ايرانيان را در ماراتن شكست داد. «حمله در زير دره و دانا با كمال سرعت وقوع يافت و فاصله بين دو اردو كه درست يك ميل بود، ظرف ۸ دقيقه پيموده شد (البته اين ادعا محل ترديد است، چرا كه پياده نظام سنگين اسلحه يونان نمى توانست با اين سرعت حركت كند)، ايرانيان از اينكه جماعتى از يونانيان بدون تقويت سواران به آنها حمله كرده اند، تعجب كردند و اين واقعه را ضعيف شمردند، ليكن قبل از آنكه به خود آيند، يونانيان به ايشان رسيده بودند. پارسيان و طايفه سكاها كه در قلب (سپاه) بودند، خوب مقاومت و بعد غلبه كردند، اما آتنى ها در جناحين غالب شدند و سپس از آن به قلب روى آوردند.» ( تاريخ ايران - سرپرسى سايكس - جلد اول - ص ۲۵۶) پيرنيا نيز در كتاب تاريخ ايران باستان خود مى گويد: «يونانيها كه مى دانستند ايرانيان تيراندازان ماهرى هستند و اگر از دور جنگ كنند، طاقت تير آنها را ندارند، خود را بى پروا به سپاه ايران زدند و جنگ تن به تن را آغاز كردند. سپاه آتنى سنگين اسلحه بود، يعنى اسلحه دفاعى (جوشن، خود و نيزه بلند) داشت، در صورتى كه سپاه ايران فاقد تجهيزات بود و سپرهايشان نيز استحكام سپر يونانيان را نداشت.» در هر حال نتيجه جنگ عقب نشينى موقت از خاك يونان بود. اگرچه داريوش اين شكست را مهم نشمرد و بلافاصله در كار تدارك سپاه بسيار بزرگى شد. جنگهاى دوم مدى داريوش براى فتح يونان نيازمند سپاهى سنگين اسلحه بود و اكنون تاريخ، دوباره تكرار شده بود. همانگونه كه هوخشتر پادشاه ماد در دو قرن قبل پى برد نابود كردن سپاههاى منظم و حرفه اى آشور تنها با سپاهيان آموزش ديده مشابه آن امكانپذير است. جمع آورى سپاه جديد ۳ سال به طول انجاميد، در همين زمان داريوش فوت كرد. (۴۸۵ ق. م) به اين ترتيب خشايارشا وارث ارتشى بزرگ و آماده شد. او پس از خواباندن شورش مصر آماده هجوم به يونان شد. از گزافه گويى يونانيها كه بگذريم (برخى مورخان قديم، سپاه وى را ۸۰۰ هزار تا ۵ ميليون نفر! تخمين زده اند، حال آنكه گويى از جمعيت دنياى قديم بى اطلاع بوده اند) بايد اذعان داشت سپاه جمع آورى شده توسط خشايارشا تا آن تاريخ نظير نداشته است. اكنون نبرد دوم ايران و يونان در راه بود. توضيحاتى درباره جنگ ماراتن يونانيان جنگ ماراتن را نقطه عطفى در تاريخ خود مى دانند. تمدن غرب نيز براى اين نبرد ارزشى بيش از اندازه قائل است تا جايى كه معروف ترين ورزش المپيك با نام دوى ماراتن مبدل به سمبل مسابقات جهانى المپيك شده است. اما اطلاعات ما از اين نبرد تا چه اندازه با واقعيات مطابق است؟ چند ماه قبل در روزنامه ايران مقاله اى از يك فرمانده ستاد ارتش به چاپ رسيد كه نشان مى داد روايت مورخان از اين نبرد چندان مورد تأييد نيست. اين كارشناس نظامى از قول مورخان آلمانى نقل كرده است تركيب نيروهاى يونانى به ويژه آن كه سنگين اسلحه بوده اند، به آنها اجازه نمى داد در دشت كم عرض ماراتن به ايرانيان حمله برند. وى از هانس ولبروك مورخ آلمانى نقل مى كند كه نوشته هاى يك افسر ستاد ارتش آلمان را خوانده كه به هنگام بررسى دشت مارتن تأكيد كرده است «در اين دشت حتى يك تيپ (حدود ۵ تا ۸ هزار سرباز) نمى تواند به تمرين بپردازد چه برسد به آنكه شاهد نبرد دهها هزار سرباز باشد.» اين تحقيق كوچك همچنين از قول تاريخ نويس ديگرى آورده است: «فرمانده سپاه ايران متوجه شد ميدان عمل و باريك بودن عرض ميدان مانع از كاربرد سواره نظام مى شود، بنابراين دستور عقب نشينى به سربازان خود (و بازگشت به كشتى) را مى دهد كه هرودوت صدور فرمان عقب نشينى را به منزله شكست سپاهيان ايرانى تلقى مى كند. در يك كلام مى توان گفت، روايات جنگهاى ايران و يونان به دليل يكجانبه گرايى مورخان يونان (آن هم با ارائه ارقام حيرت آور از تلفات نيروهاى درگير) چندان مورد استناد نيست. ناپلئون نيز در يادداشتهاى سالهاى آخر عمر خود در جزيره سنت هلن مى گويد: «درباره جزئيات پيروزى پرهياهوى يونانيان نبايد فراموش كرد كه اينها گفته هاى يونانيان است و آنان مردم لافزن و گزافه گو بوده اند و هيچ تاريخ ايرانى اى تاكنون نوشته نشده كه از روى آن بتوانيم پس از استماع سخنان دو طرف به يك داورى صحيح برسيم.» گفته ناپلئون بسيار تأمل برانگيز است، چرا كه وى به عنوان يك نابغه نظامى با شك و ترديد به جنگهاى ايران باستان و يونان مى نگرد و در جاى ديگر نيز آنها را غير قابل باور مى داند. BUD14th January 2010, 12:44 AMنبرد پلاته در ۴۸۰ ق. م سپاهيان ايرانى به فرمان خشايارشاه از سارد حركت كرده و پس ازعبور از هلسپونت، تراس و مقدونيه به حوالى تسالى رسيد. نيروى دريايى ايران نيز علاوه بر جابه جايى نيروهاى ايرانى دركنار آنها حركت مى كرد. دراين زمان يونان از چند دستگى رنج مى برد. اين چنددستگى اگرچه به زيان مدافعان بود اما براى مهاجمان نيز توفيقى نداشت. چرا كه يونانيان بى نهايت متلون المزاج بوده و هرآينه به سمت يك سردار، روى خوش نشان مى دادند. درنهايت اكنون كه آتن در خطر بود، يونانيان موقتاً دشمنى را كنار گذاشتند و سعى بر ممانعت از ورود ايران به يونان مركزى گرفتند. سپاه ده هزار نفرى يونانيان در تنگه ترموپيل موضع گرفته و سعى كردند مانع ورود ايرانيان به خاك اصلى يونان شوند اما برترى مطلق نيروهاى ايران سبب شكست يونانيان و مرگ لئونيداس شاه اسپارت شد. عبور سپاه ايران سبب شد آتن بلادفاع در برابر شاه ايران قرارگيرد و در نتيجه آتنى ها شهر را ترك كرده و به اطراف عقب نشستند. تنگى جا سبب شد ايران نتواند از برترى عددى خود استفاده كند و درنتيجه سالامين (يا سالاميس) محلى براى صدمه جدى نيروى دريايى ايران شد. خشايار شا كه در آن زمان وسيع ترين امپراتورى تاريخ را دراختيار داشت، حاضرنبود براى فتح يونان بيش از اين زمان صرف كند. ازطرفى نيز اخبارى كه به او مى رسيد حكايت از اوضاع درهم ريخته يونان داشت. آتن تسخير شده بود اما تراس، مقدونيه، اسپارت تسالى، تب، پلوپونزى و قبايل ديگر يونانى كاملاً مطيع نشده بودند و براى شاهنشاه ايرانى مقدور نبود بابت ايالات كوچك يونانى كرانه هاى شرقى، جنوبى و مركزى امپراتورى را چندسال بدون نظارت رهاكند. خروج شاه ايران از منطقه سبب شد يونانيان قوت قلب يابند. در بهار ۴۷۹ قبل ازميلاد، پلوپونزى ها و اسپارتى به كمك آنيما آمده و در دشت پلاته نيرويى را جمع كنند كه به گفته مورخان غربى ازجمله رولاندلن تا آن زمان سابقه نداشت. سپاه ۱۰۰هزارنفرى متحدشده يونان در جلگه پلاته به نيروهاى پارسى به فرماندهى مرادنيوس حمله ور شدند و على رغم تحمل ضربات سنگين از كمانداران ايرانى درنهايت به دليل برترى تجهيزات قلب سپاه ايران را درهم شكستند. BUD15th January 2010, 10:37 PMهرودوت درباره سپاه خشايارشا مبالغه زياد كرده و براى آنكه يونان را قوى نشان دهد براى سپاه ايران عظمتى فوق تصور قائل شده است. پيرنيا در پانوشت كتاب خود مى نويسد: هرودوت مى گويد: درياچه اى با محيط ۵‎/۵ كيلومتر براى سيراب كردن (چهارپايان) كافى نبود و اين درياچه كه پس از رود «نس تس» واقع بود، خشك شد! حال آنكه چنين درياچه اى احتمالاً بايد ۳ ميليون تن آب داشته باشد كه براى سيراب كردن ۳۰۰ميليون رأس دام كافى بوده. يا آنكه يونانيان ديگرى، سپاههاى ايرانى را بين ۸۰۰ هزار تا ۵ ميليون نفر تخمين زدند، حال آنكه بخوبى واضح است، گردآورى سپاههاى ۲۰۰هزارنفرى نيز در دنياى قديم تقريباً غيرممكن بوده و برخى مورخان جديد كاملاً ترديد مى كنند و حداكثر نيروهاى ايران را ۱۶۰ هزارنفر مى دانند. البته ممكن است مجموع نيروهاى ارتش امپراتورى هخامنشيان حتى ۴۰۰ يا ۵۰۰هزار نفر بوده باشد اما سخن برسر تمركز اين تعداد نيرو درمنطقه اى به وسعت كمتر از يك درصد امپراتورى بزرگ ايران است. چگونه مى توان پذيرفت ايران مرزهاى عظيم شرقى، بين النهرين آباد، مرزهاى ناشناخته شمالى و مركز پهناور شاهنشاهى را بدون حفاظت بگذارد و سپاه خود را به منطقه كوچك و كم وسعت آتن بكشاند؟ اما متأسفانه اكنون دروغهايى نظير ماراتن، سالاميس و ترموپيل دركنار نبردهاى دروغين اسكندر قرنهاست تحت عنوان تاريخ به داخل كتابها راه پيداكرده اگرچه تمام نويسندگان غرب نيز آنها را نپذيرفته اند. از آن جمله دركتابهاى كالين مك ايودى، رولاندلن و ولبروك از اين داستانها اثرى نيست و يا آنكه ناپلئون آنها را باور نمى كند. پيرنيا به نقل از نيبور مى نويسد: نيبور از بزرگى ارقام هرودوت (پدر تاريخ؟!) به اين دليل تعجب مى كند كه مى گويد آيا او نمى دانسته اين ارتش عظيم در تراكيه، مقدونى و يونان [از نظر تنگى جا و گرسنگى] تلف مى شده است؟ پيرنيا اين نيرو را ۳۵۰هزارنفر تخمين مى زند. تا اينجا براى پارسيها بد پيش نيامده بود از سخت ترين معابر گذشته، ناوهاى يونانى هم بعد از محاربه به عقب نشستند و راه يونان مركزى بى مانع و منازع براى مهاجمين بازشد. سپس خشايارشا به فوسيس رفت و آن را به غارت داد و آنگاه قشون عظيم، متوجه اتيك شد. آتنيان چون در ترموپيل اميد موفقيت داشتند (تا آن زمان) آتن را تخليه نكرده بودند اما پس از آن عجله كردند و در نهايت آتن به دست ايران افتاد...» جنگهاى مردونيه پرده سوم يعنى پرده آخر كشمكش طولانى دليرانه بين لشكر بى شمار آسيا و يونانى ها بلند شد. خشايارشا هنگامى كه در تسالى توقف داشت، زبده قشون خود را كه ايرانيان بلندهمت مى خواستند به واسطه آن يونان را بر مستملكات شاهنشاه اضافه كنند، به مردونيه سپرد. بنابراين سردار نامبرده از مزاحمت دسته هاى بى لجام، ويژه از زحمت شخص شاه و درباريان او مستخلص شد، چه اينها قوه و قدرت حربى را اضافه نمى كردند ولى نگاهدارى و خواربار رسانيدن به ايشان بر اشكال كار مى افزود. گذشته از اينكه تقريباً مسلم شده است هر وقت دربار در اعمال نظامى مداخله كند، البته مصيبت و بدبختى نتيجه آن مى شود. مردونيه در امر يونانيها مجرب شده بود و قبل از اينكه حركتى بكند بدواً از هاتف هاى مختلف استشاره كرد. به علاوه با كمك پادشاه مقدونيه با آتنيان بناى مذاكره گذاشت و تكليف شرافتمندانه اتحاد با شاهنشاه را به ايشان ارائه داد. اسپارتيان چون متوجه اين امر شدند، سفيرانى به نزد آتنيان فرستادند و عهد و پيمان كردند و با اينكه تا آن وقت دولت اسپارت شركت چندانى در كار نداشت و آتنيان صدمات كلى خورده بودند، تعهد سفر را قبول كردند و در جواب شاهنشاه گفتند تا خورشيد در مدار آسمان خود باقى است ما با خشاريار متحد نخواهيم شد. مردونيه چون متوجه شد آتنيان از ساير يونانيها جدا نمى شوند از تسالى متوجه جنوب شد و مجدداً ده ماه بعد از نوبت اول آتن را اشغال كرد و آتنيان دست تنها مانده و متحدين كمكى به ايشان كردند و خانواده هاى خودرا به سالاميس فرستادند و در آنجا محفوظ ماندند. در اين موقع باز مردونيه با آتنيان و همچنين مردم ارگيوس مذاكره كردند اما ثمرى نبخشيد. از آن طرف اسپارتيان به استحكام تنگه كنت مى پرداختند و عقل عليل ايشان به اينكه لزوم شركت در عمل را احساس كنند، وافى نبود و در حقيقت به قدرى در تقاعد خود مداومت كردند كه نزديك بود پيمانه حوصله و صبر آتنيان لبريز شود، بالاخره بعد از وفات كلئومبروتوس و جلوس پوزانياس بناى فعاليت را گذاشتند و لشكر پلوپونس مأمور به حركت شد و معجلاً به طرف شمال به ملاقات دشمن شتافت. مردونيه آنچه را از آتن باقى مانده بود، خراب كرد و به پئوتيه رفت. در آنجا متحدين به او كمك كردند و به علاوه اين منطقه براى حركات و گردش سواران نيز مناسب تر از دشت آتيك بود. لشكر يونان كه سوار نبودند، دنبال رفتند و ابتدا در دامنه هاى كوه كى ته ان قرار گرفتند. چه در آنجا كمتر از جلگه در معرض حملات سواران پارسى بودند. مردونيه براى خسته كردن يونانيها تمام سواران خود را در تحت ماسيس تيوس فرستاد و آنها به شيوه ايرانى ها حملات پى در پى برده، تلفات زياد وارد آورند و بالاخره اسب ماسيس تيوس مجروح شده و او را به زمين انداخت. يونانى ها فوراً شتافته و سردار افتاده را به قتل رساندند و هرچند سواران پارسى براى بردن نعش او حمله بسيار شديد بردند، موفق نشدند و با تلفات زياد و با كمال افسردگى به اردوى خود مراجعت كردند. جنگ پلاته در سال۷۴۹ قبل از ميلاد لشكر يونان از اين پيشرفت خود مغرور شده و ازنظر فراوانى تهيه آب نيز اطمينان پيدا كرده از تحت حفاظت تلال درآمده موضعى اختيار كردند كه يسار آن بر يكى از شعب رود آسپ تكيه داشت و يمين وى نزديك چشمه گارگافى بود و اصل رود آسپ بين يونانى ها و ايرانى ها كشيده مى شد. در اين حال سواران ايرانى بهتر مى توانستند كار كنند. موقعيت جديد يونانى ها دو معبرى را كه خطوط ارتباطيه آنها مابين آن دو معبر واقع مى شد، حفظ نمى كرد و بنابراين قافله اى مركب از پانصد حيوان باركش با رانندگان و شايد همراهان آنها گرفتار پارسى ها و قطعه قطعه شدند. مردونيه ميل داشت با يك جنگ قطعى كار را تمام كند. البته شايد علت اشتياق او به اتمام كار، تنگى خواربار بود. نقشه او اين بود كه سواران خويش را به كار انداخته، يونانى ها را به دست و پا بيندازد. او تا اندازه اى هم موفق شد. سوارانش كه تيرانداز بودند و نمى توانستند از نزديك محاربه كنند با تيراندازى زوبين لشكريان يونانى را خسته و چشمه گارگافى را كه مشرب تمام يونان بود، خراب و پر كردند. مطالبى كه هرودوت نقل مى كند بر مساعد بودن اوضاع براى پارسى ها دلالت دارد. طورى كه يونانى ها مقام تعرض را رها كرده مصمم شدند شبانه عقب نشسته نزديك پلاته موقعيت بهترى اختيار كنند. اين امر مشكل ترين اعمال جنگى بود و به خوشى صورت نگرفت. به اين معنى كه يكى از سرداران اسپارتى چندين ساعت از عقب نشينى امتناع ورزيد و قلب لشكر كه از دسته هاى كوچك تشكيل شده بود، از جناحين جدا شد. چون روز برآمد، قسمتهاى عمده قشون اسپارتى و آتنى به قدرى از هم فاصله داشتند كه نمى توانستند به يكديگر معاونت كنند و اسپارتى ها به دست دشمن نزديكتر بودند و ساير متحدين به هيچ وجه ديده نمى شوند. مردونيه به قاعده بايد فتح را مسلم دانسته باشد زيرا تقريباً دويست هزار تن ايرانى و پنجاه هزار تن يونانى داشت و در برابر او بيش از صد هزار تن يونانى نبود و آنها هم لااقل به سه دسته منقسم شده و نمى توانستند به يكديگر كمك كنند. پس به شوق تمام سواران را به حمله نسبت به اسپارتيان واداشت و سپاهيان جاويد را هم به دنبال ايشان انداخت. اسپارتيان كه ساعت را نحس مى دانستند تيرباران دشمن را تحمل كرده و دست درنياوردند تا موقعى كه معلوم شد نحوست گذشته است آنگاه با دشمن دست به گريبان شدند. پارسى ها شجاعت فوق العاده اى از خود نشان دادند، اما حربه و اسلحه شان كافى نبود و تمام مساعى آنها بى فايده ماند و عاقبت مردونيه رشيدهم كه بر سپاه جاويد فرماندهى مى كرد كشته شد و هزاران تن از سپاهيان مذكور نيز در اطراف جنازه او به قتل رسيدند. كشته شدن سردار كه غالباً در محاربات آسيايى اسباب پريشانى لشكر مى شود در اين موقع نيز همين اثر را بخشيد و قشون پارس با اغتشاش تمام به اردوى خود بازگشت . ضمناً آتنيان كه به مدد اسپارتيان مى آمدند گرفتار لشكريان يونانى مردونيه شدند اما اين جماعت به استثناى بيوتى ها در امر محاربه اهتمامى نشان نداد و با عقب نشينى آنها، آتنى ها براى يورش به اردوى ايرانى پيش رفتند. زيرا آنها مهندسين يونان محسوب مى شدند و اسپارتى ها منتظر ورود ايشان بودند. كشتارى كه در اردوى ايران واقع شد فوق العاده بوده آسيايى هاى دل باخته چندان مقاومتى نكردند و از قرارى كه هرودوت نقل كرده فقط سه هزار نفر از ايشان جان به در بردند ، ليكن يك دسته چهل هزار نفرى به سردارى «ارته باز »كه مخالف نظريات مردونيه بود و عقيده داشت بايد صبر كرد و با تأنى پيش رفت ، با نظم و ترتيب كامل عقب نشينى كردند و به هيچ وجه با يونانيها طرف نشدند ، از اين گذشته گمان نمى رود پيادگان يونانى توانسته باشند قوه مهم سواره پارسى را گرفتار كنند. خلاصه شجاعت اسپارتيها فيروزى يونان را قطعى و كامل ساخت. لشكريان يونانى در ميدان وسيع و اوضاع غيرمساعد گرفتار شده و فقط دو دسته از سه دسته حاضر بودند. آنها هم نمى توانستند به يكديگر قوه برسانند. اما با وجود كثرت عدد طرف مقابل و نواقصى كه در كار خودشان بود نظام و اسلحه يونانى اسباب نصرت و ظفر كامل ايشان را فراهم آورد.* نتيجه نبردهاى دوم بى حاصلى نبردهاى يونان سبب شد ايران هيچگاه نتواند وارد خاك اروپا شود. به عبارتى مى توان گفت سال ۴۸۰ ق.م سالى بود كه در آن حد نهايى شمال غربى متصرفات ايران براى طول تاريخ مشخص شد. شكست ايران در يونان دلايل متعددى داشت كه مهمترين آن وجود مناطق تنگ و كم عرض جنوب اروپا (يونان) ، نياز به قواى بحرى، كم اهميتى خاك يونان درمقابل دردسر آن و در نهايت پيچيدگى اقوام يونانى تبار ساكن در منطقه بود. به طورى كه در نوشته هاى مورخان غربى نيز حاكى است اقوام مذكور پيمان و قول خود را به سادگى مى شكستند و در آخر آنچه را نبايد از ياد برد، گزافه گويى برخى مورخان است كه «اين شكستها دموكراسى يونانى را نجات داد» ! حال آنكه هر آدم منصفى مى تواند به سادگى حق دهد كه اين نكته را باور نكند چرا كه دموكراسى يونان چيزى جز حكومت چند ده هزار نفر به صدها هزار برده ، زن و مردم عادى نبوده و يونانيان به گفته خودشان همواره تخصص جالبى در كشتن سرداران و افراد موفقشان داشته اند. تيمو ستوكل ، پيتراتوس، ماراتوس و سقراط همه به دست هموطنانشان كشته شدند و يا آنكه يونانيان هيچگاه با آرامش در كنار هم نبوده اند نبردهاى طولانى اش و اسپارت گواهى بر اين ادعا هستند. 1dost16th January 2010, 01:08 AMخیلی جالب بود ممنون BUD17th January 2010, 10:27 PMورود اسكندر به بين النهرين جنگهاى پلوپونز پايان نبردهاى يونان و ايران سبب شد اتحاديه يونان با مشكل مواجه شود. البته اين اتحاديه از همان ابتدا نيز براسا سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 500]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن