تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):روزه سپرى است از آفت هاى دنيا و پرده اى است از عذاب آخرت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805553135




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: «نقد و نق!»«نقد و نق!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي خوانيد:1- موضوع اين نوشته اگرچه سخنان اخير آقاي اسفنديار رحيم مشايي است، اما روي سخن با ايشان نيست. آقاي مشايي بارها اعلام كرده است كه «عدد»ي به شمار نمي آيد- چيزي قريب به همين مضمون- و تاكيد ورزيده است كساني كه با او مخالفت مي كنند، در پي مخالفت با رئيس جمهور هستند و او را تنها به اين علت كه از نزديكان رئيس جمهور است مورد حمله قرار مي دهند! درباره نيمي از گفته آقاي مشايي، آنجا كه خود را «عدد»ي به حساب نمي آورد، نفياً و يا اثباتاً سخني نمي گوييم و آرزو مي كنيم كه شكسته نفسي! كرده باشند.اما نيمه ديگر سخن ايشان با واقعيات موجود همخواني نداشته و در تناقض نيز هست، چرا كه مخالفان رئيس جمهور، چه برخي از جريانات داخلي و چه گروه هاي ضدانقلاب خارج نشين و دشمنان تابلودار بيروني نه فقط با اظهارات آقاي مشايي مخالف نيستند، بلكه با ذوق زدگي از آن استقبال نيز كرده و مي كنند.براي دشمنان انقلاب چه امتيازي برجسته تر و چه خواسته اي طلايي تر از آن كه كسي در جايگاه رئيس دفتر رئيس جمهور كشورمان، آرزوهاي برزمين مانده آنان را بر زبان آورده و به عنوان ديدگاه و بينش و منش جمهوري اسلامي ايران از تريبون نظام جار بزند؟! مخصوصاً آن كه اين شخص- متاسفانه- نزديكتر از همه دولتمردان به رئيس جمهور معرفي شده باشد و علاوه بر رياست دفتر ايشان، پست هاي حساس ديگري نظير عضو كميسيون اقتصادي دولت، دبير كميسيون فرهنگي دولت، رياست شوراي هماهنگي مناطق آزاد، قائم مقامي رئيس جمهور در شوراي عالي ايرانيان خارج از كشور و در يك كلمه همه كاره دولت تلقي شود! بنابراين برخلاف ادعاي آقاي مشايي، مخالفان رئيس جمهور از حاميان سينه چاك ايشان هستند و با مواضع و عملكردي كه آقاي مشايي بر كام و گام دارند، چرا نبايد مدافع ايشان باشند؟!و اما، از سوي ديگر، اعتراض كنندگان و منتقدان بينش و منش آقاي مشايي - صرفنظر از عده اي اندك و كم شمار- دوستداران واقعي رئيس جمهور محترم هستند كه حضور آقاي مشايي در كنار ايشان را- با دست گسترده اي كه در دولت دارد- آفتي خطرناك براي دولت اصولگرا و شخص رياست محترم جمهوري مي دانند و براي اين نگراني خود دلايل منطقي و شواهد مستحكمي نيز دارند.2- دولت دكتر احمدي نژاد به علت اصرار بر آموزه هاي اسلامي و انقلابي و مخصوصا عدالتخواهي، حمايت از محرومان، علم پروري، پاكدستي، مردم دوستي، شجاعت در برخورد با دشواري ها، مقاومت در برابر باج خواهي قدرت هاي استكباري و ده ها امتياز برجسته- و بعضاً منحصربه فرد- ديگر، از آغاز شكل گيري تاكنون آماج شديدترين و بيشترين كينه توزي هاي نظام سلطه بين الملل و دنباله هاي داخلي آن بوده و هست.برادر عزيزمان دكتر احمدي نژاد «برآمده از اصولگرايي» است و نه «برپاكننده آن» بنابراين بديهي است كه از يك سو مورد حمايت گسترده اصولگرايان- بخوانيد توده هاي عظيم ملت- باشد و از سوي ديگر با دشمني هاي پيوسته دشمنان ملت روبرو باشد كه چنين بوده و هست.و اما رئيس جمهور محبوب و فداكارمان مخصوصا با توجه به بار سنگيني كه بر دوش دارد و بي اغراق بايد گفت به خوبي از عهده آن برآمده است، به طور طبيعي مصون از لغزش و خطا نيست و دقيقاً در همين نقطه است كه مي تواند مورد انتقاد دلسوزانه و خيرخواهانه دوستان اصولگرا نيز باشد.انتقاداتي كه انگيزه و مقصود از آن، تصحيح خطا و كمك به رئيس جمهور براي پيمودن بهتر و باصلابت تر راه پيش روي ايشان است بنابراين، كسي حق ندارد و نمي تواند نقدهاي دوستانه و دلسوزانه را به حساب مخالفت و يا - خداي نخواسته - دشمني با رئيس جمهور تلقي كند.اصلي ترين نشانه اينگونه انتقادها، تاكيد بر امتيازها و دستاوردها، ارائه دلايل مستحكم براي وارد بودن انتقاد و نهايتاً پيشنهاد راه حل است.اكنون فقط نيم نگاهي به دلايل و شواهدي كه مخالفان حضور آقاي مشايي در كنار رئيس جمهور براي ابراز مخالفت خود ارائه مي كنند به وضوح و بدون كمترين ترديدي از دلسوزانه بودن اين انتقادات حكايت مي كند و بر اين واقعيت تلخ و غيرقابل انكار تاكيد دارد كه آقاي مشايي با توجه به افكار انحرافي ايشان و دست باز و گسترده اي كه در چرخه امور دولت دارد به يك وصله ناجور در ساختار دولت آقاي احمدي نژاد تبديل شده و حذف آن ضامن سلامت دولت است و در مقابل بايد گفت متاسفانه دلايلي كه رياست محترم جمهوري براي ضرورت ابقاي آقاي مشايي در كنار خود ارائه مي كند، از استحكام لازم برخوردار نيست بنابراين اگر جناب آقاي دكتر احمدي نژاد براي سلامت و محبوبيت دولت خويش اهميت قائلند- كه به يقين قائلند- نبايد در بركناري آقاي مشايي كمترين ترديدي به خود راه بدهند و انتقاد دلسوزانه دوستان را با كينه توزي كساني كه به جاي «نقد» پيوسته «نق» مي زنند، در يك كفه قرار داده و همسان تلقي كنند.اشاره به اين نكته خالي از لطف نيست كه ديروز يكي از دوستان به مزاح از قول گروه «نق»زن نوشته بود؛ «اي احمدي نژاد! خدا بگويم تو را چكار كند! اين چه وضعيتي است كه براي ما پيش آورده اي؟ در دولت خاتمي هم روزه مي گرفتيم و ساعت 5 بعدازظهر افطار مي كرديم اما در دولت تو، ساعت هشت و نيم بعدازظهر هم به زور مغرب مي شود و افطار مي كنيم!!»3- اظهارات آقاي رحيم مشايي اگرچه تكرار بي كم و كاست همان ديدگاه هاي شرك آلود و استعمارپسند گروهك هاي حقيري نظير منافقين و سلطنت طلب ها و... است ولي سخن درباره ديدگاه و نظرات آقاي مشايي نيست، چرا كه افراد ديگري- از جمله برخي هواداران گروهك هاي يادشده- نيز با همان ديدگاه هاي آقاي مشايي در جامعه حضور دارند و هيچكس هم از حضور آنها كمترين احساس خطري نمي كند.اما، آقاي مشايي در حالي كه زبان همان دشمنان را در كام دارد، در جايگاه قائم مقام رئيس جمهور محترم كشورمان ظاهر مي شود و از تريبون رسمي نظام، خواسته هاي 31 سال برزمين مانده و آرزوهاي بربادرفته آمريكا و متحدانش را به عنوان ديدگاه و نظر جمهوري اسلامي ايران بر زبان مي آورد. و سؤال اين است كه چه كسي و با كدام توضيح قانوني و يا توجيه منطقي به ايشان چنين اجازه اي داده است؟!4- شايد اين برداشت را تعجب آور و غيرمنصفانه تلقي كنيد ولي شواهد و قرائن فراواني از صحت آن حكايت مي كند و آن، اين كه آقاي اسفنديار رحيم مشايي- انشاءالله بي آن كه خود بخواهد يا بداند- به قطعه اي از «پازل فتنه 88» تبديل شده است و آگاهانه يا ناخودآگاه آب به آسياب فتنه گران و دشمنان نظام مي ريزد. و البته در هر دو حالت، نتيجه يكسان است.آقاي مشايي تاكيد مي كند كه «از مكتب اسلام» دريافت هاي متنوعي وجود دارد. اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، «مكتب ايران» است و ما بايد از اين به بعد مكتب ايران را به دنيا معرفي كنيم!آيا اصلي ترين مانع قدرت هاي استكباري براي سلطه دوباره بر ايران اسلامي، عبور از «اسلام» نبوده و نيست؟ به نظرات ثبت و ضبط شده و بارها به صراحت اعلام شده دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها از جمله مدعيان اصلاحات مراجعه كنيد.هيچكدام از آنها- حتي اسرائيل- به صراحت از كنار گذاشتن مكتب اسلام سخن نمي گويند- يعني جرأت نمي كنند - تمامي آنها براي عبور از اسلام بهانه هاي به ظاهر معقول! مي تراشند و مخصوصاً بر اين توهم اصرار مي ورزند كه از اسلام قرائت هاي متفاوتي وجود دارد و از آنجا كه دريافت مطمئن امكان پذير نيست!! بايد به نسخه اي كه خود در تدوين آن موثر باشيم مراجعه كنيم!و اما، چرا به جاي «مكتب اسلام» پاي «مكتب ايران» به ميان كشيده مي شود؟ زيرا مكتب اسلام يعني همان اسلام ناب محمدي(ص) بي در و پيكر و بدون معيار و ملاك نيست كه هركس هرچه خواست را بر آن افزوده و يا از آن بكاهد ولي «مكتب ايران» معيار و ملاك مشخصي ندارد و از داريوش و نادرشاه و آغامحمدخان قاجار تا پهلوي و... در آن جاي دارند.آقاي مشايي بعد از مواجهه با اعتراض صاحبنظران تلاش مي كند نظر انحرافي خود را به گونه اي- البته ناشيانه- تصحيح كند! و از مكتب امام حسين(ع) به عنوان منظور خود ياد مي كند. خب! چرا از ابتدا سخن از امام حسين(ع) به ميان نمي آورد؟! و اظهارات پيشين وي با شعار «جمهوري ايراني» سران فتنه چه تفاوتي دارد؟ و آقاي مشايي پيش از اين هم از سپري شدن دوران اسلام گرايي سخن گفته بود!5- آقاي مشايي چند سال قبل از «ملت اسرائيل»! سخن گفت و بر دوستي با آنان اصرار ورزيد. و هنگامي كه با اعتراض روبرو شد، كه ساكنان فلسطين اشغالي، صهيونيست هاي مهاجر هستند و امكان سكونت آنان در سرزمين اشغال شده فلسطين به بهاي آوارگي مردم آن مرز و بوم و قتل عام همه روزه زنان و مردان و كودكان فلسطيني فراهم شده است، اعلام كرد كه نظر من! همان نظر امام(ره) است!! اما در جريان همايش اخير بار ديگر با صراحت بيشتري بر نظر پيشين اصرار ورزيده و گفت: «انديشه آقاي احمدي نژاد حذف رژيم صهيونيستي از نقشه جغرافيايي نيست»! ايشان ضمن آن كه آشكارا و بي پرده نظر مبارك و منطقي و حقوقي حضرت امام راحل(ره) را نفي مي كند، شعار ديكته شده وزارت خارجه اسرائيل به سران فتنه يعني شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را نيز تكرار مي كند!آيا هنوز هم مي توان ادعا كرد كه اظهارات مشايي فقط يك «لغزش زبان» و از نوع «سهوالبيان» بوده است؟!... و ده ها نمونه ديگر از اين دست كه بيرون از حوصله اين نوشته محدود است و در آينده به آن خواهيم پرداخت.6- به قول آقاي مشايي «البينه علي المدعي... كسي كه ادعا مي كند بايد براي اثبات ادعاي خود دليل بياورد.» براساس همين قاعده عقلي و حقوقي، دلايل فراواني وجود دارد- و به برخي از آنها به عنوان مشتي از خروارها اشاره شد- كه نشان مي دهد آقاي مشايي بيرون از حلقه اصولگرايان و وصله اي ناهمگون با دولت آقاي احمدي نژاد است.اكنون كساني كه اين تلقي را نمي پذيرند بايد براي اثبات ادعاي خود دليل بياورند. اميد آن كه برادر عزيز و رئيس جمهور اصولگرا و فداكارمان، در اين ماجرا انديشه كنند و از رخنه نامحرمان در دولت اصولگرا برحذر باشند.7- و بالاخره ما نيز معتقديم مسئله مشايي در حدي نيست كه به يكي از مسائل پررنگ رسانه اي تبديل شود اما وقتي اظهارات وي و هورا كشيدن دشمنان براي او را مي بينيم، ورود به ماجرا را ضروري تلقي مي كنيم و اين نكته نيز گفتني است كه مديران بيروني فتنه و دنباله هاي داخلي آنان نبايد اينگونه انتقادات دلسوزانه را نشانه اختلاف در ميان اصولگرايان تلقي كنند! و مطمئن باشند كه اصولگرايان با شناخت دقيق و مستندي كه از هويت وابسته و ستون پنجمي فتنه گران دارند، محال است رئيس جمهور محبوب خود را تنها بگذارند.جمهوري اسلامي: «باز آئين محبت تازه كن»«باز آئين محبت تازه كن» سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:بسم الله الرحمن الرحيماين روزها پاكستان، قطعه‌اي از جهان اسلام در هجوم يكي از بزرگترين بلاياي طبيعي گرفتار آمده و نداي "يا للمسلمين" 20 ميليون آواره مسلمان بر رشته‌هاي وجدان من و شما چنگ مي‌اندازد.سيل ويرانگر در پاكستان جان هزاران نفر از مردم مسلمان اين كشور را گرفته و بيش از 20 ميليون نفر از مردم سيل زده و خانه و كاشانه از دست داده را در مناطق مختلف اين كشور آواره كرده است، مردمي كه در نهايت فقر زندگي مي‌كردند و اكنون نيز آوارگي ناشي از سيل زدگي و وضعيت نامناسب بهداشتي و هجوم انواع بيماريها، آنها را در شرايط مرگباري قرار داده است.كافيست در اين روزها كه مسلمانان جهان براي انجام عبادت الهي و همدردي و هم نفسي با فقرا و درماندگان و تهي دستان، لب از آب و طعام شسته اند، نيم نگاهي هم به يكي از پرجمعيت‌ترين و فقيرترين كشورهاي مسلمان كه بر اثر وقوع سيل، ميليونها نفر هستي خود را از دست داده و آواره و بي خانمان، چشم خود را به رحمت بندگان الهي دوخته‌اند بيندازيم تا ببينيم در كجاي اين واقعه قرار گرفته‌ايم و چه مسئوليت هايي بر دوش ما سنگيني مي‌كند. هم اكنون كه ما و شما در ضيافت الهي شركت كرده ايم، ميليونها زن و كودك آواره و سيل زده پاكستاني با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كنند و افطاري و سحري آنها در ماه رمضان امسال، بي پناهي و درد و گرسنگي و بيماري است.دو هفته است كه در پاكستان، بارانهاي شديد موسمي قطع نشده و آبي كه مي‌بايست طي 4 ماه مي‌باريد، بر اثر فعاليتهاي تخريبي انسانهاي غني و بي درد شمال كره زمين در محيط زيست، بر سر مردم اين سرزمين پاك و بي آلايش و فقير باريدن گرفته و بدترين سيلاب قرن را براي اين كشور رقم زده است. دو هفته از آغاز سيل مي‌گذرد و هنوز باران ادامه دارد.سيل ، ‌دار و ندار و هستي مردم فقير ايالت‌هاي پنجاب و خيبر و كشمير را با خود برده و ميليونها نفر با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كنند.سازمانهاي بين‌المللي مي‌گويند وخامت اوضاع در مناطق سيلزده قابل توصيف نيست زيرا درصورت قطع بارندگي و فروكشي كردن سيلاب هم نمي‌توان فاجعه را تمام شده دانست زيرا گل و لاي ناشي از سيل مدتها مردم مصيبت زده را به كام وضعيت باتلاقي خواهد كشيد و مدتها بعد از آن، بايد اثرات جانبي اين فاجعه انساني را تحمل كرد.فاجعه آنچنان وسيع است كه دولت پاكستان اگر از تمامي ظرفيت‌هاي خود براي كمك به مردم مصيبت ديده در مناطق سيل زده استفاده كند، به علت وسعت ابعاد حادثه، فقط بخش‌هاي كوچكي را مي‌تواند امدادرساني نمايد و بقيه آواره‌ها بايد با مرگ كنار بيايند.بدين ترتيب بايد گفت زنگ خطر فاجعه انساني در پاكستان به صدا درآمده بطوري كه صداي آن حتي به گوش سنگين دبيركل سازمان ملل نيز رسيده و او در سفر به پاكستان و اظهار همدردي با بازماندگان اين فاجعه از جامعه جهاني خواسته است كه پاكستان را در اين مصيبت ويرانگر نگذارند.در چنين وضعيت سخت و استثنائي، جهان اسلام و كشورهاي اسلامي كه از ذخاير عظيم نفتي و مالي برخوردارند و شيوخ آنها پول‌ها و درآمدهاي حاصل از بيت‌المال را در بانكهاي سوئيس و برج‌هاي نيويورك سرمايه گذاري مي‌كنند ، منفعل‌تر از هميشه و بي تفاوت‌تر از قبل به عيش و عشرت مشغولند و صدايي از آنها در حد همدردي و حتي در حدي كه از سازمانهاي غربي بين‌المللي برآمده از آنها برنمي خيزد؟علت چيست و چرا كشورهاي اسلامي و رهبران آن اينچنين درمانده شده‌اند كه بايد بنشيند و در فاجعه‌اي كه يك كشور اسلامي را در مخاطره قرار داده، نظاره گر يكديگر باشند و اجازه دهند غربي‌ها در صف اول تبليغاتي قرار بگيرند؟ تا چه وقت كشورهاي بي نياز و ثروتمند اسلامي بايد تماشاچي بمانند و مصائبي از اين قبيل بر مسلمانان جهان وارد شود؟ تا چه وقت مسلمانان بايد دست گدايي به سوي كشورهاي غربي دراز كنند و به هنگام حادثه در ا نتظار كمك‌هاي پرمنت ولي به اصطلاح انسان دوستانه آنها بمانند؟ آيا كنفرانس اسلامي به نمايندگي از بيش از 50 كشور اسلامي نبايد با تشكيل صندوقهاي ويژه، قبل از همه به كمك حادثه ديدگان بشتابد و زخمي بر مرهم مسلمانان باشد؟ آيا كساني كه از جانب مسلمانان بر كرسي نمايندگي آنها تكيه زده اند، نبايد در چنين مواقعي احساس مسئوليت كرده و حس مسلماني و نوعدوستي آنها برانگيخته شود؟!به جرأت و با تأسف بايد پذيرفت كه بي عملي، انفعال و غفلت كشورها و سازمانهاي اسلامي در چنين مواقعي بيش ار هر زمان ديگري آشكار مي‌شود و تشتت رسوايي آنها در اين روزها از بام بلند پرادعائي هايشان به زمين مي‌افتد.مسلمانان جهان بايد از خود بپرسند چرا آنگونه كه از ما انتظار مي‌رفت دست بكار نشده‌ايم و به مسئوليت انساني و اسلامي خود در معنوي‌ترين ماه خدا عمل نمي‌كنيم؟ ما را چه شده كه از ديدن صحنه‌هاي دلخراش سيل پاكستان و مشاهده ميليونها زن و كودك و پير و جوان آواره‌اي كه خانه و كاشانه و سرپناه خود را از دست داده و با روي زرد و شكم‌هاي تكيده، انتظار يك لقمه نان را مي‌كشند اينگونه بي تفاوت شده‌ايم و به جاي آنكه قطرات اشك از ديدگان مان سرازير شود، از كنار اين صحنه‌ها مي‌گذريم؟ آيا ديدن صحنه‌هاي دلخراش بي خانماني و گرسنگي سيل زدگان كافي نيست كه دل هر صاحب درد و قلب هر مسلماني را به لرزه در آورد تا همه آستين همت براي كمك رساني بالا بزنند؟ آيا شنيدن صداي گريه كودكان گرسنه و يتيم و زنان بي سرپرست و پيرزنان و مردان سالخورده پاكستاني كافي نيست كه ما را به انديشه وادار كند و روح مسلماني ما را در اين ماه الهي فعال نمايد؟!اكنون كه دولت‌ها و سازمان‌هاي اسلامي آنچنان كه بايد وشايد به وظيفه خود در قبال فاجعه سيل پاكستان عمل نمي‌كنند، وظيفه عموم مسلمانان است كه دعوت مراجع تقليد و بزرگان دين را اجابت نموده و با هر وسيله ممكن به كمك مسلمانان سيل زده پاكستان بشتابند و به وظيفه اسلامي و انساني خود عمل كنند. ما مسلمانان بايد با همت خويش شيرازه دفتر ورق ورق شده مسلماني را محكم نمائيم، همانگونه كه اقبال لاهوري،‌ متفكر و شاعر بلند آوازه پاكستاني گفته است:رشته وحدت چو قوم از دست دادصد گره بر روي كار ما فتادما پريشان در جهان چون اختريمهمدم و بيگانه از يكديگريمباز اين اوراق را شيرازه كنباز آئين محبت تازه كنرسالت: «اصولگرايان و آينده پيش رو»«اصولگرايان و آينده پيش رو» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن مي خوانيد:جريان اصولگرايي به مقطعي حساس و ويژه در تاريخ حيات سياسي خود رسيده است.کشف و تبيين علل پيدايش چنين شرايطي را به آينده واگذار مي کنيم ولي بي گمان چنانچه چهره هاي شاخص جريان اصولگرا بر اين واقعيت که «اصولگرايي بايد باز تعريف شود» تاکيد نموده اند، اين جريان موثر و ريشه دار در مقطع کنوني بايد پرسش هاي مهم ذيل را پاسخ دهد:الف- آيا تصوير «اصولگرايي» موجود مطلوب است يا خير؟ و يا صرفا اسم مشترک بر همه آن کساني است که جريان تجديد نظر طلب را نفي مي کنند؟به عبارتي، آيا با تحولات شديد پديد آمده سياسي و حذف و يا سکوت و يا حضور غير موثر رقيب تاريخي اين جريان، اکنون ما شاهد «اصولگرايي» هستيم يا «اصولگراياني» که در نام و عنوان مشترک ولي در گرايش ها  مختلف الجهت و بعضا در مسيرها متنافر؟ب- با توجه به مسائل نوپديد جامعه ايراني و پرسش ها و معضلات نسل نو، تعاريف، تقسيم بندي ها، مراجع فکري و خط مشي ها و رويکردهاي پيشين اصولگرايان براي اداره صحنه سياسي کافي و مفيد است يا خير؟ج- آيا روابطي که پيش از اين توسط جريانات و احزاب اصولگرا با يکديگر، با شيوخ و ريش سفيدان، با روحانيت و تشکل هاي روحاني و حتي با مقام ولايت تعريف شده است، هنوز کارايي دارد يا پس از حدود سه دهه بايد تعاريف جديدي را پيشنهاد کرد؟د- فضاي سياسي آينده را چگونه بايد ترسيم کرد؟ در رقابت با  اصلاح طلبان جديد، در رقابت با اصلاح طلبان باقيمانده، در فضاي بدون رقابت و يکه تازانه، يا در رقابت با نيروهاي اصولگراي ديگر؟ يا به عبارتي نبرد اصولگرا- اصولگرا.ه - و حتي فراتر از همه اين ها، با توجه به دستاوردهاي به دست آمده طي سه دهه بويژه دهه اخير آيا بايد سطح توقع حکومتي در حوزه دينداري از توده مردم چون گذشته تعريف شود و يا تعاريف جديدي ممکن است که گستره بيشتري را زير چتر ارزش هاي نظام جمع کرده و از سطح اصطکاک حکومت با مردم بکاهد؟ واقعيت آن است که همواره بر طبل «فقر تئوريک» جريان اصلاح طلب کوبيده ايم ولي بايد بپذيريم که «اصولگرايان» نيز علي رغم اتصال به منابع بسيار مهم علمي در حوزه و دانشگاه هيچ گاه تلاشي جدي براي افزودن بر غناي تئوريک خود و پاسخگويي راهبردي به پرسش هاي نظام ننموده اند.بر اين باورم که اصولگرايان در اين برهه حساس بايد:1- به تعريف مجدد اصولگرايي پرداخته و شاخصه هاي ملموسي را براي آن در سطح انديشه، قول و فعل ارائه نمايند.2- روند گذشته به صورت جدي آسيب شناسي شده و اشکالات حرکتي که منجر به بروز زيان براي نظام شده و يا درمواردي باعث شده اصولگرايان نتوانند نقش سپر دفاعي مناسبي را براي نظام ايفا کنند، شناسايي و سپس پاسخ داده شود.3- با نگاهي آينده پژوهانه، آرايش سياسي آتي کشور در همه سناريوهاي محتمل واقع بينانه طراحي شود.4- اگر رهبري يا مديريت واحد اصولگرايان در حال حاضر به دليل تعارض چهره هاي شاخص و يا معضلات فيما بين امکان پذير نباشد، حداقل ستاد فراگير يا شوراي عالي اصولگرايان شکل گرفته و در وهله نخست با تصويب مانيفست يا اعلاميه مواضع و رويکردهاي کلان جريان اصولگرا به ساماندهي وضعيت موجود بپردازد.طبعا لازمه اين امر وزن کشي مجدد نفوذ رجال سياسي، مذهبي اصولگرا و احزاب نه از منظر حضور در مناصب سياسي بلکه از جهت ميزان نفوذ و پذيرش مردمي است.در اين راستا، طبعا گردآمدن اصولگرايان حول سه محور عقلانيت، اعتدال و دينداري مسئولانه مي تواند بر سهولت امر بيفزايد. ابتكار:«جدال تاريخي يا دعواي سياسي؟»«جدال تاريخي يا دعواي سياسي؟» سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن مي خوانيد:سخنان آقاي اسفنديار رحيم مشاعي رئيس دفتر رئيس جمهور در جمع ايرانيان مقيم خارج از کشور مبني بر تاکيد بر مکتب ايراني از اسلام واکنش‌هاي متفاوتي را بخصوص در درون اردوگاه اصولگرايان بر عليه خود در پي داشته است و آن را نوعي ملي گرايي شرک آميز قلمداد نمودند.در اين سطور نگاننده صرف نظر از رويکرد جانب دارانه و با پرهيز از هر گونه نگاه تعصب آميز با تاکيد بر حفظ حقوق شهروندي و حق آزادي بيان براي آقاي رحيم مشاعي براي ابراز عقايد خود سعي در واکاوي مجمل و گذرايي به زمينه‌هاي فکري اين نظرات دارد.جامعه بشري پس از دريافت پيام وحي توسط نبي مکرم اسلام (ص) نه تنها صداهاي متفاوتي از آن برخاست بلکه در طول تاريخ فهم انسانها از اين صدا‌ها نيز متفاوت بوده است.که برجسته ترين اين صداها دو گروه عمده شيعه و سني بودند که هر دو پاسخ به يک دعوت بوده اند.گرچه در درون اين دو پاسخ متفاوت بعضاً هر يک براي اثبات خود در صدد نفي ديگري بر مي‌آيد اما در ذات خود يکي هستند و يک هدف را دنبال مي‌کنند و آن قرب الي الله است.دين مبين اسلام در ابتداي رسالت خود دين رهايي بخش،منادي آزادي، برابري و رهايي انسان بوده است که اهداف آن مبتني بر نفي اشرافيت و نظام طبقاتي جامعه ي جاهلي عربستان بوده است.که پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام (ص) باز هم اشرافيت جاهلي با نفوذ و تظاهر به دينداري مناسبات طبقاتي آن روز را بازسازي و باز توليد کرده اند و با کنار زدن ياران واقعي اسلام سلسله حکومت‌هاي اموي و عباسي با تصاحب ارکان قدرت در درون امپراطوري اسلامي مروج اشرافي گري عربي بر پايه تبعيض بر عليه ساير پيروان اسلام بخصوص ايرانيها گرديدند.جامعه رنجور و هرمان کشيده و خسته از تبعيض ايران آن روز که با ورود اسلام بارقه‌هاي اميد فراواني در دل آنها کاشته شده با فراغ بال و گشاده رويي به استقبال شعارهاي عدالت طلبانه و برابري خواهانه آن رفته و زوال امپراطوي ساساني را رقم زده و در پي بازيابي هويت ديرينه خود که همان دادگري و عدالت بود ه رفته است ، که ناگهان خود را در چنبره تبعيض عربي گرفتار ديده است و با مقولاتي چون موالي مواجه گرديده که قوم فاتح نه تنها خود را مولا بلکه به واسطه ظهور پيامبر گرامي از درون خود را قوم برگزيده خداوند دانسته است و فجيع ترين شکل تبعيض را اعمال مي‌کردند.همين امر جامعه ايراني را به واکنش‌هاي متفاوتي واداشته و در پي اين واکنش‌هاي اعتراضي بود که گروههاي متعددي شروع به شکل گيري و رشد نموده است.از اولين گروههاي اعتراضي را بايد به گروههايي چون «اهل تسويه»يا تساوي طلب ها ياد کرد که با برگرفتن شعارهاي عدالت خواهانه اسلامي با گفتماني درون ديني خود را مساوي اعراب مسلط مي‌دانستند.اين گروهها با تداوم خود در مسير تاريخ بعد‌ها به نهضت شعوبيه تغيير نام دادند و با تمسک به آموزه‌هاي ديني و اسلامي هر گونه برتري قوم فاتح را غير قابل قبول و مطرود مي‌شمردند.اين نهضتهاي سلبي بعدها با التقاط و بهره گيري از بن مايه‌هاي فکري مکاتب غير الهي شکلهاي انحرافي بخود گرفته و راه افراط را پيمودند که از طرفي زمينه شکل گيري جنبش هاي سياسي و مسلحانه‌اي همچون سپيد جامگان، سياه جامگان، سرخ جامگان، صفاريان و ... را بوجود آوردند و منشا قيامهاي ملي متفاوتي گرديدند و از طرفي باعث بر انگيختن حساسيتهاي مذهبي قلمرو اسلامي گرديدند لذا در چنين فضاي غبار آلودي شيعه توانست با دست رد بر همه اينگونه انحرافات جامعه اسلامي، و رجعت به آموزه‌هاي اصيل اسلام واقعي از دل همه آنها سر بر آورد.ريشه تشيع علوي را بايد در هويت دادگري و حقيقت طلبي ايرانياني جستجو کرد با بهره گيري از پيشينه فرهنگي غني خود، و بازگشت به آموزه‌هاي اصيل اسلامي يعني عدالت و برابري به غناي تفکر اسلامي و باروري آن همت گماردند که در طي طريق تکاملي خود باعث تولد شخصيتي بزرگ و بي نظير همچون امام خميني (ره) شده است که از دل آن سر بر آورده و با بدست گرفتن پرچم اسلام ناب محمدي (ص) سر دمدار مبارزه با استکبار جهاني و صهيونيسم بين الملل و بي عدالتي در سراسر گيتي شده است که جامعه بشري از آن رنج مي‌برد.اسلام ناب محمدي (ص) در مقابل اسلام آمريکايي نشات گرفته از چنين غناي فرهنگي و مکتبي بوده است که طرح مکتب ايران نه تنها دور از ذهن نيست بلکه امر تازه و بي ريشه‌اي نيست و يک جدال تاريخي است که با ظهور امام خميني (ره) تولد دوباره مي‌يابد لذا وهابيگري و تشيع ستيزي گروههاي افراطي محصول دوران مدرن نيست بلکه ريشه‌اي تاريخي دارد که نه تنها قرابتي با متون مقدس و پيام وحي ندارد بلکه ريشه‌هاي آن را بايد در تفکر جاهليت و ناسيوناليسم عربي جستجو کرد.مکتب ايراني اسلام همان قرائت رحماني انساني و عقلاني از دين مي‌باشد. درخشندگي تمدن اسلامي وامدار تمدن ايراني است که هيچکس نمي‌تواند نقش ايرانها را در شکوفايي آن در طول تاريخ منکر شود.محجوريت چهارده قرن دين اسلام و بيداري مسلمين جهان در پرتو تلاش‌هاي امام خميني (ره) و روحانيت ايران قوام و حياتي دوباره يافت لذا بيان مکتب ايراني نه تنها به پايه‌ها و اساس دين لطمه‌اي وارد نمي‌کند بلکه نشان دهنده ظرفيت بالاي اسلام است که مي‌تواند در درون غالبهاي فرهنگي متفاوتي تجلي يابد.وطن امروز: «فوتبال منهاي اخلاق!»«فوتبال منهاي اخلاق!» يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم محسن معتمدکيا است كه در آن مي خوانيدآلبر کاموي فرانسوي که نظراتش پيرامون اخلاق در ورزش يکي از منابع موثق مورد استفاده دوره‌هاي مربيگري در فوتبال اروپاست، در جايي مي‌نويسد: «هر چه از اخلاق فرا گرفتم مديون فعاليت دوران جواني‌ام در ورزش بوده است».او در تحليل اين اعتراف هوشمندانه مي‌گويد که مولفه‌هاي اخلاقي ورزش نه تنها در گفتار ورزشکاران ديده مي‌شود، بلکه نمود اخلاق در ورزش را مي‌توان در نحوه بازي کردن يک بازيکن هم مشاهده کرد.البته اين تعريف يک خارجي از اخلاق در ورزش و فوتبال است. مساله‌اي که حتي کارشناسان داخلي هم با تعريف وطني خود با زبان ديگري به آن تاکيد دارند و حتي جايي امير حاج‌رضايي تمام مشکلات فني فعلي فوتبال ايران را ربط مي‌دهد به همين بي‌اخلاقي. چه کسي مي‌تواند انکار کند که اگر تيم ملي ايران در جام‌جهاني 2006 تيم بااخلاقي بود و همه بازيکنانش براي تيم «ملي» متحد مي‌شدند، نمي‌توانست بهتر نتيجه بگيرد.چه کسي فراموش کرده اتفاقاتي که در اردوي تيم ملي در لبنان در سال 2000 افتاد، چه بلايي سر تيم ملي آورد. با همين 2 مثال دم دستي به راحتي مي‌توان فهميد تعريف ساده و همه فهمي که «کامو» از اخلاق در ورزش ارائه‌ داده چه قدر به فوتبال ايران نزديک است.اما چه مي‌شود که کسي براي اين بداخلاقي داروي شفابخشي پيدا نمي‌کند؟ اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 را مي‌توان شروع بداخلاقي در فوتبال ايران دانست؛ زماني که بازيکنان اسم در کرده فوتبال باشگاهي ايران، سر از تيم ملي در آوردند و با اسم و رسمي که به دست آورده بودند، بعضا مرتکب خلاف‌هايي شدند.البته در آن زمان به اين شکلي که حالا هست روي لزوم فرهنگ‌سازي و اخلاق‌مداري در فوتبال مانور داده نمي‌شد ولي باز هم مي‌شد بازيکني را پيدا کرد با خصوصيات اخلاقي؛ سيدمهدي ابطحي و چند نفري ديگر.هر چه جلوتر رفتيم و شعارها بيشتر شد، نتيجه معکوس بود. باشگاه‌هاي بيشتري متولد مي‌شدند که پيشوند فرهنگي- ورزشي داشتند اما هر قدر از مسائل‌‌ فني بي‌مايه بودند، صد برابر وضع‌شان به لحاظ فرهنگي بدتر بود. فدراسيون فوتبال هم در اين شرايط نمي‌توانست کاري بکند يا بايد ابلاغيه مي‌داد که اين کار را بکنيد يا فلان کار را انجام دهيد يا بايد برخورد مي‌کرد که در هر دو صورت نتيجه آن چيزي نمي‌شد که مورد انتظار جامعه اخلاق‌گراي ايران بود. اين آخري‌ها که وضع بدتر هم شد.فدراسيون فوتبال که مي‌ديد باشگاه‌ها کمترين قدمي براي بهبود شرايط فرهنگي- اخلاقي بازيکنان‌شان برنمي‌دارند، آمد ستادي را تشکيل داد به نام ستاد منشور اخلاقي. ستادي که اگرچه موافقاني را همراه خود مي‌ديد اما مخالفان سرسختي همچون مصطفي آجرلو داشت که حتي در نشست مطبوعاتي اخير باشگاه استيل‌آذين به تمسخر گفت که نمي‌داند سر و کله اين روحاني (عليپور، دبير ستاد منشور اخلاقي) چطور در فوتبال ايران پيدا شده و البته يادش رفت که اين خودش بود که با رسانه تحت مديريتش نام حجت‌الاسلام عليپور را بر سر زبان‌ها انداخت.به هر حال اين براي نخستين بار نيست که از لزوم به وجود آمدن فضايي اخلاقي و فرهنگي در ورزش و بويژه فوتبال حرف زده مي‌شود و قطعا آخرين بار هم نخواهد بود اما اين يک واقعيت است که تا باشگاه‌ها نخواهند، وضع بدتر خواهد شد که بهتر نمي‌شود.اگر امروز علي کريمي را به خاطر بي‌اخلاقي و عدم احترام به ارزش‌هاي مورد اجماع جامعه کنار گذاشته‌ايم، اين انتظار از همه باشگاه‌ها مي‌رود که رفتارشان براي ايجاد فضايي فرهنگي- اخلاقي، اصولي و متداوم باشد.با اين حال اين پيش‌بيني نگارنده است که باز هم اين اتفاق نخواهد افتاد، چرا که در فوتبال مريض ايران رقابت جاي خودش را به خصومت داده و براي مدير باشگاه هم نتيجه مهم است، نه آن چيزي که از خودش باقي مي‌گذارد و البته اين يک واقعيت است که رفتارهاي سليقه‌اي که تنها براي تسويه‌حساب انجام مي‌شود هم نمي‌تواند کارساز باشد.تهران امروز: «لزوم تشكيل مرجع آماري مستقل از دولت»«لزوم تشكيل مرجع آماري مستقل از دولت» يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محسن بهرامي ارض اقدس رئيس كميسيون بازرگاني اتاق بازرگاني تهران است كه در آن مي خوانيد:رشد هشت درصدي يا هفت درصدي صنعت كشور كه موضوع بحث مسئولان بانك مركزي و وزارت صنايع قرار گرفته (كه روز گذشته در تهران امروز انعكاس يافت) تبديل به دعوايي زرگري شده است تا اصل قضيه يعني روشن نبودن ميزان رشد اقتصادي كشور پنهان بماند.از نيمه دوم سال 1387 كه نرخ رشد اقتصادي 2.8 درصد اعلام شد تا به امروز نزديك به يك سال و نيم مي‌گذرد اما هيچ مسئول دولتي در اين زمينه سخن نمي‌گويد.در رابطه با رشد اقتصادي كشور اختلاف آماري زيادي ميان گفتار رئيس‌جمهور و بانك مركزي وجود دارد. نمايندگان مجلس هم رقم سومي را در اين زمينه اعلام كرده‌اند. اين موضع مناقشات زيادي را به راه انداخت اما در نهايت، دولت موضع مشخصي در اين خصوص نگرفت.رئيس كل بانك مركزي مي‌گويد به زودي رقم دقيق رشد اقتصادي را اعلام مي‌كنيم. مي‌گويند به زودي بر سر نرخ رشد صنعت به توافق مي‌رسيم و رشد اقتصادي را هم پيرو آن اعلام خواهيم كرد ولي اين به زودي نزديك به يك سال به‌طول انجاميده است و همچنان خبري در اين زمينه نيست.مشخص است كه در اين ميان وزارت صنايع نيز به دفاع از عملكرد خود برمي‌خيزد و سعي در اعلام آمار مورد تاييد خود دارد. ولي اگر وزير صنايع معتقد است كه بانك مركزي بايد آمار رسمي رشد صنعت را اعلام كند پس چه چيزي مانع اين اعلام مي‌شود.اين اختلافات آماري ميان دستگاه‌هاي دولتي و عدم تفاهم آنان بر يك آمار مشخص موجب شده است تا فعالان اقتصادي بيشتر به آمارهاي اعلام شده از سوي مراجع بين‌المللي اعتماد كنند.با ورود مركز آمار ايران به ماجراي ثبت اطلاعات اقتصادي خانوار، بهتر است مرجعي جديد مستقل از دولت براي اعلام آمارهاي رسمي برگزيده شود ... تا نمايندگان مجلس و كارشناسان بتوانند با استناد به آمارهاي آن، كار نظارت بر عملكرد وزارتخانه‌ها را انجام دهند.مدتي است موضوع انتخاب يك مرجع رسمي براي انتشار آمار و اطلاعات رسمي به موضوع اساسي در ميان سياستگذاران بدل شده است ولي هنوز روشن نيست كه آيا اعضاي شوراي عالي آمار در اين زمينه به توافق رسيده‌اند يا خير؟ اما آنچه از شواهد پيداست اين است كه شوراي عالي آمار به تازگي مركز آمار ايران را به عنوان نهاد رسمي اعلام آمار معين كرده است.در اين شرايط كه سازمان‌هاي مسئول از انتشار گزارش‌هاي رسمي استنكاف مي‌كنند وزيرصنايع به‌طور شفاهي اعلام كرده‌اند كه نرخ رشد صنعتي 8 درصد بوده است. بايد ديد سازمان آمار كه به تازگي مرجعيت اعلام آمار را از بانك مركزي تصاحب كرده آيا گزارش شفاهي وزير را به طور رسمي تاييد مي‌كند؟ اما سكوت اين نهاد به ظاهر رسمي خود مسئله ساز شده است.بنده به نمايندگي از اتاق بازرگاني ايران طرح تعيين مرجع اجرايي مستقل براي تعيين واقعيات آماري كشور را به مجلس شوراي اسلامي ارائه كردم. تا از اين طريق بي‌اعتمادي حاكم در خصوص آمارهاي دستگاه‌هاي اجرايي پاك شود.انتظار مي‌رود در آستانه تصويب برنامه پنجم توسعه به دنبال تعيين مركزي مستقل از قوه مجريه باشند تا به خوبي عملكرد دستگاه‌هاي اجرايي كنترل شود.اگر اين طرح به تصويب مجلس برسد يك مرجع آماري مستقل خارج از مواخذه‌ها و تشويق‌هاي دستگاهي مي‌تواند واقعيت‌هاي آماري را به تصوير كشيده و سردرگمي حاكم در دنياي آماري كشور را خاتمه بخشد.اين يك ضرورت براي كشور است تا در كنار بانك مركزي به عنوان نهادي كه از ابتدا نهاد رسمي و مادر آمار كشور شناخته شده است، يك مرجع مستقل نيز فعاليت خود را در اين زمينه آغاز كند.نكته ديگر بحث ميزان رشد اقتصادي در كشور است. شرايط حاكم بر اقتصاد كشور كه ناشي از بحران جهاني است و مسائلي از قبيل سه‌ قفله كردن خزانه بانك مركزي بر آن سلطه پيدا كرده است نشان مي‌دهد كه نرخ رشد اقتصادي كشور در حال حاضر اگر منفي نباشد، نزديك صفر است.مسئولان در اين شرايط با به راه انداختن دعواي زرگري عدم توافق بر سر نرخ رشد صنعت، از اعلام نرخ رشد اقتصادي شانه خالي مي‌كنند.در حالي كه ميزان رشد اقتصادي در كشور مشخص نيست چطور درخصوص جزئيات آن كه نرخ رشد صنعت باشد، اظهارنظر مي‌كنند؟در اين شرايط بهتر است آقايان به جاي اعلام آمارهاي مختلف از يك موضوع واحد اقتصادي، بازي را تمام و يك مرجع مستقل تعيين كنند كه بررسي و اعلام آمار را به دست آن بسپارند.   مردمسالاري:«احياي بازار انحصاري خودرو»«احياي بازار انحصاري خودرو» سرمقاله روزنامه مردمسالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي خوانيد:خودرو و حمل ونقل در ايران طي سال هاي گذشته از موضوعات پرحاشيه بوده است. از واردات کاميون هاي چيني هوو که جان ايراني ها را مي گرفت تا جنگ و جدل بر سر تعرفه واردات خودرو، موضوع خودرو را گاه و بي گاه به نقل مباحث سياسي و اقتصادي تبديل کرده است.خودرو در ايران بر خلا ف تمام دنيا داراي قيمتي گزاف است; در حالي که در کشورهاي مختلف اتومبيل با هزينه کم عرضه مي شود تا مشتريان به استفاده از خودروهاي با تکنولوژي بالا  و کم مصرف ترغيب شوند.بازار خودرو چندي پيش شاهد رشد افزايش قيمت برخي خودروهاي داخلي بود. در حالي که وزارت صنايع خبر از ادامه واردات طبق روال گذشته داد.وزارت بازرگاني خبر از ممنوعيت واردات خودرو داد تا اين موضوع امروز بين دو وزارت خانه نيمه معلق بماند. نکته جالب در ممنوعيت واردات خودرو اينجاست که در 4 ماه گذشته نسبت به سال گذشته 36 درصد رشد داشته است. اين نخستين بار نيست که در زمينه واردات کالا  به ايران تصميماتي از اين دست گرفته مي شود.چندسال پيشتر نيز در زمينه واردات تلفن همراه به کشور ناگهان تعرفه گمرک افزايش چند برابري را تجربه کرد. در آن برهه زماني دولت با وضع تعرفه 60  درصدي وراه اندازي 4 خط توليد گوشي همراه تنها گروهي از مافياي واردات را سودمند کرد و تنها اين مصرف کنندگان بودند که هزينه گزافي براي خريد تلفن همراه پرداختند.بررسي آماري واردات تلفن همراه که آن موقع اثبات مي کند که قاچاق تلفن همراه رونق فوق العاده اي گرفت، آن گونه که کارشناسان بازار روايت کردند بين 7 تا 10 ميليون گوشي همراه از راه زيرزميني و غير رسمي وارد بازار شد و با قيمت هاي بالا  رهسپار بازار شدند.مسوولا ن وقت نيز دليل اين تصميم را مراقبت از مصرف کننده اعلا م کردند در حالي که به نفع جيب دلا لا ن بازار تمام شد. امروز بازار خودرو نيز راهي را مي رود که بازار تلفن همراه رفته بود.اين درست است که از صنايع داخلي و به خصوص صنايع خودروسازي ايران بايد حمايت کرد اما ممانعت ار واردات خودرو به ايران تنها مي تواند به شکل گيري بازار  انحصاري خودرو که به هيچ کس پاسخ گو نيست منتهي شود و در کنار اين موضوع دلا ل هاي مافيايي خودرو بيش از پيش سود خواهند برد.آفرينش: «تهديد نسل جوان با فرقه هاي ساختگي»«تهديد نسل جوان با فرقه هاي ساختگي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي خوانيد:در واقع  دين گريزي را مي توان هر نوع فاصله گرفتن  از دين و تمام نمودهاي مهم ديني در گرايش، بينش ذهني و نمود رفتاري تعريف کرد.در اين بين اين پديده  يعني دين گريزي همواره  يکي از مشکلات اساسي جوامع انساني بوده است که همواره دغدغه هايي را براي رهبران ديني، دينداران و خانواده ها به وجود آورده و تهديدهاي جدي براي نسل جوان به شمار مي رفته است اما در يک قرن اخير بنا به دلايل گوناگوني رشدي در خور در جهان داشته است در اين راستا هرچند  اين پديده  سابقه ديرينه دارد اما در سالهاي اخير در کشور ما نيز نمود بيشتري يافته است بطوري بسياري از کارشناسان و مقامات بر حرکت رو به جلو و خزنده آن هشدار داده اند در اين ميان در سال هاي اخير آمار و ارقام هايي نظير رشد فرقه هاي وارداتي و فعاليت بيش از 70 گروه شيطان پرست در کشو توسط مقامات اعلام شده که بيش از هر زمان ديگري شايسته تامل ونگاه جدي است.بي شک جامعه ما از آنجا که اکنون بيش از هر زمان ديگري داراي جمعيت جوان است نسلي که از آنجا که در پرتو گسترش امکانات ودوران جديد دهکده جهاني و ساير ويژگي هاي کشور اينک در شرايطي قرار گرفته است که دين گريزي  مي تواند براي آن به مثابه تهديدي بزرگ جلوه کند بويژه اينکه دين همواره از عناصرمهم هويت بخشي به انسانها به شمار رفته و مي رود.در اين حال حرکت رو به فزاينده دين گريزي در کشور ما را بايد معلول علل فراون داخلي وخارجي  دانست در اين  راستا پديده دين گريزي به نگاه بسياري به عنوان يک پديده اجتماعي و عيني معلول ماهيت و ذات خود دين نيست، بلکه علت و يا علل دين گريزي را در خارج از قلمرو دين و آموزه هاي ديني بايد جست و جو کرد و بي گمان عوامل گوناگوني همانند ناهنجاريهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و رواني زمينه گريز جوانان را از دين فراهم کرده و حتي مي تواند به روندي همانند دين ستيزي بکشاند. اگر به دلايل دين گريزي در ميان نسل جوان نگاهي داشته باشيم مي توان ازعوامل متعدد داخلي  نظير آموزش اشتباه مفاهيم و معارف ديني، سخت گيري ديني برخي از متوليان و بعضي از خانواده ها، مجريان ديني ، کمبودهاي اجتماعي از قبيل:سختي ازدواج، عدم اشتغال و شيوع ياس و نااميدي از آينده ، عدم پاسخگويي صحيح و مناسب به ترديد ها انحرافات و شبهات ديني نسل جوان ، نگاه هاي جزم انديشانه به متون ديني و ده ها عامل ديگر از سوي خانواده هاو  نظام آموزش و مقامات دولتي ياد کرد در اين  شرايط اگر الگوهاي مناسب و قابل دسترسي و متناسب با شرايط نسل جوان در جامعه وجود نداشته باشند از آنجا که عوامل خارجي موثر و وارداتي (افزايش فرقه هاي انحرافي وشيطان پرستي و...) بنا به دلايل متعدد امروزه  به کشور ما وارد شده است  جوان دچار سردرگمي  شده  و زمينه هاي گريز و بحران هويت ديني در وي پديدار مي شود امري که در واقع مي تواند پيامد هاي چند گانه ومتعدد داشته باشد در اين راستا اکنون بيش از هر زماني بايد براي جذب جوانان به دين بايد ويژگي هاي شخصيتي آنها اعم از ويژگي هاي جسماني، اجتماعي، عاطفي و ذهني را بشناسيم و در همين حال نيز از روش يا روش هايي براي انتقال پيام دين به جوانان استفاده کنيم که بهتر بتوانيم با آنها ارتباط برقرار کنيم.    دنياي اقتصاد: «تحريم، فرصت‌ها و تهديدها»«تحريم، فرصت‌ها و تهديدها» سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن اصفهان است كه در آن مي خوانيد:غرب با يك مطالعه برنامه‌ريزي شده و با توجه به تنگناهاي موجود در عراق و افغانستان، تمركز خود را بر تحريم‌هاي مرحله‌اي اقتصاد ايران قرار داده است.تحريم‌ها محدوديت‌هايي به همراه دارد، ليكن با توجه به تجربه ملت و كشور طي سال‌هاي اخير و منابع انساني و خدادادي عظيمي كه وجود دارد، مي‌توان با برنامه‌ريزي، تاثير تحريم‌ها را به حداقل كاهش داد و از درون آن، فرصت‌هايي براي شكوفايي فراهم كرد.آنچه مسلم است غربي‌ها پروژه‌هايي را براي ايجاد مشكلات در روند اقتصادي كشور تدارك ديده‌اند. بي‌توجهي به اين مساله همانند اين است كه دشمن در مرزهاي كشور دست به تدارك و آماده‌سازي بزند و ما بدون توجه به اين تحريكات به زندگي عادي خود بپردازيم.1 - آيه شريفه قرآن مي‌فرمايد: وَ اَعِدّوا لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِن قُوّه وَ مِن رُبَاطِ الخَيْلِ تُرْهبونَ بِه عَدّو اللهِ وَ عَدّوكُم(الانفال: 60) همه مسلمانان را به تقويت قدرت و توان كشور در ابعاد مختلف دستور مي‌فرمايد تا از ره‌گذر اين توان دشمن اجازه تحرك به خود راه ندهد بنابراين در اين مرحله حساس توانمندسازي موضوع هدف غرب كه همانا اقتصاد و مآلا بنگاه‌هاي اقتصادي است يك اولويت جدي مي‌باشد.وقتي موضوعي هدف قرار مي‌گيرد، عقل حكم مي‌كند همه منابع و امكانات كشور در جهت تقويت آن موضوع به كار گرفته شود بنابراين در مرحله اول بايد از نظر عقلي و تئوري، كشور در مسير حمايت و تقويت اقتصاد و توليد كشور قرار گيرد.اين موضوع جز با هم‌انديشي فعالان و تصميم‌گيران اقتصادي ميسر نيست. بايد روندهاي گذشته را دقيقا بررسي كنيم و راهكارهاي مناسب را براي هرچه كارآمدتر كردن بنگاه‌ها دريابيم.هدف غرب ناكارآمدي بنگاه‌ها، تعديل نيرو، افزايش قيمت‌ها به‌خاطر فشار بر مردم و توسعه نارضايتي است. اينكه مدام سياست‌مداران غربي دم از برنامه‌ريزي براي عدم ايجاد مشكلات براي مردم مي‌زنند، صرفا يك حربه تبليغاتي است؛ واقعيت را آنان نيز خوب مي‌دانند.2 - موضوعي كه اقتصاد و توليد كشور را طي دهه گذشته رنج داده است، تورم دو رقمي و افزايش قيمت تمام شده طي سنوات و تثبيت نرخ ارز بوده است.به نظر نگارنده اولويت اول توليد كشور ايجاد بالانس و توازن في‌مابين افزايش قيمت تمام شده ناشي از تورم طي سال‌هاي اخير و ثبات نرخ ارز به نفع واردات است.ورود ميلياردها دلار كالاي ضروري و غيرضروري و فشار بر توليد كشور ناشي از عدم توانمندي كارآفرينان و بنگاه‌ها نيست. هرچند مشكلاتي در بهره‌وري وجود دارد، ليكن وزن ثبات نرخ ارز در مقابل تورم اصولا قابل مقايسه با ساير فاكتورهاي كارآمدي نيست.پيشنهاد مي‌شود براي كنترل واردات به جاي افزايش تعرفه‌ها و توسعه قاچاق كالا، نسبت به تعديل نرخ ارز اقدام گردد. اصولا حدود 15 تا 20 درصد نيازهاي صنعتي كشور از محل واردات است بنابراين اين اقدام 80 درصد به نفع توليد است.مضاف بر آنكه قاچاق كالا به شدت محدود خواهد شد. البته روشن است تعديل نرخ ارز اقدام خوبي نيست؛ ولي بين بد و بدتر بايد بد را انتخاب كرد. در مقابل حفظ و تقويت توليد كشور و افزايش اندكي در تورم بايد موضوع اول را پذيرفت و با برنامه‌ريزي، اجازه توسعه تورم در سال‌هاي آتي و نياز به تعديل مجدد را محدو�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن