واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ناسیونالیسم ( Nationalism ) تهیه کننده:پایگاه راسخون ملیگرایی ، ملتباوری ، یا ناسیونالیسم (Nationalism) نوعی آگاهی جمعی است، يعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» میخوانند. آگاهی ملی ، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری ، شور ، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد ، زبان ، سنتها و عادتها ، ارزشهای اجتماعی ، اخلاقی ، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغهآمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتهای میشود. ناسيوناليسم در لغت (تركيب شده از دو كلمه) يكي به معناي ناسيون(Nasei) یعنی متولدشدن گروهي از مردم در يك مكان است و دوم ايسم(Ism) به معني شناختن است. اين دو معنا تداعيگر ايدئولوژيك بودن ناسيوناليسم است. و در اصطلاح عقيدهاي است كه تا حد ممكن مرزهاي ملت(كه حافظه تاريخي مشترك، زبان مشترك، فرهنگ و آداب رسوم مشترك و سرزمين مشترك و مانند اينها را در برميگيرد) با مرزهاي دولت منطبق باشند و ملت سرنوشت خود را در دست داشته باشد و دولت ملي مهمترين سازمان سياسي آن باشد. تعريف ديگري كه از ناسيوناليسم وجود دارد اين است كه ناسيوناليسم «ايدئولوژي است كه "دولت ملي" را عالي ترين شكل سازمان سياسي ميداند و مبارزههاي ملت باورانه بر ضد چيرگي بيگانه، براي پاسداري از چنين ملتي است. [بنابراين] رشد ملتباوري باعث شد كه اصل "حاكميت ملي" شناخته شود و اين دوره براي اروپا از قرن هفدم تا اواخر قرن نوزدهم و در آسيا و آفريقا بويژه نيمهی دوم قرن بيستم را در برميگيرد.» به صورت کلی به جریان اجتماعی سیاسی راستگرایی گفته میشود که میکوشد با نفوذ در ارکان سیاسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باورها ، آرمانها ، تاریخ ، هویت ، حقوق و منافع ملت گام بردارد. این جریان با محور قرار دادن منافع ملت به عنوان نقطهٔ گردش تمامی سیاستهای خارجی و داخلی ، باعث جهشهای تکاملی و سرعت بخشیدن به حرکت روبرشد ملل در رسیدن به تمدن جهانی میشود. ناسیونالیسم ، در تضاد با باور نوینی است که جهانمیهنی (انترناسیونالیسم) نام دارد و طرفدار یکی شدن همهٔ مرزها و از میان رفتن مفهوم امروز «کشور» است. ناسیونالیسم با ارائه و بنیان مفاهیمی مانند «عشق به میهن» و یا «ملتپرستی» به جنگ با باورهای انترناسیونالیستی رفته و میکوشد کاستیهای پدید آمده از کارشکنیهای سیستمها و اشخاص «جهانمیهن» را برطرف سازد. ناسیونالیسم در سیاست معمولاً بهعنوان یک زیرمجموعه برای دیگر باورهای همسو شناخته میشود و قابلیت ارتجاع به «راست و چپ» را داراست. (برای نمونه ناسیونالسوسیالیسم ، یا ناسیونالدموکراسی) ناسیونالیسم شالودهای برای خواست با هم زیستن واحدهای سیاسی و قومی است و متضمن این اندیشهاست که فرمانروایان و شهروندان بهره مند از همزیستی در این واحد سیاسی فرضی متعلق به یک تبار قومی (Ethnos) هستند. احساسات ملی ریشه در اندیشه ساخت جامعهای با هویت زبانی، مذهبی، و روانشناختی مبتنی بر تصور خویشاوندی کهن اعضای یک گروه قومی فرضی است. تصور ذهنی این جامعه از واقعیتهای تاریخی آن نیز اهمیت بیشتری دارد. از اینرو گروهی از پژوهشگران به پیروی از ماکس وبر ملت را «بزرگترین گروهبندی مردم معتقد به دارای نیای مشترک» تعریف کردهاند. ملتها بر اساس گستره سرزمینی نیز تعریف شدهاند. در انسان شناسی بررسی هویت قومی مردم نه تنها به فرهنگ بلکه به محیط فیزیکی پدید آورنده آن فرهنگ در طی قرنها یا حتی هزاران سال پیش توجه میشود. منتسکیو اصل جغرافیا را برای تعریف خود از فرهنگ مورد استفاده قرار میداد. شرایط ژئوفیزیکی و اقلیم به شدت بر راه و روش معیشت مردمان و راه و رسم زندگانی شان تاثیر گذار بودهاند. این عوامل حتی در فلکلور و روانشناسی مردم نیز موثر بودهاند. علت رواج ملیگرایی مهم ترین عامل رشد ملی گرایی ایجاد یک آرمان و هویت برای ملل بود. انسان بدون آرمان نمی تواند زندگی کند. در قرون وسطی آرمان مسیحیت در اروپا رواج داشت. با تضعیف کلیسا عملا چیزی وجود نداشت که موجب رستاخیز مردم شود و آنان را در برابر دشمنان متحد گرداند. عامل دیگر دادن انگیزه به سربازان و تقویت روحیه ی آنان برای فداکاری در راه میهن بود. دیگر این که ناسیونالیسم کمک شایانی به بهبود اقتصاد هر کشور می کرد. وقتی مردم یک کشور تنها کالای ملی بخرند در نهایت سود آن به همه ی جامعه می رسد. پرچمداران ملیگرایی روسو و مونتسکو از نخستین پیامبران شبه مذهب ناسیونالیسم بودند. ناپلئون رشد این ایده را سرعت بخشید تا آن جا که ناسیونالیسم حتی از دموکراسی و آزادی خواهی هم زودتر در مشرق زمین توسعه یافت. قرن 19 را باید عصر طلایی ملی گرایی نامید زیرا جفرسون و پین ناسیونالیسم آمریکایی را پایه گذاری کردند. در انگلیس بنتام و گلادستون ناسیونالیسم انگلیسی را به اوج رساندند. در ایتالیا گریبالدی و مزینی که از بزرگ ترین تئورسین های مکتب ناسیونالیسم بودند قد علم کردند. ویکتور هوگو در فرانسه و بیسمارک در آلمان از پرچمداران به نام ملی گرایی بودند. ناسيوناليسم در جهان ناسيوناليسم ابتدا در واكنش عليه سلطه پيدا شد كه در قرن چهاردهم تا هفدهم جنبشهاي رنسانس و اصلاحات مسيحيان پروتستان عليه سلطه ی كليساي كاتوليك و امپراطوری مقدس روم را، تشريح كردند. «ناسيوناليسم تا زمان انقلاب فرانسه به صورت جنبش تودهاي و همگاني درنيامد، اين انقلاب، ناسيوناليسم را از بسترش رها كرد و هيچ كس نتوانسته آن را به جاي خود برگرداند.» ناسيوناليسم در اوايل قرن نوزدهم به ديگر كشورهاي اروپايي سرايت كرد و در اواسط قرن سراسر اروپا بويژه آلمان و ايتاليا را فرا گرفت و اواخر قرن، ناسيوناليسم به دليل اينكه با برتري فرهنگي و نژادي توجيه ميشد رژيمهاي توتاليتري مانند در نازیسم در آلمان و فاشيسم(موسوليني) در ايتاليا را باعث شد. ملیگرایی در خاورمیانه در کشور های اسلامی ملی گرایی در قرن 19 ظهور کرد. مصر و ترکیه پیشتاز بودند. ناپلئون شخصاَ مؤسسه ای با نام بنیاد مصر بنیاد کرد که هدفش تقویت مصری گرایی بود. در همین راستا باستان شناسانی مانند کلو، سریزی، لینان و روسه به مصر اعزام شدند. سیلوستر دوساسی و برخی دیگر از پژوهشگران فرانسوی نیز درباره ی عظمت تمدن فراعنه کتاب ها نوشتند. در پی این دسته ای از روشن فکران به وجود آمد که به پرچم داری قومگرایی مصری تأکید داشتند. رفافه طهطاوی(1873-1801) ناسیونالیسم مصری را مطرح کرد.پیشتاز دیگر در ناسیونالیسم مصری یعقوب یصنوع بود. طه حسین و لطفی السید نیز به سرکردگی حزب وفد در سیاست مصر نفوذ فراوان یافتند. نحاس پاشا و بسیاری دیگر از سیاست مداران ملی گرا بودند.ترکیه از کشور هایی است که از ملی گرایی متأثر شد. برنارد لوییس معترف است که سه نفر الهام بخش ناسیونالیسم ترک بودند. آرترلملی داوید(1811-1832) با کتابی به نام بررسی های مقدماتی که پیرامون برتری نژاد ترک بر عرب و سایر ملل شرقی نوشته شده بود؛ شدیداَ احساسات ناسیونالیستی ترک ها را شعله ور ساخت. داوید لئون کهن در سال 1899 کتابی به نام دیباچه ای بر تاریخ آسیا منتشر کرد و در ملی گرایی ترک سهم به سزایی داشت. ولی کسی بیش از دیگران در ایجاد ناسیونالیسم ترک و عرب نقش داشت ارمنوس ومبری (1918-1832) بود که درباره ی احیای ملت ترک کتاب های بسیاری منتشر کرد. در نتیجه نهضت ناسیونالیستی «ترکان جوان» ایجاد گردید که به توران بزرگ و اعتقاد به برتری نژادی ترک معتقد بودند و انقلاب 1908 و عزل سلطان عبدالحمید را باعث گردیدند. همین ها بودند که با حس جاه طلبی عثمانی را به ورطه ی فتنه ی جنگ جهانی اول کشانیدند و تیر خلاص را بر امپراتوری پوسیده ی عثمانی وارد ساختند. پس از مصر، لبنان و سوریه پیشتاز عربی گری بودند. پایگاه عمده ی پان عربیسم مسیحیان عرب بودند. یکی از بارز ترین نمونه ها نجیب عازوری است که در سال 1904 کتابی به نام بیداری ملت عرب منتشر کرد. وی در پاریس ماهنامه ای به نام استقلاب عرب منتشر می ساخت که با همکاری اروژن یونگ صورت می گرفت. یونگ در کتابی با نام قیام عرب قوم گرایی عرب را مورد ستایش قرار داد. غیر از عازوری مسیحیانی مانند پطرس بستانی ، ناصف الیزحی ، ابراهیم الیزحی ، نوفل نوفل ، سلیم نوفل ، میخائیل شمحاده ، سمعان کلهون ، جرجیس فیاض ، رسلان و مشیقه که وابستگان استعمار بودند تلاشی گسترده در احیای ملی گرایی عربی داشتند. سرانجام شریف حسین قیام ملی عربی را آغاز کرد و امپراتوری عثمانی تجزیه شد. نتيجه گيري ناسيوناليسم در اروپا بر عليه سلطه شكل گرفت و در سده ی 19 به اوج خود رسيد و در ايران بر ضد استعمار و استبداد و براي بيداري ملي و استقلال شروع شد و ناسيوناليسم وحدت بخش(با ويژگي هاي بيداري ملي، استقلال و غيره) در ايران تبلور يافت. اما با تشديد ناسيوناليسم قومي و تجزيهی كننده در كشورهای اسلامي(ناسيوناليسم ترك ، ناسيوناليسم عرب و مانند اين ها) ناسيوناليسم تجزيه ی كننده (همانند ناسيوناليسم شوونيستی يا افراطي رضاشاه) در ايران تقويت گرديد و علارغم اين كه ناسيوناليست هايي وحدت بخشي مانند ناسيوناليسم ليبرال(در دوره ی مصدق) و ناسيوناليسم اسلامي (با انقلاب اسلامي 57) در ايران شكل گرفت اما احتمال اينكه در آينده ناسيوناليسم تجزيه ی كننده تقويت و تشديد شود وجود دارد. منابع تحقیق : دانشنامه سياسي، آشوري، داريوش ، تهران، مرواريد، 1373، صص 320-319. ویکی پدیا پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام/ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]