واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شکستن شاخ غول نويسنده:مرتضي دانشمند غروب که مي شود،پرندگان به آشيانه باز مي گردند،گنجشک ها به خانه هايي که ديروز ساخته بودند، ماهي ها زير سنگ هايي که آنها را درخود پناه مي دهد، کبوترها و لک لک ها به برج هايي که از پيش داشتند،جوجه ها زير بال گرم مادران.حتي حلزون ها هم خانه و سرپناهي دارند. وقتي کارشان تمام شود، به آن پناه مي برندواستراحت مي کنند.ما کودکان فلسطين مثل همه بچه ها ي دنيا،مثل همه پرندگان، ماهي ها، کبوترها و لک لک ها خانه هايي داريم؛ خانه هايي که با پدر ومادرمان در آن زندگي مي کنيم.همسايه هاي ما نهال هاي زيتوني است که درباغچه خانه هايمان کاشته ايم . مسجدهايي داريم که در سه وقت ،پرندگان اذان ازبام هايش پر مي کشند وپابه خانه دل ها مي گذارند.ومدرسه اي که بابايش،مهربان ترين باباي بچه هاست وشيريني هاي خرمايي اش طعم مهرباني مي دهد. پدربزرگ مي گويد:«تا چند سال پيش مادرفلسطين همه اينها را داشتيم. خانه، مسجد،مدرسه،باغچه هاي زيتون، مزرعه هاي برنج».شبي ازشب ها ،غولي که عقل نداشت،ولي شاخ و دندان داشت،پابه شهر ما گذاشت.مردم غول را ديدند.وقتي غول به شهرآمد، هر بنايي را مي ديد، ويران مي کرد. هر زميني را آتش مي زد.کودکان رااز دامن مادران مي کشيدو... مردم با بيل و چوب وکلنگ به او حمله کردند.شاخ هايش را شکستند.چنگ ودندانش را در آوردند.غول نعره کشان از شهر گريخت وما خانه ها ، مسجدها، مدرسه ها و پل ها را از نو ساختيم .شبي ديگر،صداي وحشت ناکي در شهر پيچيد.گفتند:«غول دوباره برگشته است.»خيلي عجيب بود.غول،همان غول بود،ولي چنگ و دندان هايش تيزترشده بود و شاخ هايش خطرناک تر.هرکس چيزي مي گفت. کسي مي گفت:«اين يک غول معمولي نيست و جادوگري پيراست.»داناترين مرد شهرگفت:«اين غول نيست ،غولچه است .خودش موجودي ناتوان است،ولي پدرش قدرتي جادويي دارد.هربارکه شاخ هاي غولچه مي شکند، پدرش با قدرت جادويي آن را ترميم مي کندودوباره آن رابه جنگ مردم مي فرستد.حالا سال هاست که هر چند سال يک بارغول بزرگ غولچه اش رابه شهرما مي فرستد.مردم هم طبق معمول شاخ هايش رامي شکنند،ولي غولچه دوباره آنهاراتيزتر مي کندوبه شهرما باز مي گردد».آخرين باروقتي غول برزگ، غولچه اي رابه شهرما فرستاد،مردم شهر تصميم جديدي گرفتند.آنها تصميم گرفتندبه جاي غولچه،با غول بزرگ بجنگند وشاخ و دندان اورا بشکنند. ما کودکان فلسطين تصميم گرفته ايم که با سنگ وقلوه سنگ ،با چنگ و دندان،با شعار وفرياد،با عکس وتصوير،به جنگ غول بزرگ برويم. شنيده ايم در ايران مبارزه ماراگرامي مي دارند و «روز قدس»،بچه هاي ايران با شعارهايشان از ما حمايت مي کنند. شنيده ايم نوجوانان ايران شاخ غول بزرگ را شکسته اند. شاخ ديگرش رامادرفلسطين خواهيم شکست.مايک بارديگر فلسطين را از نو خواهيم ساخت.بارديگرآيه «والتين والزيتون»، از مناره مسجدهايمان به گوش خواهد رسيد.منبع:نشريه قاصدک،شماره 48/ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]