محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846518663
تاريخ نقاشى ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تحقيق و پژوهش در زمينهٔ نقاشى ايران از اوايل سدهٔ بيستم شروع شد و در دهههاى اخير وسعت قابلتوجهى پيدا کرد است. در ابتدا پژوهندگان بيشتر سعى در گردآورى و ردهبندى آثار سدههاى هفتم تا يازدهم هجرى و معرفى هنرمندان اين دورهها داشتند. اما دامنهٔ بررسى نقاشى ايران امروزه از يکسو تا دورههاى پيش از اسلام و از سويى تا دوران معاصر را در بر مىگيرد. هنرشناسان امروزى با نگرشى تازه و عميق به تحليل مسائل تاريخى و زيبايىشناسى اين هنر مىپردازند.
دوران کهن دوران میانی دوران جدید دوران معاصر دوران کهن
دوران پیش از تاریخ دورهٔ هخامنشی برخورد شرق با غرب ساسانیان، نقاشی سغدی و نقاشی مانوی دوران اسلامی نگارههای سلجوقی نقاشى و هنر تصويرى در سرزمين ايران از دوران ماقبل تاريخ آغاز شد و بعد با آغاز دوران تاريخى و در دوران هخامنشى شکل مخصوص بهخود را يافت. در دورهٔ ساسانى طبق الگوهاى خاص اين دوران، داراى مختصات ويژهاى شد و بعد در دوران پارتى ماهيتى تلفيقى يافت و با آغاز دوران اسلامى اين جريان هنري، عرصهٔ تازهاى پيمود.
آثار برجاى مانده از اين دوران پيشاتاريخى و تاريخى بهدليل اندک بودن، شرايط لازم را براى شناخت دقيقتر فراهم نمىسازد. با همهٔ اين اوصاف مىتوان اين آثار را با نمونههاى بعد از اسلام بهگونهاى پيوند زد و به مطالعهٔ نقاشىهاى اين دورانها پرداخت.
دوران پيش از تاريخ
پيشينهٔ هنر تصويرى در ايران به روزگار پيش از تاريخ باز مىگردد. نخستين قومى که در ايران هويت تاريخى يافتند، عيلامىها بودند که تعدادى آثار تصويرى از خود برجاى نهادهاند، که در واقع پيش از آغاز فرهنگ و تمدن آريايى در سرزمين ايران پديد آمدهاند. پژوهشگران مبدأ هنر ايرانى را به دوران نوسنگى نسبت مىدهند، اما بر طبق اطلاعات دقيقتر شايد بتوان سرآغاز قديمترى براى اين هنر در نظر گرفت.
از جمله قديمترين آثار تصويرى بهدست آمده در ايران، صخرهنگارههاى منطقهٔ کوهدشت لرستان است که صحنههاى رزم و شکار را نشان مىدهند. بيشتر اين تصاوير به شيوهاى ساده و ابتدايى نقش شدهاند و صراحتى اغراقآميز در حرکات و پيکرههاى اين نقوش بهچشم مىخورد. قدمت اين صخرهنگارهها هنوز بهطور دقيق معلوم نشده است و همگى به يک دوران تعلق ندارند. به احتمال قوى ترسيم اين نقوش در ارتباط با اعتقادات جادويى است.
جلوههاى آشکارتر هنر تصويرى قديم ايران بر روى سفالينهها نقش بسته است. سفالينههايى که از تپه سيلک، تپه حصار و يا مناطق ديگر بهدست آمدهاند. بهگفتهٔ آرثرپوپ سفالينهٔ منقوش را بايد نخستين کتاب بشر تقلى نمود.
مفرغهاى لرستان (سدههاى دوازدهم تا هشتم ق.م.) نيز از مهمترين جلوههاى کهن هنر ايرانى بهشمار مىآيند.
تصويرگر پيش از تاريخ اساساً طبيعت نگار نبوده و گرايش به تقليد از ظواهر عينى اشياء و موجودات نداشته است. او براى رساندن مفهوم مورد نظر خود تنها چند ويژگى اساسى را در نظر مىگرفته و به نمايش مىگذاشته است.نمايش حيوان و انسان، اشکال هندسى دايره و مربع و نقشهايى از کوه، آب، خورشيد و ماه از رايجترين مواد تصويرى کهن در هنر ايران بوده است. در آثار بعدى نقشمايههايى با خصلت فوق طبيعى بهچشم مىخورد. مانند تلفيقى از انسان و حيوان و جز اينها. بيشتر اين نقشمايههاى نمادين را با اختلاف در آثار هنرى بينالنهرين و ساير نواحى آسياى غربى مىتوان يافت.دورهٔ هخامنشى
با تأسيس امپراتورى هخامنشى توسط کورُش، همزمان با تسلط بر سرزمينها و اقوام مختلف مجموعهاى از سنتهاى هنرى زمان نيز به ارث برده شد. هخامنشيان با اينکه از دستآوردهاى هنرمندان و صنعتگران بابل، آشور، اورارتو، مصر و يونان بهره بردند، از هنر عيلامى و ساير سنتهاى بومى نيز تأثير گرفتند. هنر آنها براساس رسوم سلطنتى رايج در خاور نزديک و بهخصوص هنر آشورى شکل گرفت و بهتدريج عناصر برگرفته از ساير نواحى امپراتورى خود را نيز در خود حل نمود. سبک هنر هخامنشى به طرزى آشکار در معمارى و مجسمهسازى تختجمشيد بروز کرد.
هنر تصويرى هخامنشى در زمينههاى مختلف امکان بروز يافت. ديوارنگاري، نقش روى اشياى فلزي، مُهرها و بسيارى ديگر از آثار هنر فرعى هخامنشي. اما هنر تصويرى هخامنشى را در نقشبرجستههاى ديوارى بهتر مىتوان شناخت. نقشمايهها عمدتاً شامل نگهبان نيزهدار، شير و حيوانات مختلط بودند.
هنر هخامنشى روشهاى نمادپردازى را طبق سنتهاى پيشين ادامه داد و هيچگاه به طبيعتگرايى روى نياوردساسانيان، نقاشى سغدى و نقاشى مانوى
با تأسيس امپراتورى ساسانى شرايط سياسى و اجتماعى تازه بهوجود آمد که در تحول هنر ايرانى تأثير قاطع گذاشت.
شالودهٔ هنر ساسانى در زمان پادشاهى اردشير يکم ريخته شد. تأثيرات غربى بر هنر ساسانى غيرقابل انکار است، ليکن هنر ساسانى براساس عناصر کهن ايرانى و آسياى غربى پايهريزى شده است. هنر ساسانى از برخى ويژگىهاى هنر پارتى هم بهره گرفت و در مجموع زبان تازهاى را بهوجود آورد که عميقاً از قابليتهاى ذوق و انديشهٔ ايرانى برخوردار بود. البته وجه شاهانه در هنر ساسانى غالب است، اما کاربرد انواع نقشمايههاى گياهى و جانورى با معانى نمادين نيز در هنر ساسانى معمول بود. تکرار اين مواد تصويرى بيش از همه با مقاصد تبليغ سياسى و ترويج آئينى ارتباط داشت.
در هنر ساسانى نمادپردازى بر بازنمايى واقعگرايانه ترجيح داشت. در اواخر عصر ساساني، تأثيرات هند و آسياى ميانه افزايش يافت.
مجموع مدارک عينى از ديوارنگارى ساسانى به تکه نقاشىهاى ديوارى ايوان کرخه (حوالى شوش)، حاجىآباد (فارس)، حصار (دامغان)، تصاوير طرحگونهٔ تختجمشيد و نيز بقاياى ديوارنگارههاى دورا - اُروپوس و شوش، خلاصه مىشود. در يک نگاه کلي، اين آثار ادامهٔ نقاشىهاى پارتى است.
بههرحال عصر ساسانى شاهد مرحلهاى با اهميت از تحول زيبايىشناسى ايرانى بود. دستآوردهاى هنر اين دوره از غرب تا آتلانتيک و از شرق تا چين نفوذ کرد و سپس تا دير زمانى پس از انقراض سلسلهٔ ساسانى نيز پايدار ماند.
در دوران پيشا اسلامى نواحى نواحى بخارا و سمرقند به نام سُغه خوانده مىشد. از سدهٔ پنجم تا ربع اول سدهٔ هشتم ميلادي، شکوفايى هنرى بىسابقهاى در اين نواحى پديد آمد. اين دوره مقارن بود با فعاليت بازرگانان سغدى در اين نواحي. در آن زمان، ديوارنگارى در معابد، کاخها و خانههاى سغديان رواج بسيار يافت. بقاياى آنها در افراسياب (سمرقند)، ورخشا (نزديک بخارا) و خصوصاً پنجيکنت (حوالى سمرقند) کشف شده است.
نقاشى سغدى از تنوع قابل ملاحظهاى برخوردار بود. موضوعات مذهبي، حماسي، تاريخ و عاميانه در آنها بهکار مىرفت. شايد سنت اوليهٔ نقاشى سغدى بر هنرهاى پارتى و خوارزمى استوار شده باشد. مضمونهاى حماسى و تاريخى بيشترين اهميت را در ديوارنگارى سغدى داشتند.
ديوارنگارى سغدى از تأثير جريانهاى فرهنگى منطقه دور نماند. نقاشان سغدى موازين هنرى خاص خود را تا زمان تسلط اعراب حفظ کردند. بعدها ترکان مسلمان با جذب الگوهاى فرهنگى سغديان عامل انتقال دستآوردهاى هنرى آنان به نواحى باخترى شدند.
عکس بخشى از ديوار نگاره :حماسه رستم ،پنجيکنت(سمرقند)،سده هفتم ميلادى
مانويان آسياى ميانه نيز به نوبهٔ خود بر جريان هنر دورهٔ اسلامى تأثير گذاشتند. حتى برخى پژوهشگران، نقاشى مانوى را پايهٔ نگارگرى ايرانى - اسلامى مىدانند.
آئين مانى که زبان زنده و شاخص روح ايرانى بود، از همان آغاز ظهور براى تبيين و توجيه الهيات مانوى و کاربرد آن براى تبليغت، ضبط، ثبت و بيان اصول آئيني، از هنر بهره گرفت.
تصاوير، ديوارنگارهها، نگارهها و نقاشىهاى روى ابريشم مانوى فراوانتر از بناها است و به مفهومى درخور اهميتى بيشتر. نقاشى در ميان مانويان سنتى پسنديده بود، چون ارتباط ويژه با بانى اين آئين، مانى داشت و لقب نقاش چين يا مانى نقاش، خاص او بود. برخى نويسندگان بر توانايى وى در نقاشى تأکيد کردهاند و فردوسى به تحسين او پرداخته است.
دربارهٔ فن نگارگرى مانوى سند مکتوبى در دست نيست. تقريباً تمامى اسناد نقاشى مانوى از ناحيهٔ تورفان بهدست آمده که عمدتاً به سدهٔ نهم ميلادى (سده سوم هـ.) تعلق دارند. برخى تأثيرات هنرمند و بر نقاشى مانوى و نيز پيوند اين نقاشى با ديوارنگارههاى سغدى قابل ملاحظه است، اما اثرپذيرى آن از هنر بودايى بارزتر بهنظر مىآيد.
بدونشک مانويان به پيروى از مانى بهکار تصوير و تذهيب کتاب مىپرداختند. سنت کتابنگارى مانوى تا مدتها در آسياى ميانه پايدار ماند و سپس توسط سلجوقيان در سراسر ايران گسترش يافت. نقاشان مانوى از مفاهيم نمادين بهشکل نقشمايههاى قراردادى استفاده مىکردند و گزينهٔ رنگى آنها شامل لاجوردي، آبى روشن، نارنجي، سرخ و سبز بود.
دو نفر مقرب ،خوچو،سده 9-8 م.،برلين،موزه مردم شناسى
تکچهره خيالى مانى و قربان اطراف او ، خوچو ، چين ، برلين ، موزه مردم شناسى
برخورد شرق با غرب
با لشکرکشى اسکندر مقدونى بهسوى شرق، دولت هخامنشى بر افتاد. شايد اسکندر به فکر تلفيق تمدنهاى ايرانى و يونانى بود اما با مرگ نابهنگام او، سرداران اسکندر متصرفات وسيع او را ميان خود تقسيم کردند و ايران و سرزمينهاى خاورى بهدست سلوکوس، سرسلسلهٔ سلوکيان افتاد. قدرت سلوکيان بيشتر در قسمتهاى مرکزى و غربى امپراتورى تمرکز داشت زيرا نواحى شرقى تحت فشار قبايل بيابانگرد قرار داشت و يکى از اين قبايل پارتها بودند. پارتيان ريشهٔ آريايى داشتند و سلسلهٔ اشکانى را بنيان گذاشتند. اشکانيان بر سرزمينهاى وسيعى ميان هند و آسياى صغير استيلا يافتند، اما هيچگاه نتوانستند امپراتورى متمرکزى چون امپراتورى هخامنشى پديد آوردند. در دوران تسلط سلوکيان زبان و ادبيات و هنر يواناين در سراسر آسياى غربى اشاعه يافت. اما ديرى نگذشت که سلوکيان مجبور شدند به سنتهاى قومى و گرايشهاى ملى مردم سرزمينهاى تحت سلطهٔ خويش توجه نشان دهند. به همين جهت، جريان ايرانى شدن به موازات جريان يونانىمآبى اتفاق افتاد. بههر حال آثار هنرى اين نواحى تأثيرى از غرب در خود دارد. اما در هيچ جا با تسلط مطلق سنتهاى غربى روبرو نيستيم.
در اوايل توسعه و تحکيم حکومت اشکانى هنرها يا يونانى مآب بودند يا يونانى - ايرانى و يا هنر خاص ايراني.گچبرى رنگى و نقاشى ديوارى از هنرهاى رايج در عصر اشکانى بودند. اسلوب ديوارنگارى بر گرفته از غرب بود و در اينجا با گچبرى تلفيق شده بود. گچبران علاوه بر طرحهاى هندسى از نقش مايههاى تصويرى نيز استفاده مىکردند. اين نقشمايهها مشتمل بودند بر حيوانات شکار شده و زنان برهنه و پوشيده، که منشأ يونانى - رومى مىداشتند. نقاشان پارتى ديوارها و سقفها را با تصاوير مذهبى يا دنيوى مىآراستند.
بقاياى چند ديوار نگاره در ويرانههاى کاخ کوه خواجه کشف شده است که متعلق به سدهٔ اول ميلادى است. نقاشىهاى ديوارى مکشوف در مناطق باخترى قلمرو اشکانيان ويژگىهاى هنر پارتى را به طرز بارزترى نشان مىدهند.
حضور قواعد هنر پارتى در هنر بيزانسى بقاى سنتهاى کهن ايرانى و بسط آنها بهسوى غرب را اثبات مىکند. اما نشانهٔ استمرار اين سنتها را بهنحوى بارزتر در ايران و آسياى ميانيه مىپاييم
برخورد شرق با غرب
با لشکرکشى اسکندر مقدونى بهسوى شرق، دولت هخامنشى بر افتاد. شايد اسکندر به فکر تلفيق تمدنهاى ايرانى و يونانى بود اما با مرگ نابهنگام او، سرداران اسکندر متصرفات وسيع او را ميان خود تقسيم کردند و ايران و سرزمينهاى خاورى بهدست سلوکوس، سرسلسلهٔ سلوکيان افتاد. قدرت سلوکيان بيشتر در قسمتهاى مرکزى و غربى امپراتورى تمرکز داشت زيرا نواحى شرقى تحت فشار قبايل بيابانگرد قرار داشت و يکى از اين قبايل پارتها بودند. پارتيان ريشهٔ آريايى داشتند و سلسلهٔ اشکانى را بنيان گذاشتند. اشکانيان بر سرزمينهاى وسيعى ميان هند و آسياى صغير استيلا يافتند، اما هيچگاه نتوانستند امپراتورى متمرکزى چون امپراتورى هخامنشى پديد آوردند. در دوران تسلط سلوکيان زبان و ادبيات و هنر يواناين در سراسر آسياى غربى اشاعه يافت. اما ديرى نگذشت که سلوکيان مجبور شدند به سنتهاى قومى و گرايشهاى ملى مردم سرزمينهاى تحت سلطهٔ خويش توجه نشان دهند. به همين جهت، جريان ايرانى شدن به موازات جريان يونانىمآبى اتفاق افتاد. بههر حال آثار هنرى اين نواحى تأثيرى از غرب در خود دارد. اما در هيچ جا با تسلط مطلق سنتهاى غربى روبرو نيستيم.
در اوايل توسعه و تحکيم حکومت اشکانى هنرها يا يونانى مآب بودند يا يونانى - ايرانى و يا هنر خاص ايراني.گچبرى رنگى و نقاشى ديوارى از هنرهاى رايج در عصر اشکانى بودند. اسلوب ديوارنگارى بر گرفته از غرب بود و در اينجا با گچبرى تلفيق شده بود. گچبران علاوه بر طرحهاى هندسى از نقش مايههاى تصويرى نيز استفاده مىکردند. اين نقشمايهها مشتمل بودند بر حيوانات شکار شده و زنان برهنه و پوشيده، که منشأ يونانى - رومى مىداشتند. نقاشان پارتى ديوارها و سقفها را با تصاوير مذهبى يا دنيوى مىآراستند.
بقاياى چند ديوار نگاره در ويرانههاى کاخ کوه خواجه کشف شده است که متعلق به سدهٔ اول ميلادى است. نقاشىهاى ديوارى مکشوف در مناطق باخترى قلمرو اشکانيان ويژگىهاى هنر پارتى را به طرز بارزترى نشان مىدهند.
حضور قواعد هنر پارتى در هنر بيزانسى بقاى سنتهاى کهن ايرانى و بسط آنها بهسوى غرب را اثبات مىکند. اما نشانهٔ استمرار اين سنتها را بهنحوى بارزتر در ايران و آسياى ميانيه مىپاييم
برخورد شرق با غرب
با لشکرکشى اسکندر مقدونى بهسوى شرق، دولت هخامنشى بر افتاد. شايد اسکندر به فکر تلفيق تمدنهاى ايرانى و يونانى بود اما با مرگ نابهنگام او، سرداران اسکندر متصرفات وسيع او را ميان خود تقسيم کردند و ايران و سرزمينهاى خاورى بهدست سلوکوس، سرسلسلهٔ سلوکيان افتاد. قدرت سلوکيان بيشتر در قسمتهاى مرکزى و غربى امپراتورى تمرکز داشت زيرا نواحى شرقى تحت فشار قبايل بيابانگرد قرار داشت و يکى از اين قبايل پارتها بودند. پارتيان ريشهٔ آريايى داشتند و سلسلهٔ اشکانى را بنيان گذاشتند. اشکانيان بر سرزمينهاى وسيعى ميان هند و آسياى صغير استيلا يافتند، اما هيچگاه نتوانستند امپراتورى متمرکزى چون امپراتورى هخامنشى پديد آوردند. در دوران تسلط سلوکيان زبان و ادبيات و هنر يواناين در سراسر آسياى غربى اشاعه يافت. اما ديرى نگذشت که سلوکيان مجبور شدند به سنتهاى قومى و گرايشهاى ملى مردم سرزمينهاى تحت سلطهٔ خويش توجه نشان دهند. به همين جهت، جريان ايرانى شدن به موازات جريان يونانىمآبى اتفاق افتاد. بههر حال آثار هنرى اين نواحى تأثيرى از غرب در خود دارد. اما در هيچ جا با تسلط مطلق سنتهاى غربى روبرو نيستيم.
در اوايل توسعه و تحکيم حکومت اشکانى هنرها يا يونانى مآب بودند يا يونانى - ايرانى و يا هنر خاص ايراني.گچبرى رنگى و نقاشى ديوارى از هنرهاى رايج در عصر اشکانى بودند. اسلوب ديوارنگارى بر گرفته از غرب بود و در اينجا با گچبرى تلفيق شده بود. گچبران علاوه بر طرحهاى هندسى از نقش مايههاى تصويرى نيز استفاده مىکردند. اين نقشمايهها مشتمل بودند بر حيوانات شکار شده و زنان برهنه و پوشيده، که منشأ يونانى - رومى مىداشتند. نقاشان پارتى ديوارها و سقفها را با تصاوير مذهبى يا دنيوى مىآراستند.
بقاياى چند ديوار نگاره در ويرانههاى کاخ کوه خواجه کشف شده است که متعلق به سدهٔ اول ميلادى است. نقاشىهاى ديوارى مکشوف در مناطق باخترى قلمرو اشکانيان ويژگىهاى هنر پارتى را به طرز بارزترى نشان مىدهند.
حضور قواعد هنر پارتى در هنر بيزانسى بقاى سنتهاى کهن ايرانى و بسط آنها بهسوى غرب را اثبات مىکند. اما نشانهٔ استمرار اين سنتها را بهنحوى بارزتر در ايران و آسياى ميانيه مىپاييم
دوران اسلامى
ارکان پوسيدهٔ سلسلهٔ ساسانى بهدست اعراب مسلمان فرو ريخت، اما فرسنگ کهن ايرانى از ميان نرفت و سنتهاى هنرى پيشين در ايران اسلامى ادامه يافتند و نتايج جديدى به بار آوردند. خلفاى اموى در ساختن و آراستن کاخها از شاهان ساسانى تقليد مىکردند. انعکاس مستقيم هنر ايرانى پيش از اسلام را مثلاً در ديوارنگارههاى قصرالحير غربى (دمشق) مىتوان مشاهده کرد، (۱۱۲ هـ.ق.)
پس از عهد امويان سهم ايرانى در تکوين هنر اسلامى برترى يافت. حضور عنصر ايرانى در نقاشى عصر عباسى کاملاً واضح است چرا که احتمالاً هنرمندان ايرانى در نقاشى عصر عباسى و آراستن کاخهاى آنها شرکت فعال داشتهاند. مصداق اين مورد، ديوارنگارههاى کاخى در سامره موسوم به جوسق الخاقانى است که به رفع اول قرن سوم هجرى تعلق دارد و از قديمىترين نمونههاى تصويرى عباسيان محسوب مىشود.
اطلاعات ما از چگونگى هنر تصويرى ايران در سدههاى آغازين اسلامى به چند نقاشى ديوارى آسيب ديده، تصاوير روى ظروف سفالى و فلزى و گزارش برخى مورخان مسلمان محدود مىشود. اما از همين مدارک اندک مىتوان به اهميت ميراث ساسانى و آسياى ميانه براى تحول نقاشى ايرانى - اسلامى پى برد.
در عهد سامانيان احتمالاً کتابنگارى رواج داشته و گفته شده يکى از اميران ساساني، نقاشى چينى (احتمالاً ماني) را به کار تصويرگرى متن منظوم کليله و دمنه گماشته بود. ديوارنگارههاى حوالى نيشابور و نيز سفالينههاى منقوش نيشابور متعلق به همين دوره است. در اين آثار الگوهاى آسياى ميانه و ساسانى بهچشم مىخوردند.
غزنويان متعصب نيز چون سامانيان به نقاشى علاقه داشتند و احتمالاً هنرمندان آسياى ميانه را براى تزئين کاخهاى خود بهکار گرفتند. ديوارنگارههاى کاخ لشکرى بازار (افغانستان) تنها مدرک نقاشى بازمانده از آن زمان است که با ديوارنگارى ساسانى پيوند دارد.
تحريم صورتگرى دست کم از قرن سوم تا پنجم هجري، محدوديتى در نقاشى بهوجود آورد، اما هنرمند ايرانى با ابداع شيوههاى انتزاعىتر به راه خود ادامه داد.
نگارههاى سلجوقى
دورهٔ فرمانروايى سلجوقيان از مهمترين ادوار تاريخى هنر اسلامى بود. اما مهمتر از هنر در زمينه ادبيات فارسى آثار ارزندهاى خلق شد. در اين دوره خمسه نظامى سروده شد و معمارى و سفالگرى و فلزکارى به اوج شکوفايى رسيد. اما از گونههاى مختلف هنر تصويرى در آن زمان تنها چند قطعه نقاشى ديوارى و معدودى نسخهٔ مصور بهدست آمده است. اما از نقاشى روى سفالينهها بهخصوص ظروف مينايى خصوصيات هر تصويرى عهد سلجوقى آشکار مىشود.
سفالينه منقوش (مينايي):شاه و درباريان،ري،اوايل سده هفتم هجرى قمرى
تنها کتاب مصور فارسى که يقيناً متعلق به اين دوره است، نسخهٔ ورقه و گلشاه، منظومهٔ عاشقانهاى از عيّوقى است. تصويرگر اين نسخه مؤمن محمد خويى است که در نيمهٔ نخست سدهٔ هفتم هـ. در آذربايجان فعاليت داشته است. اين نسخه قديمترين اثر کاملى است که در آن مىتوان ريشههاى پيوند شعر و نقاشى شناخته مىشود.
عادت بر اين است که گروهى از نگارهها که مىبايست نگارههاى سلجوقى نام گيرد، تحت عنوان کلى مکتب بغداد ناميده مىشود. اين نگارهها متعلق به مراکز گوناگونى است که عليرغم فاصلهٔ قابل ملاحظه از هم، در حيطه و قلمرو سلجوقيان بودند و نقاشان آنها از ايرانيان و اعراب بودند و نه ترکان سلجوقى و عنوان سلجوقى براى اين نگارهها مناسبتر است. مىتوان به نسخهٔ خطى فارسي، سمک عيار، رسالهٔ جالينوس موجود در کتابخانه دولتى وينه، نگارههاى کتاب مفيدالخاص رازى در مشهد مقدس، داستانهاى بيد پاى محفوظ در کتابخانهٔ ملى پاريس و بقاياى پراکندهاى از نسخهٔ کليله و دمنه اشاره نمود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 773]
-
گوناگون
پربازدیدترینها