واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صبح روز هفتم هفت خوان آگاهيصبح روز هفتم به کارگرداني مسعود اطيابي وتهيه کنندگي صدرا عبدالهي با مشارکت شبکه جهاني سحر و بخش خصوصي ساخته شده است. فيلمنامه به نويسندگي آرزو محمدنژاد و جهانبخش ايماني درباره جواني است به نام سيروس (شهرام حقيقت دوست) که به تازگي از زندان آزاد شده، اما عدم پذيرش او از سوي خانواده و سرگرداني اش در شهر، چرايي هايي برايش به دنبال دارد. قهرمان داستان به ناچار مجبور به اقامت در يک مسافرخانه است. مسافرخانه اي که آدم هايش و اتفاقات عجيب و غريبي که براي سيروس در داخل و بيرون آن رخ مي دهد، محمل سفر دروني شخصيت اصلي است.جهانبخش ايماني که به همراه همسرش آرزو محمد نژاد فيلمنامه صبح روز هفتم را به نگارش درآورده است در مورد خلاصه اين داستان مي گويد: «فيلم داستاني آدمي ست که هفت روز از زندگي اش تکرار مي شود. دزدي خرده پا که پس از آزادي از زندان به مسافرخانه اي مي رود و از فرداي آن روز شاهد تکرار وقايع و اتفاقات به مدت هفت روز هستيم. قهرمان داستان با استفاده از قابل پيش بيني بودن ماجرا ها دست به کارهايي مي زند که مجموعه اين ها در نهايت او را به شناخت ديگري از زندگي مي رساند...» ايماني در مورد ايده و موضوع اين فيلم مي گويد: «آقاي عبداللهي ايده کلي کار را به ما پيشنهاد دادند و ما هم روي موضوع کار کرديم. ايده تکرار روزها را هم از يک فيلم هاليوودي برداشت کرديم. اين ايده را طبق سفارشي که داشتيم مي توانستيم در مورد دروغ، دزدي و گناهان ديگر انتخاب کنيم. ما موضوع دزدي را انتخاب کرديم تا در واقع آينه اي شود در مقابل شخصيت اصلي قصه که بتواند رفتار خودش را مرور کند و در نهايت به شناخت ديگري از خود برسد.»صدرا عبدالهي تهيه کننده سومين ساخته مسعود اطيابي در مورد آغاز پروژه صبح روز هفتم مي گويد: «تلويزيون هميشه نگاهش اين است که کارهايش به شکل ويدئويي باشد، حالاهر پيشنهادي که باشد.پيشنهاد ما از اول براي اين فيلمنامه 35 ميليمتري بود، اما دوستان براساس ضوابط داخلي تلويزيون آن را تله فيلم خواستند. پس از روندي که طي شد به اين نتيجه رسيديم که کار محصول مشترک بخش خصوصي و شبکه سحر باشد، در واقع خود من و شبکه سحر. ما در دفترمان کارگاه فيلمنامه نويسي داريم و قرار است بعضي فيلمنامه ها را در دفتر خودمان توليد کنيم. در حال حاضر هم چند فيلمنامه آماده توليد داريم. صبح روز هفتم اولين کار توليدي دفتر ما است. اين فيلمنامه به طور اتفاقي از طرف خانم محمدنژاد و آقاي ايماني مطرح شد و ما هم پسنديديم و کار را شروع کرديم.»عبداللهي در مورد انتخاب مسعود اطيابي به عنوان کارگردان اين کار مي گويد: «طي پروسه کاري با يکي دو تا از دوستان صحبتي شده بود و پس از توافقي که با شبکه سحر انجام گرفت، چون آقاي اطيابي از فيلمنامه خوشش آمده بود، ايشان را انتخاب کرديم وآقاي اطيابي از بازنويسي فيلمنامه همراه کار شد.»مسعود اطيابي سازنده فيلم هاي مصائب دوشيزه و خروس جنگي در مورد آخرين ساخته خود مي گويد: «فيلمنامه صبح روز هفتم در ابتدا به صورت يک تله فيلم نوشته شده بود که از طرف شبکه سحر براي کارگرداني به من پيشنهاد شد. از قصه خوشم آمد و از طرح کلي استقبال کردم. در واقع فکر کردم سوژه و حرف کلي اش و مايه هايي که درآن ديده مي شود، ارزش ساخت يک فيلم سينمايي را دارد و به همين خاطر 35 ميليمتري فيلمبرداري شد. اما براي اين که به فيلم سينمايي تبديل شود، فيلمنامه بايد تغييراتي مي کرد. پس تحت نظر خودم و توسط نويسندگان کار با کمک آقاي حسين کياني، ديالوگ ها تغييراتي کرد و حاصل چيزي شد که خواهيد ديد، چيزي که به لحاظ مضموني نو است.» اطيابي در مورد حضور عوامل جوان و تازه کار در سينماي حرفه اي ايران در صبح روز هفتم مي گويد: «بودجه اي که فيلم داشت بودجه کمي بود و اين باعث شد به جوان ها فرصت تجربه کردن بدهيم. البته من به توانايي هاي آقاي عليزاده و آقاي شيرواني آشنا بودم و مي دانستم از پس کار برمي آيند. در نهايت کار با اين جوانان به نوعي توفيق اجباري و خوبي بود و من از نتيجه کار آن ها راضي هستم.» اطيابي در مورد انتخاب بازيگرها مي گويد: «در مورد بازيگرها هم خوش شانس بودم. اولين گزينه ام براي نقش اصلي آقاي حقيقت دوست بود. همه قصه ما حول و حوش بازيگر نقش اصلي مي گردد و فيلم در واقع بازيگرمحور است و باقي بازيگران مي آيند و مي روند و در خدمت نقش اصلي قرار مي گيرند. نقش اصلي، نقش سختي بود و خوشبختانه آقاي حقيت دوست موقع فيلمبرداري سر کار ديگري نبودند و اين نقش را قبول کردند و به خوبي از پس اين بازي سخت برآمدند. سايرين هم از جمله آقايان اوسيوند، اسدزاده، پرستار، فرخ زادي و خانم رؤيا ميرعلمي هم نقش هاي مختلفي را ايفا کردند. ترکيب مناسبي که به نظرمان مي رسيد انتخاب مي کرديم و در واقع به گيشه فکر نکرديم. فکر مي کنم حاصل کار خوب شده است.»اطيابي در مورد ويژگي خاص صبح روز هفتم مي گويد: «فيلم داستان مدرني دارد و فضا هم در واقع يک فضاي معمولي است، اما سبک و ساختار کار خيلي کلاسيک است و فکر مي کنم که با ترکيب اين سبک و داستان مدرن فيلم مي توانست به صورت مدرن تري ساخته شود. اما سعي کردم به لحاظ طراحي صحنه، بازي ها، ميزانس و... به صورت کلاسيک ساخته شود و اين سبک کلاسيک با نوع روايت قصه آميخته شده است. فکر مي کنم قصه مدرن وآميختگي آن با ساختار کلاسيک آن ويژگي مهم اين قصه است.»افشين عليزاده مدير فيلمبرداري صبح روز هفتم در اين کار با دوربين BL4S و با نگاتيو فوجي با حساسيت 125و 500 کار کرده است. اولين کار 35 ميليمتري او کمين آخر بوده که در سال 1378 براي ارتش فيلمبرداري کرده و تعداد زيادي هم کار 16 ميليمتري و تلويزيوني در کارنامه اش دارد. علي زاده در مورد اين کار مي گويد: «کار لذت بخشي بود. تصورم در ابتدا از کارکردن با اطيابي چيز ديگري بود، اما در حين کار نگاهم نسبت به او عوض شد و با همديگر به يک تفاهم کلي رسيديم و از کار لذت برديم و هر دو راضي بوديم.مطمئنم صبح روز هفتم يکي از کارهاي موفق و مطرح اکران خواهد بود. فيلمنامه و روايت روان و کار ساده اي بود. فيلم در عين حال که موضوع پيچيده اي را مطرح مي کند به سادگي قصه را پيش مي برد، ولي عملاً با موضوع پيچيده اي سروکار داريم. به نظر من ساده مطرح شدن قصه جزء ويژگي هايش است و حتما لبخند را به لب تماشاگر مي آورد و فکر نمي کنم کسي ناراضي از سالن بيرون برود و سعي کرديم در کل کار سادگي و يکدستي داشته باشيم. لوکيشن ها خرد مي شد و ممکن بود يک سکانس را در سه لوکيشن گرفته باشيم، به خاطر همين حفظ حس تداوم صدا و نور و رنگ و.. مشکل بود، اما توانستيم يکسانش کنيم.»عليزاده در مورد فضاي داخل فيلم مي گويد: «ما رنگ قالبي در کار نداريم. برخي از سکانس ها در بخشي هايي در جنوب شهر گرفته شده و نماهاي رو به رويش در شمال شهر فيلمبرداري شده. يا مشکلاتي مثل تداوم نوري داشتيم. مثلاً در ساعت چهار بعد از ظهر نور ملايمي روي صورت بازيگرهاست، اما ساعت پنج اين نور وجود ندارد. حفظ اين تداوم کمي سخت بود، ولي عملاً لذت بخش بود با اين که امکانات ما خيلي فوق العاده نبود، ولي توانستيم به اهداف تعيين شده در کار برسيم. وقتي فاين کات نهايي را ديدم، راضي بودم.»سهيل نفيسي که آهنگساري اين فيلم را برعهده گرفته است، مي گويد: «موسيقي تيتراژ اول فيلم قطعه اي آوازي براساس شعري از مولاناست.» اين قطعه آوازي را سهيل نفيسي خودش اجرا مي کند و با رضايت از موسيقي تيتراژ نخستين صبح روز هفتم مي گويد: «موسيقي ابتدايي فيلم از مهم ترين و اثرگذارترين بخش هاي يک فيلم محسوب مي شود به همين دليل تلاش کردم با توجه به مضمون فيلم و طنز مايه بودنش موسيقي مناسب آن را بسازم و آوازش را اجرا کنم.» همچنين به گفته اين آهنگساز قطعه پاياني فيلم نيز ساخته شده است و موسيقي متن فيلم پس از تدوين نهايي فيلم که توسط رضا شيرواني به طور همزمان در حال انجام است؛ کامل مي شود. سهيل نفيسي که پيش از اين آلبوم "ري را" را به بازار عرضه کرده بود اين روزها در انتظار آلبوم دومش به نام "ترانه هاي جنوب" و شامل ده ترانه با گويش بندرعباسي است.علي اوسيوند بازيگر تحصيلکرده و محجوب، اما کم تر قدرديده سينما و تلويزيون ايران مانند بسياري از بازيگران مکمل خوب سينما اعتقادي به متر کردن نقش ندارد. او در مورد حضورش در صبح روز هفتم مي گويد: «کوتاهي و بلندي نقش برايم مهم نيست. نقش من در اين کار نقشي کليدي است که روي قهرمان قصه تأثير مثبت مي گذارد و باعث تحول اين شخصيت مي شود. مرگ شخصيتي که من بازي مي کردم، باعث مي شود به قهرمان قصه تلنگري زده شود.»اوسيوند راجع به اين موضوع که چرا بازيگراني مثل او که توانايي اجراي بازي هاي متفاوت را دارند (از جمله در اخراجي ها و..) کم تر ديده و مورد توجه قرار مي گيرند، مي گويد: «دلايل بسياري دست به دست هم مي دهد گاهي ما در شرايطي قرار مي گيريم که نمي توانيم در جايگاه واقعي خودمان باشيم و دليلش هم به خاطر مسائل پشت پرده است که متأسفانه از طريق دوستان و همکاران خودمان مطرح مي شود. بايد بگويم صداقت در کار ما خيلي کم است. بخشي از آدم هايي که در اين کار هستند صداقت کاري ندارند. متأسفانه انتخاب ها براساس کارشناسي انجام نمي شود. و معمولاً براساس چيدمان يک ويترين است، براساس يک سري روابط و سه نقطه است که انجام مي گيرد. سلامتي در کار ما زياد نيست. فلان کسي که در تخصص اش نيست، مي آيد بازيگر گزيني مي کند. چرا من ، خانمم و امثال ما که بيست سال درس خوانده ايم و فوق ليسانس داريم بايد کنار گود باشيم؟ متأسفانه گاهي شاهد اين هستيم که شخصيتي را در حين اجراي کار تغيير ميدهند، چون قرار است آقا يا خانم فلاني بازي کند و نقش را به يک نفر در حد هنرور مي دهند. سينماي هاليوود به خاطر چه موفق است؟ اين چراها را آدم بايد بگردد و پيدا کند.» با به پايان رسيدن فيلمبرداري صبح روز هفتم، طراحي صداي اين فيلم از هفتم اسفند سال گذشته توسط محمدرضا يوسفي به شيوه SR آغاز شد. بنا به گفته محمدرضا يوسفي طراح صداي اين فيلم، اين شيوه از صداگذاري، گونه اي از پخش صداي فراگير(سراند) محسوب مي شود و علت استفاده از اين تکنيک فراهم آوردن شرايط حضور بيننده در سالن سينما در فضايي هر چه ملموس تر و نزديک تر به فضاي صوتي فيلم است. کارگردان: سيد مسعود اطيابي. تهيه کننده: صدرا عبدالهي،شبکه جهاني سحر. فيلمنامه نويس: آرزو محمدنژاد، جهانبخش ايماني، حسين کياني. فيلمبردار: افشين عليزاده. صدابردار: رضا ترابي. چهره پرداز: سودابه خسروي. تدوينگر: رضا شيرواني. موسيقي: سهيل نفيسي. بازيگران: شهرام حقيقت دوست، علي اوسيوند، خسرو فرخ زادي، کيومرث ملک مطيعي، کيانوش گرامي. زمان: 88دقيقه . خلاصه داستانسيروس که به تازگي از زندان آزاد شده به ناچار در خانه يکي از دوستان خود ساکن مي شود.مشخصات کارگردان:متولد: 1343، خوانسار.فيلم شناسي کارگردان:سازنده آثار مصائب دوشيزه، خروس جنگي.منبع: صنعت سينما- 91
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 613]