تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس مى‏خواهد خداوند او را از زبانيه (فرشتگان عذاب) نوزده‏گانه برهاند، بسم الل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820359691




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد كتاب «نخست‌وزير سه‌ دقيقه قبل درگذشت» (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب «نخست‌وزير سه‌ دقيقه قبل درگذشت» (2)
نقد كتاب «نخست‌وزير سه‌ دقيقه قبل درگذشت» (2) عبارت «جهان وطني» كه نويسنده كتاب «معماي هويدا» در مورد نخست‌وزير 13 ساله به كار مي‌گيرد در واقع پوشش مناسبي بود كه تشكيلات جهاني فراماسونري براي بي‌هويت ساختن وابستگان خود در كشورهاي تحت سلطه غرب، از آن استفاده مي‌كرد. هرچند هويدا فراماسون نيز بود، اما قطعاً اولين نخست‌وزير فراماسون‌ در تاريخ حكومتهاي وابسته به حساب نمي‌آمد. صرفاً از يك جهت هويدا را مي‌توان نخستين به حساب آورد و آن باورهاي جهان وطنانه وي در ارتباط با صهيونيسم است كه موجب شد براي اولين بار ايران به عنوان پايگاه اصلي تقويت‌كننده اين رژيم نژاد پرست درآيد: «در نيويورك هويدا در عين حال با نيكسون و ديويد راكفلر هم ملاقات كرد و به علاوه با رؤساي شركت‌هاي نفتي آمريكا كه عضو كنسرسيوم بودند مذاكراتي به عمل آورد. او تأكيد داشت كه در ايران بر آن است كه روزانه پنج ميليون بشكه نفت توليد كند. در عين حال يادآور شد كه چنين افزايش توليدي... در آينده دست اعراب را در رويارويي با غرب و محدودكردن صادرات نفتي خواهد بست. تذكار و پيش‌بيني هويدا درست از آب درآمد. وقتي در اكتبر 1973، كشورهاي عرب در نتيجه جنگ اعراب و اسرائيل، از فروش نفت به غرب امتناع كردند، ايران به اين تحريم نفتي نپيوست و كماكان نه تنها به غرب كه به اسرائيل هم نفت فروخت.» (همان، ص 311) افزايش شديد توليد نفت كه رقم حقيقي آن شش و نيم ميليون بشكه در روز برآورد مي‌شود، اقدامي بود كه به اعتقاد جميع كارشناسان نفتي خيانتي آشكار به منابع نفتي به حساب مي‌آمد، زيرا در آن شرائط اثرات تخريبي فراواني بر اين منابع داشت، اما احساسات جهان وطني! هويدا موجب شده بود كه روزانه صرفاً سيصد هزار بشكه نفت از لاوان براي رژيم نژادپرست اسرائيل بارگيري شود. البته از يك جهت هويدا را مي‌توان در زمره جهان وطناني به شمار آورد كه در هر نقطه‌اي از جهان اقامت داشته باشند پيوندشان با صهيونيستها به لحاظ اقتصادي، سياسي و ... در اولويت قرار دارد. در اين زمينه ظرافت كار هويدا به نوعي بود كه شاه هرگز احساس نمي‌كرد اراده ديگري در كنار اراده وي امور را به جهات دلخواه جهان وطنانه خويش سوق مي‌دهد. البته بايد اذعان داشت بدين منظور هويدا به هر خفتي تن درمي‌داد كه به نوعي نامه لرنس عربستان به لندن براي كسب تكليف در مورد ميزان و حد و مرز فداكاري در راه اهداف وطنش، و پاسخ لندن مبني بر مجاز بودن هر كاري در راه ايجاد امپراتوري انگليس را مي‌توان يادآور شد. آقاي عباس ميلاني در اين زمينه مي‌نويسد: «برخي از كساني كه ساخت قدرت را در ايران دوران شاه نيك مي‌شناختند معتقدند كه هويدا برخلاف تصور رايج، آلت فعل صرف شاه نبود، مي‌گويند او برعكس در بسياري از موارد هدف‌ها و سياستهاي خود را دنبال مي‌كرد و در عين حال چنان رفتار مي‌كرد كه گويي مجري صرف فرامين ملوكانه است. مي‌گويند ظرافت كار هويدا در اين بود كه حتي شاه را هم متقاعد كرده بود كه كارها همه در دستش است و هويدا چيزي جز آلت فعل او نيست.» 18 البته خدماتي كه هويدا به صهيونيستها و عوامل بهايي آنها در ايران ارائه مي‌داد از جمله مسائلي نبود كه در تعارض با خواسته‌هاي مقطعي شاه باشد بلكه صرفاً براساس يك نگاه كلان، سلطنت را روز به روز در ميان ملتي كه داراي عرق ملي و مذهبي قوي بود منفورتر مي‌ساخت. به طور قطع اين واقعيت براي افرادي چون هويدا كه با ابتدايي‌ترين سلائق حتي با غذاهاي مورد علاقه ملت ايران بيگانه بودند چندان ملموس نبود: «هويدا هم پذيرفته بود و از آنجا كه به غذاي فرانسوي دلبستگي خاصي داشت، ناچار آشپز ويژه‌ي نخست‌وزيري را براي گذاراندن يك دوره آشپزي غذاهاي گياهي رژيمي فرانسوي به پاريس گسيل كردند»19 هويدا مي‌پنداشت همان طور كه فريبكاري و تملق در محمدرضا مؤثر واقع مي‌شود، مي‌توان با همان شيوه ملت را نيز از واقعيتها دور نگه داشت. براي نمونه او در نطقش در مجلس شوراي ملي چندماه بعد از انتخاب شدن به نخست‌وزيري گفت: «من مخالف سانسور مطبوعاتم... حاضرم جانم را بدهم تا ديگران آزادانه صحبت كنند، بايد بگذاريم هركس آزادانه حرفش را بزند.» 20 اين حرف از نظر كساني كه هويدا را دستكم در دوران وزارت دارايي شناخته بودند، فريبي بيش نبود. پس از انتصاب هويدا (كه فردي گمنام و فاقد تجربه مديريتي بود) به عنوان وزير در كابينه منصور، بلافاصله كارمندان باتجربه و عاليرتبه وزارت دارايي با وي درگير شدند و جزواتي در انتقاد از او منتشر ساختند. واكنش‌ هويدا به اين انتقادات ماهيت وي را در زمينه چگونگي برخورد با منتقدان روشن ساخت. وي ضمن «خرابكار» خواندن اين كارمندان و تشكيل كميته ويژه براي بركناري آنان، پاي ساواك را نيز به اين مسئله كشيد و يك مسئله كارشناسي را كاملاً امنيتي ساخت. البته هويدا در دوران نخست‌وزيري بسيار زيركانه‌تر به تحديد آزاديها و ارتباطات جهان وطني‌اش پرداخت. از جمله دعوت از اقوام خويش براي مسافرت از اسرائيل به ايران و اشتغال پسرعموهايش چون جميل هويدا در نخست‌وزيري، اقداماتي بودند كه هرگز افشاء نشدند. همچنين طرح وي براي دولتي كردن همه مطبوعات حتي روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات كه توسط معتمدين دربار اداره مي‌شدند نمونه ديگري از اين دست تمهيدات به حساب مي‌آيد. هرچند هويدا موفق نشد مدل انتشار روزنامه آيندگان را به ساير روزنامه‌ها تعميم دهد، اما در واقع با منفعل كردن مسعودي در روزنامه اطلاعات و گماشتن اميرطاهري به سردبيري روزنامه كيهان ابزارهاي كنترلي لازم را به دست آورد. تنها پديده مطبوعاتي كشور كه انتقادات صريحش از هويدا را برخي به حساب سعه‌صدر جناب نخست‌وزير مي‌گذاردند، مجله «توفيق» بود كه در نيمي از دوران صدارت وي منتشر شد. هرچند در نهايت هويدا موفق شد نظر شاه را براي توقيف اين مجله كسب كند، اما آيا واقعاً شش سال تحمل اين نشريه كاريكاتور در دوران صدارت او ارتباطي با اعتقاد هويدا به آزادي داشت؟آقاي تربتي به نقل از آقاي احمد عطايي ـ مؤسس انتشارات عطايي ـ خاطره‌اي را نقل مي‌كند كه طي آن براي هويدا مظلوم نمايي شده است:‌ «من معاون اتحاديه (ناشران) بودم، موضوع را با مقامات نخست‌وزيري... در ميان گذاشتم و تقاضاي ملاقات با هويدا را نموديم... بعد از حال و احوال و اطلاع از چگونگي مسئله و خواسته ما و دستور لغو تصويب نامه مربوط به افزايش نرخ پست، از جوف پوشه‌اي كه روي ميزش بود، يك شماره روزنامه توفيق بيرون كشيد و نشان ما داد. در صفحه اول كاريكاتوري از او و همسرش ليلا به چاپ رسيده بود. بعد گفت: من به اين زشتي‌ام؟- همگي گفتيم: كي مي‌گه، خدا نكنه... بعد اضافه كرد... اما از شما يك سئوال دارم، در كجاي دنيا يك نشريه مثل توفيق به خود حق مي‌دهد هر هفته زندگي خصوصي نخست‌وزير و همسرش را زير ذره‌بين ببرد و با به كارگيري واژه‌هاي ناپسند برمن بتازد...» 21 اما در واقع آزادي قائل شدن براي مجله توفيق كه طي آن بتواند هويدا را هجو كند، به نگراني شاه از احتمال قدرت‌گيري نخست‌وزير باز مي‌گشت. تجربه تلخ شاه از نخست‌وزيراني كه بتدريج قدرت گرفتند و در برابر وي كه از هيچ گونه دانشي بهره‌مند نبود مقاومت و ايستادگي كردند، موجب شده بود كه در مورد هويدا همه جوانب امر رعايت شود. در اوج خفقان و سركوب ابتدايي‌ترين آزاديها و جزئي‌ترين انتقادات، هجو هويدا در مجله توفيق مجاز بود. البته سوژه طنز شدن نخست‌وزير و كابينه‌اش منحصر به اين مجله نبود بلكه حتي در جلسات تفريحي خواص دربار، به سخره گرفتن هويدا توسط يك هنرمند! در حضور شخص وي يك سرگرمي رايج بود. بدين وسيله شاه مي‌كوشيد شخصيت و جايگاه نخست‌وزير را بسيار نازل سازد تا وي هرگز جرئت برقراري ارتباط مستقيم با آمريكا را نيابد. ضمن اين كه وزرا نيز براي او اعتبار چنداني قائل نشوند و محوريت كابينه با دربار باشد. البته زيركي هويدا در به كنترل درآوردن مطبوعات به صورت غير مستقيم، در مورد مجله توفيق مؤثر واقع نشد، لذا با ترفندهاي مختلف، عاقبت شاه به بسته شدن بساط مؤسسه توفيق كه خود به مدير مسئول آن نشان همايوني اعطاء كرده بود رضايت داد.آقاي تربتي همچنين در كتاب «نخست‌وزير سه دقيقه قبل درگذشت» به كمك نقل قولهايي تلاش كرده است تا اميرعباس هويدا را فردي به لحاظ اقتصادي سالم و منزه جلوه‌گر سازد، خطي كه آقاي عباس ميلاني نيز در پيمودن آن به اغراق رفته است. قبل از پرداختن به روايتهاي منعكس شده در اين كتاب، ذكر اين نكته ضروري است كه براي ارزيابي ميزان سلامت اقتصادي هويدا نمي‌توان از همان دريچه‌اي نگريست كه به خانواده پهلوي و به طور كلي به دربار مي‌نگريم. افرادي چون اشرف در واقع دايره اقدامات و فعاليتهايشان فردي است؛ بنابراين فساد اقتصادي آنان عمدتاً حول محور شخص خودشان متمركز است و حتي به كار جمعي با ساير اعضاي دربار نيز معتقد نيستند. بنابراين تخلفات اقتصادي آنها همچون پورسانت گرفتن، ‌قاچاق مواد مخدر يا اشياي عتيقه و... در واقع علاوه بر فردي بودن، فعاليتهاي پست و نازلي است، در حالي‌ كه هويدا با وصل بودن به حلقه‌هاي جهاني و به اصطلاح جهان وطني بودن؟! فساد اقتصادي‌اش براي ملت ايران بسيار زيانبارتر بود. براي نمونه اعطاي نفت به رژيم صهيونيستي و همچنين باز گذاشتن دست آنان براي چپاول ثروتهاي ملي، به طوري كه در دوران نخست‌وزيري وي بهائيها و صهيونيستهاي ايراني متصل به صهيونيسم جهاني عملاً اقتصاد ايران را در كنترل خويش داشتند، بخشي از مفاسد اقتصادي بود كه بعضاً با محوريت هويدا صورت مي‌گرفت. به عبارت ديگر هويدا به جاي سؤاستفاده‌هاي نازل شخصي به چپاولهاي كلان سازمان يافته به ويژه در ارتباط با صهيونيستها كمك مي‌كرد.آقاي تربتي به نقل از مجله «ره‌آورد» روايتي را از آقاي احمد مهدوي دامغاني تجديد چاپ كرده كه طي آن مسائل حاشيه‌اي يكي از سفرهاي هويدا به اسپانيا مطرح شده است. آقاي دامغاني كه ماجراهاي وي در دوران سردفتري‌اش در تهران، خود حديث مفصلي است خاطره‌اي را در مورد سلامت اقتصادي هويدا نقل مي‌كند كه دستكم ساختار آن چندان منطقي به نظر نمي‌رسد. آقاي دامغاني در نقل اين ماجرا كه مربوط به شرح جريان يكي از خريدهاي شخصي هويدا در سفر به اسپانيا است سعي كرده انضباط مالي وي را در بالاترين سطح قابل تصور ترسيم كند. روايت اين‌گونه است كه هويدا در جريان خريد از يك فروشگاه پس از اعلام مبلغ توسط صندوقدار متوجه مي‌شود مقدار پول لازم را همراه ندارد. در اين موقع فردي كه از جانب سفارت وي را همراهي مي‌كند اعلام مي‌دارد مبلغي توسط سفير به عنوان تنخواه در اختيارش قرار دارد. اما نخست‌وزير از برداشتن وجه مورد نياز از تنخواه استنكاف نموده و دستور مي‌دهد تا يكي از همراهانش كيف وي را از ماشيني كه در يكي از خيابانهاي اطراف پارك شده بياورد. در مدتي كه كيف شخصي نخست‌وزير به فروشگاه آورده مي‌شود اجناس در مقابل صندوقدار فروشگاه مي‌ماند و هويدا به وقت‌گذراني و گفت‌وگو مشغول مي‌شود. در نهايت بعد از حاضر شدن كيف، هويدا متني را به آقاي دامغاني انشاء مي‌كند تا به عنوان رسيد پول به كارمند سفارت بدهد و آن گاه حاضر مي‌شود از وجه تنخواه برداشت كند. اين در حالي است كه ارائه رسيد مي‌توانست در همان ابتدا روي يك كاغذ معمولي نيز انجام گيرد تا نخست‌وزير و همراهان زمان قابل توجهي را در مقابل صندوقدار فروشگاه، منتظر انتقال كيف ايشان براي صدور رسيد، عاطل و باطل نمانند. حال، داستاني كه بسيار به ذهن غريب مي‌آيد، از چه رو براي تطهير هويدا مطرح مي‌شود؟ از طرفي داستانپرداز حتي توجه ندارد كه با چنين حكاياتي قبل از آنكه هويدا را عنصري منضبط به لحاظ اقتصادي ترسيم كند وي را فاقد درايت معرفي مي‌كند. جالب اينكه همين نويسندگان از كنار اقدامات هويدا عليه مصالح ملي همچون واگذاري بحرين به بيگانگان به سهولت عبور مي‌كنند و حتي به نقل از زاهدي آن را «شگرد ديپلماسي ايران و نتيجه هوشياري شاه در ارتباط با ممالك عربي به ويژه ممالك همسايه» مي‌خوانند.روايت آقاي ناصر اميني تا حدودي نقش هويدا را در زمينه جداسازي بخشي از خاك ايران روشن مي‌سازد: «در اغلب جلسات اميرعباس هويدا نخست‌وزير نيز با هلي‌كوپتر به وزارت خارجه مي‌آمد و در آن شركت مي‌كرد و نحوه حل موضوع از جهت حقوقي و پارلماني بررسي مي‌شد. يكي از روزها دكتر جعفر نديم رئيس اداره سازمانهاي بين‌المللي وزارت خارجه كه مردي بسيار خوش‌مشرب و بذله‌گو بود به رئيس يكي از ادارات كه به هيئت اجتماع براي تشكيل جلسه به اتاق وزير مي‌رفتند گفت: مي‌داني با اين اجتماع پرشكوه به كجا مي‌رويم؟!! آن شخص در جواب گفت: البته به جلسه روزانه كميسيون مي‌رويم. جعفر نديم با خنده گفت: خير آقا به تشييع جنازه بحرين مي‌رويم.» 22 جالب آنكه شاه و هويدا حتي با چشم‌پوشي از حق حاكميت ايران بر بحرين نتوانستند اعاده حاكميت ايران بر جزاير سه‌گانه را به درستي محقق سازند، زيرا پذيرفتند پليس شارجه همچنان در ابوموسي استقرار داشته باشد و كليه امور ساكنان جزيره از قبيل مايحتاج عمومي، آموزش، بهداشت و ... توسط دولت امارات تامين شود. در واقع اداره جزاير با امارات بود و ايران نيز مي‌توانست ارتش خود را در آنجا مستقر سازد. در حالي‌كه حتي امارات بدون هماهنگي و مستقلاً معلم مصري استخدام مي‌نمود و به ابوموسي براي آموزش ساكنان آن كه همگي تبعه اين كشور بودند گسيل مي‌داشت‌، نمي‌توانستيم صرفاً امكان استقرار ارتش ايران در جزاير را اعاده حاكميت ايران بر جزاير بناميم. به عبارت ديگر، رژيم پهلوي با وجود اعطاي بحرين به انگليسي‌ها نتوانست حق حاكميت ايران را بر جزاير سه‌گانه به درستي اعاده كند.از جمله موارد ديگري كه در كتابهاي منتشر شده اخير در مورد هويدا به وضوح مشهود است تطهير وي از جريان ايجاد سيستم تك حزبي است. به طور كلي ديكتاتوري پهلوي دوم زماني به اوج خود رسيد كه دو حزب شه‌ساخته كه رهبري يكي را هويدا (حزب ايران نوين) و ديگري را علم (حزب مردم) به عهده داشت منحل و حزب رستاخيز تشكيل شد. بعد از اعلام تشكيل حزب واحد همه مردم يا مي‌بايست به عضويت آن درآيند يا كشور را ترك كنند. تطهير كنندگان هويدا به استناد اينكه اعلام تاسيس حزب واحد توسط شاه صورت گرفت و هم او بود كه رسما در نطق خود مردم را مخير به پذيرش عضويت آن يا ترك كشور كرد، انديشه تاسيس آن را نيز مربوط به محمدرضا عنوان مي‌كنند. آقاي عباس ميلاني در اين رابطه مي‌نويسد: «برخي از صاحب نظران و نيز سفارت آمريكا در ايران بر اين قول بودند كه ايجاد حزب جديد در واقع بخشي از تلاش شاه براي محدود كردن قدرت روزافزون نخست‌وزير بود. با اين حال در همان كنفرانس مطبوعاتي كذايي، شاه هويدا را به دبير اولي حزب جديد گمارد. 23 اين ادعا كه در چند جاي ديگر اين كتاب نيز آمده و همچنين توسط آقاي تربتي در نقل مدافعات هويدا در دادگاه منعكس شده از چند جهت قابل خدشه است. اول اينكه شاه به فاصله كوتاهي قبل از آن در كتاب «مأموريت براي وطنم» به صراحت نظام تك‌حزبي را تخطئه كرده بود. در ثاني براساس روايتهاي مختلف وي چندين بار ضمن پرخاش به پيشنهاد كنندگان تشكيل حزب واحد چنين امري را ناممكن اعلام داشته بود. ثالثاً شاه از طريق علم به عنوان دبيركل حزب مردم بهتر مي‌توانست هويدا را كنترل كند؛ زيرا همواره تز شاه به عنوان يك عنصر ضعيف به لحاظ دانش و شخصيت ايجاد اختلاف در اطرافيان خويش بود. رابعاً اين هويدا بود كه از انتقادات و فعاليتهاي حزب رقيب شه‌ساخته به شدت ناراحت مي‌گشت و به طرق مختلف مي‌كوشيد حتي اين رقابت فرمايشي را نيز از سر راه خود بردارد. البته هويدا به خوبي مي‌دانست كه تنها راه براي اين كار ايجاد نگراني در شاه است و مسئله شهسوار اين فرصت را براي دبيركل حزب اكثريت (ايران نوين) به صورت تمام و كمال فراهم ساخت تا بتواند بساط رقابت را از ميان بردارد. رئيس سازمان برنامه و بودجه شاه در سالهاي 6-51 در اين باره در مصاحبه با طرح تاريخ شفاهي هاروارد مي‌گويد: «در شرحي كه اعليحضرت دادند من حس كردم كه صحبت از حزب واحد مي‌خواهند بكنند چون قبلاً روي اين مسئله خيلي بحث شده بود و صحبت كرده بوديم و آشنا بوديم به اين فكر... - ض ص: كجا، آقا؟ كجا اين مسئله پيش آمده بود، مسئله تشكيل حزب واحد كجا مطرح شده بود كه شما راجع به آن بحث كرده بوديد؟- ع م: قبلاً، خوب، در دفتر سياسي حزب ايران نوين كه من در آن عضويت داشتم اين مسئله مطرح مي‌شد. مرحوم هويدا هميشه وقتي به اشكالاتي برمي‌خورديم اين اشاره را مي‌كرد كه «مثل اين كه راه‌حلي جز حزب واحد نيست براي اينكه با اين ترتيب كه نمي‌شود.» به خصوص بعد از انتخاباتي كه در شهسوار شد... (هويدا) گفت (حزب مردم) هم به دنبال سياست اعليحضرت هست. همه در واقع دنبال يك چيز هستيم. اين دعواهاي ظاهري كه در صحنه انتخاباتي يك شهر يا يك حوزه مي‌شود اينها يك خورده بي‌معني است. بايست ما يك حزب داشته باشيم...» (خاطرات عبدالمجيد مجيدي- طرح تاريخ شفاهي هاروارد- انتشارات گام نو، چاپ سوم، ص 54) در واقع هويدا با مستمسك قرار دادن درگيريها در شهرستان شهسوار توانست شاه را مجاب كند و از طريق وي حزب رقيب را از ميدان خارج سازد. واقعيت آن است كه عملاً نيز حزب رستاخيز در كنترل حزب ايران نوين قرار گرفت و علاوه بر اينكه هويدا دبير كل آن شد افرادي چون مجيدي مسئوليتهاي كليدي آن را به عهده گرفتند.آقاي تربتي همچنين فصل ماقبل آخر كتاب را به روزشمار گونه‌اي در مورد ايام پرالتهاب انقلاب اسلامي اختصاص داده است كه مستقيماً با موضوع بحث كتاب يعني زندگينامه هويدا ارتباط ندارد، امّا از آنجا كه پايان‌بخش اين فصل سندي جعلي است اين اقدام بسيار قابل تأمل مي‌نمايد. انعكاس يك سند جعلي كه موضوع آن ملاقات آقايان قره‌باغي و فردوست با امام است به نوعي با جمله‌اي از آقاي ساليوان (آخرين سفير آمريكا در ايران) در يك كادر قرار گرفته تا پيام مشخصي را به خواننده منتقل سازد. اولاً برهيچ تاريخ‌پژوهي پوشيده نيست كه اصولاً امام چنين ملاقاتي با آقايان نامبرده نداشته‌اند. در ثاني با كمترين اطلاعات از تاريخ معاصر و شناخت اقشار مختلف جامعه مي‌توان فهميد كه عبارات به كار گرفته شده در سند مربوط به يك روحاني نيست و ريشه در فرهنگ متملقانه درباري دارد (ادعا شده كاتب سند حجت‌الاسلام اشراقي است) ضمن اينكه يك روحاني در امضاي يك متن براي خود القاب و عناوين ذكر نمي‌كند. ثالثاً شتابزدگي تدوين كننده كتاب براي بهره‌مندي از اين اقدام به منظور القاي يك پيام خاص با اضافه كردن جمله ساليوان در داخل كادر سند بروز كرده است.هرچند مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام رسماً از نويسنده كتاب به خاطر جعل اين سند در محاكم قضايي طرح شكايت كرده است تا اهداف چنين جعليات ناشيانه‌اي مشخص شود، اما اطلاع صرف از توسل اين قبيل نويسندگان به فريب، اين واقعيت را بر خواننده پنهان نمي‌گذارد كه ادعاي اوليه آقاي تربتي براي روشن كردن واقعيتها در مورد شخصيتهاي گذشته به چه معني بوده است.در آخرين فراز از اين نوشتار لازم است به اين نكته اشاره شود كه مسائل بيشماري در عملكرد هويدا وجود دارد كه پرداختن به آنها مي‌تواند بخشهايي از تاريخ كشورمان را روشن سازد، اما به دليل پرهيز از مطول شدن اين بحث صرفاً به يك موضوع مهم ديگر مي‌پردازيم و آن طرح ادعاي فرار نكردن هويدا از كشور قبل از پيروزي انقلاب به دليل بي‌گناه دانستن خود است.قبل از پرداختن به اين ادعا كه آيا اصولاً هويدا مي‌توانست فرار كند يا خير، بايد به اين نكته توجه كرد كه چرا در ماههاي پاياني حيات نظام شاهنشاهي در ايران هويدا به همراه جمعي از مسئولان وقت دستگير و روانه زندان شدند؟ قطعاً پاسخ اين سئوال روشن است: آرام كردن مردم.بنابراين دست‌اندركاران طرح دستگيري برخي عناصر تعيين كننده در رژيم پهلوي براي افزايش ميزان موفقيت خود در آرام كردن طغيان اقشار مختلف جامعه مي‌بايست هرچه بيشتر به چهره‌هاي منفور و متخلف نزديك مي‌شدند. خصوصاً اينكه در اين چارچوب حتي دولت واشنگتن براي اولين بار اجازه داده بود تعدادي از آمريكائيهاي مقيم ايران كه در مفاسد اقتصادي كلان نقش داشتند نيز دستگير شوند. با امعان نظر در اهداف طرح دستگيري برخي از عناصر متخلف، علي‌القاعده افراد خوشنام و خدوم! نمي‌توانستند مدنظر باشند. بلكه براي التيام بخشي آلام مردم دستكم مي‌بايست مفسدين دسته دوم دستگير مي‌شدند. (بعد از حلقه اول كه خاندان سلطنتي بود). البته در اين ترديدي نيست كه خانواده پهلوي عاملان اصلي ترويج فساد اقتصادي و وابستگي كشور به بيگانه بودند و دستگيري هويدا، نصيري، مجيدي و... به نوعي تلاش براي انحراف افكار عمومي از مجرمان رده‌هاي بالاتر بود، اما به هر ترتيب مي‌بايست افرادي دستگير مي‌شدند كه بعد از درباريان منفورترينها به حساب مي‌آمدند... روايتهاي مختلف از نظاميان و سياسيون آن دوران بيانگر آن است كه همه به اتفاق معتقد بودند دستگيري هويدا مي‌تواند در ترميم چهره رژيم پهلوي تأثيرگذار باشد. بنابراين هرگز هويدا نمي‌توانست نزد دست‌اندركاران آن دوران عنصر مثبتي قلمداد گردد. دستكم براساس مطالب منعكس شده در كتاب «توقيف هويدا» همگان در جلسات مشاوره با شاه به ضرورت دستگيري وي با تعبير از «نان شب واجب تر است» تأكيد مي‌كردند. بنابراين نمي‌توان تصور كرد چون نخست‌وزير 13 ساله شاه، خود را بي‌گناه نمي‌دانسته اقدام به فرار از كشور نكرده است. از سوي ديگر در ميان بازداشت شدگان اين تنها هويدا نبود كه نتوانست در جريان پيروزي انقلاب از زندان بگريزد. افرادي چون نصيري، خشن‌ترين رئيس ساواك، نيز در جريان فتح بازداشتگاهها و پادگانها توسط مردم به دست نيروهاي انقلاب افتادند و امكان فرار نيافتند، خصوصاً اين‌ كه چنين افرادي به لحاظ جسمي فاقد تحرك لازم براي كارهاي ماجراجويانه بودند، ضمن اينكه چهره آنها را همه مي‌شناختند و از خوف مصون بودن از انتقام مردم در آن شرائط ترجيح مي‌دادند با آنان مواجه نشوند. شايد گفته شود قبل از دستگيري، هويدا مي‌توانست به نوعي از كشور بگريزد، اما شواهد و قرائن نشان مي‌دهد كه در فاصله عزل از وزارت دربار تا زمان دستگيري، از وي به شدت مراقبت مي‌شده و امكان فرار در آن ايام نيز برايش فراهم نبوده است. كتاب «نخست‌وزير سه دقيقه قبل در گذشت» اين ادعا را كه هويدا پيشنهاد سفارت را از سوي شاه رد كرده است اصولاً منتفي مي‌داند و مي‌نويسد: «عجبا شاه براي شريف‌امامي‌ها، ازهاري‌ها، اويسي‌ها، گردن‌كلفت‌هاي اقتصادي، رؤساي لژهاي فراماسونري، غارتگران بيت‌المال و حتي سگهاي نگهبان كاخهاي سلطنتي مجوز خروج از مملكت صادر مي‌كند ولي به هويدا اذن خروج نمي‌دهد و بعد در كتاب «پاسخ به تاريخ» به دروغ مدعي مي‌شود كه خواستم هويدا را به سفارت بلژيك اعزام كنم كه قبول نكرد.» 24 همچنين اظهارات هويدا خطاب به پرويز ثابتي كه قبل از ترك تهران به ديدار وي آمده بود بيانگر اين واقعيت است كه انتظار داشت شاه به وي اجازه بدهد ايران را ترك كند: «شاه اجازه داد تو از ايران بروي چون مي‌دانست جلوي دهان تو را نمي‌توانند بگيرند. اما او از من و نصيري مطمئن است و به همين خاطر ما را براي روز مبادا نگاه داشته»25 همچنين در فراز ديگري آمده است: «از چند هفته پيش از اين گفتگو، هويدا عملاً در منزل محبوس بود. محافظانش دستور داشتند او را از فرودگاه مهرآباد دور نگه دارند.» 26 البته واقعيت آن است كه هويدا به حمايت قدرتهاي خارجي از خويش بشدت اميدوار بود و باور نداشت كه چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن بتوانند وي را مجازات كنند؛ بنابراين همواره كوشيد نظر قدرتهاي خارجي را تأمين كند. به همين دليل وي در دوران محاكمه كمترين نشاني از خود بروز نداد كه حاضر است با انقلاب ملت ايران همراهي كند و اطلاعات خود را در اختيار مردم قرار دهد. بعكس پيامهايي را براي خارج مي‌فرستاد تا براي رهايي وي اقدامات عاجل صورت دهند. حتي در مصاحبه با خبرنگار فرانسوي در زندان با استفاده از علائم فراماسونها پيامهايي منعكس ساخت، اما به دليل درهم ريختگي شبكه‌هاي عوامل بيگانه به سبب انقلاب و سرعت عمل دادگاه، شبكه‌هاي غربي نتوانستند براي كسي كه سالها در خدمت آنان بود كار چنداني صورت دهند.در پايان بحث، ذكر اين نكته ضروري است كه در يك ارزيابي كلي از كتاب «نخست‌وزير سه دقيقه قبل در گذشت» بايد گفت برخلاف كتاب «معماي هويدا» اين اثر را بايد يك اقدام تبليغاتي به منظور مخدوش نمودن اذهان و باور عمومي دانست كه متأسفانه نويسنده آن براي نيل به اين هدف از هيچ كاري حتي «جعل سند» فروگذار نكرده است. لذا بر خلاف آنچه آقاي احمد سميعي در مقدمه كتاب عنوان داشته‌اند، «نخست‌وزير سه دقيقه قبل درگذشت» مطالب محققانه و جديد قابل توجهي براي تاريخ‌پژوهان و محققان در بر ندارد و نمي‌تواند چندان براي اقشار اهل نظر و مطالعه مفيد واقع شود.پایان.پي نوشت : 18. همان، ص 296.19. همان، ص 270.20. نشريه بامشاد، 21 اسفند 1345.21. همان، صص 81-8022. همان، ص 96.23. معماي هويدا، نشر اختران، چاپ چهارم، ص 369.24. همان، ص 42.25. معماي هويدا، نشر اختران، چاپ چهارم، ص 392.26. همان، ص 404.منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن