تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830975300




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نشست بررسي آخرين آثار تاليفي رضا داوري اردكاني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

همزمان با روزهايي که بيست‌و‌دومين نمايشگاه بين‌المللي‌کتاب تهران در حال برگزاري و نيز تب کتاب در کشور فراگير شده است، «مرکز فرهنگي شهر کتاب» اقدام به برگزاري جلسه نقد و بررسي دو کتاب متاخر «دکتر رضا داوري‌اردکاني» کرد. «عقل و زمانه» و «سياست، تفکر، تاريخ» دو کتابي بود که داوري سال گذشته آنها را منتشر کرد و در جلسه نقد و بررسي شهر کتاب توسط «غلامحسين ابراهيمي ديناني» و «محمدرضا ريخته‌گران» به نقد و بررسي آن پرداخته شد. در جلسه نقد و بررسي که با حضور علاقه‌مندان فلسفه در سالني آکنده از جمعيت در ساختمان فرهنگستان زبان و ادبيات‌فارسي در خيابان قائم‌مقام‌فراهاني برگزار مي‌شد، حضور دکتر رضا داوري اردکاني نيز باعث آن شد که علاقه‌مندان با جديت بيشتري در جلسه حاضر شوند. چه اينکه تشويق‌هاي ممتد دوستداران داوري و همچنين دقت در سخنان وي همچنين طرح سوالات حاکي از آن بود که پروژه فکري رضا داوري علاقه‌مندان پيگيري دارد. دكتر رضا داوري‌اردكاني‌در 1312 شمسي‌در اردكان‌يزد به‌دنيا آمد و پس‌از طي‌دوره‌تحصيل‌ابتدايي‌و متوسطه‌مدتي‌كوتاه‌به‌تحصيل‌مقدمات‌علوم‌اسلامي‌پرداخت‌. سپس‌در دانشكده‌ادبيات‌دانشگاه‌تهران‌در رشته‌‌ فلسفه‌تحصيل‌كرد. دكتر داوري ‌هم‌اكنون‌ استاد فلسفه‌‌ دانشگاه‌تهران ‌و عضو پيوسته‌فرهنگستان‌علوم‌جمهوري‌اسلامي‌ايران‌است‌. از ايشان‌تاكنون ‌مقالات ‌و كتاب‌هاي ‌بسياري ‌منتشر شده‌است‌. از آن‌جمله‌ مي‌توان‌ كتاب‌هاي‌: شاعران ‌در زمانه‌ عسرت‌، فارابي ‌مؤسس‌فلسفه ‌اسلامي‌، وضع ‌كنوني تفكر در ايران‌، ناسيوناليسم‌و حاكميت‌‌ملي‌، انقلاب‌ اسلامي‌و مسائل ‌كنوني‌عالم‌، مقام ‌فلسفه ‌در تاريخ‌دوره‌‌اسلامي‌، دفاع ‌از فلسفه‌، فلسفه‌ در بحران‌ و فلسفه ‌در قرن‌ بيستم‌(ترجمه‌) را نام‌برد. فيلسوف مواجهه جلسه نقد و بررسي با مقدمه «علي‌اصغر محمدخاني» آغاز شد که در سخنانش خلاصه‌اي از مطالب دو کتاب اخير داوري همچنين چشم‌اندازي از کل طرح فلسفي رضا داوري اردکاني ارائه داد. وي گفت: «از آقاي دکتر داوري تاکنون 30 کتاب و 450 مقاله و گفت‌وگو چاپ شده است. در همه اين آثار چندين موضوع مد نظر آقاي دکتر داوري بوده است. ايشان چه در سرمقاله‌هاي نامه فرهنگ، چه در کتاب‌هايشان و چه در بحث‌هايي که داشته‌اند همواره چند موضوع اصلي را پيگيري کرده‌اند. موضوعاتي که در جامعه امروز ما جز بحث‌ها و مساله‌هاي اساسي ما بوده است. يکي بحث تجدد و مواجهه ما با تجدد است. يکي بحث تاريخ و تمدن جديد که باز اين هم به بحث تجدد بازمي‌گردد. بحث ديگر جناب آقاي دکتر داوري اردکاني مباني نظري تمدن غربي است و در کنار اين مباحث، وضعيت علم و تفکر در ايران را نيز پي گرفته‌اند. در اين بحث ايشان به وضعيت دانشگاه‌ها، پژوهش، مقالات علمي و امتيازهاي علمي مي‌پردازد. به‌رغم اينها، آقاي داوري به مداقه در مفاهيمي مانند سنت، تجدد و توسعه نيز پرداخته است.» محمدخاني با اشاره به کتاب «سياست، تفکر، تاريخ » افزود: « در اين کتاب آقاي دکتر داوري به اين مساله مي‌پردازد که در سير تاريخ، ما از کجا آمده‌ايم؟ به کجا مي‌خواهيم برويم؟ و تاريخ ما چه امکان‌هايي را در دسترس ما قرار داده است؟ اينها پرسش‌هايي است که دکتر داوري در کتاب سياست، تاريخ، تفکر به آنها مي‌پردازد.». علي‌اصغر محمدخاني با ذکر اين نکته کليدي که در آثار دکتر داوري از فلسفه و وضعيت آن در ايران گله مي‌شود، گفت: « آقاي دکتر داوري بر آن است که علوم انساني و فلسفه با سابقه‌اي که دارد، در شأن و جايگاه مخصوص به خودش در ايران قرار ندارد. پرسش ما از دکتر داوري اين است که علت چيست؟» او افزود: « ايشان بحثي را در مورد سياست و تاريخ مطرح مي‌کنند که در پي نسبت‌يابي تاريخ و سياست هستند. دکتر داوري در همه آثارشان نوشته‌اند که امروزه بيش از هر روزگار ديگري ما نياز به تعقل و انديشه در باب سياست داريم و از هيجانات دوري کنيم. اينجاست که بحث سياست و تفکر توسط دکتر داوري مطرح مي‌شود. البته ايشان هر جا سخن از تجدد و عالم جديد مي‌زنند، تذکر مي‌دهند که سنت راهگشاي تجدد است.» محمدخاني در جملات آخري که قبل از سخنان دکتر رضا داوري اردکاني بر زبان آورد، گفت: «دکتر داوري مي‌خواهند در زمانه استيلاي سياست و تکنيک به فلسفه وفادار بمانند. چگونگي اين وفاداري را بايد از ايشان بشنويم. با توجه به اينکه ايشان هماره گفته‌اند فلسفه در ديار ما غريب است. ما چه کار بايد بکنيم که تفکر و فلسفه بر سياست غلبه پيدا کند؟» مساله فلسفه، تاريخ فلسفه پس از اين مقدمه که طرح کلي از آثار دکتر داوري به دست مي‌داد، رضا داوري اردکاني عنان سخن را در دست گرفت و با اشاره به اينکه گله‌اش از غربت فلسفه متوجه جوانان و علاقه‌مندان نيست با ذکر مثالي بحث خود را آغاز کرد: «ديروز همايشي در دانشکده فني دانشگاه تهران در مورد آموزش مهندسي بود که رئيس همايش شکوه مي‌کرد مسوولاني که ذي‌نفع بودند، همکاري نکرده‌اند. وي مي‌گفت که هيچکدام از وزارتخانه‌هاي صنعتي که در ابتدا قول همکاري داده‌اند، همکاري نداشته‌اند! من به ايشان گفتم شکوه و گله نکنيد. مسوولان وزارتخانه‌هاي ما از آن جهت که درس مهندسي خوانده‌اند، علاقه به آموزش مهندسي دارند اما از آن جهت که مسووليت اداري سازماني دارند، هيچ علاقه‌اي به آموزش مهندسي ندارند. اصولا مهندسي به درد صنعت و تکنولوژي ما که سطح بالايي ندارد، نمي‌خورد. علم و تکنولوژي با هم هستند. هم سطح هستند. متناظر و متناسب هستند. اگر يکي بالاتر و يکي پايين‌تر باشد، اصلا صحيح نيست. اين صورت مساله ديگري است که آقاي محمدخاني ارائه دادند و من همدردي مي‌کنم با ايشان که با چه حوصله‌اي اين نوشته سخت و ناهموار مرا خوانده‌اند. من در تمام عمرم اين نکته را گفته‌ام که بياييم به ديوار بين علم و تکنو لوژي و ديوار بين فلسفه و سياست فکر کنيم.» دکتر داوري ضمن بيان اين نکته که از خود گفتن سخت است و منتظر شنيدن سخنان ناقدان است بر عمر خودگذر و نظري افکند و گفت: «من يک نوشته بيشتر ندارم. اينکه گفتند من 30 کتاب دارم به طور متوسط هر کدام 250 صفحه است. من خيلي زياد ننوشتم. همه اينها يک کتاب است.» داوري با اشاره به سابقه دوستي چندين ساله اش با دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني گفت: «چند روز پيش به آقاي دکتر ديناني مي‌گفتم که ما به عنوان دو نفر که به فلسفه مي‌پردازيم، اختلاف نظر هم داريم. اصلا چگونه مي‌شود که دو نفر که به جد به فلسفه علاقمند هستند، هم راي باشند. مهم همدلي و همزباني است نه هم‌رايي! اين دو از هم جدا هستند. بعد خدمت شان عرض کردم که من و شما يک طرح داشتيم و آن را دنبال کرديم. طرح ايشان طرح سير‌و‌بسط فلسفه اسلامي است. ايشان گذرگاه‌هاي فلسفه اسلامي را مورد بررسي قرار داده‌اند. اين فرق مي‌کند با اينکه يک نفر بيايد از يعقوب ابن اسحاق کندي تا آقاي مطهري را توضيح بدهد. براي آقاي ديناني راحت بود که يک کتاب 10 جلدي راجع به ملاصدرا بنويسند. مبدا و معاد و اسفار و شواهد را توضيح بدهند اما اين گذرگاه‌ها را ديدن و نوشتن و اين راه دشوار را ديدن مهم است. اين است که ما را با تاريخ تفکراسلامي آشنا مي‌کند. به طور مثال خدمت‌تان عرض‌مي‌کنم که شرح غزالي را فلاسفه ما اعتنا نمي‌کنند. غزالي مهم است. همه هم مي‌گويند مهم است اما کسي نيامده است غزالي را نقد بکند. نقد نه به معناي دشنام‌دادن به غزالي! بلکه به اين معنا که غزالي را مي‌خواهي بفهمي اين است، در دست من است. بايد توان فهم و نظر درباره غزالي را داشته باشيم.» داوري آنگاه درباره پروژه فکري خودش سخن گفت: «من هم تمامي کتاب‌هايم مي‌شود يک کتاب! من يک خطي دارم که آن را دارم دنبال مي‌کنم. اين رشد هم در يک جايي از اين خط قرار مي‌گيرد. من هم اين خط را از اول عمرم داشته ام. آدم پريشان و نامنظمي هستم. اما اين خط فکري را هيچ وقت رها نکرده‌ام. من اگر فارابي نوشتم، غرضم اين نبود که تحقيق و تتبع در حال و کار يکي از بزرگترين فلاسفه اسلامي بکنم که در حد خودش البته اين کار هم کار خوبي است. من خوشحالم که يک کار هم در فلسفه اسلامي انجام داده‌ام. اما من يک مساله داشته‌ام. آن هم اينکه فارابي مساله سياست را مطرح کرده است. سياست چه رابطه‌اي با فلسفه دارد؟ فيلسوف چرا بايد به سياست بپردازد؟ چون که بعدي‌ها به سياست اعتنا نکردند. چرا بعد از فاربي فلاسفه به سياست اعتنا نکردند؟ چرا مسائلي که در کتاب الحروف فارابي مطرح شد، اصلا در فلسفه اسلامي مورد اعتنا قرار نگرفت و به آن صريحا توجه نشد؟ چه اينکه در عمل به آن توجه شد! در عمل آن خطي که فارابي براي فلسفه اسلامي مشخص کرده بود، تا انتها مورد تبعيت قرار گرفت. اين خط و سير تاريخي فلسفه اسلامي است. بالاخره هر تاريخي يک خط و سيري دارد که ما در ذيل اين سير و خط عمل و زندگي مي‌کنيم و فکر مي‌کنيم.» هوا و فضاي سياست دکتر رضا داوري اردکاني سپس به محور اصلي تفکرات خود اشاره کرد و اظهار داشت که هميشه بر آن بوده است تا بداند فلسفه در کجاست؟ فلسفه چه کار مي‌کند؟ فلسفه چه کار بايد بکند؟ فلسفه چه شأني در جامعه بشري دارد؟ وي گفت: «من فلسفه را با شعر قياس گرفتم. با دين قياس نگرفتم چون که نزد فارابي فلسفه عين دين است. اصلا بحث اتحاد نيست! فارابي وحدت مي‌خواهد. نمي‌گويد اين مثل آن است. مي‌گويد اين عين آن است. اصلا بحث شباهت و تناظر نيست. البته در ظواهر بحث تناظر هست. چرا که فارابي هم معتقد است زبان دين و زبان فلسفه فرق مي‌کند.» داوري ادامه داد: «وقتي اين مساله پيش آمد با خود گفتم بايد توضيح بدهم که از فلسفه چه مي‌فهمم؟ از سياست چه مي‌فهمم؟ بايد توضيح بدهم چه توقعي از علم و فلسفه داريم؟ اينها را همه کوتاه کوتاه نوشتم. فلسفه چيست؟ سياست کجاست؟ راجع به شعر چگونه فکر مي‌کنيم؟ چگونه به هنر مي‌انديشيم؟ همه را نوشتم.» وي سپس به پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 اشاره کرد و گفت: « وقتي انقلاب شد، فضا سياسي شد! گويي که در نوشته‌هاي من نيز رنگ سياسي، رنگ برجسته است. سياست غالب شد در نوشته‌هايم؛ من نمي‌خواستم سياسي بنويسم، هوا هواي سياست بود، فضا فضاي سياست بود. بعدها دوباره رنگ و بوي نوشته‌هاي من به سمت رنگ و بوي خشک فلسفه برگشت. البته سبک نوشتن فلسفه من متفاوت است. من به جز کتابي که براي فلسفه فارابي نوشتم و همچنين چند مقاله که در آن به شرح آراي فلاسفه پرداخته ام، اصلا از فلاسفه ننوشته‌ام. چيزهايي نوشته‌ام که در نوشتن آنها از کتاب‌هاي فلسفي استفاده شده است اما شرح مرتب و منظم مسائل فلسفي يا شرح آراي فلاسفه نيست.» اتهام‌هايدگري دکتر داوري اردکاني به ‌هايدگر و شائبه ‌هايدگري بودن خودش نيز پرداخت و گفت: « معروف است که مي‌گويند اين آدم‌ هايدگري است! من به هايدگر خيلي احترام مي‌گذارم. به همه فيلسوفان بزرگ احترام مي‌گذارم. اصلا کسي که به فلاسفه بزرگ احترام نمي‌گذارد از نظر من اهل فلسفه نيست. اما به قول غزالي که مي‌گفت اشعري را بر من براتي نيست،‌هايدگر را نيز بر من براتي نيست! من به ارسطو هم احترام مي‌گذارم. به افلاطون و کانت هم احترام مي‌گذارم. اين همه احترامي که من به کانت و ابن سينا و ارسطو و ملاصدرا کردم، هيچ‌کس نگفته است که اين مثلا ارسطويي است! هر وقت خواستم يک متفکر بزرگ را اسم ببرم، ارسطو را اسم بردم. ولي هيچ‌کس نگفته است که اين ارسطويي است. راست هم هست، من اصلا ارسطويي نيستم» وي در ادامه افزود: «‌هايدگري بودن يک وجه دارد، توجيه دارد؛ ‌هايدگر مهمترين مسائل زمانه ما را مطرح کرده است. ممکن است ما تلقي او را قبول نداشته باشيم و در آن بحث کنيم. من هم به حضرت عباس هر چه او گفته است را قبول نکردم! آنچه در مورد علم و تکنولوژي و تاريخ گفته است را قبول نکردم. ولي فکر مي‌کنم ‌هايدگر مهمترين مسائل عصر ما را مطرح مي‌کند و من به همين خاطر به او توجه دارم. شما برويد احصا کنيد، ببينيد که از فلاسفه معاصر چه کسي تحت تاثير ‌هايدگر نبوده است! رورتي آمريکايي هم تحت تاثير او بوده است. تحت تاثير او بودن فرق مي‌کند با اينکه حرف او را تکرار کردن. کسي مطلبي را مطرح مي‌کند که اين مطلب تبديل به مساله فلسفه و تفکر مي‌شود و ماندگار مي‌شود. ما امروز ارسطويي نيستيم، اما مسائل فلسفه را افلاطون و ارسطو مطرح کردند. من امروز مريد فارابي نيستم، اما اين فارابي است که مسائل مهم فلسفه اسلامي را مطرح کرده است. ما از فيلسوفان درس تفکر مي‌آموزيم، مطلب هم مي‌آموزيم البته! ولي اگر تنها مطلب بياموزيم ما تکرار مطالب ديگران کرده‌ايم و مي‌کنيم و اين فضيلتي نيست. فلسفه جايگاه خود را دارد. چرا امروز هر چه بي‌ربط است را مي‌گويند اين فلسفه است؟ مي‌گويند اين چرت و پرت است. مي‌پرسند فلسفه که به چه درد مي‌خورد؟» سپس داوري اينگونه پاسخ داد که: «فلسفه که نبايد به دردي بخورد. فلسفه که به درد خوردني نيست؛ در دنيايي که نياز اساسي ما کالاست، فلسفه به چه درد مي‌خورد؟ شعر به چه درد مي‌خورد؟ شاعر به چه کار مي‌آيد؟ شعر و فلسفه که نان و آب و برق نمي‌شود. ولي تصور کنيد فلسفه نباشد! فلسفه نباشد، مصيبت است. بنيان عقل بايد مستحکم باشد تا مصلحت را بتوانيم تشخيص بدهيم.» نوستالژي فارابي رضا داوري سپس با اشاره به دوران جواني خودش که با فارابي مانوس بوده است و دوستي پايداري با او داشته است، گفت: «فارابي مطلبي را از ارسطو مي‌گيرد و بسط مي‌دهد. آنجا از فضايل سخن مي‌گويد که از فضايل نظري به فضايل عقلي، سپس اخلاقي و دست آخر به فضايل عملي مي‌رسد. اين فضايل يک سلسله است که به فرزانگي مرتبط است. يعني اينکه ما چه مي‌توانيم بکنيم و چه مي‌توانيم بگوييم. در سال‌هاي اخير باز به مساله دوران جواني برگشتم. يعني مواد عوض شده است اما صورت همان صورت است. حتي وقتي از توسعه سخن مي‌گويم، نظر به فلسفه دارم. اصلا علم چيست؟ چه موقع پيشرفت مي‌کند؟ پيشرفت آن چه ارتباطي به فلسفه دارد؟ ما چگونه در علم به پيش مي‌رويم؟ سير ما در علم به چه نحو است؟ در اين 150 سال که ما با تجدد آشنا شديم چگونه با آن برخورد کرديم؟ اصلا چگونه با تجدد آشنا شديم؟ ما در تجدد چه ديديم؟ سوال عباس ميرزا خيلي سوال مهمي بود. او پرسيد که چگونه اروپاييان وارد اين عالم شدند؟ چرا آنها از ما جلوتر هستند؟ چرا ما محتاج آنها هستيم؟ ما متاسفانه قبول کرديم که محتاج باشيم تا به امروز. ما اصلا به فلسفه التفات نکرده‌ايم. ما اصلا متوجه نبوده‌ايم که فلسفه راهگشا است. ما ندانسته‌ايم که راهگشاي تمدن جديد غربي، فرانسيس بيکن و دکارت هستند. اشاره آنهاست که علم و تکنولوژي را به وجود آورده است. آنها علم تاسيسي دارند و ما هنوز علم اقتباسي داريم. هنوز در کشور ما علم تاسيس نشده است. هنوز عالم علم شکل نگرفته است. هر چيزي عالم خود را مي‌خواهد. هر چيزي بايد در عالم مخصوص به خودش جاي بگيرد. اگر چيزي سر جاي خودش قرار نگيرد، به فعليتي که بايد نمي‌رسد.» داوري سپس به نکات ديگري که در سخنان محمدخاني نيز بود، اشاره کرد: «من اگر مي‌گويم فلسفه غريب است، اين نيست که چنين مجلسي تشکيل نمي‌شود يا اينکه کتاب‌هاي فلسفه در بازار نيست. اما توجه و علاقه به فلسفه يک چيز است، اينکه فلسفه در جاي خودش قرار بگيرد چيز ديگري است. شما ببينيد! شاعران عزيز هستند! عزيزترين نزد ما، شاعران ما هستند. شاعر آرام و قرار ندارد! اگر داشته باشد، شاعر نيست. نه اينکه تصميم بگيرد بي قرار باشد؛ نه! اين اتفاق مي‌افتد. به شاعر زبان و گفت داده مي‌شود، نه اينکه زبان را اختيار بکند. فلسفه هم همين است.» علم و فلسفه پس از سخنان دکتر داوري اردکاني نوبت به دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني رسيد که در باب تاليف دوست ديرينش سخن بگويد. ديناني در ابتداي سخنان خويش با اشاره به نام کتاب دکتر داوري «عقل و زمانه» اظهار داشت که منظور از عقل و زمانه چيست؟ مگر عقل بدون زمان هم وجود دارد؟ عقل در زمان است که جاري مي‌شود. او گفت: «ما به عقل خارج از زمان دسترسي نداريم؛ ولي آقاي دکتر داوري اسم کتاب شان را گذاشته‌اند عقل و زمانه و اين نکته بسيار مهمي است. زمانه محصول عقل است يا عقل محصول زمان؟ آيا انسان در زمان به عقلانيت مي‌رسد يا برعکس؟» ديناني سپس با اشاره به تفاوت‌هاي علم و فلسفه ادامه داد: « عالم امروز از نقطه‌اي آغاز مي‌کند که عالم ديروز در آن نقطه به پايان رسيده است. نيوتن از قبل خودش که فيزيک تمام شده است، شروع مي‌کند و آن را ادامه مي‌دهد و آن را تکميل مي‌کند. 200 سال نظريه اش مسلط مي‌شود بعد مي‌بينيد که‌هايزنبرگ مي‌آيد و از جايي که نيوتن تمام کرده، شروع مي‌کند. متراکم مي‌شود. مثل گوي برفي که در شيب بزرگتر و بزرگتر مي‌شود. مثل يک ساختمان که همين‌طور بلند مي‌شود. اما فلسفه تراکمي نيست. کانت نمي‌آيد از فيلسوف قبل خودش مطلبي را بگيرد و به آن چيزي بيفزايد. بلکه از همانجا شروع مي‌کند و کل تاريخ فلسفه را نقد مي‌کند. فيلسوف مثل دانشمند نيست که بر طبقات ساختمان چيزي بيفزايد، بلکه گاهي مي‌بينيد، کل ساختمان را خراب مي‌کند و البته يک چيز جديدي جاي آن را مي‌سازد. فلسفه تراکمي نيست.» غلامحسين ابراهيمي ديناني با اشاره به اين نکته که جلسه به سبب تاليف‌هاي دکتر داوري برپا شده است، اظهار داشت که دکتر داوري درد فلسفه دارد و افزود: «دکتر داوري يک دغدغه دارد و آن هم فلسفه است، پس يک حرف هم بيشتر ايشان ندارد. حال فلسفه واقعا چيست؟ چگونه مي‌توان فلسفه را تعريف کرد؟» ديناني با ذکر تعاريف مختلف از فلسفه و همچنين تفاوت اين تعاريف، فلسفه را به طوري کلي تحقيق و تتبع در طبيعت تعقل و تفکر دانست. وي که واژه معرفت شناسي را نيز درست نمي‌دانست، از متعلق معرفت سخن گفت و اينکه معرفت مطلق و مجرد هيچ‌گاه وجود ندارد. ديناني با تمجيد از جايگاه فلسفي داوري اردکاني، وي را فيلسوف معاصر دانست و گفت:« فلسفه يک دردمندي است و فيلسوف راه‌گشاست و بايد به حرف فلاسفه گوش سپرد. اگر چه خلاف رسم زمانه هم باشد. بيشترين متفکرين و کاشفات تاريخ بشر، همان‌هايي هستند که از رسم زمانه اطاعت نکردند. فيلسوف ترک عادت مي‌کند. از آشنايي‌ها، آشنايي زدايي مي‌کند.» سياست و ولايت دکتر محمد رضا ريخته گران، عضو هيات علمي دانشگاه تهران نيز آخرين سخنران اين جلسه بود که کمترين سخنان را نيز نسبت به ديگر اساتيد ارائه داد. وي در ابتداي سخنانش با اشاره به اين نکته که شاگرد داوري و ديناني است به اهميت عرفان پرداخت و تصريح کرد که براي او فلسفه اهميتي ندارد و راه‌گشا نيست و نخواهد بود. ريخته‌گران که از اهميت طريقت نسبت به شريعت خبر مي‌داد، با اشاره به تقسيم بندي سياست توسط دکتر داوري در کتاب سياست، تفکر و تاريخ اظهار داشت آن نوع سومي که دکتر داوري مجمل مي‌گذارد و باز نمي‌کند، سياست عرفاني و ولايي است. پس از سخنان ريخته گران چند نفر از حضار نيز به پرسش و پاسخ با دکتر داوري پرداختند. /1001/ منتظر اخبار ، انتقاد و پیشنهاد های شما هستیم   :





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن