واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ارتفاعی به نام پسِ كله ی جبارداشتیم برای حمله آماده میشدیم. هر كس به كاری مشغول بود. یكی وصیتنامه مینوشت. دیگری وسایلش را آماده میكرد و آن یكی وضو گرفته و به لباس و صورتش عطر میزد. فرمانده نگاهی به جبّار كرد و گفت: آقا جبّار شب حملهاسها!
جبّار خمیازه كشید و گفت: میدانم. ـ نمیخواهی یك دست به سر و صورتت بكشی؟ ـ مگر سر و كلهام چشه؟ علی خندهكنان گفت: منظور فرمانده، موهای نازنین كلّه مبارك شماست! جبّار با اخم به علی نگاه كرد و گفت: سرت به كار خودت باشد. صلاح مملكت خویش خسروان دانند! دیگر نه فرمانده و نه كس دیگر حرفی زد. این جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر میدیدیش چه فكرها كه دربارهاش نمیكردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بیكلّه! اما مشكل اصلی واقعاً كلّهاش بود! همیشه خدا موهایش ژولیده و پس كلّهاش موها شاخ شده بود! بیانصاف نمیكرد یك شانه به آن موهایش بكشد كه یك دستهاش به طرف شرق و دسته دیگر به سمت غرب بود. به حرف هیچ كس هم تره خرد نمیكرد. عملیات شروع شد و ما به قلب دشمن زدیم و از ارتفاعات حاج عمران بالا كشیدیم. آفتاب در حال طلوع بود كه یكی از ارتفاعات صعبالعبور را فتح كردیم. همان بالا از خستگی نفس نفس میزدیم كه بیسیمچی دوید طرف فرمانده و گفت: فرماندهی تماس گرفته، میپرسند روی كدام ارتفاع هستید؟ فرمانده كمی سرش را خاراند و گفت: واللّه روی نقشه هیچ اسمی از این ارتفاع ندیدم. علی خندهكنان گفت: میگویم اسمش را بگذارید «پسِ كلّه جبّار!» آخه میبینید كه، دامنهاش همه شاخ شاخه. مثل پسِ كلّه آقا جبّار. جبّار آن طرف تر بود و چیزی نمیشنید. چند ساعت بعد یكی از بچهها رادیواش را روشن كرد. صدای مارش عملیات بلند شد. بعد گوینده با هیجان گفت: شنوندگان عزیز توجه فرمایید! توجه فرمایید! رزمندگان دلیر ما دیشب پس از یورش به دشمن بعثی در ارتفاعات حاج عمران در غرب كشور توانستند ارتفاعات مهم و سوقالجیشی پسِ كلّه جبّار و... را آزاد كنند. جبّار یكهو از جا جست. بچهها از شدّت خنده روی زمین ریسه رفتند. جبّار با عصبانیت فریاد زد: كدام بیمعرفت اسم اینجا را گذاشته پسِ كلّه جبّار؟ شنوندگان عزیز توجه فرمایید! توجه فرمایید! رزمندگان دلیر ما دیشب پس از یورش به دشمن بعثی در ارتفاعات حاج عمران در غرب كشور توانستند ارتفاعات مهم و سوقالجیشی پسِ كلّه جبّار و... را آزاد كنند.اما هیچ كس جوابش را نداد. روی ارتفاع پسِ كلّه جبّار میخندیدیم و جبّار حرص میخورد. آن ارتفاع به همان اسم معروف شد. اگر الان به نقشه دقیق آن منطقه نگاه كنید، یك ارتفاع را میبینید كه اسمش است: پسِ كلّه جبّار! جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر میدیدیش چه فكرها كه دربارهاش نمیكردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بیكلّه! اما مشكل اصلی واقعاً كلّهاش بود! نویسنده : داوود امیریان تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]