محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845555831
نقد كتاب « كهن ديارا » (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) « كهن ديارا » عنوان كتابي است كه « فرح » آخرين همسر محمدرضا پهلوي آن را به رشته تحرير درآورده است.خانم فرح ديبا بعد از سالها سكوت خاطرات خود را در سال 1383 به زبان فرانسه در پاريس منتشر ساخت. البته ترجمه فارسي اين كتاب نيز بدون مشخص شدن نام مترجم و مقدمهاي كه چگونگي روند انتشار آن به فارسي را مشخص سازد، به چاپ رسيده و در خارج كشور عرضه شده است. در شناسنامه كتاب محل انتشار مشخص نيست و انتشاراتي كه مسئوليت نشر را به عهده داشته عنوان «فرزاد» را دارد. در شناسنامه كتاب نام نويسنده: Farah Diba Pahlavi (فرح ديبا پهلوي) آمده است.«كهن ديارا» از پنج بخش تشكيل شده كه هر قسمت به دورهاي از زندگي آخرين ملكه دربار پهلوي اختصاص يافته است: دوران كودكي تا ازدواج، دوران آغاز فعاليتهايي كه پس از ورود به دربار به وي واگذار ميشود، دوران بيماري محمدرضا تا فرار از كشور، دوران آوارگي تا مرگ شاه و در نهايت دوران پس از شاه.دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران كتاب « كهن ديارا » را كه تاكنون در ايران منتشر نشده مورد نقد و بررسي قرار داده است. با هم نقد را مطالعه ميكنيم.
فرح ديبا در سال 1317 در تهران به دنيا ميآيد. پدرش سهراب ديبا آذربايجاني بود و ابتدا در دربار قاجار و سپس در ارتش رضاخان خدمت ميكرد. وي در 9 سالگي فرح يعني در سال 1326 بر اثر بيماري سل درگذشت. مادرش فريده ديبا اهل گيلان بود و سابقه تحصيل در مدرسه ژاندارك را داشت كه توسط راهبههاي فرانسوي اداره ميشد. فرح نيز از سن ده سالگي تحصيل در اين مدرسه را آغاز ميكند. در سال 1335 براي نخستين بار از طريق سازمان پيشاهنگي به منظور شركت در مراسم تجمع بينالمللي پيشاهنگان در كاخ ژامب ويل، عازم فرانسه ميشود. تحصيلات متوسطه وي در مدرسه رازي كه به صورت مختلط بود، صورت ميگيرد و سپس درسال 1336 با اخذ پذيرش از مدرسه معماري پاريس، به تحصيل در اين رشته ميپردازد. اما در سال نخست موفق به قبولي در امتحانات پايان ترم نميشود. و ناچار از تجديد دوره ميگردد. در سال 1338 در سفر محمدرضا پهلوي به پاريس در ميان منتخبان سفارت براي ملاقات با شاه قرار ميگيرد.در همان سال از طريق اردشير زاهدي ملاقاتي بين وي و محمدرضا در تهران ترتيب داده ميشود و در آخر آذر 1338 با وي ازدواج ميكند. به دنبال گسترش اعتراضات و تظاهرات مردمي در واكنش به فساد، وابستگي و ديكتاتوري رژيم پهلوي، محمدرضا و فرح در 26 دي ماه 1357 از كشور ميگريزند و ميلياردها دلار پول، جواهرات و سرمايه كشور را نيز با خود به خارج منتقل ميسازند. در پي مرگ محمدرضا پهلوي، فرح ديبا با به ارث بردن بخشي از اموال به تاراج رفته مردم ايران، زندگي مجللي را در فرانسه و آمريكا دنبال ميكند و در ضمن با تأسيس دفاتري در اين دو كشور، به پارهاي فعاليتهاي سياسي نيز مشغول است.خاطرات رمانگونه خانم فرح ديبا به دليل بهرهگيري از توان حرفهاي عناصر برجسته تبليغاتي دوران پهلوي دوم، هرچند به لحاظ نثر و نوع تنظيم از قوتهايي برخوردار شده، اما همين مسئله آن را به طور كلي از چارچوب و قواعد خاطرهنويسي به ويژه پس از دوراني كه اين خانم بر سر راه محمدرضا پهلوي قرار ميگيرد، خارج ساخته است. اين رويكرد، بعلاوه بيان خاطرات به زبان فرانسه توسط خانم ديبا آن را به يك اثر هنرمندانه! با ريتم عاطفي براي تأثيرگذاري بر مخاطب غيرايراني نزديك كرده است، اما تنظيمكنندگان خاطرات ظاهراً به اين مسئله چندان توجه نداشتهاند كه در نهايت، زماني (بعد از برگردان خاطرات به فارسي) ايرانيان ولو به صورت مخاطب دست دوم، از خوانندگان اين اثر خواهند بود. در اين صورت اين سؤال به ذهن خواننده ايراني كتاب خطور خواهد كرد كه:چرا خانم ديبا بعد از سالها سكوت در اين زمينه و پاسخ ندادن به بحثهايي كه از سوي خانواده همسرش و برخي درباريان در مورد وي مطرح شده است، اكنون كه لب به سخن گشوده و بنا را ولو به ظاهر بر بازگو كردن حقايق و واقعيتهاي تاريخي و آنچه بر ملت ايران در دوران پهلويها گذشته، نهاده، به زبان فرانسه و براي مخاطب غيرايراني سخن گفته است؟ديگر اينكه خانم فرح ديبا براي تبرئه خود و به تبع آن پهلويها نزد خارجيان، حاضر به پرداخت چه هزينهاي و از چه محلي شده است؟ هرچند توليد يك اثر تبليغي پيرامون تاريخ ايران براي خارجيان به نظر سهل ميرسد، اما همين سهلانگاري مشاوران تبليغاتي همسر سوم محمدرضا موجب بروز تناقضات فراواني شده كه يكي از اهداف آن، ارائه تصويري بسيار غيرواقعي از فهم و درك سياسي و اجتماعي ملت ايران است. در حالي كه، براي مخاطب ايراني اثر، اين سؤال مطرح ميشود كه چرا خانم ديبا براي تبرئه خود، ملت ايران را (البته زماني كه از سلطنت و پهلويها روي ميگردانند) جماعتي معرفي ميكند كه حتي قدرت تميز بد و خوب را در سادهترين اشكال آن هم ندارد؟ زيرا ايرانيان در اواخر دودمان پهلوي ملتي ترسيم ميشوند كه به لحاظ سياسي، اقتصادي و اجتماعي، تفاوت بين عملكرد اميركبيرها و شاهان خودكامه را درك نميكنند و اصولاً تفاوت بين خادم و خائن را نميدانند. آيا چنين نسبتهايي به يك ملت دادن، بهاي ناچيزي است كه خانم ديبا براي تطهير گذشته خود و دربار پهلوي پرداخته است؟ اگر دوران پهلويها آنگونه بوده است كه خانم ديبا براي مخاطب فرانسوي خود ترسيم ميكند، از چه رو ملت ايران يكپارچه در يك قيام سراسري و پرهزينه به حاكميت آنان پايان داد؟ آيا سرمستي و از خود بيخود شدن ناشي از رفاه، آسايش، آزادي و عزت بيش از حد، پير و جوان، زن و مرد، روشنفكر و عامي، كارگر و بازاري و خلاصه همه و همه را به خيابانها كشانيد و در برابر نيروهاي تا دندان مسلح و بويژه گارد شاهنشاهي خشن و سركوبگر قرار داد؟آيا جان به لب شدن همه اقشار ملت ناشي از عملكرد خادمانه پهلويها بود؟ به اين جمله محمدرضا پهلوي كه توسط مشاور شخص خانم ديبا نقل شده است دقت كنيم: «با اين تظاهركنندگاني كه از مرگ هراسي ندارند چه كار ميتوان كرد، حتي انگار، گلوله آنها را جذب ميكند». (از كاخ شاه تا زندان اوين، نوشته احسان نراقي، انتشارات رسا، چاپ اول، ص154) آيا اين حالات ميتواند مربوط به يك ملت رفاه زده و محترم شمرده شده، باشد؟ ملتي ديگر از مرگ نميهراسد كه به تعبير عاميانه كارد به استخوانش رسيده باشد، نه اينكه در آستانه رسيدن به تمدني بزرگ قرار داشته باشد آنگونه كه خانم فرح ديبا ترسيم ميكند.براي نمونه خانم ديبا خود و خانواده پهلوي را آنچنان ساده زيست معرفي ميكند كه گويا مردم ايران ميبايست جن زده شده باشند كه از چنين حكمرانان فرهيختهاي رويگردان شدند. اين عبارت مشاور خانم فرح شايد گوياي بخشي از واقعيت باشد: «اين تغيير نام ناگهاني بيمارستان «مادر» عميقاً، شاه را جريحهدار كرده بود و اگرچه جملاتي نسبتاً آرامبخش به او گفتم، اما بر اين باور بودم كه جدائي شاه و ملت ايران براي هميشه صورت گرفته است، زيرا تغيير رفتار ناگهاني كاركنان بيمارستاني كه به وسيله دربار و دفتر مادر شاه اداره ميشده و او آنها را استخدام كرده بود، نه به يك حزب سياسي بستگي داشت و نه به توطئه بينالمللي. اين به آن معني بود كه همه چيز از درون درهم ميريزد و اين تمام كشور است كه از سلطنت روي گردانيده و به طور آشتي ناپذيري رابطههايش را با آن گسسته است.»(همان، ص241) علت شكلگيري چنين شرايطي در ايران آن روز ريشه در تجزيه و تحليل چنين ساله ملت ايران به ويژه بعد از كودتاي آمريكايي 28 مرداد داشت كه در ادامه بحث به تفصيل به آن خواهيم پرداخت. اما آنگونه كه به نام خانم فرح ديبا در اين كتاب عنوان شده است محل سكونت محمدرضا پهلوي از هيچگونه وسيله خنك كننده برخوردار نبوده و خانواده ايشان همانند طبقات محروم در تابستانها در سختي به سر ميبردهاند. آنها در تختخوابهاي كوچك و محقرانهاي استراحت ميكردهاند كه هر آن خوف آن وجود داشته كه با كمترين تكاني به پايين پرتاب شوند و... البته شايد خواننده خارجي و بياطلاع از زندگي بسيار اشرافي و حتي افراطي پهلويها (از نوع تازه به دوران رسيدهها) اين ادعاها را بپذيرد كه تا حدودي ميتوان گفت بعيد به نظر ميرسد، اما براي مخاطب ايراني كه دستكم از كاخهاي پهلويها كه اكنون به صورت موزه درآمده بازديد كرده و مسائل اينچنيني را (كه در مقايسه با كل نسبت عملكرد پهلويها از اهميت چنداني برخوردار نيست) از نزديك ديده است، اين ادعاها چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ خوشبختانه پهلويها كه ميلياردها دلار پول و جواهرات و اشياء قيمتي را از ايران خارج ساختند، نتوانستهاند كاخها و تجهيزات سنگين و حجيم داخلي آنها را با خود ببرند و بنابراين اينك زمينه قضاوتي مستند براي ايرانيها به سهولت فراهم است. به اين ترتيب بايد گفت مشكل خانم ديبا از آنجا آغاز ميشود كه مخاطب خاطرات خود را خارجيها فرض كرده است، وگرنه اگر خاطراتي به رشته تحرير درميآمد كه نگارنده طي آن براي ايرانيها ارزش قائل ميشد و آنان مخاطب اصلي قرار ميگرفتند بدون شك تناقضات اينچنيني كمتر بروز ميكرد؛ زيرا در اين صورت مشاوران ناگزير ميشدند براي نزديكتر كردن خاطرات به مسلمات و محكمات تاريخي تلاش بيشتري داشته باشند. همچنين در اين صورت اولويتها در بيان مسائل درهم نميآميخت، موضوعات عمدتاً حاشيهاي در كانون توجه قرار نميگرفت و مسائل كلان و اساسي كشور آنگونه كه خوانندگان ايراني انتظار آن را داشتهاند عرضه ميشد.خانم فرح ديبا بعد از فراري شدن دو ملكه قبلي، سالهاي مديدي در دربار پررمز و رازي زيسته كه كانون بسياري از فتنهها از قبيل مشاركت با بيگانگان در كودتاي 28 مرداد عليه دولت قانوني دكتر مصدق و زدوبندهاي سياسي و اقتصادي و... بوده است. همچنين عوامل خارجي مانند «ارنست پرونها» نيز از يك سو و «علمها» از سوي ديگر به عنوان عناصر بومي وابسته به سرويسهاي اطلاعاتي انگليس و آمريكا در پناه دربار، شبكه در هم تنيدهاي را در كشور به وجود آورده بودند كه انجام هر اقدامي را برايشان ممكن ميساخت. اتصال شبكه اصلي توزيع مواد مخدر به دربار، ايفاي نقش محوري در خارج ساختن اشياي عتيقه و دفينههاي فرهنگي و قاچاق اين آثار گرانبهاي تاريخي به خارج، دريافت رشوههاي كلان در قبال قراردادهايي كه به نفع جامعه ايران نبود، همه و همه صرفاً در يك جمله و آن هم با ايما و اشاره در اين خاطرات آمده است: «پيدا كردن جايي كه در ميان برادر شوهرها و خواهرشوهرها به من تعلق ميگرفت، دشوار بود. خصوصاً كه هر يك از آنها سخت پاي بند مقامات و امتيازات خود بودند. در اين زمان بود كه به معناي نگرانيهاي مادرم پي بردم. دخترش كه هنوز موجودي ساده بود، چگونه ميتوانست در درباري كه جولانگاه متملقان و محل تحركات گوناگون بود، زندگي كند؟»(ص96) خانم فرح ديبا حتي يك نمونه از اين تحريكات گوناگون را در طول خاطرات خود بازگو نميكند در حالي كه حتي خواننده معمولي نيز براي قضاوت در اين زمينهها منابع خاطراتي فراواني پيش رو دارد كه دستكم برخي از آنها براي تطهير ايشان و دربار به نگارش درآمدهاند. برخلاف رويه در پيش گرفته شده در اين خاطرات يعني رويه صرفاً تبليغاتي در ديگر خاطرات شمهاي از مسائل دربار بيان شده است. براي نمونه آقاي عباس ميلاني در اين زمينه به نقل از نخستوزير 13 ساله پهلوي دوم مينويسد: «به نظر هويدا، دربار تشكيلاتي سخت نامنظم داشت و در چنبره سنتهاي خشك و پوسيده از يك سو، و دارودستههاي سودجوي خودمحور از سوي ديگر گرفتار بود. به يكي از دوستانش در همان زمان گفته بود: دستگاه دولت فقط فاسد بود، حال آن كه دربار يك لانه افعي واقعي است.»(معماي هويدا، چاپ چهارم، ص 379) براساس همين منابع تلاش خانم ديبا براي سرپوش گذاردن بر مسائل پهلويها بياثر ميشود و اين مجموعه خاطرات نميتواند در رقابت با ديگر آثار موجود، جايگاه مؤثري بيابد. ورود بسيار دير هنگام همسر سوم محمدرضا به عرصه خاطرهنگاري گرچه يك امتياز براي وي به حساب ميآيد. (زيرا بعد از گذشت بيش از ربع قرن از سقوط دودمان پهلوي اكنون با تكيه به عامل نسيان و فراموشي، زمينه براي وارونهگويي و جعل حقايق به زعم ايشان فراهم شده است)، اما همانطور كه اشاره شد طي اين مدت خاطرات زيادي از زبان ديگر صحنهگردانان به چاپ رسيده است كه هر يك گوشههايي از واقعيتهاي دوران اقتدار اين خانم و همسرش را روشن ميسازد و تعارض آشكار ادعاهاي خانم ديبا با مطالب مطرح شده از سوي درباريان و حتي مشاور شخصي وي، محك ارزشمندي براي اهل دقت و نظر، خواهد بود. البته ناگفته نماند كه برخي معتقدند انگيزه اينگونه جعل واقعيتها، نگاه به آينده است، زيرا با وجود گذشت سه دهه، هنوز دو نسل در جامعه در قيد حياتند كه شاهد ماجراهاي آن دوران بودهاند و وارونهسازي حقايق تاريخي براي آنان كاري صعب و ناممكن مينمايد. از اين رو به نظر ميرسد قضاوت امروز اين دو نسل چندان براي طراحان اينگونه خاطرات در درجه اول اهميت قرار ندارد، بلكه مهم، ذهنيت سازيهاي مجعول براي آيندگان است. دقيقاً برهمين اساس است كه تمامي ضعفهايي كه منجر به سقوط رژيم پهلوي شد احصا شده و تمام اهتمامها بر تطهير آنها گذاشته شده است. هرچند خاطرات بازگو شده از جانب خانم فرح ديبا موضوعات داراي اولويتي براي محققان و تاريخپژوهان در بر ندارد و صرفاً تلاشي براي جعل موضوعاتي است كه به دليل وفور مدرك و اسناد، به سهولت قابل كتمان و تحريف نخواهد بود، اما از آنجا كه شايد برخي از نسل سوميها به دليل عدم عادت به مطالعه، با ساير منابع مواجه نشده باشند، ادعاهاي مطرح شده در اين كتاب را با پارهاي از اظهارات ديگر صاحبمنصبان گذشته حول چند محور محك ميزنيم: 1- ساده زيستي: خانم فرح ديبا در اين كتاب ادعاي غريبي را در مورد سادهزيستي در دربار پهلوي و اينكه وي و همسرش در زمان فرار از ايران به جز چند جفت كفش كهنه، پوستر ستار، ديگهاي مسي و... چيزي ديگري خارج نكردهاند مطرح ميسازد. البته پرداختن به اين موضوع براي كساني كه از حرص و ولع سيري ناپذير پهلويها در ثروتاندوزي مطلعاند شايد تا حدودي كسالتآور باشد، اما براي اطلاع مخاطبان جوان - كه اين نوع خاطرات آنها را هدف قرار ميدهد - ارائه توضيحاتي خالي از لطف نخواهد بود: «با خودم فكر ميكردم كه ديگر چه چيزي را بايد برد. به ياد دارم كه ناگهان همه حواسم متوجه پوتيني شد كه همواره در راهپيماييها به پا داشتم... خداي من چگونه به اين فكر نيافتاده بودم كه چنين كفشي را ميتوان در هركجاي دنيا يافت...»(صص 16-15) همچنين مكالمه تلفني خانم فرح ديبا با يكي از فرزندانش كه مدتها پيش از ايشان به آمريكا اعزام شده بود اينگونه انعكاس مييابد: «ناناز جون (فرحناز) چي دلت ميخواد يادگاري از اطاقت بياورم؟ به من بگو. با تعجب در پاسخ شنيدم كه پوستر كنسرت ستار خواننده محبوب ايراني را كه در جايي مناسب بر ديوار اطاقش نصب كرده بود ميخواهد و ديگر هيچ. درست همانطور كه درباره پوتين يادآور شدم، وعده بردن اين پوستر به او اطمينان ميداد...»(ص17)«بالاخره آشپزمان نيزبه اين جمع اضافه شد. او كه پيشبيني ميكرد به اين زوديها به ايران باز نخواهد گشت و نخواهد توانست عادات غذايي خود را حفظ نمايد، مجموعهاي از ديگهاي مسي و كيسههاي محتوي حبوبات و برنج را با خود آورده بود»(ص21) ايشان همچنين در مورد وضع زندگي خود و همسرش در دوران سلطنت بر ايران مطالب خواندني! ديگري را مطرح ميسازد: «سكونتگاه تابستاني ما خانهاي بود محقر و بدون وسايل آسايش لازم. حتي تختخواب شخصي من طوري بود كه ميبايست مواظب باشم از روي تخت به زمين نيافتم. اما عليرغم همه اين اشكالات، ما از زندگي دو نفري و بودن با هم لذت ميبرديم».(ص182)در مورد ساختن كاخي جديد در تهران عليرغم وجود چندين كاخ براي تك، تك افراد خانواده صرفاً در تهران خانم فرح ديبا ميافزايد: «همواره نگران بالا رفتن هزينههاي شخصي بودم و به همين جهت با ايجاد تأسيسات تهويه مطبوع در اين كاخ مخالفت كردم بخصوص كه تابستانها معمولاً به كاخ سعدآباد كه خنكتر بود ميرفتيم. مخالفت من كار درستي نبود و مهندس معمار نيز اين موضوع را به من گوشزد كرد هرچند من در نهان از اين سرسختي خود در مقابل تجمل راضي و خوشنود بودم، اما چون ديوارهاي كاخ در مقابل حرارت عايقبندي نشده بودند، ما در تابستانها از گرما رنج ميبرديم.»(صص 160-159) «من با هرگونه مالكيت در خارج از مرزهاي ايران مخالف بودم همين طور با گذراندن تعطيلات در خارج از مملكت».(ص184)اما اينك ببينيم ديگر نزديكان به دربار و خانواده پهلوي در اين زمينه چه ميگويند. احسان نراقي كه «مدت بيست سال مشاور خانم فرح و از خويشاوندانش بوده و هر هفته وي را به طور خصوصي ملاقات ميكرده است» در كتاب خاطرات خود در مورد املاك زيادي كه در غرب توسط محمدرضا خريداري شده بود ميگويد: «كارشناسان معتقدند هيچ جمعيت خارجي و مهاجري همانند 000/300 ايراني كه در كاليفرنيا مستقر شدهاند يك چنين ثروت و اندوختهاي را به آمريكا نياوردهاند. مگر خود شاه و خانوادهاش كه از زمان بازگشت به ايران در سال 1332، املاك زيادي در غرب خريدند و مدتي از هر سال را در آن جاها ميگذرانيدند، آيا آنها الگويي براي سايرين نشدهاند؟»(از كاخ شاه تا زندان اوين، انتشارت رسا، چاپ اول، ص111)در حاليكه خانواده پهلوي دوم بخش اعظم ايام سال را در كاخهاي خود در اقصي نقاط خوش آب و هواي جهان ميگذراندند (از جمله كاخي كه در انگليس به نام فرح خريداري شده بود) خانم فرح ديبا بدون توجه به اينكه دستكم مشاور وي به اين واقعيت اعتراف دارد كه علاوه بر شاه، درباريان نيز در تبعيت از پهلويها به گونهاي عمل كردهاند كه در غارت ملت ايران و خارج نمودن اموال از كشور زبانزدند ادعايي را در زمينه مخالفت با خريد املاك و كاخها در خارج كشور مطرح ميسازد كه عنواني جز يك عوامفريبي ناشيانه نميتوان به آن داد.البته در اين زمينه ديگران، از جمله آقاي علي شهبازي محافظ مخصوص شاه با صراحت بيشتري سخن گفتهاند. وي در خاطرات خود در مورد سومين ملكه رسمي دربار ميگويد: «همين كه فرح، علياحضرت كشور شد هر كدام از اعضاي خانواده به جايي رسيدند كه قلم از نوشتن غارتگريها و بيعفتيهاي آنها عاجز است. از بودجه مملكت براي هر كدام از فاميل فرح، يك كاخ مجلل ساختند و تحويل دادند و براي هر كدام دو دستگاه ماشين آخرين مدل خريدند و تحويل دادند...»(محافظ شاه، خاطرات علي شهبازي،انشارات اهلقلم، ص222)شهبازي براي نمونه به يكي از اعمال غيرانساني و سودجويانه خانواده فرح در قبال ملت ايران اشاره ميكند كه طي آن چندين هزار تن گوشت يخزده تاريخ مصرف گذشته كه چندين سال در انبار ذخيره گوشتي استراليا مانده بود به عنوان گوشت تازه يخي وارد كشور شد: «وزير كشاورزي استراليا به محمدعلي قطبي كه خود را نماينده علياحضرت معرفي ميكرد، اظهار كرده بود كه ما ميليونها تن گوشت يخ زده داريم كه طبق نظر متخصصين، ديگر خواص غذايي خود را از دست دادهاند. به دنبال كسي يا كشوري هستيم كه اينها را بخرند و براي كود استفاده كنند... قرار ميشود كه با استرالياييها وارد گفتگو شوند و تمام آن گوشتهاي يخ زده فاسد را خريداري كنند و وارد ايران كرده و به خورد مردم نجيب ايران بدهند...»(همان، ص 225)اما حس انسان دوستي! خانم فرح كه در حركتهاي نمايشي آن ايام بسيار ظهور و بروز مييافت، موجب نشد كه از توزيع اين گوشتهاي فاسد و غيرقابل مصرف كه مبالغ كلاني را به جيب خويشاوندانش سرازير ميكرد، جلوگيري به عمل آيد. آقاي شهبازي همچنين در مورد سادهزيستي خانم فرح روايت ديگران را در مورد عادت غذايي وي تائيد ميكند و ميگويد: فرح از همان روز اول كه وارد دستگاه دربار شد حتي صبحانهاش از فرانسه وارد ميشد. از غذاها و نوشابههاي ايراني تنفر داشت.»(همان، ص 290) البته احساس حقارت در برابر خارجيها و تلاش براي تظاهر به داشتن عاداتي همانند عادات و سلائق غربيها منحصر به خانم فرح ديبا نبود، هرچند ايشان در اين راه افراط بسيار كرد كه اوج آن در نحوه پذيرايي از ميهمانان جشنهاي دو هزار و پانصد ساله بروز نمود. در اين جشنها هرگز از غذاي ايراني نشاني نبود و همه غذاها همراه با آشپزها و گارسونها از فرانسه به ايران انتقال يافته بودند. اين جشنها كه به رياست عاليه خانم فرح ديبا برگزار شد ظاهراً قرار بود فرهنگ و هنر اين سرزمين را به ميهمانان عرضه كند، در حاليكه گرايشهاي اين خانم ساده زيست و دوستدار فرهنگ ايران! موجب شده بود كه هيچ نشاني از ايران و ايراني در آن نباشد. ويليام شوكراس در اين زمينه مينويسد: «غذاهاي ضيافت تختجمشيد را اصولاً رستوران ماكسيم تهيه كرد... تنها غذاي ايراني كه در صورت غذا وجود داشت خاويار بود، مابقي را تقريباً يكسره از فرانسه آورده بودند.»(آخرين سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، چاپ چهارم، ص 40)همانطور كه اشاره شد اين خودباختگي منحصر به خانم فرح ديبا نبود، بلكه بسياري از وزرا، نخستوزير و ساير درباريان نيز به همين منوال عمل ميكردند يعني يا آشپز خارجي استخدام ميكردند يا آشپزهايشان را براي آموزش طبخ غذاهاي فرانسوي به اين كشور گسيل ميداشتند.(معماي هويدا، نوشته دكتر عباس ميلاني،نشر آتيه، چاپ چهارم، ص 270)آقاي علي شهبازي در مورد خارج ساختن جواهرات و پول از كشور توسط شاه ميگويد: «در سال 56 با شروع اولين تظاهراتها، محمدرضا پهلوي اقدام به خروج پول و داراييهايي از ايران كرد. در سه مرحله از اين خروج داراييها من دخالت داشتم و جعفر بهبهانيان هم بود. هرمرحله دو كيف دستي بزرگ را كه از محتويات آنها بي اطلاع بودم به سوئيس منتقل ميكرديم.»(محافظ شاه، خاطرات علي شهبازي، چاپ اول، ص 299)احمدعلي مسعود انصاري يكي از خويشاوندان فرح نيز در كتاب خاطرات خود تحت عنوان «پس از سقوط» به مسئله خروج جواهرات در چهار جعبه بزرگ، كه هر يك به اندازه نيم قد انسان بوده اشاره ميكند(ص301) بنابراين سعي خانم فرح ديبا براي ارائه چهرهاي زاهدانه از خود و اينكه آنها با خود از ايران ثروتي را خارج نساختهاند نافرجام ميماند؛ زيرا علاوه بر اين مستندات دستكم همه واقفند كه طي 25 سال گذشته خانواده پهلوي زندگي اشرافي خود را در خارج كشور ادامه داده است. بدون اينكه هيچ يك براي اين زندگي، فعاليت حرفهاي داشته باشند. طبعاً ادامه اين زندگي پر هزينه كاخنشيني در خارج كشور و داشتن دفاتر مختلف در فرانسه و آمريكا (همانگونه كه در خاطرات آمده است) و همچنين داشتن پيشخدمتان و محافظان متعدد، عليالقاعده نشان از ثروت كلاني دارد كه پهلويها از ايران خارج ساختهاند، چرا كه قطعاً با چند جفت كفش كهنه، پوستر ستار وچند عدد ديگ مسي، راهاندازي بساط چنين اشرافيگري در خارج كشور ممكن نبوده است. آيا مشاوران تبليغاتي خانم فرح ديبا، مخاطب خارجي حتي بياطلاع از واقعيتهاي دوران پهلوي را فاقد فهم وشعور فرض كردهاند كه محتواي محمولههايي را كه با هواپيماي شاه – و همچنين قبل از آن – از كشور خارج شده است كيسههاي حبوبات، ديگهاي مسي و... عنوان ميكنند؟! جالب اينكه در اواخر دوران حاكميت پهلوي دوم بر اثر سياست تخريب عامدانه كشاورزي كشور عمدتاً حبوبات از خارج وارد ميشد، مگر آنكه تصور كنيم آنچه خارج گرديده، ديگهاي مسي نبودند بلكه طلايي بودهاند و حبوبات بارگيري شده در دربار نيز دستكم آب طلا كاري شده بودند تا باز گردانيدن آنها به خارج كشور منطقي به نظر آيد!2- ماجراي انتخاب فرح براي همسري محمدرضا: در اين خاطرات ماجراي آشنايي خانم ديبا با شاه «بسيار اتفاقي» توصيف ميشود. گويي همانند رمانهاي تخيلي به يكباره پرنده اقبال برشانههاي يك دختر فقير مينشيند و او بلافاصله به عنوان ملكه كشوري كه يكي از پايگاههاي مهم و استراتژيك آمريكاست تعيين ميشود! دستكم براساس آنچه در اين خاطرات عنوان شده اردشير زاهدي (فردي با سابقة ارتباط با سيا) واسطه اين امر بوده است. بنابراين آيا ميتوان پذيرفت چنين عنصر پيچيده و وابستهاي به بيگانه با يك بار ملاقات با خانم ديبا آن هم به عنوان مراجعه كننده براي حل يك مشكل كاري! سريعاً وي را در سر راه شاه قرار دهد؟ هر چند تنظيمكنندگان اين خاطرات تلاش كردهاند بسرعت از اينگونه مسائل مهم، عبور كنند تا ناگزير به ارائه اطلاعات نباشند، اما با اين وجود همان حجم مطالب بيان شده نيز در تناقض با يكديگرند. در اين خاطرات شرح اولين ديدار عادي! با محمدرضا پهلوي اينگونه آمده است: «دانشجويان آن چنان اطراف او را گرفته بودند كه من با پاشنههاي هفت سانتي به زحمت او را ميديدم. در اين موقع آقاي تفضلي وابسته فرهنگي دست مرا گرفت و گفت: خواهش ميكنم جلوتر بياييد... چند دقيقه بعد با او دست دادم و گفتم: فرح ديبا، مدرسه معماري و ايشان پرسيدند: «چند وقت است كه در اين شهر هستيد؟ و من در پاسخ گفتم: دو سال. تفضلي فوراً اضافه كرد: اين دختر خانم خيلي درسخوان است و شاگرد اول كلاس خود شده و زبان فرانسه را هم خوب صحبت ميكند.»(صص 3-72)خانم ديبا در اين بخش هيچگونه اشارهاي به اردشير زاهدي كه عليالقاعده در اين سفر همراه شاه بوده است ندارد و نيز مشخص نميسازد كه چرا در بين آن همه دانشجو، آقاي تفضلي دست اين دانشجوي پاشنه هفت سانتي! را گرفته و به جلو ميآورد تا امكان سخن گفتن وي را با شاه فراهم كند؟ از اين مهمتر چرا وابسته فرهنگي سفارت ايران در پاريس در مورد خانم فرح ديبا به شاه دروغ ميگويد؟ مگر نه اينكه اين دختر خانم به دليل پرداختن به برخي سرگرميها، در سال اول تحصيل خود مردود شده بود لذا از چه رو به عنوان شاگرد اول معرفي ميشود: «آن سال تحصيلي، با همه كوششي كه از خود نشان دادم، بخصوص در زمينه طراحي، پايان درخشاني نداشت و من مجبور شدم سال اول را تجديد كنم»(ص 70)لازم به يادآوري است آقاي احمدعلي مسعود انصاري كه به دليل داشتن نسبت خانوادگي نزديك با فرح بياطلاع از برخي مطالب نيست در كتاب «پس از سقوط» اينگونه روايت ميكند كه زاهدي در سفر شاه به فرانسه فرح را در سر راه وي قرار ميدهد.(ص 43) و لذا معلوم نيست چرا بايد خانم ديبا مسائل فرانسه را كاملاً ناديده بگيرد و مبدأ آشنايي با اردشير زاهدي و بلافاصله با شاه را ايران اعلام كند. بدون شك سخن گفتن از نحوه آشنايي با زاهدي در فرانسه كه در نهايت منجر به صحنهپردازيهاي مختلف براي آشنايي فرح ديبا با شاه ميشود چندان براي اين خانم خوشايند نيست، اما شايد بتوان گفت آقاي ويليام شوكراس در يك جمله پرده از بسياري از مسائل برداشته است، آنجا كه ميگويد: «اما فرح يك جنبه ديگر هم داشت كه شايد براي شاه مشكوكتر بوده او نماينده يك جريان قوي و نفوذ غرب به شمار ميرفت»(آخرين سفر شاه،ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي،چاپ چهارم،ص 114)بنابراين با توجه به اين كه خانم ديبا از ويژگيهاي مثبتي كه وي را از ديگران متمايز سازد برخوردار نبوده آيا ميتوان پذيرفت كه دستكم به لحاظ سياسي در سر راه شاه قرار گرفتن وي يك اتفاق ساده بوده است؟ خانم فرح متعلق به خانواده اسم و رسمداري نبود و حتي آنطور كه در روايتهاي مختلف به ثبت رسيده به لحاظ مالي موقعيت ويژهاي نداشته، به طوري كه خانم فريده ديبا بعد از فوت پدر فرح ظاهراً براي گذران زندگي ناچار از خياطي براي خانوادههاي اشرافي بوده است. از طرفي، خانم فرح به لحاظ درسي نيز بنا به اعتراف خود ايشان داراي موقعيتي نبوده كه براي خانواده سلطنتي به مثابه يك انتخاب محسوب شود. بنابراين به طور قطع بايد دلايل ديگري وجود داشته باشد كه عوامل سفارت بسيج ميشوند تا با توسل به هر دروغ و حيلهاي وي را به شاه نزديك كنند و صد البته به طور قطع خانم فرح ديبا در مقام بازگو ساختن اين دلايل برنخواهد آمد. اما ايشان نيز نبايد انتظار داشته باشد به اين سهولت پذيرفته شود كه انتخابي طبيعي براي شاه بوده است.3- استحكام مباني خانواده در دربار!: زندگي خانم فرح در دربار در اين خاطرات به گونهاي ترسيم شده كه گويا با عشقي عميق آغاز ميشود و حتي بعد از مرگ محمدرضا پهلوي نيز به صورت كاملاً رمانتيك ادامه مييابد. اين ادعا نيز مانند ساير ادعاهاي ايشان، از جمله مواردي است كه تمامي آگاهان از تاريخ، به خلاف واقع بودن آن اذعان دارند. صرفنظر از اين واقعيت كه همسران رسمي قبل از خانم فرح ديبا به دليل بيبند و باريهاي غيرقابل تصور محمدرضا و عدم پايبندي او به مباني خانواده و حتي جزئيترين اصول اخلاقي آن، از دربار فراري شدند، آنچه در مورد دوران بعد از ازدواج سوم نيز به ثبت رسيده حكايت از آن دارد كه اصولاً شاه با مقولات عاطفي و معنوي چون عشق كاملاً بيگانه بوده است. براي نمونه، خانم فوزيه به عنوان كسي كه به برخي اصول خانوادگي اعتقاد داشت و داراي اصالتهايي بود، لجام گسيختگي محمدرضا را در زمينه اخلاقيات تاب نياورد و بدون آنكه از وي طلاق بگيرد از دربار و ايران فراري شد و سپس با فشارهاي ديپلماتيك وارده از سوي خانوادهاش، جدايي قانوني صورت گرفت. حال با چنين كارنامهاي، خانم فرح ديبا در خاطرات خود درباره عاشق پيشه شدن يكباره محمدرضا مدعي است: «اين عشقي كه موجب گذر من از اطاقي كوچك در كوي دانشگاه به كاخهاي سلطنتي ايران شد، روحيه رمانتيك فرانسويها را برانگيخته، سبب شده بود به من علاقمند شوند. پادشاه با يك شاهزاده ازدواج نميكرد. او از آئين برنامهريزي شده ميان خانواده سلطنتي پيروي نمينمود، بلكه عاشق يك دختر جوان ايراني شده بود و همان طور كه در داستانها آمده، به دنبال عشق رفته بود...»(ص92)خانم فرح براي اينكه ثابت كند محمدرضا با وجود داشتن نگاهي بسيار منحط به زن، در جريان اين آشنايي با عشق هم آشنا شده است به ذكر شاهدي ميپردازد: «پادشاه هر شب به من تلفن ميكرد... در صداي او نيز هيجان احساس ميشد. او بعدها مرا مطمئن ساخت كه جمله دوستت دارم را فقط به سه زن گفته است و بعد اضافه كرد كه «يكي از آن سه زن تو هستي.»(ص 94)قبل از روشن ساختن ميزان عشق! محمدرضا به خانم فرح توجه به اين نكته ضروري است كه باور سخنان دروغ از اطرافيان و تملق پذيري در سومين ملكه پهلوي دوم كمتر از ديگر درباريان نيست. هرچند وي در اين خاطرات تلاش دارد خود را از اين خصلت شوم، بَري نشان دهد، اما ذكر يك مثال و برخي مطالب ديگر رنج بردن خانم فرح را از اين بيماري مزمن آشكار ميسازد: «بارداري من هنوز رسماً اعلام نشده بود ولي ايرانيان و حتي مردم كشورهاي ديگر در انتظار اين خبر بيتابي ميكردند».(ص 107) پذيرش اين گونه تملقگوييهاي اطرافيان كه جهانيان بيتاب شنيدن خبر بارداري ايشان بودهاند، عمق فاجعهآميز اين بيماري را مشخص ميكند. جالب اينكه لذت باور دروغگوئيهاي اطرافيان بعد از سه دهه همچنان بركام ايشان شيرين ميآيد، لذا به بازگو كردن چنين بافتههاي مضحك متملقان در خاطرات خود ميپردازد. اما در عشق محمدرضا به خانم فرح همين بس كه چند سال موضوع بيماري همسرش از وي مخفي نگه داشته ميشود، در حالي كه افرادي چون اسدالله علم و چند تن ديگر از خواص از آن اطلاع داشتند و عاقبت نيز پزشكان فرانسوي خانم فرح را از موضوع آگاه ميسازند. علاوه بر آن ماجراهايي چون داستان خانم «طلا» كه طي آن جسارت شاهنشاه عاشق پيشه به جايي رسيد كه حتي كاسه صبر فرد بيتوجهي به اخلاقيات چون خانم فرح نيز لبريز شد و سيلي محكمي به اين رقيب وارد آورد، بيانگر ميزان علاقهمندي محمدرضا به همسرش است.برخي روايات ديگر نيز سطحي بودن اين ادعا را مشخص ميسازد. براي نمونه ويليام شوكراس نويسنده انگليسي در كتاب خود در مورد ايران دوران پهلوي دوم در اين زمينه ميگويد: «شاه با بيپروايي در بيوفائيهايش ملكه را ناراحت ميساخت. هر وقت با هم به سنموريتس ميرفتند، ملكه به ويلاي سوورتا متعلق به خودشان ميرفت و شاه براي عياشي در هتل سوورتا اقامت ميكرد. جوليا آندرهئوتي نخستوزير سابق ايتاليا به خاطر ميآورد كه يكبار شاه براي شركت در فستيوال ونيز رفته بود، فرماندار شهر را با تقاضاي خود درباره زني براي آنشب مبهوت ساخت فرماندار پاسخ داد: «اين كار مربوط به رئيس پليس است.» آندرهئوتي اين تقاضا را عاري از «نشانه نجيبزادگي» دانسته است...»(آخرين سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، چاپ چهارم، ص444)در حاليكه حتي فاسدترين شخصيتهاي سياسي در جهان اينگونه رفتاري از خود بروز نميدهند، محمدرضا پهلوي به عنوان پادشاه ايران با طرح چنين خواستههاي زبونانهاي و يا بهرهگيري از سرويسهاي مؤسسات دختران تلفني مانند مادام كلود، ايران و ايراني را نزد مطلعين حقير و ذليل ميساخت، زيرا از اينگونه سرويسها هر آدم بيبند و باري در غرب استفاده ميكند: «دختران تلفني مؤسسه مادام كلود در پاريس و ساير مؤسسات مشابه يكي از اين موارد بود. براي شاه و مقامات دربار صدها دختر به تهران ميآوردند همه اينها عادي مينمود و بخشي از سبك زندگي پهلويها به شمار ميرفت...»(همان، ص112)... ادامه دارد.منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به نقل از : دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7750]
صفحات پیشنهادی
نقد كتاب « كهن ديارا » (1)
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) « كهن ديارا » عنوان كتابي است كه « فرح » آخرين همسر محمدرضا پهلوي آن را به رشته تحرير درآورده است.خانم فرح ديبا بعد از سالها سكوت خاطرات ...
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) « كهن ديارا » عنوان كتابي است كه « فرح » آخرين همسر محمدرضا پهلوي آن را به رشته تحرير درآورده است.خانم فرح ديبا بعد از سالها سكوت خاطرات ...
پادشاهی کهن 2 – لیرائل | گارت نیکس | دانلود کتاب
نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد . ... 2- آیین بادهنوشی 3- آیین سـوگــواری 4- آیین شکار کردن 5- آیین نامهنگاری 1- آیین ...
نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد . ... 2- آیین بادهنوشی 3- آیین سـوگــواری 4- آیین شکار کردن 5- آیین نامهنگاری 1- آیین ...
پادشاهی کهن 3 – ابهورسن | گارت نیکس | دانلود کتاب
نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه . ... 2- آیین بادهنوشی 3- آیین سـوگــواری 4- آیین شکار کردن 5- آیین نامهنگاری 1- آیین .
نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه . ... 2- آیین بادهنوشی 3- آیین سـوگــواری 4- آیین شکار کردن 5- آیین نامهنگاری 1- آیین .
شناسنامه تاريخپژوهان كشور تدوين ميشود
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) در شناسنامه كتاب محل انتشار مشخص نيست و انتشاراتي كه مسئوليت نشر را به عهده ... ورود به دربار به وي واگذار ميشود، دوران بيماري محمدرضا ...
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) در شناسنامه كتاب محل انتشار مشخص نيست و انتشاراتي كه مسئوليت نشر را به عهده ... ورود به دربار به وي واگذار ميشود، دوران بيماري محمدرضا ...
مشاوره در آینه علم و دین | على نقى فقیهى | دانلود کتاب
نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه اقتصادي .... در درجه اول علم ... معاد شناسی (جلد 1) | علّامه حسین حسینی طهرانی | دانلود کتاب ...
نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه اقتصادي .... در درجه اول علم ... معاد شناسی (جلد 1) | علّامه حسین حسینی طهرانی | دانلود کتاب ...
درمانگاه محله برای شبکه دو تولید میشود
آنها به شرح زير است: 1- آيا مسوولان شبكه 5 با علم و آگاهي از سبك كاري افخمي ... نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد شدن .
آنها به شرح زير است: 1- آيا مسوولان شبكه 5 با علم و آگاهي از سبك كاري افخمي ... نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد شدن .
ادعای کشف معمای کهن
معمای توحيد زرتشتی (1) پگاه تيره و تار : اروپاييان ... نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه .... ميكردند و طرحهاي تازه براي ...
معمای توحيد زرتشتی (1) پگاه تيره و تار : اروپاييان ... نقد كتاب « كهن ديارا » (3) اما آيا پهلويها در سايه ديكتاتوري، جامعه را به توسعه .... ميكردند و طرحهاي تازه براي ...
احداث خيابان 2 طبقه و زيرزميني در پايتخت
آشنايي با باغ های ایرانی - 1 با استقرار تمدن اسلامي در ... نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد شدن .... زيرزميني است؛ به ...
آشنايي با باغ های ایرانی - 1 با استقرار تمدن اسلامي در ... نقد كتاب « كهن ديارا » (2) آقاي شوكراس در كتاب تحقيقي خود در مورد حادثه ناپديد شدن .... زيرزميني است؛ به ...
تلاش انگليس براي تجزيه ايران
تلاش انگليس براي تجزيه ايران (نگاهي به قرارداد 1907) زماني «سر ادوارد گري»1 وزير خارجه اسبق انگلستان راجع به سياست خارجي ايران در ... نقد كتاب « كهن ديارا » (1) ...
تلاش انگليس براي تجزيه ايران (نگاهي به قرارداد 1907) زماني «سر ادوارد گري»1 وزير خارجه اسبق انگلستان راجع به سياست خارجي ايران در ... نقد كتاب « كهن ديارا » (1) ...
جواهرات زن جوان بهاي تهيه مواد مخدر شوهرش شد
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) كهن ديارا» از پنج بخش تشكيل شده كه هر قسمت به دورهاي از زندگي آخرين ملكه دربار پهلوي ... و ميلياردها دلار پول، جواهرات و سرمايه كشور را نيز ...
نقد كتاب « كهن ديارا » (1) كهن ديارا» از پنج بخش تشكيل شده كه هر قسمت به دورهاي از زندگي آخرين ملكه دربار پهلوي ... و ميلياردها دلار پول، جواهرات و سرمايه كشور را نيز ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها