محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845649223
دو هافتايم در بهشت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دو هافتايم در بهشت نويسنده:سعيد مستغاثي نگاهي به فيلمنامه « مغلوب نشدني»پيش در آمد: اگر چه بنا به حيطه اي که ماهنامه فيلم نگار در بر مي گيرد، تنها بايستي در حوزه فيلمنامه و نقاط قوت و ضعف آن نوشت، اما پس از ديدن سکانس پاياني فيلم مغلوب نشدني، حيف است يادي از دو پيروزي تيم ملي فوتبال ايران بر استراليا( در بازي برگشت پلي آف مرحله مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه) و بر آمريکا( در مرحله اصلي همان جام جهاني) نکنم که مانند آن چه را در صحنه هاي آخر همين فيلم مغلوب نشدني ديديم، عملاً تجربه کرديم.يادمان نمي رود آن هشت دقيقه وقت اضافي و توفاني را که قهرمانان فوتبال ايران مردانه در مقابل حملات بي امان بازيکنان تيم استراليا از دروازه ايران دفاع مي کردند، يادمان نمي رود آن گل حميد استيلي و بعد مهدي مهدوي کيا به دروازه آمريکا را که چه زلزله اي در اين مملکت برپا کرد و همه مردم از هر تيره و قوم و عقيده و گروه را به خيابان ها آورد تا براي پيروزي ايران و شکست آمريکا اشک شوق به چشم آورند. برخي از دوستان در خارج از کشور نيز از شور و شوق ايرانيان مقيم کشورهاي ديگر گفتند که ديگر همه مشکلات و مسائل را فراموش کرده و همه براي ايران فرياد زدند. منظور اين است آن چه در فيلم مغلوب نشدني به تصوير کشيده شده را ملت ما حداقل دو بار عملاً تجربه کرده و مزه آن را چشيده است.اما فيلم مغلوب نشدني ، قبل از هر موضوعي، يک پيش تبليغ براي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي به نظر مي آيد. قاره سياه براي نخستين بار ميزبان جام جهاني است، در حالي که پيش از اين، سنت رايج، نوبتي بودن اين ميزباني مابين اروپا و آمريکا بود.اما پس از ميزباني کره جنوبي و ژاپن در جام جهاني 2002، اينک جنوبي ترين کشور قاره آفريقا که زماني در کنار رژيم صهيونيستي، سمبل نژاد پرستي بود، به مکان اتحاد نژادها تبديل مي شود.آنتوني پکهام که فيلمنامه مغلوب نشدني را براساس کتاب بازي با دشمن: نلسون ماندلا و بازي اي که يک ملت را ساخت نوشته ، همين امسال فيلمنامه شرلوک هلمز را همراه با مايکل رابرت جانسون براي گاي ريچي به روي کاغذ آورد و پيش از اين هم به جز فيلمنامه قسمت هايي از سريال تلويزيوني پنج روز به نيمه شب، داستان و فيلمنامه قاتل را در سال 1990 و فيلمنامه يک کلمه حرف نزن را در سال 2001 براي گري فلدر نوشت. مغلوب نشدني يکي از آثاري است که روي زندگي نلسون ماندلا آزادي خواه افسانه اي آفريقاي جنوبي زوم مي کند، اما با روايتي که مثلاً در سال 1987، فيليپ ساويل براساس فيلمنامه رونالد هاروود براي تلويزيون ساخت( و دني گلاور نقش ماندلا را بازي مي کرد) و يا با فيلم تلويزيوني جوزف سارجنت ( با فيلمنامه ريچارد وزلي) که نقش ماندلا را سيدني پواتيه مشهور بر عهده داشت، اساساً فرق مي کند. کلينت ايستوود همراه فيلمنامه نويسش، آنتوني پکهام در يکي ديگر از تجربيات خاص چند سال اخيرش به سراغ گوشه اي پنهان از رفتار و منش نلسون ماندلا رفته که اتحاد و وحدت ملتي با يک تاريخ نژاد پرستي و تبعيض و بي عدالتي و ظلم و استثمار را نشانه گرفته است.قصه از 11 فوريه 1990 آغاز مي شود که نلسون ماندلا، پس از تحمل حدود 27 سال زندان، آزاد شده است. دوربين کلينت ايستوود با هوشمندي در همان صحنه اول فيلم، دو زمين بازي را در کنار هم نشان مي دهد، که در يکي با چمن خوب و تميز و نرده هاي شيک، سفيدپوستان با لباس هاي ورزشي متحدالشکل تمرين مي کنند و در کنار آن، زميني خاکي و ناهمواره به چشم مي خورد که تعداد زيادي بچه سياه پوست با لباس هاي مندرس و بدون کفش به دنبال توپي مي دوند. در همين حال است که اتومبيل حامل ماندلاي آزاد شده، از ميان اين دو زمين عبور کرده و فرياد بچه هاي سياه پوست در حمايت از ماندلا به آسمان مي رود، در حالي که سفيدپوستان بهت زده و ساکت فقط ناظر اين صحنه هستند و يک جمله مي شنويم که مربي آنها در پاسخ به سؤال يکي از بازيکنان ضمن نگاه به اتومبيل هايي که از مقابلش رد مي شوند، مي گويد:« او ماندلا نام دارد که در واقع يک تروريست است...»چنين شروعي براي فيلم مغلوب نشدني ، به خوبي مي تواند در يک سکانس و بدون حشو و زوايد، فضاي تبعيض نژادي پيش از حاکميت نلسون ماندلا و دوستانش در آفريقاي جنوبي را براي تماشاگر ترسيم کند؛ درست نقطه متضاد آن چه در پايان فيلم و در شادي ها و پايکوبي هاي مشترک سياه پوستان و سفيد پوستان، پس از قهرماني تيم راگبي آفريقاي جنوبي مشاهده مي کنيم. همه هنر کلينت ايستوود و آنتوني پکهام، رساندن سينمايي و منطقي اين نقطه شروع به آن نقطه پايان است. مسيري که قاعدتاً بايستي پستي و بلندي هاي متعددي را در روند فيلمنامه طي کند، ولي چنانچه خواهم گفت، با کمترين دست انداز به چنين توفيقي دست مي يابد.سکانس بعد در يک فصل شبه مستند، حکايت يک سري وقايع مستند پس از آزادي ماندلاست که کشور درگير آتش و خون ناشي از عقده هاي فرو خورده دو سه قرن جنايت و کشتار استعمارگران مي شود و سپس تلاش ماندلا براي خاموش کردن اين آتش و انتخاباتي که براي نخستين بار در آن سياه پوستان، حق رأي پيدا مي کنند و نلسون ماندلا به رياست جمهوري آفريقاي جنوبي مي رسد.پس از اين آنتوني پکهام و کلينت ايستوود، مخاطب را وارد بخش اصلي قصه مي کنند، يعني مواجهه ماندلا همراه هدفي که براي متحد ساختن کشور در سر مي پروراند با يک ملت از هم پاشيده و متفرق و کينه توز که سفيد و سياه به خون يکديگر تشنه اند و هرکدام، کشور آفريقاي جنوبي را حق خود مي دانند.گويا مقوله نژاد پرستي و آپارتايد و پسماندهاي امروزي آن، دغدغه تازه کلينت ايستوود است که آن را با فيلم گرن تورينو ( اثر قبلي خود) شروع کرد؛ فيلمي که در آن شاهد نگاه نژادپرستانه يک آمريکايي باز مانده از جنگ کره نسبت به همسايه هاي آسياي شرقي خود بوديم که در نهايت تا مرگ براي دفاع از حقوق انساني آنها پيش مي رود. اينک مغلوب نشدني بخشي ديگر از آن دغدغه را ارائه مي دهد و آن را در قالب يکي از خشن ترين سمبل هاي نژادپرستي قرن بيستم تصوير مي کند که آرام و بطئي به سوي اضمحلال مي رود.تلاش ماندلا در فيلم مغلوب نشدني براي پر کردن حفره عظيمي که مابين اقوام و نژادهاي مختلف ملتش وجود دارد، از کاخ رياست جمهوري و ممانعت از اخراج کارمندان سفيدپوست رژيم نژاد پرست پروتوريا آغاز شده و سپس به محافظان خودش مي رسد . او گروهي از مأموران سفيدپوست( که بعضي از آنها از سرکوبگران سياه پوستان و از زندانبانان خود او بوده اند) را به رئيس محافظانش يعني جيسون معرفي کرده و با وجود ناراحتي و اعتراض آنها، مجبورشان مي کند که به اتفاق به حفاظت از رئيس جمهوري بپردازند. اين عمل اگرچه در ابتدا از سوي هر دو طرف با امتناع و اکراه مواجه مي گردد، ولي به تدريج و در مأموريت هاي مختلف موجب نزديکي و همکاري متقابل مي شود.اما نکته مهمي که براي عملي شدن مقصود نظر ماندلا، ناگهان مانند کاتاليزور در برابرش رخ مي نمايد، پي بردن به محبوبيت بازي راگبي در بين مردم و موقعيتي است که اين ورزش در آفريقاي جنوبي دارد، خصوصاً که قرار است مسابقات جهاني 1995 در اين کشور برگزار شود.از اين پس همه کوشش ماندلا براي تشويق و ترغيب تيم راگبي آفريقاي جنوبي صرف مي شود تا در مسابقات جهاني مقام نخست را به دست آورد. او بر اين باور است که اين کار شدني است، اگر چه هم رزم ديروز و مشاور امروزش مي گويد که کارشناسان عقيده دارند نهايت صعود تيم راگبي آفريقاي جنوبي تا مرحله يک چهارم نهايي است. اما پاسخ ماندلا بسيار هوشمندانه و کنايه آميز است . او مي گويد:« اگر به حرف کارشناسان بود که من و تو هنوز در زندان بوديم!( اشاره ظريف به ناکارآمدي و اشتباه اغلب محاسبات کارشناسانه در برابر همت و عزم و اراده انساني.)تأکيد نلسون ماندلا بر بازي راگبي تا آن حد شديد مي شود که برندا( رئيس کارکنان کاخ رياست جمهوري) به او مي گويد:« آيا راگبي هم يک محاسبه سياسي است؟...» و ماندلا، پاسخ مي دهد:« اين يک محاسبه انساني است...»فرانسوا پينار کاپيتان تيم راگبي، خود در يک خانواده نژادپرست زندگي مي کند که به هيچ وجه سياه پوستي همچون نلسون ماندلا را در مقام رياست جمهوري بر نمي تابند. در همان نخستين برخورد با اين خانواده متوجه مي شويم که خصوصاً پدر خانواده، چه ديدگاه تحقيرآميزي نسبت به ماندلا دارد. تقريباً اغلب افراد تيم راگبي نيز در اين نظر با فرانسوا هم عقيده هستند.اما ماندلا با حساسيتي که نسبت به اين تيم و پيروزي شان در بازي هاي جهاني 2005 به خرج مي دهد(شخصاً در ميانشان حضور يافته و تک تک آنها را به اسم کوچک صدا مي کند)، به تدريج تحت تأثيرشان قرار مي دهد. اين تأثير در صحنه بازديد اعضاي تيم راگبي از زنداني که ماندلا حدود 27 سال از عمرش را در سلول هايش گذرانده، به اوج خود مي رسد. فرانسوا در صحنه پس از آن به نامزدش مي گويد:« چگونه يک مرد مي تواند 30 سال را در زندان بگذراند و وقتي بيرون آمد، همه آنهايي را که اين کار را با او انجام داده بودند، ببخشد؟!...»بخشش؛ اين همان نکته اي است که پکهام فيلمنامه نويس ، موتيف برخي ديالوگ هاي ماندلا قرار مي دهد؛ به عنوان محور سياست هاي وحدت طلبانه اش و بيان آن چه اساس ايدئولوژي مصالحه گرانه( بخوانيد تسليم طلبانه!) او به نظر مي رسد. چنانچه در مقابل اعتراض جيسون مبني بر حضور نيروهاي سرکوبگر سفيدپوست در جمع محافظان رياست جمهوري مي گويد:« ...بايد بخشيد...»آن چه ايستوود و پکهام از شخصيت نلسون ماندلا در فيلم مغلوب نشدني تصوير کرده اند، انساني مصمم و وطن پرست است که براي وحدت و اعتلاي ميهن و ملتش، به دنبال راه حل مؤثري مي گردد. ماندلا هر روز صبح پيش از طلوع آفتاب از کاخ بيرون مي زند و ورزش مي کند؛ همان عادتي که در زندان و سلول کوچکش داشت. گويي محيط برايش تفاوتي نکرده و همچنان در زنداني اين بار بزرگ تر به سر مي برد. او مثل همان 27 سال، خانواده اش را تمام ملت آفريقاي جنوبي مي خواند و صبورانه به سوي آنها دست دراز مي کند.به جز شخصيت قوي نلسون ماندلا، اما تقريباً بقيه شخصيت ها و ماجراهايي که در مغلوب نشدني پرداخت شده اند، همچنان از کليشه هاي معمول هاليوود پيروي مي کنند. اين که تقريباً مي توان از همان يک سوم نخست فيلم حدس زد، سرانجام اين تيم آفريقاي جنوبي است که در يک بازي نفس گير و شانه به شانه، قهرمان جام جهاني شده و کاپ را از دست ماندلا دريافت مي کند. و همه جريانات و فراز و نشيب هاي فيلمنامه در اين مسير از همان کليشه هاليوود پيروي مي کنند. اگرچه کلينت ايستوود، حداقل در پنج شش فيلم اخيرش يعني از فيلم رودخانه ميستيک به بعد تا عزيز ميليون دلاري و پرچم هاي پدران ما و نامه هايي از ايووجيما و بچه اشتباهي و گرن تورينو ساختارشکني کرده بود و تقريباً از هيچ کليشه اي دنباله روي نکرده بود( نگاه کنيد که در عزيز ميليون دلاري در همان نيمه اول فيلم، قهرمان اصلي، يک دختر بکسور به نام مگي، بر اثر ضربه به حال اغما مي رود و برخلاف کليشه ها و پيش بيني ها، عاقبت با مرگي دردناک و تراژيک مي ميرد)، اما ايستوود در فيلم مغلوب نشدني به شدت کليشه هاي مختلف را رعايت مي کند! در واقع فيلم مغلوب نشدني فيلم شسته رفته و استريليزه اي است که مانند يک کليپ تبليغاتي عمل مي کند؛ مملو از لحظات قهرماني و سرودخواني هاي دسته جمعي و موفقيت ها و پيروزي ها و لبخندها و ...حتي در دو صحنه از فيلم که بيم خرابکاري و چرخش اين خط راست و مثبت مي رود، خيلي سريع مخاطب را متوجه مي کنند که فريب خورده است، مانند صحنه اي که به نظر مي رسد هواپيمايي غول پيکر قصد برخورد با استاديوم محل برگزاري مسابقات را داشته که در آن، ماندلا نيز حضور دارد، يا صحنه هايي که فردي مشکوک از دور، استاديوم ياد شده را با دوربين زير نظر گرفته است. فرانسوا هم خيلي زود، سوء ظن خود را نسبت به ماندلا مرتفع ساخته و حتي پدر نژادپرستش نيز کم کم اعتراض و مخالفت هاي خود را از ياد مي برد و حتي در صحنه اي که فرانسوا، شعر ماندلا را به دست او مي دهد، تحت تأثير واقع مي شود!( تا هيچ گره اي در فيلمنامه باقي نماند!)ايستوود و پکهام اگرچه گاهي هنگام برگزاري مسابقات، علاوه بر نمايش ساختمان ها و برج هاي سر به فلک کشيده شهر پروتوريا يا کيپ تاون و يا ژوهانسبورگ، سري هم به بيغوله ها و حلبي آبادها مي زنند و اگرچه حتي آن پسربچه فقير را در کادر دوربين قرار مي دهند که هنگام برگزاري مسابقه، با وجود تمامي علاقه و عشقش به تماشاي آن، نمي تواند به داخل استاديوم راه پيدا کند، اما هيچ نشاني از تلاش ماندلا براي کاهش اين تبعيضات را نمي نمايانند. هيچ گونه نمادي از بهبود اوضاع ملت، پس از روي کار آمدن ماندلا و دوستانش ديده نمي شود.همچنين تقريباً هيچ گونه فراز و فرود دراماتيک يا گره هاي تعليق آميز و يا قطعات پازلي پيش از مسابقه نهايي به چشم نمي آيد. مثلاً اين که پيش از انجام مسابقه نهايي، فرانسوا پينار دچار مشکلي شود يا خود ماندلا مورد تهديد قرار بگيرد و يا حداقل مانعي جدي بر سر راه برنامه هاي ماندلا قرار بگيرد، ديده نمي شود.ايستوود حتي دلش نمي آيد چند لحظه اي تماشاگرش را در هول و اضطراب نگه دارد و هنگامي که ماندلا را بيهوش در محوطه کاخش مي يابيم، محافظان هراسان به سويش مي شتابند و چند ثانيه اي بيشتر به طول نمي انجامد که به سرعت به نماي بعدي مي رويم که دکتر حال او را رضايت بخش توصيف مي کند.در واقع ايستوود و پکهام، تمامي تعليق را براي صحنه آخر فيلم و مسابقه با تيم نيوزلند نگه مي دارند تا آن را در 15-20 دقيقه آخر به ميدان بياورند. آن هم در سکانسي که نفس گير و پر هيجان پرداخت شده و فقط به دليل بهره گيري افراطي از کليشه ها، نمي تواند فصل خلاقانه اي تلقي گردد؛ مسابقه اي که اگرچه سرشار از لحظات هيجان انگيز و تعليق آميز به نظر مي رسد، ولي به دليل معلوم بودن پايانش( که طبق روند فيلمنامه تا آن لحظه، پيش بيني دشواري نيست)تماشاگر را با خيال راحت تا انتها بدرقه مي کند. دقيقاً برخلاف آثار مشابه همچون فرار به سوي پيروزي يا اثر مشهوري همچون دو هافتايم در جهنم که مخاطب را با فضا و پاياني پر فراز و نشيب و خشونت بار همراه مي کند. در واقع مسابقات فيلم مغلوب نشدني برخلاف آثاري از اين دست( با وجود برخي درگيري هاي فيزيکي که زود خاتمه يافته و ختم به خير مي شود)، در جوي کم تنش و به اصطلاح جوانمردانه (Fair Play) پيش مي رود و به نوعي تماشاگرش را به لحاظ بروز احساسات و غرق کردن در سانتي مانتاليسم، درنقطه مقابل آثاري مانند دو هافتايم در جهنم و در فضايي بهشت گونه سير مي دهد، به طوري که نام ديگر آن را مي توان دو هافتايم در بهشت نهاد!به اين ترتيب کلينت ايستوود از سبک رئاليستي که در اين دهه براي خود کسب کرده بود، به سوي يک شيوه تبليغاتي و پر و پا گاندا مي غلتد که از فيلم سازي مانند او انتظار نمي رفت؛ اگرچه قوت کارگرداني او در فضا سازي و پردازش صحنه ها، فوق العاده است.ايستوود و فيلمنامه نويسش به عمق فاجعه اي که استعمار هلند و پس از آن بريتانيا به مردم آفريقاي جنوبي تحميل کردند، اشاره اي ندارند؛ استعماري که از قرن هفدهم با ورود کمپاني هاي هلندي آغاز شد و سپس با ورشکستگي آنها از قرن هجدهم جاي خود را به شرکت هاي انگليسي داد. تجارت الماس پس از تجارت برده، از کثيف ترين اعمال استعمارگران در آفريقاي جنوبي بود که با ريخته شدن خون ميليون ها سياه پوست همراه گشت.در سال 1948 حزب ملي آفريقاي جنوبي از طريق رأي گيري به قدرت رسيد و شروع به انجام يک سري قوانين مبني بر جداسازي نژادي که به نام « آپارتايد» شناخته مي شود، کرد. جاي تعجبي نيست که اين تبعيض در مورد ثروت به دست آمده از صنعتي سازي سريع دهه هاي 50،60 و 70 ميلادي نيز به کار رفت. در حالي که اقليت سفيد پوستان از بالاترين استاندارد زندگي قاره آفريقا، که برابر سطح زندگي در کشورهاي غربي جهان اول بود، برخوردار گشته بودند، اکثريت سياه پوستان از لحاظ هرگونه استانداردي همچون در آمد، تحصيل و حتي ورود به ادارات دولتي مورد تبعيض قرار داشتند. دولت برآمده از آپارتايد ،ميان يک سياه پوست، هندي و يا رنگين پوست آفريقاي جنوبي، مانند مردم کشورهايي همچون غنا و تانزانيا فرقي قائل نبود و با تمامي آنها به عنوان شهروند درجه آخر رفتار مي کرد.ايستوود و فيلمنامه نويسش اگرچه براي ساخت فيلم مغلوب نشدني به آفريقاي جنوبي رفته اند، ولي براي خدشه دار نشدن تبليغات سفارشي خود، نشان نمي دهند ميليون ها نفر از مردم آفريقاي جنوبي که اکثراً سياه پوست هستند، همچنان در فقر و حاشيه شهرها زندگي مي کنند. بسياري اين امر را ميراث رژيم آپارتايد مي دانند و همچنين بسياري اين فقر را ناشي از ناکامي دولت اخير در مقابله با موضوعات اجتماعي مي دانند. البته بعضي هم عوامل ديگري از جمله ضعف در قوانين مالي و پولي دولت براي تضمين تقسيم ثروت و رشد اقتصادي را مقصر مي دانند.هم زمان با فيلم مغلوب نشدني، مستندي درباره نلسون ماندلا و آفريقاي جنوبي نيز توسط کريستي متيوز به نام به دنبال ماندلا ساخته شده که به شرايط امروز آفريقاي جنوبي مي پردازد. در اين فيلم نشان مي دهد که اگرچه 16 سال از پايان يافتن آپارتايد و نژادپرستي سپري شده است، اما تا تحقق يافتن عدالت نژادي، راهي طولاني باقي است. راوي فيلم مي گويد که نبردهاي سخت و طولاني مانده تا آزادي محقق شود. فيلم به دنبال مادري مجرد به نام کريستي و دختر پنج ساله اش کايلا مي رود تا عمق نابساماني ها و نابهنجاري ها امروز جامعه آفريقاي جنوبي را نمايش دهد؛ جامعه اي که در سويي از آن ، بيغوله ها و حاشيه نشيني هاي تکان دهنده رويت مي شود و در سويي ديگر، استاديوم ها و تأسيسات عظيمي براي جام جهاني 2010 بنا شده و مي شوند تا تبليغي باشد براي همان استعمارگران که چگونه مي شود آرام و سر به زير و تسليم قدرت هاي استعماري ماند ( يعني در مقابل همان ها که آخرين شيره هاي الماس و ثروت آن سرزمين را کشيدند) و پيشرفت هايي از قبيل ميزباني جام جهاني را با سر و صدا و غوغاي رسانه اي سرسام آور، جايزه گرفت و حتي مجسمه ماندلا را در هايد پارک لندن برپا کرد.( که هنوز به قول ادوارد زوييک در فيلم الماس خونين بوي خون سياه پوستان آفريقا از جواهر فروشي هايش به مشام مي رسد!)غافل از اين که اصلاً ماندلا را زماني از زندان آزاد کردند و از رژيم نژادپرستشان دست کشيدند که ديگر واقعاً الماسي در معادن آفريقاي جنوبي باقي نمانده بود و ديگر هزينه هاي اقامت و برقرار ماندن شعبه هاي کمپاني هاي انگليسي در کيپ تاون و ژوهانسبورگ و پروتوريا به صرفه نبود! بنابراين ماندلا را آزاد کردند و حکومت را دستش سپردند، بدون آن که ديگر ثروتي براي آباداني کشور باقي مانده باشد تا او و دوستانش سر به زير و بدون کوچک ترين مزاحمتي براي امپرياليسم، با مشکلات باقي مانده از غارت اروپايي ها و آمريکايي ها دست و پنجه نرم کنند. از همين روست که امروز آفريقاي جنوبي با وجود الغاي آپارتايد و حضور سياه پوستان در سرنوشت کشور، هنوز با فقر مفرط دست و پنجه نرم مي کند و همچنان براي استعمارگران انگليسي و آمريکايي جهت اثبات ادعاهاي سياسي خود در سر به راه کردن ملل سرکش، دستاويز قرار مي گيرد.چند سال پيش که کشورهاي غربي تصميم گرفتند براي بحران فزاينده غذا در آفريقا، هشت ميليارد دلار به کشورهاي اين قاره کمک کنند، لوييس فراخان، رهبر سياه پوستان آمريکا در اجتماع بزرگي مقابل کاخ سفيد با صداي بلند گفت:« شما اول بايد آن صدها ميليارد دلاري را که طي دو سه قرن از آفريقا به غارت برديد پس بدهيد و خسارات جبران ناشدني قتل عام حدود 200 ميليون سياه پوست را طي دوران برده داري بپردازيد و بعد به فکر صدقه دادن بيفتيد...!»منبع:فيلم نگار، شماره 88/ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1755]
صفحات پیشنهادی
دو هافتايم در بهشت
دو هافتايم در بهشت نويسنده:سعيد مستغاثي نگاهي به فيلمنامه « مغلوب نشدني»پيش در آمد: اگر چه بنا به حيطه اي که ماهنامه فيلم نگار در بر مي گيرد، تنها بايستي در ...
دو هافتايم در بهشت نويسنده:سعيد مستغاثي نگاهي به فيلمنامه « مغلوب نشدني»پيش در آمد: اگر چه بنا به حيطه اي که ماهنامه فيلم نگار در بر مي گيرد، تنها بايستي در ...
دو هافتایم در بهشت
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و آپارتاید و پسماندهای امروزی آن ، دغدغه تازه کلینت ایستوود است که آن را با فیلم گرن تورینو ...
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و آپارتاید و پسماندهای امروزی آن ، دغدغه تازه کلینت ایستوود است که آن را با فیلم گرن تورینو ...
از جهنم تا بهشت در 3 دقیقه
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... عقده های فروخورده 2-3 قرن جنایت و کشتار استعمارگران می شود و سپس تلاش ماندلا برای .
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... عقده های فروخورده 2-3 قرن جنایت و کشتار استعمارگران می شود و سپس تلاش ماندلا برای .
بهشت و جهنم را ایران می سازد
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... فوتبال ایران مردانه در مقابل حملات بی امان بازیکنان تیم استرالیا از دروازه ایران دفاع می ...
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... فوتبال ایران مردانه در مقابل حملات بی امان بازیکنان تیم استرالیا از دروازه ایران دفاع می ...
زندگی در ایران برای فیلمسازان مانند بهشت است
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... حیف است یادی از دو پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر استرالیا ( در بازی برگشت پلی .
دو هافتایم در بهشت-وبلاگ > مستغاثی، سعید - گویا مقوله نژادپرستی و ... حیف است یادی از دو پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر استرالیا ( در بازی برگشت پلی .
قالیباف:نگران روزی باشیم که خبرنگاران احساس غربت کنند
دو هافتایم در بهشت · کشف 7 كيلو مواد مخدر از معده 8 آفريقايي در كيش · قالیباف:نگران روزی باشیم که خبرنگاران احساس غربت کنند. . نمایش تصادفی مطالب ... ... ...
دو هافتایم در بهشت · کشف 7 كيلو مواد مخدر از معده 8 آفريقايي در كيش · قالیباف:نگران روزی باشیم که خبرنگاران احساس غربت کنند. . نمایش تصادفی مطالب ... ... ...
بیش از هزار اثر حاصل كار جشنواره فرهنگی طلاب خارجی
بیش از هزار اثر حاصل كار جشنواره فرهنگی طلاب خارجی دو هافتایم در بهشت · مندرلی؛ دختر شورشی درس دموکراسی میدهد · بنزین و گازوئیل گران نمیشود/ موافقت با .
بیش از هزار اثر حاصل كار جشنواره فرهنگی طلاب خارجی دو هافتایم در بهشت · مندرلی؛ دختر شورشی درس دموکراسی میدهد · بنزین و گازوئیل گران نمیشود/ موافقت با .
نگاهي به جامعه ايرانيان مقيم فرانسه
دو هافتايم در بهشت نويسنده:سعيد مستغاثي نگاهي به فيلمنامه « مغلوب ... ايران بر استراليا( در بازي برگشت پلي آف مرحله مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه) و بر .
دو هافتايم در بهشت نويسنده:سعيد مستغاثي نگاهي به فيلمنامه « مغلوب ... ايران بر استراليا( در بازي برگشت پلي آف مرحله مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه) و بر .
طلاي كثيف شكمها را سير ميكند
نقطه مقابل آثاری مانند "دو هافتایم در جهنم" و در فضایی بهشت گونه سیر می دهد ، به طوریکه ... تجارت الماس پس از تجارت برده ، از کثیف ترین اعمال استعمارگران در ...
نقطه مقابل آثاری مانند "دو هافتایم در جهنم" و در فضایی بهشت گونه سیر می دهد ، به طوریکه ... تجارت الماس پس از تجارت برده ، از کثیف ترین اعمال استعمارگران در ...
مندرلی؛ دختر شورشی درس دموکراسی میدهد
دو هافتایم در بهشت · مندرلی؛ دختر شورشی درس دموکراسی میدهد · بنزین و گازوئیل گران نمیشود/ موافقت با تثبیت سهمیه بنزین خرداد · لباس مناسب برای کوچک نمایی .
دو هافتایم در بهشت · مندرلی؛ دختر شورشی درس دموکراسی میدهد · بنزین و گازوئیل گران نمیشود/ موافقت با تثبیت سهمیه بنزین خرداد · لباس مناسب برای کوچک نمایی .
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها