تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833505745




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

22 بهمن در اسارت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: 22 بهمن در اسارتحکایت برگزاری مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در دوران اسارت برای آزادگان سرافراز ایران اسلامی شنیدنی است، آن هم از زبان فرزندان مقاوم و مؤمن ایران.آزادگان عزیز، آن گونه که در خاطرات زیر آمده است با کمترین امکانات و در سخت ترین موقعیت ها و در اوج محدودیت ها، توانستند یاد و خاطره پیروزی مسلمانان ایران را به رهبری پیر و مرادشان امام خمینی (ره) در بهمن سال 1357، گرامی بدارند.ایام 22 بهمن کم کم نزدیک می شد و بچه ها درصدد انجام کارهایی برای بزرگداشت آن بودند. گروهی مشغول اجرای یک نمایش سیاسی شدند که راهی از جنگ را دنبال می کرد و شخصیت های آن همچون امام، صدام، فرماندهان نظامی و... بودند.
آزادگان
من و چند نفر دیگر مسئول تدارکات آن بودیم. ما در طول آماده سازی نمایش با چوب و مقوا تعداد بسیاری از ماکت وسایل مورد نیاز را ساختیم. مثل اسلحه، دوربین عکاسی و... سرنگ و قرص را از بچه های بهداری تأمین کردیم. تنها جای پنهان کردن این وسایل از دید عراقی ها تا روز اجرا، درون کیسه نان خشک ها بود.ما در آسایشگاه، تعدادی کیسه نان خشک داشتیم که آنها را برای روز مبادا کنار گذاشته بودیم. تفتیش های گاه و بیگاه عراقی ها، گاه به هفته ای دو بار می انجامید. وقتی از تفتیش می رفتند، ما چیزی نزدیک یک ساعت، باید صرف می کردیم تا وسایل به هم ریخته مان را از هم جدا می کردیم. این کار همیشگی شان بود.آن روز نگهبان عراقی درون کیسه نان خشک ها را هم گشت و متوجه ماکت های نمایش شد. تندی به طرف مقر دوید تا فرماندهی را خبر کند. توی این فاصله بچه ها سریع دور هم جمع شدیم تا چاره ای بیندیشیم و حرف هایمان را یکی کنیم. بروبچه های نمایشنامه نویس، پیشنهاد دادند این گونه بگوییم، چون تازه قطعنامه 598 از سوی ایران پذیرفته شده و عید نوروز نیز نزدیک است، ما تصمیم گرفته ایم برای شادی این روزها، نمایش کمدی بازی کنیم؛ اینها وسایل نمایش کمدی است.ده دقیقه بعد ضابط خلیل، افسر اردوگاه با چند نفر از نیروهایش وارد آسایشگاهمان شدند و یکراست رفتند سراغ وسایل نمایش. علت را پرسیدند، همان جواب آماده شده را تحویلشان دادیم. او دستمان را خوانده بود. گفت: اشکالی ندارد من از شما می خواهم که همگی به مقر رفته و در آنجا این نمایش را برایم بازی کنید.عجب رو دستی خورده بودیم. ما در شب های شعر خود، اشعار نانوشته بسیاری را فی البداهه سروده بودیم و تجربه کافی در این زمینه داشتیم اما نمایش نانوشته آن هم با بازی دوازده نفره به گونه ای که وسایل نمایشنامه هم به کار بیاید را اصلا تجربه نکرده بودیم. دل را به دریا زدیم و گفتیم: می آییم.گفت: اشکالی ندارد من از شما می خواهم که همگی به مقر رفته و در آنجا این نمایش را برایم بازی کنید.عجب رو دستی خورده بودیم. دل را به دریا زدیم و گفتیم: می آییم.ضابط خلیل، مترجمی مورد اعتماد از خودشان را هم آورده بود که سکانس ها را برایش ترجمه کند. بچه ها با هنرمندی خاصی، آنقدر زیبا بازی کردند که مترجم از بس خنده اش گرفته بود، فرصت نمی کرد برای فرمانده ترجمه کندضابط خلیل، مترجمی مورد اعتماد از خودشان را هم آورده بود که سکانس ها را برایش ترجمه کند. بچه ها با هنرمندی خاصی، آنقدر زیبا بازی کردند که مترجم از بس خنده اش گرفته بود، فرصت نمی کرد برای فرمانده ترجمه کند. معلوم نبود بچه ها آن همه دیالوگ خنده دار و صحنه های مربوط به استفاده هنرمندانه از وسایل نمایش را چگونه خلق کرده بودند؟!آن روز فرمانده با شلاقش به ستون میانی زد و گفت: من اگر در این سال ها می خواستم هر تقشی را حک کنم، موفق می شدم اما روی مغز شما هرگز. اگر خبردار شوم در هر جای این کره زمین، صابونی هست که می شود با آن مغز شما را شستشو داد، حتما آن را پیدا می کردم و با آن، مغز همه شما را می شستم. آن روز واقعاً به خیر گذشت.*** هر ساله در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در دهه فجر مسابقات حفظ حدیث و قرآن برگزار می کردیم. حاج آقا ابوترابی، برای جایزه بچه هایی که قرآن حفظ می کردند، گفته بود که از امام خمینی برای شما وقت ملاقات حضوری می گیریم. نزدیک به چهارصد نفر در اردوگاه موصل چهار، حافظ قرآن شدند. تعدادی از بچه ها حتی بخش های بسیاری از نهج البلاغه را هم حفظ کردند... دیوارهای بغداد. صفحه 33***ما روزهای دهه فجر را نه مطابق با ایران که به مقتضیات مکان نام گذاری کرده بودیم؛ برای نمونه یک روز به  نام «اسیر و رسالتش» نام گرفته بود که همه برنامه ها در این روز به گونه ای وظایف یک رزمنده اسیرا در قبال انقلاب اسلامی و خون شهدا بیان می کرد. در روز دیگری که عنوانش «روز خادمین اسرا» بود، از زحمات بی شایبه و مخلصانه افرادی تجلیل و قدردانی می شود که اندک وقت آسایش خود را هم بی منت وقف خدمت به دیگر اسرا کرده بودند، در صورتی که شرایط و امکاناتشان هیچ فرقی با دیگران نداشت، حتی ممکن بود به علت چهره شناخته شده شان، بیشتر از سوی عراقی ها مورد اذیت و آزار قرار گیرند مثل مسئولان نظافت، آشپز، فرمانده ایرانی اردوگاه، دکتر مسئول بهداری و ... (موصل 3، صفحه 103)***در ماه بهمن برنامه مسابقه فوتبال و دو میدانی را برنامه ریزی کردیم. مرحله مقدماتی پیش از 22 بهمن برگزار شد و فینال هم در روز 22 بهمن. هر روز مسابقات را با خواندن آیاتی از کلام الله مجید آغاز می کردیم. بچه ها در آسایشگاه می دویدند و خود را برای مسابقه آماده می کردند. جوایز قرار بود به سه دسته و سه نفر داده شود؛ یکی به تیم برنده، یکی به تیمی که بیشتر گل زده و یکی هم به تیمی که در مسابقه اخلاق اسلامی را بیشتر رعایت کرده است. جوایز هم همه معنوی بود. برای برندگان یک یا دو جزء قرآن ختم می شد، تعدادی صلوات فرستاده می شد و برنده ها عموما این جوایز معنوی را به امام خمینی هدیه می کردند...(یک قفس، صد پرنده، هزار پرواز. صفحه 24) بخش فرهنگ پایداری تبیانبرگرفته از تابناک





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن