واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 17 بهمن 1389 تعداد مشاهده : 166 «شاه بيشين»؛ همه حسرتهاي يك زندگي ناكام خبرگزاري فارس: رمان «شاه بيشين» قصه آه و حسرتهاي بيشمار شاه مخلوع نسبت به زندگي، گذر ايام، بلند پروازيها، شكست و ناكاميهايش است. به گزارش خبرگزاري فارس، جهان داستان با دنياي واقعيتها ارتباط تنگاتنگي دارد كه گاه تشخيص مرز بين واقعيت و خيال را با دشواري مواجه ميسازد. با اين حال، خواننده متن داستاني همواره واقعيتها را در آيينه خيال ميبيند و اين رمز جاذبه دنياي داستان است كه در همه حال مخاطبان خاص خود را دارد و تنها بخشي از آن وامدار تاريخ و بقيه برگرفته از حافظه جمعي نويسندهاي است كه اغلب به رويدادهاي تاريخي به مثابه مواد خام اثر ادبي خود نگرسته است. رمان «شاه بي شين» نوشته محمدكاظم مزيناني نمونه اي از اين دست آثار ادبي است كه در عين وامدار تاريخ بودن، خود اثر ادبي مستقلي است كه تقريباً بيشتر مولفههاي يك رمان امروزي را در خود دارد. اين رمان سال 1386، در نخستين جشنواره داستان انقلاب، جزو آثار برگزيده معرفي شد و سپس دستنويس ارايه شده آن به نخستين جشنواره داستان انقلاب تا اوايل سال بعد مورد بازنگري قرار گرفت و سرانجام چاپ اول نسخه بازنويسي شده آن در سال 1389 توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شد. شاه بيشين در حجم قابل توجه (420 صفحه) و در 20 فصل تنظيم شده كه محوريت ماجراهاي آن مربوط به زندگي شاه مخلوع (محمدرضا شاه پهلوي) است كه از زمان تولد تا مرگ او را روايت ميكند. البته قصه از بيماري شاه آغاز شده و سپس با نگاهي به گذشته، از كودكي تا لحظه مرگ محمدرضا از زبان او روايت ميشود. نويسنده براي تنوع بخشيدن به اثر خود، اين زندگي به ظاهر پر طمطراق، اما كسالتآور را از زاويه ديدگاههاي مختلف روايت كرده تا فصلهاي مختلف رمان براي خواننده جذابيت لازم را داشته باشد. روايت رمان به شكل خطي نيست و بارها در طول روايت شكست خطي حوادث داستان اتفاق ميافتد. به غير از زندگي شاه و اطرافيانش، نويسنده شخصيتهاي داستاني ديگري را هم وارد دنياي قصه كرده تا ابعاد خيال انگيز ماجرا به حاشيه رانده نشود. او با اين شيوه نگارشي به استقلال شخصيتهاي داستان خود هم تاكيد دارد و نميخواهد راوي صرف ماجراهاي تاريخي باشد. به نظر ميرسد با اين تاكيد نويسنده، او اعتقاد دارد وظيفه رمان اين نيست كه اطلاعات تاريخي صرف به مخاطب بدهد. رمان هيچ وظيفه و مسئوليتي در اين حوزه ندارد. بنابر اين، نويسنده در همه جاي اين داستان سعي كرده به نفع رمان كار كند نه به نفع تاريخ. براي او مهم اين بود كه از نگاه شاه حوادث تاريخي و اجتماعي را بيند و اين نگاه را به مخاطب هم انتقال دهد. اين نوع نگاه تا به حال در ادبيات داستاني معاصر كشورمان كمتر ديده شده، چرا كه پيش از اين اغلب اتوبيوگرافيهايي منتشر شده كه در آنها افرادي مثل اسدالله علم به نقل خاطرات خود از خاندان پهلوي به ويژه محمدرضا شاه پرداختهاند. محمدكاظم مزيناني سعي كرده به نگاههاي خصوصي شاه هم بپردازد. مانند نگاه به روابط خصوصي، طبيعت، زن، كودكي، آب و هوا و حيوانات و حتي به مصيبتهاي ريز و درشتي كه شاه با آنها دست به گريبان بوده است. به عنوان مثال، او سعي نكرده درباره واقعه 15 خرداد اطلاعات تاريخي دقيقي بدهد، چون اين كار را وظيفه مورخان دانسته و خود را موظف كرده كه در وهله اول داستان بنويسد و براي اين كار بايد به جزئيات رفتاري شاه بيشتر نزديك مي شده كه اين كار را كرده و تقريباً بيشتر جزئيات زندگي شاه را در شكلهاي مختلف در ركتاب خود آورده است. گويي براي نويسنده نقطه پيوند تاريخ معاصر با زندگي معاصر جذابيت بيشتري دارد و او سعي كرده اين نقطه داستان پرداز و رمان ساز را از دست ندهد و مركز ثقل رمان خود را در اين نقطه حساس قرار دهد. زوايه نگاه نويسنده بيشتر دوم شخص مفرد است كه طي آن شخص شاه مورد خطاب نويسنده قرار ميگيرد و نويسنده در مقام راوي و مورخ آگاه به همه جزئيات زندگي شاه، لحظه لحظه زندگي او را تقريباً با تمام جزئيات به او يادآوري ميكند: «با ظرافتيي شاهانه، سيگاري از جاسيگاري مطلُا بيرون ميكشي و بر لب ميگذاري و صبر ميكني تا موش مرده، سيگار را با فندكش روشن كند. بادي به غبغب مياندازد و با رضايت خاطر اين كار را انجام ميدهد. كشته و مرده اين چاپلوسيهاست؛ كاري كه هميشه موقع ورق بازي انجام ميدهد. اين، يكي از همان موجودات پر دردسري است كه دور و برت را گرفتهاند و اگر چه تا به حال دسته گلهاي زيادي به آب داده، اما از او خوشت ميآيد. (ص 219) محمدكاظم مزيناني در مصاحبهاي درباره ارتباط تاريخي اين اثر و شخصي شدن رمان تاليفي خود گفته است: فكر ميكنم ايرادي كه به كارهايي از اين دست وارد است به همين بخش از كار مربوط ميشود، چون در اغلب كارهايي كه در اين حوزه نوشته و منتشر ميشود نگاهها معمولاً به دو گونه سياه يا سفيد است و كمتر اتفاق ميافتد كه به بخشهاي خاكستري ماجراها هم پرداخته شود. من نخواستم وارد اين بازيها شوم، چون قضيه را شخصي ديدم و سعي كردم با آن شخصي هم برخورد كنم، چون معتقدم رمان زماني اتفاق ميافتد كه براي نويسنده شخصي شده باشد و اگر اين اتفاق نيفتد محال است كار موفقي خلق شود. بنابر اين، شخصي شدن اين رمان براي من مهم بود، چون بخشي از آن با زندگي خودم ارتباط داشت. ميخواستم برداشت خودم از اتفاقات پيرامونيام را در قالب رمان ارائه دهم. از طرف ديگر، معتقدم وظيفه رماننويس قضاوت كردن نيست. مگر اين كه يك رمان تاريخي بنويسد و من نميخواستم رمان تاريخي بنويسم. يكي از ظرافتهاي اصلي اين رمان، انتخاب هوشمندانه عنوان آن است كه شاه بي شين، "آه " ميشود و به تمام حسرتهاي شاه مخلوع نسبت به زندگي، همسر، گذر زمان و بلندپروازيهايش و شكست و ناكاميهايش اشاره دارد. در مجموع، رمان شاه بيشين روايتگر لحظههاي آخر زندگي يكي از منفورترين چهرههاي تاريخ معاصر ايران است كه از منظر خيليها زندگي پرشكوهي داشته، اما وقتي مخاطب از طريق قلم نويسنده به هزارتوي زندگي اين شخصيت سرك ميكشد، جز حسرت و اندوه چيز ديگري نميبيند و اين همان سرنوشت محتوم شاهان ظالم است كه در حق ملت خود جفا كردهاند. -------------------------------- نويسنده: عليالله سليمي -------------------------------- انتهاي پيام/و/25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 544]