واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شروع با تسبیح و پایان با حمد الهیسیماى سورهى اسراء
سوره بنى اسرائیل (اسراء) پنجاهمین سوره است كه در مكّه بعد از سوره قصص نازل گردید در ترتیب فعلى قرآن مجید سوره هفدهم است، اگر ترتیب نزول قطعى باشد، مىشود گفت كه حدود سالهاى ششم و هفتم بعثت نازل شده است.سورهى «اسراء»، یكصد و یازده آیه دارد، تعداد كلمات آن: هزار و پانصد و سى و سه (1533) و تعداد حروف آن: شش هزار و چهار صد و شصت (6460) مىباشد. و بنا بر قول مشهور مكّى است. البتّه بعضى پنج آیهى 26، 32، 33، 57 و 78 را مدنى مىدانند.در این سوره همچون دیگر سورههاى مكّى، موضوعاتى از قبیل: توحید، معاد، نصایح سودمند و مبارزه با هر گونه شرك، ظلم و انحراف، سنّتها و قوانین فردى و اجتماعى در تاریخ، تاریخچهى آدم و ابلیس، پیامبر اسلام و موقعیّت آن حضرت در مكّه، بیان شده است. از مسائل عمده و قابل توجّه در این سوره، معراج حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله) است. نامهاى این سوره نام مشهور این سوره "بنى اسرائیل" است و نامهاى دیگرى نیز از قبیل "اسراء" و" سبحان" دارد. (تفسیر آلوسى، ج 15، ص 2)روشن است كه هر یك از این نامها به تناسب مطالبى است كه در این سوره در رابطه با آن وجود دارد، اگر نام "بنى اسرائیل" بر آن گذارده شده به خاطر آنست كه بخش قابل ملاحظهاى در آغاز و پایان این سوره پیرامون بنى اسرائیل است.و اگر به آن "اسراء" گفته مىشود به خاطر نخستین آیه آن كه پیرامون اسراء (معراج) پیامبر صلی الله علیه و آله سخن مىگوید، و" سبحان" نیز از نخستین كلمه این سوره گرفته شده است.ولى در روایاتى كه فضیلت این سوره را بیان مىكند تنها به نام بنى اسرائیل برخورد مىكنیم، و به همین جهت غالب مفسران همین نام را براى سوره، برگزیدهاند. محتواى این سوره در یك نگاه كوتاهگفتیم این سوره بنا بر مشهور از سورههایى است كه در مكه نازل شده است و طبعا ویژگیهاى سورههاى مكى در آن جمع است، از جمله دعوت مؤثر به توحید، و توجه دادن به معاد، و نصائح سودمند، و مبارزه با هر گونه شرك و ظلم و انحراف.بطور كلى مىتوان گفت آیات این سوره بر محور امور زیر دور مىزند.1- دلائل نبوت مخصوصا قرآن و نیز معراج.2- بحثهایى مربوط به معاد، مساله كیفر و پاداش و نامه اعمال و نتائج آن.3- بخشى از تاریخ پر ماجراى بنى اسرائیل كه در آغاز سوره و پایان آن آمده است.4- مساله آزادى اراده و اختیار و اینكه هر گونه عمل نیك و بد، نتیجهاش به خود انسان بازگشت مىكند.5- مساله حساب و كتاب در زندگى این جهان كه نمونهاى است براى جهان دیگر.6- حقشناسى در همه سطوح، مخصوصا درباره خویشاوندان، و بخصوص پدر و مادر.7- تحریم" اسراف و تبذیر" و" بخل" و" فرزندكشى" و" زنا" و" خوردن مال یتیمان" و" كمفروشى" و" تكبر" و" خونریزى".8- بحثهایى در زمینه توحید و خداشناسى.9- مبارزه با هر گونه لجاجت در برابر حق و اینكه گناهان میان انسان و مشاهده چهره حق پرده مىافكند.10- شخصیت انسان و فضیلت و برترى او بر مخلوقات دیگر.11- تاثیر قرآن براى درمان هر گونه بیمارى اخلاقى و اجتماعى.12- اعجاز قرآن و عدم توانایى مقابله با آن. 13- وسوسههاى شیطان و هشدار به همه مؤمنان به راههاى نفوذ شیطان در انسان.14- بخشى از تعلیمات مختلف اخلاقى.15- و سرانجام فرازهایى از تاریخ پیامبران به عنوان درسهاى عبرتى براى همه انسانها و شاهدى براى مسائل بالا.به هر صورت مجموعه بحثهاى عقیدتى و اخلاقى و اجتماعى در این سوره نسخه كاملى را تشكیل مىدهد براى ارتقاء و تكامل بشر در زمینههاى مختلف، و جالب اینكه این سوره با "تسبیح خدا" شروع مىشود و با " حمد و تكبیر او" پایان مىگیرد، تسبیح نشانهاى است براى پاكسازى و پیراستن از هر گونه عیب و نقص، و حمد نشانهاى است براى آراستن به صفات فضیلت، و تكبیر رمزى است به پیشرفت و عظمت.چه زیبا فرموده است حضرت على (ع) در آن گفتار كوتاه و پرمغزش: «من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته»: " آن كس كه با چشم بصیرت به دنیا بنگرد (و آن را وسیله بینایى قرار دهد) دنیا به او آگاهى مىبخشد، و آن كس كه به خود آن نگاه كند دنیا او را نابینا خواهد كرد" دنیا، مذموم یا ممدوح؟(سیری در آیه 18 و 19 سوره اسراء) در آیات بسیارى، مدح و تمجید از دنیا یا امكانات مادى آن شده است:در بعضى از آیات، مال به عنوان خیر، معرفى شده (سوره بقره آیه 180).
و در بسیارى از آیات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (سوره جمعه آیه 10).در جاى دیگر مىفرماید" همه نعمتهاى روى زمین را براى شما آفریده است" خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً (بقره- 29).و در بسیارى از آیات آنها را تحت عنوان سخر لكم (آنها را مسخر شما گردانید) ذكر كرده كه اگر بخواهیم این همه آیاتى را كه در رابطه با محترم شمردن امكانات مادى این جهان جمعآورى كنیم، مجموعه قابل ملاحظهاى خواهد شد.ولى با اینهمه اهمیتى كه به مواهب و نعمتهاى مادى داده شده، تعبیراتى كه قویا آن را تحقیر مىكند در آیات قرآن به چشم مىخورد. در یك جا آن را عرض و متاع فانى مىشمرد تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا (نساء- 94).و در جاى دیگر آن را مایه غرور و غفلت مىشمرد وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (سوره حدید آیه 20).و در مورد دیگر آن را وسیله سرگرمى و بازیچه شمرده وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ (عنكبوت 64).و در جایى دیگر مایه غفلت از یاد خدا رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ (نور- 37).این تعبیرات دوگانه عینا در روایات اسلامى نیز دیده مىشود:از یك سو دنیا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده می شود (مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولیاء اللَّه) (نهج البلاغه كلمات قصار جمله 131)و از سوى دیگر مایه غفلت و بیخبرى از یاد خدا و متاع غرور و مانند آن.آیا این دو گروه از آیات و روایات با هم تضاد دارند؟پاسخ این سؤال را در خود قرآن مىتوان یافت:آنجا كه از دنیا و مواهبش نكوهش مىكند، كسانى را مىگوید كه این زندگى تنها هدفشان را تشكیل مىدهد، در سوره نجم آیه 29 مىخوانیم وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا" كسانى كه جز زندگى دنیا را نخواهند".به تعبیر دیگر سخن از كسانى است كه آخرت را به دنیا مىفروشند و براى رسیدن به مادیات از هیچ خلافكارى و جنایتى ابا ندارند.اینكه این سوره با "تسبیح خدا" شروع مىشود و با " حمد و تكبیر او" پایان مىگیرد، تسبیح نشانهاى است براى پاكسازى و پیراستن از هر گونه عیب و نقص، و حمد نشانهاى است براى آراستن به صفات فضیلت، و تكبیر رمزى است به پیشرفت و عظمتدر سوره توبه آیه 38 مىخوانیم ا رضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة:" آیا راضى شدید كه زندگى دنیا را به جاى آخرت بپذیرید"؟!آیات مورد بحث، خود شاهد این مدعا است، آنجا كه مىگوید: مَنْ كانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ ... یعنى تنها هدفشان همین زندگى زودگذر مادى است.خلاصه مطلب اینكه مواهب جهان مادى كه همه از نعمتهاى خدا است و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسیلهاى براى رسیدن به سعادت و تكامل معنوى انسان مورد بهرهبردارى قرار گیرد از هر نظر قابل تحسین است. و اما اگر به عنوان یك هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود، در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سركشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود، كه البته درخور هر گونه نكوهش و مذمت است.و چه زیبا فرموده است على (ع) در آن گفتار كوتاه و پرمغزش: «من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته»: " آن كس كه با چشم بصیرت به دنیا بنگرد (و آن را وسیله بینایى قرار دهد) دنیا به او آگاهى مىبخشد، و آن كس كه به خود آن نگاه كند دنیا او را نابینا خواهد كرد" .(نهج البلاغه خطبه 82)در حقیقت تفاوت میان دنیاى مذموم و ممدوح، همان چیزى است كه از" الیها" و" بها" استفاده مىشود كه اولى هدف را مىرساند و دومى وسیله را. نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع:1- تفسیر نور، ج 72- تفسیر نمونه، ج 123- نهج البلاغه ـ كلمات قصار4- تفسیر اثنی عشری، ج 75- تفسیر احسن الحدیث، ج 6
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 667]