محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846639508
نقد كتاب « داوری » (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب « داوری » (2) ساواك به روايت يكي از رؤساي ساواك مروري بر عملكرد نويسنده كتاب «داوری» در دوران تصدي رياست ركن 2 لشكر لرستان، دستكم از زبان خودش درندهخويي همه نيروهاي گزينش شده براي ساواك را اثبات ميكند: «فروغ [رئيس اداره هواشناسي استان لرستان] در مراحل اوليه بازجوئي در داخل شهرباني هم از اعتراف خودداري ميكرد ولي با فشار روحي و جسمي كه در بازجويي...» (ص41) «پسر [مبل فروش بروجردي] تحت بازجويي و بازپرسي قرار گرفت كه بالاخره با اعمال فشار و كاربرد روشهايي كه آن روزها براي گرفتن اعتراف به كار ميرفت، ناچار به اعتراف شد... روشهاي معمول بازپرسي براي وادار كردن مسئول كميته شهرستان بروجرد به اعتراف، به نتيجه نرسيد و پس از تحمل فشار روحي و جسمي زياد به زندان تن داد. او 18 سال داشت و پسر رئيس اداره پست و تلگراف شهرستان بروجرد بود و از اعضاي بسيار مهم حزب توده به شمار ميرفت... مقاومت و سرسختي آن جوان در برابر آنهمه اعمال فشار تعجب انگيز بود» (صص5-44) جالب اينكه نويسنده كتاب، حتي سالها بعد از سقوط پهلوي خود را نتوانسته از آموزشهاي كودكانه مبني بر اين كه « هركس كمترين مخالفتي با دربار و سلطه آمريكا بر ايران كرد وابسته به شوروي است » رها سازد، لذا براي رهايي از عذاب وجدان به سبب اعمال سختترين شكنجهها بر يك جوان 18 ساله، او را « از اعضاي بسيار مهم حزب توده » ميخواند. البته اين گونه سخنان، بخوبي ميزان فهم و درك حتي كساني را كه در پستهاي بالاي ساواك بودند روشن ميسازد. اگر عقل منفصل ساواك يعني سيا، موساد و اينتليجنت سرويس نبود، بايد اذعان داشت بازوي سركوب استبداد را يك مشت قاتل بالفطره كه جز اعمال زور كار ديگري بلد نبودند، تشكيل ميداد. البته آقاي منوچهر هاشمي در مدت اقامتش در اروپا بعد از انقلاب، علاوه بر آموزههاي ضدكمونيستي، موضوعاتي را نيز در مورد دمكراسي به طور طوطيوار آموخته است و از آميختن اين آموزهها ملغمهاي پديد آورده كه شمهاي از آن را در كتاب «داوري» ميتوان خواند: «معتقدم كه سر و شور جواني و سياستبازي و خود قهرمان بيني و چريكبازي، بخشي از طبيعت جواني، آن هم در جوامعي كه فرصت و امكان ابراز عقيده در قالب راستين خود نيست، ميباشد و در شرايطي كه جامعهاي، با نابرابريهاي آشكار، تبعيض، فردمداري، فساد، عدم امنيت حقوقي و قضائي و غيره و غيره گرفتار است بسيار طبيعي است كه حركتهاي افراطي حتي با هدف براندازي رژيم، به ظهور بپيوندد. اين حق، حتي در مقدمه منشور حقوق بشر، براي مردمي كه گرفتار اين مسائل هستند. شناخته شده است. اما اين حركتها زماني مشروعيت و موضوعيت پيدا ميكند كه آگاهانه بوده و در راستاي هدفهاي ملي و مردمي و در جهت استقلال، آزادي، حاكميت مردم و بالاخره دموكراسي، با آن مفهوم كه در جوامع آزاد وجود دارد شكل بگيرد...» (ص48)
رئيس اداره هشتم ساواك تحت تاثير آموزههاي شعاري محيط جديد ميپذيرد كه در دوران پهلوي، كشور، استقلال و آزادي نداشته و ايران فاقد حاكميت ملي بوده است، منتها به زعم ايشان كساني كه براي دستيابي به اين ارزشها قيام كرده بودند حركتشان آگاهانه نبوده است. حتي اگر بپذيريم خيزش سراسري ملت ايران عليه سلطه آمريكا و ديكتاتوري شاه بر كشور آگاهانه نبوده است، آيا شكنجهگر جوانان كشور (كه اعمال وحشيانهاش به مرگ بسياري از آنان منجر شده) از اينكه در كنار يك ديكتاتور ايستاده، از سلطه بيگانگان بر كشور دفاع كرده و جواناني را كه حقشان بوده قيام كنند وحشيانه زير چكمههاي خود قرار داده، نبايد احساس ندامت كند ولو اينكه معتقد باشد جوانان داراي حق اعتراض، چندان آگاه نبودهاند؟ اما خصلت درندهخويي زماني به اثبات ميرسد كه حتي عليرغم اين اعترافات، منوچهر هاشمي حاضر به ابراز ندامت از عملكردهاي خويش نيست: «پس از چهل سال خدمت در ارتش و طي مدارج مختلف آن، هنوز بر اين باورم آنچه را طي خدمتم در ارتش و سپس در سازمان امنيت و اطلاعات كشور، در مقابله و مبارزه با حزب توده، عامل شناخته شدهي بيگانه و نيز با گروههاي افراطي و تروريستي كه باز هم نام و نشاني مشخصي از بيگانگان داشتند و يا حتي خود ندانسته در خدمت بيگانگان درآمده بودند، كردهام، درست بوده است. من راه و روش و مقاصد آنها را هميشه خلاف مصالح ملت و ميهنم ميدانستم و هنوز هم ميدانم. بعلاوه وظيفه شغلي و سازماني من ايجاب آن اقدامات و خدمات را ميكرده است.» (ص47)حتي اگر درستي ادعاهاي منوچهر هاشمي را در مورد وابستگي همه گروههاي معتقد به مبارزه مسلحانه (كه سهم اندكي در مبارزات ملت ايران به خود اختصاص ميدهند) بپذيريم، وي بيش از ديگران ميداند كه در سالهاي 55-54 گروههاي معتقد به مبارزه مسلحانه كاملاً درهم شكسته شدند و جز عدهاي – كه آن هم زنداني بودند - در جامعه هيچگونه حضوري نداشتند و جريان اصلي انقلاب- ملت ايران- نه به مبارزه مسلحانه رويكردي نشان داده بود و نه هيچكس ميتواند آن را وابسته به كشور بيگانهاي قلمداد كند. مهمترين گواه بر اين مدعا اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي عليرغم همه فشارهاي غرب بر ايران زمينه هيچگونه وابستگياي فراهم نشد، حتي در سختترين شرايط جنگ تحميلي كمترين تمايلي براي پذيرش چتر حمايتي روسها در حاكميت كشور بروز نكرد؛ بنابراين انتساب عملكرد همه مبارزان به بيگانه و ناآگاه تصور كردن همه ملت ايران ميتواند تراوش يك مغز كوچك باشد. شايد تعريف سعيده پاكروان دختر دومين رئيس ساواك از نيروهاي اين سازمان، تا حدودي گوياي واقعيت باشد: «... از نظر ساواك همه بالقوه كمونيست بودند. اگر ميگفتيد فلان جاده چهار تا چاله دارد، در حالي كه بيش از سه تا نداشت، كمونيست تلقي ميشديد. كمونيسم مقولهاي بود كه ساواك صبح را با آن شروع ميكرد... مرام ساواك اين بود كه اگر آزادي بدهيد كمونيسم ميآيد، همچنان كه شب به دنبال روز ميآيد، بنابراين اگر اجازه دهيد كه روشنفكران آزد بچرخند، ايران اجباراً به دامن شوروي سقوط ميكند.» (توقيف هويدا، سعيده پاكروان، ترجمه نيما همايونپور، نشر كتاب روز، سال 78، ص41) سعيده پاكروان حتي پدرخويش را نيز از اين قاعده مستثني نميبيند و اين بيماري كژ فهمي را مبتلا به كليت ساواك ميپندارد. البته عامل اصلي اين محدود انديشي را شايد سفير آمريكا دريافته باشد. او توان فكري رئيس ساواك را اينگونه تشريح ميكند: «رئيس ساواك ژنرال نعمتالله نصيري فرد زيرك و كارداني نبود. او مردي كماطلاع و كند ذهن بود كه فقط به خاطر وفاداري به شاه و جلب اعتماد وي هنگاميكه فرمانده گارد سلطنتي بود ترقي كرد.» (خاطرات دو سفير،ويليام سوليوان، آنتوني پارسونز، نشر علم، چاپ سوم، سال 1375، ص302)تمامي مردم ايران را كه به دليل داشتن اعتقادات قوي ديني در تاريخ معاصر هرگز روي خوش به عقايد الحادي نشان ندادند متمايل به ماركسيسم خواندن، در واقع به همان «كند ذهني» نيروهاي ساواك باز ميگردد. البته همين ويژگي نيز موجب ميشد كه تنها به اعمال زور رو ميآوردند. گزينش افراد قسيالقلب كه كارنامه درخشاني از خود در اين زمينه در ركن 2 و فرمانداري نظامي تهران ارائه كرده بودند در واقع ساواك را در وادي به سقوط كشاندن رژيم پهلوي قرار داد. افرادي كه به خاطر يك شبنامه جواني را زير شكنجه به قتل ميرساندند زمينه رويكرد برخي از جوانان كشور را به قوه قهريه فراهم كردند. البته با پيدايش اين گروههاي مسلح، ساواك به وحشت افتاد و قاتلان بالفطره آن، خشونت خود را به حد غيرقابل تصوري رساندند كه حتي مربيان آمريكايي آنها نيز از آن ميزان خشونت تبري جستند. سفير آمريكا در اين زمينه ميگويد: «متاسفانه بايد بگويم كه روابط ما با ساواك در زمينه مبادله اطلاعات هم خيلي ثمربخش نبود و ما فقط بدنامي رابطه با ساواك و عواقب ناگوار آن را تحمل كرديم» (همان، ص97)در واقع آش به حدي شور ميشود كه آشپز نيز معترض ميگردد. حتي اسرائيليها نيز كه بعد از آمريكائيها بيشترين نقش را در تربيت اين قاتلين بالفطره داشتند به نوعي در خاطرات خود از آنان تبري ميجويند: «همچنين شنيده بودم روزي ساواك يكصد و پنجاه تن از ناسازگاران با رژيم را سوار هليكوپتر كرده و در درياي نمك (مردابي شور نزديك قم) ريخته است! به من گفته بودند هركسي كه به دفتر تيمسار بختيار فرمانده ساواك ميرود (دو هفتتير پر در دو سوي ميزش بود!) بايد بالاي پانزده دقيقه خاموش و دست به سينه بايستد تا دلهرهاش هزار چندان شود تا كمر خم شود و بي سر سوزني پايداري همه آنچه را كه ميشنود، بپذيرد.» (يادنامه، مئير عزري، ترجمه ابراهام حاخامي، چاپ بيتالمقدس، سال 2000 ميلادي، صص3-82) آنچه موجب ميشود امروز تمامي حاميان رژيم پهلوي از عملكرد ساواك تبري جويند بياطلاعي ديروز آنان از اين جنايات نيست بلكه در آن زمان تصورشان اين بود كه جنايات عدهاي شكنجهگر آنچنان وحشتي در ميان ملت ايران ايجاد خواهد كرد كه هرگز به سمت مخالفت با سلطه آنان بر كشورشان سوق نيابند، اما ديدند كه محاسباتشان دربارة ملت ايران اشتباه بود. جالب اينكه مقاومت قابل ستايش مردم حتي قاتلين بالفطره را نيز به خضوع وا ميدارد: «من شاهد درجات استواري ايمان و اعتقاد بسياري از جوانها و مردان و زناني كه صادقانه و پاكبازانه گام در راه آرمان خود نهاده، بودهام و شخصيت آنها را ستودهام... مايلم در اين مورد به يكي دو نمونه اشاره بكنم...» (ص52) منوچهر هاشمي سپس به شهادت جواني به نام «محمد» زير شكنجه ساواك اشاره ميكند: «با تحقيقاتي كه درباره دستگيري محمد به عمل آوردم، معلوم شد در پي سؤظني كه به او پيدا شده او را با مدارك و وسايل خطرناك دستگير كردهاند... چون بنا بر اصل حيطهبندي در وظايف ادارات كل ساواك، دخالت من در كار اين جوان نميتوانست عملي باشد، مادر او، ناچار به برادر خود كه درجه سپهبدي داشت و از امراي شاخص ارتش بود، توسل جست... دايي آن جوان اين پيشنهاد را ميپذيرد و در كميته مشترك ساعتها با او به صحبت و بحث مينشيند، ولي جوان به دائي خود روي خوش نشان نميدهد... ولي دائي، يعني سپهبد با اسم و رسم ارتش، با پريشاني و عصبانيت سلول خواهرزادهاش را ترك ميكند و به بازجويان ميگويد هر كاري را صلاح ميدانيد بكنيد مجاز هستيد. و آنها كاري كه لابد به نظر خودشان صلاح بوده ميكنند و روز بعد شنيده شد كه آن جوان در بازداشتگاه كميته درگذشته است.» (ص55)مسلماً جواني كه مقاومت و استوارياش در راه استقلال ميهن، منوچهر هاشمي را تحت تاثير قرار داده (هرچند كه هيچگونه اقدامي براي رهايي وي از شكنجه نميكند) گرايش ماركسيستي نداشته و عضوگروههاي معتقد به مبارزه مسلحانه نيز نبوده است، وگرنه براي كاستن از ابعاد جنايت شكنجهگران علت دستگيري «محمد» قيد ميشد، در صورتيكه حتي نام فاميل وي ذكر نميشود تا جامعه امكان تحقيق در اين باره را پيدا نكند. البته جرم رايج آن ايام، تايپ و تكثير اطلاعيهاي توسط جمعي از جوانان بود. دانشجوياني كه همه زمينهها و راههاي مشاركت در سرنوشت جامعه را به روي خود بسته ميديدند، دستگاه تايپي تهيه و نظرات اعتراضي خود را به وسيله آن نوشته و تكثير ميكردند. اينگونه منتقدان بعد از دستگيري زير شكنجه قرار ميگرفتند تا مشخص شود دستگاه تايپ را از چه طريقي به دست آوردهاند، با مشاركت چه كساني به تهيه اطلاعيه مبادرت كردهاند و در نهايت ميبايست افراد تكثير كننده اطلاعيه را تكتك معرفي مينمودند. طيعاً فرد تحت شكنجه، در صورتي كه حاضر نميشد به دوستان خود خيانت كند و به معرفي آنان بپردازد، سرنوشت «محمد» در مورد او رقم ميخورد.تناقضگوئيهاي منوچهر هاشمي دربارة شكنجه جواناني كه به ستايش آنان ميپردازد دامنه وسيعي در اين كتاب مييابد، گاهي حق اعتراض را براي جوانان در محيطهاي ديكتاتوري كه همه حقوق ملت ضايع ميشود به رسميت ميشناسد، گاهي انگ تودهاي به پيشاني آنها ميزند و شكنجهگران را در نابود ساختن آنان محق ميداند؛ گاهي شخصيت و استواري اين جوانان را ميستايد و گاهي عملكرد آنان را عامل تسلط بيگانه بر كشور اعلام ميكند (گويي آمريكا، اسرائيل و انگليس بر همهشئون كشور مسلط نبودند) و... جالبتر آنكه گاهي نيز اصولاً شكنجه را نفي ميكند و اعلام ميدارد برخي عملكردهاي نيروهاي ساواكي در جامعه شكنجه تلقي ميشده است: «طبيعي بود كه شدت عمل به خرج داده ميشد و حتي بعضي از ماموران در اين مورد افراط هم ميكردند كه در مجموع شكنجه تلقي ميشد ولي آن مبالغههائي كه كرده شده و اتهاماتي كه وارد آورده شده پايه و اساس درستي نداشت. مگر در موارد استثنائي، معمولترين فشارها، بيخواب نگاهداشتن، گرسنگي دادن، سرپا نگهداشتن و نظاير آنها بود.» (ص145)همواره خلاف واقعگو، كمحافظه نيز ميشود. منوچهر هاشمي قبل از اين اعلام موضع قاطع در مورد عملكرد اداره سوم ساواك كه شكنجهگري حرفه اصلياش بود، اعلام ميكند از آنچه در آنجا ميگذشت بياطلاع بوده است: «من عليرغم طول خدمتم در ساواك؛ از ابتداي تشكيل تا انتهاي آن، با وجود همكاريهاي نزديكي كه، در سمتهاي مختلف، از جمله مديريت اداره كل هشتم به مدت پانزده سال، با ساير ادارات كل، از جمله اداره كل سوم داشتم، اطلاعاتم از عملكرد اين اداره، محدود به اخبار منتشره در بولتنهاي ادواري داخلي كه مخصوص مقامات سازمان تهيه ميشد، بود. در اين بولتنها هم، معمولاً اخبار عمومي و بعضاً نتايج پارهاي از عمليات كه سرزبانها ميافتاد درج ميشد، نه بيشتر. بنابراين اظهارنظر من درباره همه فعاليتهاي اين سازمان، بجز اداره كل هشتم، يعني اداره كل ضدجاسوسي، نميتواند از جامعيت كامل برخوردار باشد.» (ص129)اگر منوچهر هاشمي از شكنجه رايج در اداره سوم اطلاع چنداني نداشته پس چگونه با قاطعيت آن را رد و فشار وارد بر دستگيرشدگان را محدود به بيخواب نگه داشتن، گرسنگي دادن و سرپا نگه داشتن افراد عنوان ميكند؟ لابد «محمد» نيز يكشبه بر اثر گرسنگي و بيخوابي (!) به شهادت رسيده است. نويسنده كتاب «داوري» پارا از اين نيز فراتر نهاده و بدون ذكر منبع ماخذ، سخناني را به افراد مختلف نسبت ميدهد تا نتيجه بگيرد كه شكنجهاي در كار نبوده است: «بهزاد نبوي از بلندپايگان حكومت جمهوري اسلامي و وزير كابينه ميرحسين موسوي، در مصاحبهاي در اوايل سال 1372، كه متن آن در روزنامههاي داخل كشور چاپ شد، گفت: «بسياري از آن شكنجه و عذابها و ناخنكشيدنها و غيره را كه به ساواك نسبت ميدهند، از بنياد دروغ بود، و زندانيان سياسي، از بسياري از امكانات، كه حتي در بيرون از زندان هم فراهم نبود استفاده ميكردند». (ص47) از آنجا كه درباره اين ادعا ذكر ماخذ نشده است و مدعي مشخص نميسازد كه اين سخن به نقل از آقاي بهزاد نبوي در كدام روزنامه به چاپ رسيده، صاحب اين قلم براي روشن شدن ادعاي مزبور با آقاي نبوي تماس گرفت و ايشان ضمن تكذيب اين مطلب عنوان داشت سالها قبل من در مصاحبهاي گفتم شكنجه ناخن كشيدن در مورد من اعمال نشد. ضمن اينكه شكنجه با آپالو به مراتب كشندهتر از ناخن كشيدن بود. اگر آقاي نبوي اعلام ميدارد كه اين نوع شكنجه در مورد شخص ايشان صورت نگرفته، نشان از صداقت نيروهاي مبارزه قبل از انقلاب دارد كه واقعيتها را بدون كم و كاستي بيان ميدارند، اما متأسفانه در كتاب «داوري» از اين صداقت سؤاستفاده شده تا وانمود شود كه شكنجه وجود نداشته است. حال آنكه اين نوع شكنجه در مورد آقايان عليمحمد بشارتي و ضياء طباطبايي اعمال شده و در خاطرات آنها منعكس گرديده است. همچنين ويليام شوكراس نيز در كتاب خود به صراحت از اين نوع شكنجه به همراه ديگر انواع شكنجهها ياد ميكند: «در نظر شاه هر كس با حكومت او مخالفت ميكرد «ماركسيست»، «تروريست» يا «ماركسيست اسلامي» بود كه از آنچه او «اتحاد نامقدس بين سرخ و سياه» ميناميد ناشي ميشد...به شهادت زندانيان سابق، ابزارهاي شكنجه ساواك معمولاً عبارت بود از شلاق، كتك، شوك برقي، كشيدن ناخن و دندان، تنقية آبجوش، آويختن وزنههاي سنگين به بيضهها، بستن زنداني به يك تخت آهني كه بتدريج داغ ميشد، فرو كردن بطري شكسته در مقعد، تجاوز به عنف.»( آخرين سفرشاه، ويليام شوكراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، چاپ چهارم، سال 69، ص254)در ذكر مصداق ديگري، منوچهر هاشمي اينگونه وانمود ميسازد كه گويا فوت مرحوم دكتر شريعتي نيز به ساواك نسبت داده شده است، اما اكنون احسان فرزند ايشان اين موضوع را تكذيب ميكند: «در مورد علي شريعتي، پسر او احسان، در نامهاي كه در تاريخ 10 مرداد 1370 در كيهان لندن چاپ شد، رسماً اعلام كرد كه «پدرم را ساواك نكشت، آنها كشتند كه در به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي موثر بودند.» (ص148)احسان شريعتي كه در يادداشت اشاره شده، تحت تاثير تحليل سلطنتطلبان در مورد علل سقوط شاه قرار دارد به صراحت از سازمان اينتليجنت سرويس انگليس و سياي آمريكا به عنوان عاملان سقوط شاه و به شهادت رساندن پدرش ياد ميكند، اما منوچهر هاشمي با حذف نام اين دو سرويس اطلاعاتي مرتبط با ساواك، به نوعي جملهسازي ميكند تا اينگونه استنباط شود كه آنها كه در به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي موثر بودند شريعتي را به شهادت رساندند. البته وقتي شكنجه گران به تاريخپردازي رو ميآورند جز اين هم نبايد انتظار داشت كه با جعل مطالب مكتوب، سعي در قلب واقعيتها داشته باشند. منوچهر هاشمي همچنين در مورد گسترش ابعاد جنايات ساواك به دنبال خيزش سراسري ملت ايران به منظور ايجاد رعب در مردم، ضمن انتقاد از «بزرگ علوي» كه ساواك را عامل كشتار مردم بيگناه در سينما ركس معرفي ميكند مدعي است: «شيخ علي تهراني، يكي از سران انقلاب به اصطلاح اسلامي؛ كه فعلاً جزو مغضوبين رژيم و مقيم بغداد است، اخيراً در يك مصاحبه راديوئي صراحتاً اذعان كرده است كه تصميم به آتش زدن سينما ركس آبادان در قم و با حضور سه تن از مجتهدان، از جمله آيتالله منتظري اتخاذ شد.» (ص150)همانگونه كه مشاهده ميشود اين ادعا نيز بدون ذكر ماخذ و تاريخ مطرح ميشود تا تحقيق در مورد صحت و سقم آن ميسر نشود. جنايت سينما ركس از جمله اقدامات گسترده ساواك براي ايجاد وحشت در مردم بود. آتش زدن فروشگاهها و بمبگذاري در جاهاي مختلف را ميتوان از ديگر جنايات ساواك براي بازداشتن ملت از ادامه مبارزه برشمرد. عبدالمجيد مجيدي رئيس جناح پيشرو حزب رستاخيز در اين زمينه ميگويد: «روزي شنيديم كه بمب گذاشتند و بمب منفجر شد پشت در خانه بازرگان، پشت در خانه رحمت مقدم و پشت در خانه هدايتالله متين دفتري و آن يكي ديگر هم دكتر سامي بود كه بعداً وزير بهداري همين انقلابيون شد. به هر صورت چهار تا بمب در پشت در خانه آنها گذاشتند كه به هيچ كس هم آسيبي نرسيد فقط يك سروصدايي كرد و نميدانم، مثلاً بمبي بود كه [اگر تا در خانه يك كسي [منفجر ميشد] ممكن [بود] لطمه بزند. بعداً مقداري تراكت پخش كرده بدند كه من [مجيدي] بودم كه دستور دادهام اين بمب را بگذارند كه مسلماً به نظر من كار خود ساواك بود.» (خاطرات عبدالمجيد مجيدي، طرح تاريخ شفاهي هاروارد، انتشارات گامنو، سال 1381، ص179)نماينده ساواك در آمريكا نيز در مورد جنايات اين سازمان در اوج خيزش مردم ايران ميگويد: «بعداً تيمسار اويسي به من گفت كه شاه او را محرمانه به حضور پذيرفت و به وي گفت كاري كند تا سربازانش آتشسوزيهايي را كه توسط نيروهاي ويژه ساواك ايجاد ميشوند خاموش ننمايند.» (خاطرات منصور رفيعزاده، ترجمه اصغر گرشاسبي، انتشارات اهل قلم، سال 76، ص366)آتشسوزي آبادان به دليل نزديكي ايستگاه آتشنشاني به سهولت قابل مهار بود، اما به دلايلي كه در دستور مستقيم شاه با اويسي آمده براي خاموش كردن آن اقدامي نشد تا هزينه تحول سياسي در نظر مردم بسيار زياد آيد و از ادامه خيزش خود درگذرند.منوچهر هاشمي كه به صراحت عنوان كرده از فعل و انفعالات در ساير قسمتهاي ساواك اطلاعي نداشته است براي تطهير چهره منفور اين سازمان ضد مردمي كه در واقع خود او نيز در آن ذينفع است به عنوان فردي كاملاً مطلع ظاهر شده و سريترين دستورات شاه را به ساواك تكذيب ميكند، در حاليكه ساير عناصر مطلع از اين جنايات، به آن اذعان دارند. واقعيت آن است كه در گزينش نيروهاي ساواك از ركن 2 و فرمانداري نظامي، افرادي مدنظر قرار ميگرفتند كه كشتن و شكنجهدادن برايشان يك كار عادي باشد. اين واقعيتي است كه در خاطرات منوچهر هاشمي نيز بخوبي متجلي است. صرفاً يك قاتل بالفطره ميتواند از حجم عظيم جناياتي كه طي 22 سال توسط ساواك صورت گرفت احساس شرم نكند و نه تنها در مقام پوزش از ملت ايران بر نيايد، بلكه بر صحت عملكرد خود و ساير همنوعان خويش تأكيد ورزد.4- ارتباطات ساواك با سرويسهاي بيگانه: با وجود رياست منوچهر هاشمي بر اداره هشتم ساواك كه مسئوليت مستقيمي در اين زمينه داشته است، خواننده كتاب از چگونگي روابط پليس مخفي ايران با سيا، موساد، اينتليجنت سرويس، اطلاعاتي كسب نميكند. به ويژه در مورد روابط گسترده با صهيونيستها، نويسنده كتاب «داوري» ترجيح ميدهد كاملاً سكوت كند و اطلاعاتي به خواننده ندهد. البته گاهي ترسيم برخي صحنههاي برخورد با كارشناسان سيا به گونهاي صورت ميگيرد كه لبخند بر لب مينشاند؛ زيرا آقاي منوچهر هاشمي به عنوان يك وطنپرست ظاهر ميشود و آمريكائيان را از حوزه رياست خود اخراج ميكند، اما اندكي بعد خواننده متوجه ميشود طرح استقرار جداگانه كارشناسان سيا به منظور عدم شناسايي آنها از سوي سرويسهاي شوروي بوده و ربطي به وطنپرستي!؟ مدعي نداشته است. به ويژه اينكه خود به ميزان باز بودن دست آمريكاييها در ساواك به گونهاي اذعان دارد كه هيچ شان و جايگاهي براي مسئولان آن باقي نميماند: «ارتشبد نصيري مرا به ايوان خانه دعوت كرد كه بطور خصوصي صحبت كنيم. وقتي تنها شديم بدون مقدمه گفت اعليحضرت امر فرمودند هر اطلاعي كه آمريكائيها و انگليسيها درباره مسائل جاسوسي و ضد جاسوسي مربوط به شوروي و كشورهاي اقمار و همچنين فعاليت كمونيستها خواستند در اختيارشان بگذاريد... گفتم ما در چارچوب توافق و برنامههاي مشتركي كه داريم همين كار را انجام ميدهيم... بعلاوه بعضاً مواردي پيش ميآيد كه مقامات ايراني از جمله وزير امور خارجه يا وزير دربار و يا حتي اعليحضرت با مقامات اتحاد شوروي مذاكراتي درباره مسائل فيمابين دو كشور، با تلفن انجام ميدهند كه شايد از لحاظ مصالح عاليه كشور صلاح نباشد نوار مذاكرات تلفني آنها در اختيار خارجيان قرار بگيرد... جوابي كه ارتشبد نصيري در مورد توضيحات مفصل من داد، بدين خلاصه بود كه «اوامر اعليحضرت بايد اجرا شود شما مسئول اين كار هستيد. من نميخواهم از جزئيات مطلع شوم». (صص5-404) در حاليكه ساواك كاملاً در خدمت آمريكاييها، انگليسيها و صهيونيستها قرار داشت اين تصوير كه رئيس اداره هشتم، كارشناسان آمريكايي را از اداره خود بيرون ميكند بيش از حد مضحك به نظر ميرسد، به ويژه آنكه منوچهر هاشمي حتي معترف است كه رياست ساواك نيز با نظر آمريكائيها تعيين ميشده است (صص7-406) كه در ادامه بحث به آن خواهيم پرداخت.همكاريهاي سرويسهاي بيگانه براي سركوب نيروهاي به زعم ساواك كمونيست ايران هر چند به هيچ وجه مورد اشاره منوچهر هاشمي قرار نميگيرد، اما برخي آثار مربوط به محافل صهيونيستي به آن پرداختهاند، از جمله كانديداي ايپاك (AIPAC ) براي نخستوزيري رژيم آينده ايران، يعني آقاي سهراب سبحاني در كتاب خود مينويسد: «همكاري اسرائيل و ايران تنها به مبارزه با دشمنان مشترك در خارج از مرزهاي آن دو كشور محدود نبود. در سالهاي اول 1970 كه مخالفت با برنامههاي نوسازي شاه شدت گرفت سازمان موساد اطلاعات ارزندهاي از فعاليت پارتيزانها از جمله مجاهدين خلق كه با سازمان آزاديبخش فلسطين ارتباط داشتند در دسترس ساواك گذاشت و همكاري خود را با آن سازمان براي سركوب آنها اعلام داشت.» (توافق مصلحتآميز روابط ايران و اسرائيل، نوشته سهراب سبحاني، ترجمه ع.م شاپوريان، نشر كتاب، لوسآنجلس، 1989، صص9-178) مئير عزري سفير اسرائيل در ايران دوره پهلوي نيز در اين زمينه مينويسد: «در ژوئيه 1995، پيرو يادداشتها و يادنامههايي كه از سرهنگ ابراهام تورجمان دريافت داشتم به گسترش روزافزون همكاريهاي پليس ايران و اسرائيل پي بردم... روزوليو، سرهنگ تورجمان را همراه سرهنگ دوم گيرئيل كهن، كارشناس نظامي در خرابكاري و مهندس جنگي به ايران فرستاده بود. روزوليو با چنين برنامهاي ميخواست بر آگاهيهاي افسران پليس ايران در رويدادهاي خرابكاري بيافزايد و شيوههاي پيشرفته سازماندهيي نيروها و كارزار را به آنان بياموزد... سي تن از ورزيدهترين آزمودگان پليس براي دورهاي ويژه به اسرائيل رفتند تا براي درگيري با گروههاي خرابكار كه رو به فزوني بودند آماده شوند... روزي ارتشبد نصيري از من خواست در نشست ويژهاي كه از افسران بلندپايه شهرباني برپا شده بود شركت كنم... ارتشبد نصيري در پي آن نشست از من خواست چند تن از افسران كارگشته پليس اسرائيل را كه در پيكار با خبرابكاران آزموده شدهاند به ايران بياورم.» (يادنامه، خاطرات مئير عزري، ترجمه ابراهام حاخالي، بيتالمقدس، سال 2000 م، ص146)در حاليكه اطلاعاتي از اين دست، فراوان در اختيار محققين قرار دارد، منوچهر هاشمي در مورد كارهاي مشترك اسرائيل و ساواك از جمله راهاندازي يك راديو مشترك در خوزستان و... سكوت ميكند و كمترين اطلاعي به خواننده نميدهد. به جاي آن، وي ترجيح ميدهد اطلاعات تكراري در مورد چگونه دستگيري مقربي را ارائه كند.در پايان اين مبحث بايد گفت دفاع سخاوتمندانه منوچهر هاشمي از پهلوي اول و اعطاي عنوان «ديكتاتوري منورالفكرانه» به وي البته ميتواند زمينه بحثي مستقل باشد، اما به نظر ميرسد اگر قرار بر تطهير رضاخان در تاريخ ايران باشد بهتر است اين ماموريت به نيروهاي خوشنامتري محول شود. حمايت نيروهاي ساواك از منتخب آيرونسايد صرفاً همگونياي را در ذهن مخاطب تداعي ميكند كه از قضا با واقعيت نيز منطبق است و با افزودن واژه «منورالفكرانه» به ديكتاتوري رضاخان چيزي عوض نميشود؛ زيرا عنواني كه به هيچ وجه نميتوان به پهلوي اول نسبت داد همان «منورالفكري» است. البته كسي كه از سواد خواندن و نوشتن بيبهره بوده و دائمالمخمري و افيون زدگي (ر.ك به اين سه زن، نوشته مسعود بهنود، ص25 و ص14) از ويژگيهاي بارز وي بوده است، صرفاً از سوي عنصري از ساواك ميتواند به اين لقب مفتخر شود.در آخرين فراز از اين نوشتار اشاره به دو نكته ضروري مينمايد، هرچند نكات فراوان ديگري نيز در كتاب «داوري» وجود دارد كه در فرصت مبسوطتر بايد به آنها پرداخت. اما نكته اول: با عنايت به روايت منوچهر هاشمي در مورد انتخاب مستقيم سپهبد مقدم به رياست ساواك توسط آمريكائيها در صورت صحت (كه به نظر نميرسد انگيزهاي براي خلاف واقعگويي در اين زمينه وجود داشته باشد جز گرايش وي به سرويسها اطلاعاتي انگليس) يكي از مواضع اصولي و تعيين كننده امام و حلقه نزديك به ايشان در فراز و فرودهاي پيچيده انقلاب شفافتر ميشود. همانگونه كه در روايتهاي مختلف دستاندركاران و نيروهاي درگير در تحولات سياسي دوران پيروزي انقلاب منعكس است سپهبد مقدم در ماههاي پاياني رژيم پهلوي توانست طي ملاقاتهاي مختلف با طيف مليون و نهضت آزادي تا حدي اعتماد آنان را به سوي خود جلب كند. اين اعتماد تا آنجا بسط يافت كه اظهار اطمينان از عدم توسل ارتش به كودتا در روزهاي 19 و 20 بهمن 57 از سوي اين نيروها پذيرفته شد؛ از همين رو نيز تلاش بسيار شد تا امام از مردم بخواهد براي جلوگيري از خونريزي، افزايش ساعات حكومت نظامي را بپذيرند و در منازل خود بمانند. عليرغم اصرارهاي زياد، امام اين درخواست را نپذيرفت بلكه به عكس، ايشان طي اطلاعيهاي از مردم خواستند به مقررات حكومت نظامي وقعي ننهند و به خيابانها بريزند. بعدها مشخص شد افزايش ساعات حكومت نظامي بخشي از طرح به اصطلاح كودتاي ارتش و دستگيري گسترده رهبران انقلاب و در راس آن امام بوده است. دستگيري مقدم بعد از پيروزي انقلاب تبديل به يكي از چالشهاي آشكار بين نيروهاي دولت موقت (كه اين آقاي سپهبد را به كار گرفته بود) و حلقه نزديك به امام شد. معاون نخستوزير وقت در اين زمينه ميگويد: « سپهبد ناصر مقدم به ديدنم آمد تا در جلسات متوالي، بخشي از اسرار پشت پرده ساواك را براي دولت انقلاب بازگو كند. آنچه را كه او براي من تعريف كرد پيرامون ماجراي تيمسار مقربي بود... مقدم رئيس ساواك پس از ترك اتاق من در راهروي نخستوزيري توسط عوامل دادستاني دستگير و به زندان قصر منتقل شد. نخستوزير پس از اطلاع از اين اقدام دادستاني، نامهاي با خط خود نوشت و جان خود را در گرو جان تيمسار مقدم قرار داد و بدين وسيله ميخواست از مرگ اين بانك اطلاعات ايران جلوگيري نمايد.» (آنسوي اتهام- خاطرات عباس اميرانتظام، نشرني، صص30-29) اهميت مقدم براي آمريكائيها و اين كه با دخالت مستقيم، جلوي انتصاب معتضد را به رياست ساواك ميگيرند و به شاه از طريق اردشير زاهدي دستور ميدهند تا مقدم را به اين سمت بگمارد (صص7-406) داراي نكتههاي بسيار براي محققان است.اما نكته دوم: آنچه موجب ميشود كه عناصر برجسته ساواك نيز انگيزه ورود به عرصه روايتگري تاريخ را بيابند گويا وضعيت نابسامان حاكم بر اين عرصه است. حتي اگر اين جماعت با انگيزه مادي پاي در اين وادي نهاده باشند، لابد احساس ميكنند كه بدون كمترين هزينهاي، دسترسي به منافعي براي آنان امكانپذير است. قاتلان بالفطرهاي كه به احدي رحم نميكردند، چه فضايي در پيش روي خود ميبينند كه از پستوها و كنج انزوا بيرون آمدهاند و خودنمايي ميكنند؟ شايد خاطرات خانم آذر آريانپور (همسر دكتر شيخالاسلامزاده) از دوران بازداشت همسرش در دوران محمدرضا پهلوي به حد كفايت گوياي وضعيت آنان در آن دوران باشد: « در كنج ديگر اتاق مردي را ديدم كه با چشمهاي سردبار به من خيره شده بود. از قيافه تكيده و بيمارگونش حدس ميزدم كه معتاد است. طاقت نگاه وقيحاش را نياوردم و سرم را برگرداندم... ناگهان مرد از كمينگاه خود بيرون آمد و ساك را از دستم ربود... آمد و مقابلام ايستاد و به من زل زد. در نگاهش تمنايي حيواني بيدار شده بود كه مرا به وحشت ميانداخت. به سرعت به طرف در خيز برداشتم. با يك حركت دستم را گرفت و مرا به جاي اولم برگرداند. از شدت ترس زبانم بند آمده بود و قدرت فرياد كشيدن نداشتم.» (پشت ديوارهاي بلند، آذر آريانپور، نشر آتيه، چاپ چهارم، سال 81، ص46) اين روايت مربوط به همسر وزير بهداري دوران پهلوي است كه مدتي به اتهامي در بازداشت ساواك بود. خانم آريانپور وقتي براي ملاقات همسرش به زندان مراجعه ميكند اينچنين مورد استقبال ناصري – همكار منوچهر هاشمي- قرار ميگيرد. خانم آريانپور در ادامه خاطراتش ميافزايد: « امروز پس از مدتي موفق به ديدار مجدد شجاع (شيخالاسلامزاده) شدم. خوشبختانه از ناصري (عضدي) اثري نبود و ملاقات به آرامي گذشت. ميگفتند كه شكنجهگر مخوف ساواك به كشور اسرائيل فرار كرده است تا گرفتار خشم انتقامجويانه انقلابيها نشود.» (همان، ص74) ميتوان حدس زد افرادي كه با نيروهاي وابسته به دربار اينچنين رفتار وحشيانه و غيرانساني داشتهاند بر مخالفان دربار و سلطه آمريكا چه روا داشتهاند كه شرم مانع از بيان آن ميشود. آنچه موجب ميشود چنين عناصر پليد، امروز پا در ميدان تبرئه مربيان خويش (سيا، اينتليجنت سرويس و موساد) در مرحله اول و سپس دفاع از امثال عضديها بگذارند، كمي توجه دلسوزان اين مرز و بوم به تاريخ كشور است. غفلت از اين مهم موجب خواهد شد تا برخي جاذبهها مجدداً مارهاي هفت سر را از لانههاي خود در اسرائيل، انگليس و آمريكا بيرون كشد. دختر پاكروان (دومين رئيس ساواك) در اين زمينه مينويسد: « آيا شاه فكر ميكرد كه مردم از دست دادن آزاديشان را براي هميشه تحمل خواهند كرد؟ او اجازه داد كه ساواك به همه سطوح جامعه رخنه كند. ساواك ديگر يك سازمان امنيتي با صلاحيت و با حسن نيت نبود، بلكه چون ماري هفت سر به هر سوراخي سر ميكشيد.» (توقيف هويدا، سعيده، پاكروان، ترجمه نيما همايون، انتشارات كتاب روز، سال 78، ص19)هرچند مواجهه محققان و تاريخ پژوهان با آثاري چون «داوري» موجب تأسف و تأثر آنان خواهد شد، اما با اين وجود ميتواند توجه دهنده اين طيف به خلأهايي شود كه فضاي مناسب و كم هزينهاي براي عناصري كه از هيچ جنايتي عليه نخبگان و فرهيختگان اين ملت دريغ نكردند فراهم آورده است. اين جماعت براي تحميل ديكتاتوري و وابستگي به بيگانه تحت آموزش مربيان خود برنامهاي را در كشور به اجرا ميگذاشتند كه بخش مهمي از تاريخ اين مرز و بوم به حساب ميآيد. تدوين دقيق چگونگي تشكيل ساواك و هدايت آن توسط نيروهاي فائق آمده و مسلط شده بر ايران در كودتاي 28 مرداد ضرورتي است كه از يك سو ميتواند به روشن شدن تاريخ كمك كند و از سوي ديگر مانع از فراموشي ميزان منفور بودن بازوي اجرايي كودتاگران شود.منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/س
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 999]
صفحات پیشنهادی
نقد كتاب « داوری » (2)
نقد كتاب « داوری » (2) ساواك به روايت يكي از رؤساي ساواك مروري بر عملكرد نويسنده كتاب «داوری» در دوران تصدي رياست ركن 2 لشكر لرستان، دستكم از زبان خودش ...
نقد كتاب « داوری » (2) ساواك به روايت يكي از رؤساي ساواك مروري بر عملكرد نويسنده كتاب «داوری» در دوران تصدي رياست ركن 2 لشكر لرستان، دستكم از زبان خودش ...
داوري كتاب سال حوزه اول آبان پايان مي يابد
نقد كتاب « داوری » (2) ساواك به روايت يكي از رؤساي ساواك مروري بر عملكرد نويسنده ... او 18 سال داشت و پسر رئيس اداره پست و تلگراف شهرستان بروجرد بود و از .
نقد كتاب « داوری » (2) ساواك به روايت يكي از رؤساي ساواك مروري بر عملكرد نويسنده ... او 18 سال داشت و پسر رئيس اداره پست و تلگراف شهرستان بروجرد بود و از .
داوري و افروغ كتاب ديناني را نقد ميكنند
داوري و افروغ كتاب ديناني را نقد ميكنند رضا داوري اردكاني و عماد افروغ در نشستي با عنوان گفتگو با فيلسوف ... به گزارش خبرگزاري مهر، نشست هفتگي شهركتاب به نقد و بررسي كتاب نصيرالدين طوسي، فيلسوف. ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 2] ...
داوري و افروغ كتاب ديناني را نقد ميكنند رضا داوري اردكاني و عماد افروغ در نشستي با عنوان گفتگو با فيلسوف ... به گزارش خبرگزاري مهر، نشست هفتگي شهركتاب به نقد و بررسي كتاب نصيرالدين طوسي، فيلسوف. ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 2] ...
برترين منتقدين كتاب معرفي شدند / تقدير از داوري، دستغيب ...
برترين منتقدين كتاب معرفي شدند / تقدير از داوري، دستغيب و جمادي برگزيدگان پنجمين جشنواره نقد كتاب عصر ديروز با حضور محسن پرويز معاون فرهنگي وزارت ارشاد، غلامعلي حداد عادل رئيس كميسيون فرهنگي مجلس و ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 2] ...
برترين منتقدين كتاب معرفي شدند / تقدير از داوري، دستغيب و جمادي برگزيدگان پنجمين جشنواره نقد كتاب عصر ديروز با حضور محسن پرويز معاون فرهنگي وزارت ارشاد، غلامعلي حداد عادل رئيس كميسيون فرهنگي مجلس و ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 2] ...
نشست بررسي آخرين آثار تاليفي رضا داوري اردكاني
نشست بررسي آخرين آثار تاليفي رضا داوري اردكاني-همزمان با روزهايي که ... اقدام به برگزاري جلسه نقد و بررسي دو کتاب متاخر «دکتر رضا داورياردکاني» کرد. ... vazeh.com 03:04:33 04:51:58 12:08:34 19:23:28 19:45:03 2:17 مانده تا غروب خورشید ...
نشست بررسي آخرين آثار تاليفي رضا داوري اردكاني-همزمان با روزهايي که ... اقدام به برگزاري جلسه نقد و بررسي دو کتاب متاخر «دکتر رضا داورياردکاني» کرد. ... vazeh.com 03:04:33 04:51:58 12:08:34 19:23:28 19:45:03 2:17 مانده تا غروب خورشید ...
مرحله اول داوري کتاب سال حوزه اين هفته آغاز ميشود
مرحله اول داوري کتاب سال حوزه اين هفته آغاز ميشود-مرحله اول داوري کتاب سال حوزه اين هفته آغاز مي̴. ... وي خاطرنشان کرد: مرحله دوم داوري حدود 2 ماه به طول خواهد انجاميد. ... منتقد جوان كتاب نيز تقدير ميشود و نشريه برتر حوزه نقد كتاب نيز معرفي ميشود.
مرحله اول داوري کتاب سال حوزه اين هفته آغاز ميشود-مرحله اول داوري کتاب سال حوزه اين هفته آغاز مي̴. ... وي خاطرنشان کرد: مرحله دوم داوري حدود 2 ماه به طول خواهد انجاميد. ... منتقد جوان كتاب نيز تقدير ميشود و نشريه برتر حوزه نقد كتاب نيز معرفي ميشود.
گزارش فارس از نقد كتاب «مباني زبانشناسي متن»/2 «متن» يك ...
23 نوامبر 2008 – گزارش فارس از نقد كتاب «مباني زبانشناسي متن»/2 «متن» يك رويداد ... خبرگزاري فارس: نگار داوري اردكاني گفت: «متن» يك رويداد ارتباطي ثبت ...
23 نوامبر 2008 – گزارش فارس از نقد كتاب «مباني زبانشناسي متن»/2 «متن» يك رويداد ... خبرگزاري فارس: نگار داوري اردكاني گفت: «متن» يك رويداد ارتباطي ثبت ...
این سه زن | مسعود بهنود | دانلود کتاب
در خلاصه داستان این فیلم آمده: سه زن که یکدیگر را گم کرده اند. ... نقد كتاب « داوری » (2) ... ك به اين سه زن، نوشته مسعود بهنود، ص25 و ص14) از ويژگيهاي بارز وي بوده ...
در خلاصه داستان این فیلم آمده: سه زن که یکدیگر را گم کرده اند. ... نقد كتاب « داوری » (2) ... ك به اين سه زن، نوشته مسعود بهنود، ص25 و ص14) از ويژگيهاي بارز وي بوده ...
بررسي تطبيقي آراي دكتر داوري و دكتر ميرسپاسي(2)
بررسي تطبيقي آراي دكتر داوري و دكتر ميرسپاسي(2)-بررسي تطبيقي آراي ... از نگاه داوري طرح مدينه زميني را عالمان دين و متفكران امت بايد با رجوع به حقايق كتاب ...
بررسي تطبيقي آراي دكتر داوري و دكتر ميرسپاسي(2)-بررسي تطبيقي آراي ... از نگاه داوري طرح مدينه زميني را عالمان دين و متفكران امت بايد با رجوع به حقايق كتاب ...
اتمام داوری کتاب سال حوزه / انتخاب نهایی آثار در شورای نهایی داوری
اتمام داوری کتاب سال حوزه / انتخاب نهایی آثار در شورای نهایی داوریداوری کتاب سال حوزه به پایان ... دبیر برگزاری کتاب سال حوزه با بیان این خبر گفت: برای اولین بار ارزیابی داوری کتاب سال حوزه انجا. ... جايزه پروين 16 برگزيده و 2 تقديري دارد ...
اتمام داوری کتاب سال حوزه / انتخاب نهایی آثار در شورای نهایی داوریداوری کتاب سال حوزه به پایان ... دبیر برگزاری کتاب سال حوزه با بیان این خبر گفت: برای اولین بار ارزیابی داوری کتاب سال حوزه انجا. ... جايزه پروين 16 برگزيده و 2 تقديري دارد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها