تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815079022




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كلمات را ملاقات مي‌كنم‌


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار پنجشنبه 16 آبان 1387 تعداد مشاهده : 57 كلمات را ملاقات مي‌كنم‌ جام جم آنلاين: محمدرضا مهديزاده، شاعر و روزنامه‌نگاري است كه از سال‌ها پيش تاكنون مسووليت صفحات شعر مجله اطلاعات هفتگي را عهده‌دار بوده و اكنون نيز سردبير مجله روزهاي زندگي است. او علاوه بر سرودن شعر، در عرصه تحقيق و ترجمه صاحب آثاري است و چند مجموعه نثر ادبي نيز دارد. مهديزاده سال‌هاست در شعر امروز حضوري بي‌حاشيه، اما پويا دارد و در دهه‌هاي گذشته در برآمدن و مطرح شدن نسلي از شاعران جوان كشور بي‌هيچ منتي نقش اساسي داشته است.كتاب «دور از چشم فرشته‌ها» مجموعه شعري است كه گزيده اشعار او را در قالب‌هاي مختلف در بر دارد و از سوي انتشارات توسعه كتاب ايران (تكا)‌ روانه بازار شده است. يكي از معضلات و مسائل شعر امروز اين است كه اغلب شعرهايي كه در مطبوعات، مجموعه‌هاي شعر، وبلاگ‌ها و... مي‌خوانيم شبيه هم هستند، به گونه‌اي كه اگر نام و امضاي شاعر در ذيل شعر نباشد، گمان مي‌بريم همه شعرها سروده يك نفر هستند. شاعري كه در فلان شهر كوچك كويري زندگي مي‌كند با شاعر پايتخت‌نشين يا شاعر ديگري در جنوب يا شمال، همه و همه در شعرهايشان از مجموعه‌اي تصاوير شاعرانه و يك نوع زبان و لحن و بيان استفاده مي‌كنند.اين مساله كه از آن با عنوان فرديت گمشده شاعران ياد مي‌كنند، گريبانگير بسياري از سروده‌ها در عصر حاضر است. در چنين روزگاري، كمتر شاعري مي‌بينيم كه با وجود سال‌ها پايتخت‌نشيني، همچنان به حال و هواي شهر و ديار خود كه در آن باليده و رشد كرده، دلبستگي داشته و جغرافياي سرزمينش در آثارش نمود يابد. محمدرضا مهديزاده شاعري است از سرزمين دريا و جنگل. اين را مي‌توان از رنگ و بوي سروده‌هايش احساس كرد. در بسياري از سروده‌هاي او به تصويرهاي زيبا و روشني از طبيعت زيباي محيط زندگي شاعر برمي‌خوريم. آسمان‌هاي ابري شمال، عطر نارنج و پرتقال و زيتون، وزش نسيم سبكبال از روي امواج دريا و دره‌هاي سرسبز و قله‌هاي مه‌پوش همه و همه را مي‌توان در آيينه سروده‌هاي او به تماشا نشست: ابرها/ به پهلو خوابيده‌اند/ يك نفر/ زمين را هل مي‌دهد/ نارنج كوچكي مي‌چينم/ و قلبم را/ روشن مي‌كنم/ لاله‌اي/ در رگ‌هايم آواز مي‌خواند... خواب - ص 69 از عشق مالامال‌ هر روز خورشيد را تا شانه‌هايم‌ پايين مي‌آوري‌ تا مزرعه گوجه‌ و بلوط‌هاي كوهي را ببينم‌ و از دره‌هاي پر خميازه/ به سلامت بگذرم‌ فراموشي - ص 153 مجموعه شعر «دور از چشم فرشته‌ها» به چند بخش يا دفتر مستقل تقسيم شده است. دفتر اول كه «كنار پنجره‌هاي باراني» نام دارد، سروده‌هاي سال‌هاي دور شاعر را شامل مي‌شود، يعني شعرهاي سال 64 تا 73. شايد طبيعي باشد كه سروده‌هاي اين دفتر به لحاظ تخيل از قوت چنداني برخوردار نباشند. شاعر از ساده‌ترين صورت خيال يعني تشبيه سود جست و بسامد اضافات تشبيهي در اين سروده‌ها بسيار بالاست.اين دفتر سرشار از تصاويري است كه به تصويرهاي جدول ضربي در شعر معروفند؛ تصويرهايي كه گاه تصادفي و بدون دقت و نگاه شاعرانه ساخته شده‌اند. به اين تصاوير توجه كنيد: گل‌هاي موج، باغ آبي دريا، عطر آبي رفتن، شولاي خيال، باغ شعله‌ چتر سپيد نگاه، شاخسار نگاه و... اما هر چه پيش‌تر مي‌رويم و به سروده‌هاي تازه‌تر شاعر مي‌رسيم به كشف‌هاي تازه و تصاوير شاعرانه‌تري مي‌رسيم: در مه آبي تخيل/ كلمات را ملاقات مي‌كنم/ باران‌ترين كلمه/ نام توست... نام تو - ص 33 شب موج برمي‌دارد/ ماهي‌ها/ ماه مي‌شوند... شعر در اقيانوس‌هاي ناهموار - ص 42 وقتي كه مهرباني متوقف شود/ آن تابستان بي‌تاب/ مي‌آيد/ و زمين/ مثل سيب رسيده‌اي/ به پاي او مي‌افتد... ماه چاردهم - ص 45 در دفتر دوم كه شامل دوبيتي‌هاي شاعر مي‌شود نيز بيشترين توجه را به صنايعي چون تضاد و تقابل‌هاي كلمات (كه اغلب نيز تكراري هستند)‌ و نيز مراعات نظير دارد: اگرچه قطره‌اي دريا ندارم‌ نشاني از تب صحرا ندارم‌ نه گل هستم، نه شمعي در شب تار در آغوشم ولي پروانه دارم‌ اگرچه - ص 106 تو فصلي خواندني از سرنوشتي‌ سراسر باغي و باران‌سرشتي‌ كنار تو جهنم زشت؟ هرگز كه تو زيباتر از صدها بهشتي‌ كنار تو - ص 95 خوشا همراه تو، هر صبح و هر شام‌ مقيم قلب تو، مهجور و گمنام‌ تويي آغاز تند عشق،‌ بي‌تو به پايان مي‌رسم، آرام‌ آرام‌ شعر پايان - ص 108 محمدرضا مهديزاده، شاعر و روزنامه‌نگاري است كه از سال‌ها پيش تاكنون مسووليت صفحات شعر مجله اطلاعات هفتگي را عهده‌دار بوده و اكنون نيز سردبير مجله روزهاي زندگي است. او علاوه بر سرودن شعر، در عرصه تحقيق و ترجمه صاحب آثاري است و چند مجموعه نثر ادبي نيز دارد. مهديزاده سال‌هاست در شعر امروز حضوري بي‌حاشيه، اما پويا دارد و در دهه‌هاي گذشته در برآمدن و مطرح شدن نسلي از شاعران جوان كشور بي‌هيچ منتي نقش اساسي داشته است.كتاب «دور از چشم فرشته‌ها» مجموعه شعري است كه گزيده اشعار او را در قالب‌هاي مختلف در بر دارد و از سوي انتشارات توسعه كتاب ايران (تكا)‌ روانه بازار شده است. در دفتر سوم با نام «عاشقانه با خدا» شعرهاي سال 1383 شاعر را مي‌‌خوانيم. در اين شعرها كه همگي در قالب سپيد سروده شده‌اند، مي‌توان به رگه‌هايي از زبان و حس شاعران همشهري مهديزاده، يعني مصطفي علي‌پور و مرحوم سلمان هراتي رسيد، كه به نظر مي‌رسد شاعر تحت‌‌تاثير ذهن و زبان شعري آنها قرار داشته است. اين شعر را ببينيد: با نگاه كبود/ تو را نمي‌‌توان سرود/ دست در دست باد/ با تو دست نمي‌توان داد ص 178 كه بي‌اختيار اين شعر مصطفي علي‌پور را به ذهن متبادر مي‌كند: مي‌‌توان هنوز بود/ مثل رود/ گرچه خسته و كبود... همچنين شعرهاي زير كه يادآور نيايش واژه‌هاي سلمان هراتي در مجموعه «دري به خانه خورشيد» هستند، بويژه كه به لحاظ مضمون هم مشتركند. گاهي/ از پشت ديوارهايي/ كه همه جا قد كشيده‌اند/ تو را بوضوح حس مي‌كنم/ و از آيينه‌اي كه در دست داري/ تمشك مي‌چينم/ ... ص 132 مقايسه كنيد با: گاهي كه مشخص نيست/ مثل يك پيچك خودماني / مي‌آيي/ و جاي شعرهايم مي‌نشيني... سلمان هراتي‌ در شعرهاي سپيدش، شاعر گاه بسيار مقهور و مرعوب قافيه است. مي‌دانيم كه در شعر سپيد، شاعر براي ايجاد موسيقي دروني و تمايز بخشيدن به زبان شعر، گاه از قافيه استفاده مي‌كند. اين استفاده هرگاه طبيعي است. مسلما شعر را زيبا كرده است اما در برخي شعرها، به نظر مي‌رسد استفاده شاعر از قافيه، اندكي غيرطبيعي است و به عبارت بهتر، استفاده از اين تكنيك خيلي رو و تصنعي از كار درآمده است، به اين نمونه‌ها بنگريد: خدايا چيني شكسته دلم را بند بزن‌ گرچه آميزه گناه و گريه‌ام‌ لبخند بزن! ص 161 به من بخشيدي ترانه را و باران را عشق را و توفان را و كلمه‌هايي از بنفشه و ريواس‌ خدايا سپاس! ص 191 سلام اي قشنگ‌ترين آغاز! اگر پاسخم را ندهي‌ لام تا كام‌ لب نمي‌كنم باز! ص 111 استفاده از زبان كهن و معادل‌هاي قديمي برخي واژه‌ها در شعرهاي سپيد قابل قبول بوده و حتي صنعت به شمار مي‌آيد. باستان‌گرايي يكي از شيوه‌هاي تشخص بخشيدن به زبان در شعر سپيد است كه اگر درست و بجا استفاده شود، باعث زيبايي شعر مي‌شود. اما همين مساله، هنگامي كه در ديگر سروده‌ها از جمله دوبيتي‌هاي شاعر، به چشم مي‌خورد، سبب افت زبان شعر مي‌شود و آن را تنزل مي‌بخشد. دوبيتي‌هاي زير را ببينيد كه در آن استفاده از زبان كهن چگونه موجب ضعف زبان شعر شده است: براي دل كه مي‌‌خواند بجز تو؟ دمادم گيسو افشاند بجز تو؟ تمام آرزوهايم كه رفتند براي من چه مي‌ماند بجز تو؟ ص 97 همه دلدادگان جمع‌اند و وي نيست‌ به ناي ما بجز آهنگ ني نيست حديث اين جدايي چون بگويم؟ صراحي هست و ساقي هست و مي نيست! ص 231 آخرين بخش كتاب «دور از چشم فرشته‌ها» به ترانه‌هاي شاعر اختصاص دارد. در تمام ترانه‌هاي اين مجموعه، عاطفه‌اي دقيق و ملايم جريان دارد كه گاه سبب آفرينش ابيات زيبا و سرشار از حسي چون اين ابيات شده است: مگه مي‌شه آسمون تو قفس بشه اسير؟ مگه مي‌شه سروها دل بدن به هر كوير؟ ... من مسافر شبم كوله‌بارم از سوال واسه دلتنگي من كو يه خلوت زلال؟ كو مجال پر زدن تو غبار جاده‌ها توي پاييز سكوت يه صداي آشنا؟ ... ص 254 اما در اين سروده‌ها نيز زبان شاعر ميان زبان رسمي ادبي و زبان شكسته محاوره‌اي (كه خاص ترانه است)‌ در نوسان است و حتي‌ گاه در يك شعر و يك بند، هم كلمات رسمي مي‌بينيم هم كلمات شكسته: چي مي‌شد يه شب از اينجا به سوي تو پر بگيرم؟ با كبوتراي عاشق پيش پاي تو بميرم؟ ص 290 به نظر مي‌رسد مجموعه «دور از چشم فرشته‌ها» مجموعه‌اي يكدست نيست. گرچه عنوان «گزيده اشعار» روي جلد كتاب درج شده، اما اي كاش شاعر از ميان همين گزيده، دست به انتخاب و گزينش ديگري مي‌زد و بهترين نمونه‌هاي شعرش را در يك مجموعه گرد مي‌آورد. حيف است وقتي شاعري مي‌‌تواند چنين دوبيتي زيبا و درخشاني بگويد: افق، آيينه گنجشك‌ها بود شب بي‌كينه گنجشك‌ها بود چنان دم مي‌زدند از عشق انگار دلم در سينه گنجشك‌ها بود ص 80 در جاي ديگري چنين شعري از او بخوانيم كه بيشتر حال و هواي شعرهاي طنز را دارد تا يك شعر سپيد جدي: تو كجايي تا كامپيوترت را از ويروس‌هاي مزاحم پاك كنم و هر روز عاشقانه به تو«ايميل» بزنم‌ و ساعت‌ها فارغ از خورد و خواب با تو «چت» كنم!‌ آه!‌ دلم براي سرزنش‌هاي موسي‌ع‌ تنگ شده است!‌ ص 170 قرار دادن چنين شعرهايي در كنار شعرهاي قوي، باعث مي‌شود زيبايي آن شعرها هم كمرنگ شده و به نظر نيايد. اي كاش شاعر برخي شعرهاي ضعيف‌تر را حذف مي‌كرد تا هم حجم كتاب كمتر مي‌شد و هم با مجموعه‌اي يكدست و متناسب مواجه بوديم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن