تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836117623
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق نويسنده: محمد حسن معصومي و سيد محمد بحرالعلومي مقدمه اين مقاله با عنوان «الوقف في العراق: تاريخيا و اداريا» در چهارمين همايش از سلسله همايشهاي گفت و گو ميان مسلمانان با عنوان «اهميت اوقاف اسلامي در جهان امروز» که از تاريخ 13 تا 15 صفر 1417 هجري مطابق با 30 ژوئن تا 2 ژوئيه 1996 ميلادي در لندن برگزار شد ارائه شده است. حمد و سپاس خداي را سزاست که پروردگار جهان است و درود بيکران بر سرور مخلوقات حضرت محمد (ص) و خاندان گرامي و ياران پاکش باد. نياز قشرهايي از مردم به منبع درآمدي که تا اندازهاي نيازمنديهاي ضروري آنها را برآورده نمايد، فلسفهي وضع قانون وقف در اسلام است، تاريخ گذشته نشان ميدهد که پديدهي وقف، خيلي وقت پيش از اسلام نيز وجود داشته است، از اين رو يکي از افرادي که در زمينهي وقف نوشتهاي دارد، ادعا ميکند که اين مسأله در شرايع آسماني زمان حضرت ابراهيم نيز شناخته بوده است. من با مطالعهي برخي مباحث مربوط به وقف، ملاحظه کردهام همگي از گذشتههاي دور اتفاق نظر دارند که انگيزهي وقف کمک به مردم مستمند و مستضعف جامعه است، و معناي واژهي وقف نيز همين را ميرساند چرا که در لغت مقصود از «وقف» اختصاص دادن يا قرار دادن غلات يا زمين يا ملک براي نفع و مصلحت گروهي از مردم است. پيش درآمد تعريف وقف واژهي وقف «وقف» مصدر «وقف» است و معناي آن اختصاص دادن است، مثلا ميگويند: «حبست الدار علي المساکين» يعني خانه را به مستمندان اختصاص دادم، و «الحبس» جمع «الحبيس» است، و اين شامل همه چيز از قبيل زمين و نخل و تاکستان و مستغلات ميشود که اصل آنها براي هميشه وقف و سود بهرهي آن براي تقرب به خدا در راه خير مصرف ميشود. ابنمنظور معناي «تحبيسه» را اين گونه توضيح ميدهد که به ارث گذاشته نميشود و بخشوده نميشود اما اصل آن را نگه ميدارند و بهرهاش در راه خير مصرف ميشود (1) وقف در کتاب و سنت در قرآن اصطلاح صريحا نيامده است و فقط با اصطلاح صدقه در آيهي شريفهي «انما الصدقات للفقراء» (2) و ديگر آيات هم معنا به آن اشاره شده است، البته بنا به قولي که ميگويد وقف نيز نوعي صدقه است (3) همين طور اصطلاح رايج «وقف» در احاديث پيامبر نيز نيامده است، و صرفا به نام «التحبيس» و «التسبيل» وارد شده است، مانند حديث «حبس و سبل الثمرة» (4) و معني تحبيس الأصل، به ارث نگذاشتن آن و عدم تصرف و در عين وقف مثل فروختن يا بخشيدن آن و يا رهن و اجاره و عاريه دادن شيء موقوفه و از اين قبيل است و تسبيل المنفعة مصرف کردن سود و بهرهي وقف به صورت بلاعوض در ممل يا موردي است که واقف تعيين کرده است (5) بر اين اساس سبل ضيعته يعني آن را در راه خدا مصرف کرد. و اين با معناي لغوي که نگهداشتن (اختصاص دادن) اصل و بخشيدن بهره است تفاوتي ندارد. وقف نزد فقهاي شيعهي اماميه فقهاي شيعه وقف را اين گونه تعريف کردهاند: «وقف عقدي است که نتيجهي آن، نگهداشتن اصل و اطلاق بهره است» (6) صاحب جواهر از فقيهان بزرگ اماميه (متوفاي 1266) به استناد حديث نبوي ياد شده تبديل کلمهي «الاطلاق» را به «التسبيل» شايستهتر ميداند. وانگهي تعبير «تسبيل» مبناي بهتري براي ارادهي مفهوم وقف است تا اطلاق، زيرا تسبيل که از صدقات است مفهوم قربت را نيز در خود دارد (7) گاهي نيز وقف با اصطلاحاتي همچون حبست اختصاص دادم و سبلت بهره را بخشيدم و تصدقت صدقه دادم، ميآيد و کساني که قايل به تحبيس (اختصاص دادن) و تسبيل (بخشيدن بهره) هستند به حديث پيامبر (ص) که پيش از اين ذکر شده استناد ميکنند. و کساني که قايل به «صدقه» هستند نيز به روايت پيامبر در اين مورد استشهاد ميجويند که فرموده است: «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقة جارية أو علم ينتفع به او ولد صالح يدعوله» (8) يعني: وقتي آدميزاد ميميرد همهي اعمالش جز سه عمل پايان مييابد: صدقة جاريه دانشي که از آن بهره گرفته شود و فرزند نيکوکاري که برايش دعا کند. و نيز به اين فرمايش امام علي (ع) استشهاد ميکنند که فرمود «الصدقة، و الحبس ذخيرتان، فدعوهما ليومهما» (9) يعني: صدقه و حبس (نگه داشتن اصل چيزي براي رسانيدن سود آن به نيازمندان) دو ذخيره هستند، آن دو را براي روز خودش واگذاريد. همين طور روايات چندي از امامان معصوم رسيده که در آنها وقف به معني صدقه آمده است، از جملهي آنها روايتي است از امام جعفر صادق (ع) که ميفرمايد: «تصدق رسول الله (ص) بأموال جعلها وقفا و کان ينفق منها علي أضيافه» (10) يعني: رسول اکرم (ص) اموالي را که وقف کرده بود، صدقه دادند و از آن براي ميهمانانش خرج ميکردند. در هر صورت واژهي صريح و روشن مربوط به وقف «وقفت» است، و ساير نامها به قرينه بر آن دلالت دارند (11) وقف نزد امتهاي پيشين برخي منابع ذکر ميکنند که وقف نزد امتهاي گذشته شناخته شده بوده است، يعني از زماني که پرستش و عبادت وجود داشته است، مردم املاکي را وقف ميکردند و پرستشگاه قرار ميدادند (12) مسألهي وقف به پرستش گاهها محدود نشده است، زيرا ملاحظه ميکنيم «بنوت» يکي از حکام نوبيها (نوبه) در روزگار رامسس چهارم زميني را اختصاص داده بود تا هر سال از ثمره و محصول آن گوسالهاي بخرند و براي روح او قرباني کنند (13) پژوهشهايي که در رابطه با شناخت امور خيريه در تاريخ گذشته صورت گرفته نشانگر آن است که وقف نزد يونانيان باستان نيز وجود داشته و آنها در برخي شهرهايشان زميني را براي برپايي مراسم ديني و مذهبي وقف ميکردهاند. (14) همين طور روميها در دوران جمهوريت و پس از پيدايش آيين مسيحيت، تشکيلات مترقيتري يافتند، بدين ترتيب که دولت روم فردي را مأمور کرد تا پيوسته بر اجراي شرايط تعيين شده از سوي وقف کنندگان نظارت داشته باشد. (15) و از اينجا معلوم ميشود که وقف نزد روميها نيز وجود داشته است اما پس از پيدايش مسيحيت سازمان و ادارهي کاملتري يافته است. در دورهي جاهليت نيز عربها پرستش گاهها و معابدي داشتهاند و در آنها جاي مخصوصي وجود داشته که هدايا و نذورات پرستش گاه و معبد و غلات موقوفهي آنجا را در آن اماکن و جاهاي مخصوص انبار ميکردهاند (16) اما در مورد وقف بر فرزندان (ذري) گفته شده است که در مصر باستان وقف از نوع نگهداري عين مال و غير قابل تمليک و تملک بودن آن وجود داشت که بهرهي عين مال را براي خانواده و فرزندان و پس از ايشان براي فرزندان آنها در نظر ميگرفته تا ايشان از سود آن بهره ببرند بيآنکه يکي از آنها بتواند در آن عين چنان تصرفي داشته باشد که مالکيت او را بر آن ثابت کند. همچنين شرط ميکردهاند که ادارهي عين مال وقف شده را پسر بزرگ هر طبقه بر عهده داشته باشد، همين طور اين موقوفات ضمن عقدها (قراردادهايي) برقرار ميشد که در آن به عدم جواز تصرف در عين تصريح ميشده است (17) روميها نيز به نظام نگهداري اصل مال (وقف) براي فرزندان (الحبس الذري) از طريق وصيت پايبند بودند. گر چه اين نظام مربوط به يک طبقه (نسل) بود اما اين طبقات (نسلها) بيشتر شدند تا اينکه کار اين نوع وقف به فلج شدن وضع اقتصادي و اجتماعي انجاميد و زماني که امپراتور کنستانتين - امپراتور روم شرقي که پايتختش بيزانس يا همان آستانه بود - در قرن ششم ميلادي يعني پيش از ظهور اسلام به قدرت رسيد، قوانين او در سراسر امپراتوري که مصر و شام را نيز شامل ميشد اجرا ميگرديد. سرانجام امپراتوري روم از اين وقف براي فرزندان (وقف ذري) آسيب ديد، لذا مقرر شد محدود به زمان خاص و چهار طبقه (نسل) معين باشد، تا پس از آن ملک آزاد شدهي نسلهاي بعدي شود (18) اين نوع وقف (وقف فرزندان) براي چند نسل در اروپا ادامه يافت، گاهي به نام «استخلاف» يعني بر مال خويش جانشين قرار دادن، و زماني به نام «ارشديت» يعني وقف بخشي از دارايي اشراف براي بزرگ خاندان به منظور تأمين هزينهاي که سمت بزرگ خاندان بودن در بر داشت. اين سمتي بود که بزرگ خاندان، از بزرگ پيشين به ارث ميبرد. به هر حال اين وضعيت در اروپا در دوران پادشاهان و تزارها ادامه يافت، تا جايي که دولتها آسيبهاي اين نظام وقفي را حس کردند و لذا آن را محدود به طبقات (نسلهاي) معيني نمودند تا بعدها ملک آزاد شود. هنگامي که انقلاب کبير فرانسه پيش آمد، اين نظام را با مصوبهي صادره در تاريخ 14 اکتبر 1792 منسوخ کرد و سپس با برقراري نظام اشرافيت در دوران حکومت ناپلئون اول، نظام ارشديت مجددا معمول شد اما بعدا با قانون 11 / 3 / 1949 از بين رفت (19) از نمونههاي محدودي که از نظام وقف در ميان ملتهاي پيش از اسلام ارائه داده شد، روشن ميشود که وقف در هر دو شکل وقف خيريه و وقف بر فرزندان وجود داشته و متداول بوده است. وقف در اديان آسماني منابع نشان ميدهد که وقف در اديان آسماني وجود داشته است، در واقع تاريخ انديشهي وقف به حضرت ابراهيم (ع) برميگردد، به طوري که اوقاف او همچنان موجود و شناخته شده است. (20) ابراهيم خليل (ع) ايمان خود را عملي نموده بود و هر کجا اقامت ميگزيد قربانگاهي براي پروردگار با پا مينمود و يک دهم از آنچه به دست آورده بود تقديم ميکرد (21) برخي منابع تاريخي ذکر ميکنند که يهوديان در آغاز زندگي خويش به شکل گروههاي کوچنده و قبايل متعددي بودهاند که در جاي معيني استقرار نداشتهاند، و ازاين رو پرستش گاه آنها در خيمهاي بر پا ميشده است و به هر کجا کوچ ميکردند و يا هر جا فرود ميآمدند، آن را با خود ميبردند، به علاوه هر قبيله در مورد پرستشگاه و داد و ستد شيوهي خاص خود را داشت. دکتر جواد علي پديدهي اهتمام به پرستش گاههاي جابهجا شوندهي يهوديان را ريشهيابي ميکند و ميگويد: «براي چادرنشينان آسان نبوده که شکل اين پرستش گاه را تغيير دهند و پرستشگاه ثابتي را برگزينند زيرا آن را نوعي بيرون شدن از سنت گذشتگان ميدانستند از اين رو عبرانيها پرستشگاه ثابتي که سليمان بر پا کرده بود، از اين جهت نپذيرفتند که آن را نوعي کنار گذاشتن خيمهي مقدس تلقي ميکردند، خيمهاي که هنگام کوچ، معبد قديمي آنان بود. از اين گذشته چادرنشينان (اهل باديه) قومي کوچ نشين بودند و کساني که چنين معيشتي دارند، نميتوانند پرستشگاه ثابتي داشته باشند، چرا که در چنين صورتي بايد هر کجا ميروند بت و تنديسهاي آن پرستش گاه را با خود ببرند. البته منابعي که بنده در اختيار دارم اشارهاي به وقف (با اصطلاح فعلي) در نزد يهوديان ندارد، اما ترديدي نيست، اماکني که براي مراسم مذهبيشان آماده شده بود، وقف پرستش و مختص اين هدف بوده است و همه امکانات لازم براي تداوم آنها نيز مهيا شده بود. (22) در مورد مسيحيت نيز به همين ترتيب بوده که آنها نظام ويژهاي براي پرستش گاههاي خود و براي آموزش و ارشاد داشتهاند و اين نظام ويژه که نظام کلي کليسا و از سنتهايي گرفته شده بود که پدران کليسا از سرآغاز پيدايش نصرانيت به آن عمل ميکردند، به طوري که به صورت قوانين عمومي درآمده بود. از اين رو نصرانيها پرستش گاهها و اماکن و اوقاف خود را دارند و داراي چنان تسلطي بر پيروانشان هستند که گاهي از سلطه دولتها نيز بيشتر است (23) همچنين پژوهشهاي مربوط به امور خيريه در سرزمينهاي مسيحي نشين نشان ميدهد که براي پناهگاهها، مدارس، بيمارستانها و ديرها و پرستشگاهها موقوفاتي وجود داشته و اين موقوفات تا قرن هفدهم ميلادي يعني تا دوران حکومت لويس سيزدهم يک سوم مساحت فرانسه را دربر ميگرفته است و فقط با انقلاب فرانسه است که اين وضع تغيير ميکند، به طوري که با آمدن انقلاب اين موقوفات جزو اموال دولت شمرده ميشود، اما دولت بعدها ناچار ميشود نظام موقوفات خيريه را به نحوي وضع کند که ميان برنامههاي خيريه و مصلحت عمومي مردم سازگاري ايجاد کند (24) و اما در اسلام، از امام جعفر صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «ان رسول الله (ص) تصدق بأموال جعلها وقفا و کان ينفق منها علي أضيافه» (25) يعني: رسول اکرم (ص) اموالي را که به عنوان وقف قرار داده بودند، صوقه ميداد و از آن براي ميهمانانش خرج ميکرد. همين طور از امام محمد باقر (ع) روايت شده است که فرمودند: «ان رسول الله مر برجل يغرس غرسا في حائط له، فوقف عليه فقال: ألا أدلک علي غرس أثبت أصلا... - الي أن قال - فقال الرجل: أشهدک يا رسول الله أن حائطي هذا صدقة مقبوضة علي فقراء المسلمين من أهل الصفة» (26) يعني: روزي رسول الله (ص) بر مردي گذشتند که در باغش نهالي ميکاشت، حضرت کنار او ايستاد و فرمود: «ميخواهي نهالي را به تو نشان دهم که بنياد ثابتتري داشته باشد؟» - تا آنجا که فرمود - آن مرد گفت: «اي رسول الله تو را گواه ميگيرم که اين باغ من صدقهاي براي نيازمندان مسلمان از صفهنشينان باشد». اين روايت ميافزايد که: آن گاه خداوند تبارک و تعالي آيهي «فأما من أعطي و اتقي و صدق بالحسني فسنيسره لليسري» يعني: اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت و [پاداش] نيکوتر را تصديق کرد، به زودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت، را نازل فرمود (27) و از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «قسم رسول الله (ص) الفيء فاصاب امير المؤمنين عليا منه أرض فاحتفر فيها عينا فخرج منها ماء ينبع منها في السماء کهيئه عنق البعير، فجاء اليه ذلک البشير، فقال: بشر الوارث هي صدقة بتا بتلا (28) في حجيج بيت الله و عابري السبيل، لايباع و لايوهب و لايورث فمن باعها أو وهبها فعليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين لايقبل الله منه صرفا و لاعدلا و سماها ينبع» (29) يعني: روزي رسول اکرم (ص) غنايم را تقسيم ميکرد و در اين ميان زميني سهم علي (ع) شد، ايشان در آن زمين چاهي حفر کردند که آب آن به آسمان ميجهيد همچون گردن شتر، در اين ميان شخصي آمد و اين مژده داد، و امام فرمود: «وارثان را بشارت بده که اين چاه به طور کلي صدقهاي است براي حاجيان خانهي خدا و رهگذران، قابل فروش يا بخشش نيست و نيز به ارث گذاشته نميشود و هر که آن را فروخت و يا بخشيد لعنت خدا و ملائکه و همهي مردم بر او باد و خداوند تبديل و همانند آن را از وي قبول نخواهد کرد. حضرت اين موقوفه را ينبع ناميد. و از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «ان رسول الله (ص) أوقف أرضا علي فاطمة (ع) منها: العراف و البرقة و الصافيه و مشربة ام ابراهيم و الحسني و الزلال و المنبت» (30) يعني: رسول الله (ص) زميني را وقف فاطمه (ع) کردند که شامل اين بخشها بودند العراف، البرقه، الصافيه، مشربهي امابراهيم، الحسني، الزلال و المنبت. و فاطمه زهرا (ع) دختر رسول اکرم (ص) وصيت کردند اين ملکهاي هفت گانه (31)از پدر بزرگوارشان محمد (ص) به دست آورده بودند. براي علي بن ابيطالب (ع) و پس از او براي حسن و سپس براي حسين و بعد از او براي زادهي بزرگتر رسول الله (ص) باشد و براي آن، خدا و مقداد بن اسود و زبير بن عوام را گواه گرفت و علي بن ابيطالب نيز آن را نوشت (32) و گفته شده عمر بن خطاب زميني به نام ثمغ (33) در خيبر داشت. روزي خدمت پيامبر (ص) رسيد و عرض کرد: زميني دارم که هرگز بهتر از آن به دست نياوردهام ميفرماييد با آن چه کنم؟ پيامبر به او فرمود: «ان شئت حبست اصلها و تصدقت بها» يعني: اگر خواستي اصل زمين را نگه دار و با [ثمرهي] آن صدقه بده. و عمر سالها طبق سفارش حضرت عمل ميکرد تا اينکه عهدهدار خلافت شد و وقفنامهي آن را نوشت و در آن ذکر کرد که: اصل آن فروخته يا بخشيده نشود و به ارث نرسد و براي نيازمندان نزديکان، آزاد کردن بندگان، در راه خدا و ميهمانان، و براي در راه ماندگان مصرف شود، و ايرادي ندارد متصدي آن به نيکي از آن بخورد و يا دوستي غير مالدار را از آن بخوراند (34) و در سفارش (وصيت) امام علي (ع) مواردي هست که به روشني به اين نوع وقف اشاره دارد، حضرت ميفرمايد: «اين وصيتي است که بندهي خدا علي بن ابيطالب اميرمؤمنان دربارهي دارايي خود بدان فرمان داده است، براي خشنودي خداوند تا او را به بهشت برد و در سراي امن خدو فرود آورد حسن بن علي به انجام دادن اين وصيت قيام کند خود از دارايي من هزينه کند آن سان که شايسته است و از آن انفاق کند آن سان که شايسته است اگر براي حسن حادثهاي پيش آيد و حسين زنده باشد او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصيتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانيد، نصيب دو پسر فاطمه از صدقهي علي همان مقدار است که ديگر فرزندان علي را. و اگر پسران فاطمه را براي اين کار تعيين کردهام براي خشنودي خدا و تقرب به رسول اله (ص) و پاس حرمت و شرف خويشاوندي اوست و با کسي که اين کار را بر عهده دارد شرط ميکنم که اصل مال را همان گونه که هست باقي گذارد و از ثمرهي آن هزينه کند به شيوهاي که بدان مأمور شده و راهنمايي گشته است، ديگر اينکه نهالهاي نخلهاي آن قريهها را نفروشد (35) تا به قدري فراوان گردند که شناختن نخلستانها براي کسي که آنها را پيش از اين ديده است دشوار باشد (36) و از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده که گفته است: از صحابه کسي داراي استطاعت مالي نبود مگر اينکه چيزي را وقف کرده بود (37) اقسام وقف از آنچه که در بررسي مسألهي وقف در دورهي پيامبر اکرم (ص) و خلفاي راشدين گذشت به روشني معلوم ميشود که وقف براي امور خيريه و وقف فرزندان در زمان پيامبر (ص) و در صدر اسلام وجود داشته است، گرچه وقف در آن زمان به صورت صدقهي خالص و اختصاص کامل چيزي براي خيرات بوده است، اما با مراجعه به روايات دوران پيامبر و صدر اسلام - که در بحث پيشين گذشت - ميبينيم که آن روايات به روشني به وجود وقف خيريه اشاره دارند، همانند وقف رسول الله (ص) که از آن براي ميهمانانش هزينه ميکرد، و نيز همان طور که عمر با زمين خود موسوم به ثمغ عمل کرد و آن را براي بهرهبرداري نيازمندان و خويشان و آزاد کردن بنده و ميهمانان و همين طور در راه خدا وقف کرد. امام علي (ع) نيز چنين عمل کرد، آن گاه که تصريح نمود زمينش «ينبع» صدقهي جاريهاي براي حاجيان خانه خدا و رهگذران باشد و فروخته يا بخشيده نشود. همين طور در مورد وقف بر فرزندان (38) پيش از اين اشاره شد که رسول الله (ص) زميني را وقف فاطمه (ع) کرد که ملکهاي هفت گانه ناميده شد و عبارت بودند از العراف، البرقة الصافيه، مشربهي امابراهيم، الحسني، الزلال و المنبت... و فاطمه (ع) وصيت کردند که اين ملکها را که از پدرش محمد (ص) به دست آوردهاند براي علي بن ابيطالب و پس از او براي حسن و سپس براي حسين و نهايتا براي فرزند ارشد از اولاد رسول الله (ص) باشد. همين طور وصيت امام علي (ع) که پيش از اين به آن اشاره رفت به روشني اين نوع وقف را مورد تأکيد قرار ميدهد. به هر حال ميتوان از اين روايات اين گونه استفاده کرد که وقف بر فرزندان در صدر اسلام وجود داشته است و اين نظريه را که اين نوع وقف بعد از دورهي صحابه و در سرآغاز حکومت بنياميه پديد آمده است، رد ميکند و عايشه نيز اين تحول را دريافت و آن را ناپسند دانست. همان طور که شريح قاضي نيز آن را نادرست شمرده و مانع فرايض الهي در ارث ميداند (39) از آنچه گذشت معلوم ميشود که وقف به معناي دقيق خود با اين هدف در اسلام وضع شده است که ثمرهي آن «صدقهي جاريه» به نفع مسلمانان باشد و نيازهاي ضروري ايشان را برطرف کند، و نيز براي مصون داشتن فرزندان از تنگدستي و به منزلهي تأمين اجتماعي آنهاست. وقف در عراق از لحاظ تاريخي و اداري بحث مختصر گذشته که اشاراتي داشت به تعريف وقف و چگونگي آن در شرايع قبل و بعد از اسلام درآمدي بود بر گفتار اساسي و ويژهي اين همايش يعني «پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق» از اين رو بحث ما طي سه بخش خواهد آمد: وقف در دورهي عباسيان سخن ما در اين فصل به دورهي عباسيان اختصاص خواهد داشت زيرا عراق در دورهي امويان جز کوفه و بصره شهرهاي بزرگ و معروفي نداشت، - البته در حد منابعي که بنده در اختيار دارم -، در مورد اين دو شهر نيز چيزي که نشان دهد. مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشتهاند نيافتهام از اين رو گفتار من از وقف در دورهي عباسيان آغاز ميشود. و در عين حالي که نتوانستم وجود وقف اسلامي معروفي را پيش از دورهي عباسيان نفي کنم ولي در حال حاضر [مدارکي] در اثبات آن ندارم. اميد است در فرصت ديگري موفق شوم اين بحث را تکميل کنم. از آغاز ظهور اسلام تا به امروز عراق موقوفات متعددي داشته که در گوشه و کنار اين سرزمين منتشر بوده است. بيشتر اين موقوفات خيريه بوده - آن طوري که منابع در دسترس من نشان ميدهد. - و اين بدان جهت است که عراق اماکن مقدس و مساجد مشهور فراواني دارد که دارد که مردم از همهي کشورهاي اسلامي و عربي براي زيارت آنها ميآيند. در صدر اين اماکن مقدس مسجد کوفه (40)، مرقدهاي امامان اهل بيت (41)، قبور برخي اولياء الله و نيک مردان (42) هستند. مسلمانان موقوفات زيادي براي اين اماکن (مرقدها) وقف کردهاند به ويژه پس از به حکومت رسيدن آل بويه در بغداد، تشکيل دولت توسط ايشان در عراق در کنار حکومت بنيعباس، بين سالهاي 447 - 334 ه، آنها که شيعه علي (ع) بودند مرقدهاي امامان اهل بيت (ع) در عراق را بنا کردند و بر آنها گنبدهاي باشکوهي ساختند. (43) همچنين کارهاي خيريهي بيشماري انجام دادند از جمله اينکه کانالهايي را حفر کردند، پلهايي ساختند و بيمارستاهايي را بنا نمودند (44) در برخي از منابع آمده است که مقتدر عباسي (جعفر بن محمد) - خليفهاي که خلافت او با کشته شدنش در سال 320 ه به پايان رسيد - زمينهاي اطراف بغداد و نيز آباديهايي را در سواد [جلگهي حاصل خيز عراق [ وقف کرد و درآمد ساليانهي آن را که حدود دويست هزار دينار ميشد به مخارج حرمين شريفين و [پاسداري] از مرزهاي اسلامي اختصاص داد (45) همان طوري که محمد بن علي معروف به «ابنمقله» در هنگامي که وزارت «راضي» [خليفهي عباسي] را عهدهدار بود، اقدام به جمع آوري عطايا و بخششهاي مردم کرد، آن گاه همهي اموالي را که به صور گوناگون به دستش رسيده بود در جهات خيريه صرف کرد. و در اين ميان بيست هزار دينار باقي ماند که با آن زمين [مزروعي] خريد و وقف «طالبين» (فرزندان ابيطالب) نمود (46) علي بن عيسي وزير مقتدر عباسي (متوفاي سال 334 ه) نيز موقوفات زيادي از املاک [مزروعي] سلطان را وقف کرد و ديوان ويژهاي موسوم به «ديوان البر» به اين کار اختصاص داد، و محصول آن را براي سر و سامان دادن به مرزها و حرمين شريفين قرار داد (47) زماني مادر مقتدر عباسي سعي کرد در برخي از اين زمينهاي وقف شده تصرف کند [به فروش برساند] ، اما قاضي ويژهي آن [زمينها] او را از اين کار بازداشت و پسرش نيز بر اين اساس که نميتوان موقوفات را فروخت با نظر قاضي موافقت کرد (48) همين طور عضدالدوله ديلمي، فناخسرو بن حسن بن بويه (متوفاي 372 ه) در سال 338 سومين بنا را بر مرقد امام علي (ع) برپا نمود. او اموال زيادي را صرف اين کارکرد و اوقافي را نيز براي ادارهي امور آن تعيين کرد (49) از ديگر اقدامات عضد الدوله در بغداد اين بود که بيمارستاني ساخت و موقوفات زيادي را به آن اختصاص داد، اما پس از گذشت يک قرن - يعني در سال 460 ه - اين بيمارستان خراب و اوقافش نيز دچار مشکلات شد. (50)همچنين معزالدوله، احمد بن بويه (متوفاي سال 356 ه) از سلاطين آل بويه در عراق در سال 355 ه بر ساحل رود دجله در بغداد بيمارستاني ساخت و موقوفات و املاکي را وقف آن کرد (51) همين طور منابع تاريخي مينويسند که علي بن موسي معروف به سيد رضي (متوفاي سال 436) روستاي کاملي را وقف کرد، تا خيرات آن ويژهي (تهيهي) اوراق مورد استفادهي فقها باشد با هدف تشويق کاتبان و علما تا آنها تأليفات (فقها) را تدوين کنند (52) مستنصر بالله عباسي نيز در سال 631 ه مدرسهاي در بغداد افتتاح کرد که آن را «المدرسة المستنصريه» ناميد. او براي تقويت اين مؤسسهي علمي که فقه مذاهب چهارگانه حنفي، مالکي، شافعي و حنبلي در آن تدريس ميشد، اموال و املاک فراواني را وقف کرد تا درآمد آنها براي ادامهي فعاليت اين مدرسه صرف شود. ذهبي مورخ معروف ميگويد: «من وقفنامهي آن را در پنج جزء ديدهام که موقوفات آن، محلهها و مغازههايي در بغداد و چندين دهکده بزرگ و کوچک بود و تصور ميکنم بهاي آنها نه صد هزار دينار باشد و من در همهي دنيا هيچ وقفي را به اندازهي آن سراغ ندارم، مگر موقوفات جامع دمشق که احتمالا گسترده باشد». ذهبي پس از ذکر نام دهکدهها و املاک (مزورعي) که وقف مستنصريه شده بود ميگويد: «افراد ثقه و قابل اعتمادي براي من نقل کردهاند که ميزان موقوفات آن در يکي از سالها به هفتاد و اندي هزار مثقال طلا رسيد» (53) از همهي آنچه گذشت معلوم ميشود، که وقف خيريه در دورهي عباسيان وجود داشته، و ديوان ويژهاي به آن اختصاص يافته بود که در آن زمان به اسم «دارالبر» شناخته ميشد، اسمي که علي بن عيسي وزير مقتدر عباسي بر آن نهاده بود. اين وضع در زمان مغولها دگرگون شد به طوري که مأمور خاصي براي آن تعيين شد تا متولي امور اوقاف در بغداد باشد و اين مأمور «صدرالوقوف» ناميده ميشد که بحث آن خواهد آمد. وقف پس از دورهي عباسيان مغولها به دولت عباسيان خاتمه دادند و هولاکو وارد بغداد شد و در اول صفر سال 656 ه خليفهي عباسي را به قتل رسانيد، طبيعي بود که سردار فاتح مغول براي ادارهي شهرها وزارتي ترتيب دهد، از اين رو که مؤيد الدين محمد بن علقمي آخرين وزير عباسي - و نخستين وزير مغولها به تعيين کارکناني براي ادارهي امور دولت کرد شهاب الدين عبدالله را به سمت ادارهي اوقاف عراق گماشت و او را «صدر الوقوف» ناميد (يعني در رتبهي حاکم که امروزه استاندار ناميده ميشود) (54) اين انتصاب را ميتوان تحولي در امر اوقاف در دورهي مغولها به شمار آورد زيرا مسؤول ويژهاي تعيين شد تا امور اوقاف را در بغداد عهدهدار باشد. برخي منابع تاريخي اشاره دارند که قاضي القضات نيز برخي اوقات اقدام به رسيدگي و ادارهي امور مربوط به وقف ميکرد، و کساني که وظايفي را عهدهدار بودند مثل مدرس، امام، مؤذن و همين طور ناظران و از جمله متوليان وقف را مورد حساب قرار ميداد (55) به هر حال ادارهي امور اوقاف ميان دولت مردان و واليان بغداد و قاضي القضات دست به دست ميشد، تا اينکه در سال 662 ه نخستين ادارهي امور اوقاف تشکيل شد، اين تشکيلات تا اواخر دوران مغولها و ترکها يعني تا سال 941 برقرار بود، و در اين مدت دولت فرماننامههايي در مورد تدريس و امامت و اذان گفتن صادر ميکرد. (56) برخي مورخان مينويسند خواجه نصير طوسي در سال 656 براي رسيدگي به اوضاع و احوال و بررسي امور اوقاف به بغداد آمد (57) عراق در دوران حکومت صفويه و عثماني دچار درگيريهاي فرقهاي بود. به محض اينکه يکي از اين دو ولت پيروز ميشدند، متناسب با عقيده و مذهب دولت غالب، خرابي و ويراني در وهلهي نخست متوجه مؤسسات ديني و قبور ائمه و اولياء الله ميشد. اين وضع ادامه داشت تا اينکه به حکومت صفويه در عراق به دست سلطان سليمان قانوني 941 ه / 1543 م پايان داده شد و در آغاز کار کوشيد تودههاي سني و شيعي عراق را آرام کند. او در اين راستا عتبات مقدس در کربلا و نجف کاظمين را زيارت کرد، و تعميراتي را روي آنها انجام داد، سپس به بغداد بازگشت و قبر امام ابوحنيفه و همين طور قبر شيخ عبدالقادر گيلاني را که صفويها ويران کرده بودند مجددا بنا نمود (58) اما اين سياست سازگاري سياسي ميان سني و شيعي توسط حکومت عثماني چندان دوام نيافت (59) خرابي و ويراني ناشي از درگيريهاي فرقهاي، صرفا محدود به تشکيلات زيربنايي مملکت نشد، بلکه افراد را نيز دربرگرفت (60) به طوري که مردم عراق گرفتار خشونت و بيرحمي توپخانه اين دو دولت شدند. مثلا براي دو طرف هيچ دشوارييي نداشت تا فتوايي به دست بياورند که ريختن خون ملتي بيدفاع را، گاه از ميان اهل سنت و گاه از ميان شيعيان، براي ايشان مباح کرده و ويراني آثار مقدس نزد دو طرف را بياشکال بداند.(61) زماني که کارها براي دولت عثماني در بغداد استحکام و سامان يافت، اين دولت توجه زيادي به اوقاف مبذول داشت، به طوري که مرکزي را براي اوقاف عراق در آستانه - پايتخت دولت عثماني - داير و والي ترک بغداد را به عنوان بالاترين مرجع وقف عراق تعيين کرد(62) در آن زمان بسياري از موقوفات مصادره شد و ضمن اوقاف عمومي به ثبت رسيد (63) در اواخر دورهي عثماني، اين دولت مديري را براي اوقاف در بغداد منصوب کرد که رياست ادارهي اوقاف در عراق مياني را عهدهدار بود. وي کاتب و حسابداري نيز در کنار خود داشت. در دو ولايت بصره و موصل نيز اوضاع به همين ترتيب بود (64) در حالي که براي عتبات مقدسه در نجف و کربلا ادارهاي که اوقاف فراوان عتبات مقدسه را اداره کند در نظر گرفته نشد، و اين وضع تا برپايي دولت ملي در عراق و پس از آن ادامه داشت. وقف از سال 1920 تا عصر حاضر در دههي دوم قرن بيستم عراق استقلال يافت و در سال 1920 نخست تشکيلات وزارتي برقرار گرديد که در بين آنها وزارتخانهاي نيز براي اوقاف در نظر گرفته شد، اما بعدها در سال 1929 به موجب قانون شمارهي 36 اين وزارتخانه منحل و ادارهي کل تبديل شد که وابسته به نخست وزيري بود. سپس کليهي اختيارات و حقوق موجود در قوانين و مقررات مربوط به اوقاف و ادارهي آن به نخست وزير واگذار شد. در سال 1964 بار ديگر وزارت اوقاف به موجب قانون شمارهي 34 سال 1964 تشکيل شد و اين با توجه به گسترش حاصل در کارهاي اوقاف و نياز رسيدگي به امور از سوي شد. يک وزير بود، تا به طور مستقيم بر آن نظارت داشته باشد. وضع تا سال 1965 اين گونه بود تا اينکه بار ديگر وزارتخانه به موجب قانون شمارهي 143 درسال 1965 و به دليل صرفهجويي در هزينه منحل شد زيرا اوقاف بودجهي مستقلي داشت و اين هزينهي سنگيني براي دولت به بار ميآورد از اين رو همانند سابق تحت نظارت نخست وزير درآمد البته توأم با تشکيل «رياست دفتر اوقاف» به رياست فردي که در رتبهي سرپرست وزارتخانه بود. در سال 1970 دفتر رياست اوقاف به دفتر رياست جمهور ملحق (وابسته) شد که اين به موجب مصوبهي شوراي فرماندهي انقلاب به شمارهي 321 در تاريخ 29 / 3 / 1970 صورت ميگرفت، به موجب اين مصوبه رييس جمهور خود رييس عالي ديوان اوقاف و ناظر مستقيم بر اجراي قوانين و مقررات مربوط به اين تشکيلات بود، که طبق آن لازم بود صدور مقررات و دستورات و رهنمودها از سوي رييس جمهور يا از سوي کسي که رييس جمهور او مأمور کرده است باشد و اين طبق مادهي نخست قانون ديوان اوقاف به شمارهي 44 سال 1970 انجام ميشد. شوراي عالي اوقاف پيش از اين مجلس شوراي اوقاف ناميده ميشد و اسم جديد خود را به موجب قانون منسوخ ادارهي اوقاف به شمارهي 107 سال 1966 پيدا کرد و پس از صدور قانون اصلاحي جديد اوقاف بعه شمارهي 64 سال 1966 به همين نام باقي ماند، اين شوراي عالي به موجب قانون اصلاحي شمارهي 50 سال 1969 به دو هيأت ديني و مالي تقسيم شد، سپس با قانون اصلاحي چهارم به شمارهي 167 سال 1970 به وضع اول خود بازگردانده شد. مادهي 4 اين سازمان تصريح دارد که شوراي عالي متشکل است از رييس ديوان اوقاف، عضو دادگاه تمييز و دو تن از علماي بزرگ، رييس دانشکدهي امام الاعظم، دو تن از اقتصاددانان برجسته و کارشناس املاک (65) با توجه به وجود موقوفات شيعه در عراق و به ويژه موقوفات عتبات عاليات در نجف و کربلا و کاظمين و سامرا و مساجد تاريخي مانند مسجد کوفه و مسجد براثا در بغداد و قبور اوليايي همچون حضرت ابوالفضل العباس در کربلا و ديگر قبور مهم و مشهور که مادهي بيست و هفتم از سازمان عتبات مقدس شمارهي 21 سال 1969 م نيز به آنها اشاره دارد و حکومتهاي آل بويه و صفويه و ديگر تاجران و ثروتمندان وقف عتبات کرده بودند که مقدار آنها نيز بسيار زياد است، از اين رو قانون ادارهي عتبات مقدس در سال 1966 وضع گرديد و اصلاحيههايي نيز بر آن وارد شد که تصريح داشت به اختصاص دادن ادارهي مخصوصي براي عتبات مقدس، و اين نبود جز نتيجه درخواستهاي مصرانهي جامعهي شيعه در عراق، اما بازهم مشکل اوقاف حل نشد. به عنوان مثال در کربلا شهري که قبور مقدس امام حسين بن علي (ع) و برادرش ابوالفضل عباس و شهداي طف را در خود دارد، زمينهاي موقوفهاي که در ادارهي اوقاف به ثبت رسيده باشد ندارد بلکه برخي منابع اشاره دارد که موقوفات آن شهر از برخي منابع اشاره دارد که موقوفات آن شهر از برخي سراها و محلهها تجاوز نميکند که اين در مقايسه با قبور ديگر اوليا در بغداد بسيار اندک است و اين معقول نيست. چنانچه در برخي منابع دقت کنيم خواهيم ديد که تا دههي چهل منبع حقوق خدام ضريح در کربلا اساسا مبتني نذورات زوار اين مرقدها بود، البته پيش از آنکه دولت حقوق ناچيزي براي ايشان در نظر بگيرد، وآنگهي چنانچه همهي عايدات وقف در کربلا گردآوري شود براي ترميم مساجد و ديگر اماکن ديني اين شهر کافي نيست، همين وضع در نجف و کوفه و حله و ساير مناطقي که انبوه شيعيان در آنجا اقامت دارند نيز وجود دارد، حتي سنت تدفين اموات در قبرستانهاي بزرگ شهرهاي مقدس خود از منابع درآمد قابل توجه بود که اين نيز در اختيار عتبات قرار نگرفت، بلکه در بودجهي انبوه و کلي اوقاف گم شد. خاتمه اين بود سيري کوتاه در ابعاد وقف در عراق - از جنبهي تاريخي و اداري - به هر حال [اين سرزمين] به جهت داشتن آثار مهم ديني، تاريخي و باستاني ثروت انبوهي دارد که اولا از رهگذر وقف خيريه و ثانيا از رهگذر وقف بر فرزندان حاصل شده است و به طور کلي اهتمام و عنايت وقف کنندگان اين بوده است که وقف وسيلهاي براي کمک به توسعهي برنامههاي خيريه و ذخيرهاي براي حفظ مراکز ديني و باستاني از تباه شدن و از بين رفتن باشد. و به علاوه نوعي تأمين اجتماعي قشرهاي نيازمند همچون اولا واقف و همين طور نيازمندان و در راه ماندگان و مستضعفان جامعه باشد و با اينکه ادارهي امور اوقاف در گذشته شرايط دشوار و سختي را پشت سر نهاد و اين شرايط آسيبهايي به آن رسانيد که در برخي مراحل به اختلال کلي انجاميد، اما باز اين اميد وجود دارد که اين تشکيلات بشر دوستانه که منفعت عمومي دارد از خرابي و تباهي ناشي از هر سببي، مصون بماند. از اين جهت رسالت وقف بس عظيم است و وظيفه و کار آن نظارت و سرپرستي مؤسسات و بنيادهاي نيکوکاري و نظام خانواده و مصون داشتن کيان آن از خطر از هم پاشيدگي است، از اين رو اسلام به آن اهميت خاصي داده است و با احکام دين خود و با واجب کردن زکات و جز آن بر ثروتمندان از يک سو و ترغيب به انجام عمل خير و نيکوکاري و صدقه دادن به ويژه به دو قشر مستمند و مستضعف از سوي ديگر مردم را به انجام آن واداشته است «و اين رسيدگي و توجه در اعياد و مناسبتها - و به ويژه در ماه مبارک رمضان - فزوني مييابد به نحوي که طي آنها وقف کنندگان سعي ميکنند به مستمندان و افراد نادار و يتيمان و جويندگان علم رسيدگي کنند»(66) در پايان از خداوند بلند مرتبه مسألت دارم مخلصان از بزرگان اسلام را براي سعي و کوشش در آنچه که خير و صلاح مسلمانان و جامعهي اسلامي است و ياري و مساعدت فرمايد. پي نوشت : 1- محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، مادهي «وقف و حبس» چاپ افست، ايران. 2- سورهي توبه، آيه 11. 3- نظر سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (متوفاي 1337) اين است که: «وقف بخشي از صدقات است، زيرا وقتي صدقه گفته ميشود مراد از آن وقف است و بلکه در اخبار بيشتر با لفظ «صدقه» از آن تعبير شده و کمتر به لفظ «وقف» آمده گاهي نيز به مفهوم عامتر آن، از قبيل «تحبيس» و «سکني» و «عمري» و «رقبي» اطلاق ميشود و احيانا مراد از آن صدقه اصطلاحي است که تمليک آن به شخصي ديگر به قصد قربت است. گاهي نيز به هر دو قسم زکات اطلاق ميگردد. همان طور که قرآن ميفرمايد: «انما الصدقات للفقراء» پس وقف صدقهي جاريه يعني صدقهي مداوم و مستمري است - که در مقابل موارد ديگري که ذکر شد آمده است - و آن عبارت از نگه داشتن اصل و آزاد کردن منفعت آن است. ر. ک: سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، العروة الوثقي، 185 / 2، چاپ قم، ايران، کتاب فروشي داوري. 4- ميرزا محمد حسين نوري، مستدرک الوسائل، 47 / 14، تحقيق مؤسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث، قم 1407. 5- ابن منظور، همان، مادهي «حبس، سبل». 6- ر. ک: نجم الدين بن حسن هذلي، معروف به محقق حلي، شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، 43 / 4، تحقيق مرحوم سيد عبدالزهراء خطيب، چاپ بيروت، دارالزهراء للطباعه و النشر 1988؛ محمد بن جمال الدين بن مکي عاملي معروف به شهيد اول، اللمعة الدمشقيه، 163 / 3؛ تحقيق سيد محمد کلانتر، چاپ نجف، چاپخانه الآداب 1967؛ و محمد حسن نجفي، معروف به صاحب جواهر، جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، 3 / 28، چاپ بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ ششم. 7- نجفي، صاحب جواهر، همان، 3 / 28. 8- شهيد اول، همان، 164 - 163 / 3، همين روايت با يک اختلاف جزئي در صحيح مسلم نيز آمده است به اين ترتيب «اذا مات الانسان انقطع عنه عمله الا ثلاثة من صدقة جاريه، أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له» (ر. ک: صحيح مسلم با شرح نوري، ج 6 و 11، ص 85، چاپ دارالفکر، بيروت 1972). 9- النوري، همان، 45 / 14. 10- النوري، همان، 47 / 14. روايت ديگري نيز از رسول اکرم (ص) رسيده که ميفرمايد: «ان شئت، حبست أصله و سبلت ثمرتها»، ر. ک: همان مأخذ و همان جزء، صفحهي 47. 11- محقق حلي ميگويد: لفظ صحيح وقف «وقفت» است نه چيز ديگر، اما الفاظي مانند «حبست»، «سبلت»، «تصدقت» و «حرمت» و فقط همراه با قرينه حمل بر وقف ميشوند. ر. ک: شرائع الاسلام، 44 - 43 / 3. 12- محمد سلام مدکور، موجز الوقف 6، چاپ قاهره، چاپخانهي الفجالة.، 1961، به نقل از تاريخ القانون المصري القديم، شقيق شحاته. 13- کامل السامرايي، الوقف 4، چاپ بغداد، چاپخانهي اسعد، 1968، از کتاب القانون المصري، مسيو ريفيو. 14- السامرايي، همان، 40. کامل السامرايي در اين خصوص ميگويد، کاوشها معلوم ميکند يونانيان اقدامات خيريه داشتهاند. آثار ايشان نشان ميدهد که زني به نام «اريتيي» باغش را وقف شهر «اوگستين» کرد تا در آنجا مراسم و شعائر ديني برگزار شود، و نيز يکي از فرماندهان يونايي به نام «نسياس» زميني را وقف برگزارس شعائر ديني براي «آپولو» الههي معروف نمود (ر. ک: همان ماخذ، 40 از کتاب الارصارات، از مسيو دلابراديل). 15- السامرايي، همان، از دائرة المعارف الکبري الفرنسية، مادة «ارصادات». 16- دکتر جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، 425 / 6، چاپ بيروت، دارالعلم للملايين 1975. 17- مدکور، همان، 60. استاد مدکور دربارهي اين نوع وقف نزد مصريان باستان ميگويد: «اين نظام مصريان باستان شبيه نظام وقف خانوادگي که امروزه به آن عمل ميشود، است. همين طور مانند اموال موقوفه از دست به دست شدن آن ممانعت ميشده است. 18- السامرايي، همان، 5 - 4. 19- السامرايي، همان، 5. 20- محمد شفيق العاني، احکام الأوقاف، 4، چاپ بغداد، چاپخانهي الارشاد 1964. 21- همان جا. 22- الاب جرجيس داود، داود، اديان العرب قبل الاسلام، 200، چاپ المؤسسة الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، بيروت 1981. 23- دکتر جواد علي، همان، 4. 24- السامرايي، همان، 4. 25- النوري، همان، 51 / 14. 26- ابنمنظور در معرفي (اهل صفه) ميگويد: «و في الحديث ذکر أهل الصفة، انهم فقراء المهاجرين، و من لم يکن له منهم منزل يسکنه، فکانوا يأوون الي موضع مظلل في مسجد المدينة يسکنونه» رجوع شود به لسان العرب، مادهي صفف. اهل صفه در حديث اين گونه ياد شدهاند، که ايشان مهاجرين نيازمند بودند و منزلي که در آن اقامت گزينند نداشتند، از اين رو در گوشهاي از مسجد مدينه که سايباني داشت زندگي ميکردند. 27- سورهي ليل، آيات 7 - 5، ر. ک: نوري، همان، 47 - 46 / 14. 28- صدقة بتة بتلة: صدقهاي است که صدقه دهنده آن را از مال خود جدا ميکند، از اين رو چنين مالي از تصرف صاحبش خارج ميشود. ر. ک: ابنمنظور، لسان العرب، 6 / 2. 29- نوري، همان، 52 - 51 / 14. ينبع دژي است که در آن نخل و آب و زراعت هست، و در آنجا موقوفاتي از علي بن ابيطالب (ع) وجود دارد، که اولادش متولي آن هستند و ميان راه مکه و مدينه واقع شده است. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، مادهي «ينبع» چاپ صادر، بيروت. 30- النوري، همان، 51 - 50 / 14. 31- دربارهي الحوائط السبعة (ملکهاي هفت گانه) در وصيت نامهي فاطمه زهرا (س) تصريح شده است. و مقصود از آن آباديهاي هفت گانهاي است که در روايت مذکور ياد شده است. گرچه اختلافهاي اندکي نيز در اسامي وجود دارد. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، 241 / 15. 32- النوري، همان، 51 - 50 / 14. 33- ثمغ، با فتح و سکون و غين معجمه، محلي است متعلق به عمر بن خطاب که آن را حبس - يعني وقف - کرده بود، ذکر آن در حديث صحيح آمده است. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، مادهي «ثمع». 34- متقي هندي، کنز العمال، ج 16، حديث 46150، چاپ بيروت، مؤسسه الرسالة. 35- الودية، الفسيلة، و جمع آن ودي، نخل کوچک را گويند، ر. ک: نهجالبلاغه، شرح محمد عبده 461 و 460، پينوشت 5، چاپ بيروت، دارالاندلس. 36- نهجالبلاغه، شرح محمد عبده، 460، چاپ بيروت، دارالاندلس 1963. 37- النوري، همان 46 / 14. 38- نظر احمد جمال الدين اين است که پيدايش اصطلاح وقف ذري (وقف بر اولاد) به زمان تابعين برميگردد که با نام وقف «الذراري» يا وقف بر افراد شهرت داشته اين وقف در مقابل وقف جهات با وقف خيرات است (که عمومي بوده و به اولاد اختصاص نداشته است) و هنوز به اين نام معروف ميباشد. به نظر جمال الدين هيچ وقف مربوط به اولادي به صورت محض که عملا وقف خيريهاي با آن همراه نباشد وجود ندارد، از اين رو هر وقف از شروع تا نهايت بايد صدقه باشد و گرنه باطل است. ر. ک: احمد جمال الدين، الوقف مصطلحاته و قواعده، 6، چاپ بغداد، چاپخانهي الرابطه، 1955. 39- جمال الدين، همان 6 - 5، به نقل از مقالهي شيخ محمد ابيزهره، چاپ شده در مجلهي القانون و الاقتصاد، سال 2، ص 54. 40- مسجد کوفه در زمان خليفهي دوم عمر بن خطاب و پس از نبرد [پيروزمندانه] مسلمانان در قادسيه به سال 17 هجري به فرماندهي سعد بن ابيوقاص بنا شد. نظر برخي اين است که نخستين مسجد جامعي که در ناحيهي سواد [جلگهي حاصلخيز عراق] ساخته شد مسجد مدائن بود، که سعد بن ابيوقاص و يارانش آن را بنا کردند و پس از آن گسترش داده شد و بناي آن استوار گرديد، اين کار به دست حذيقة بن نعمان انجام شد و به دنبال آن مسجد انبار نيز بنا گرديد. عدهاي نيز معتقدند نخستين مسجدي که در شهرهاي اسلامي ساخته شد مسجد بصره بود که عتبة بن غزوان آن را ساخته و دومين مسجد و نيز مسجد کوفه بوده که سعد بن ابيوقاص آن را بنا کرد. براي آگاهي بيشتر رجوع شود به، محمد بن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، 147 / 3، افست بيروت از چاپ ليدن؛ احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، 272،، چاپ بيروت، دارالهلال، 1983؛ دکتر علي حسين خربوطلي، الحضارة العربيه الاسلاميه، 278، چاپ قاهره، چاپخانهي العربية الحديثة، 1975. 41- امام علي بن ابيطالب در نجف، و امام حسين در کربلا و امام موسي بن جعفر و همين طور امام محمد جواد بن علي الرضا در کاظميه و امام علي الهادي بن الجواد و امام حسن بن علي عسکري در سامرا. 42- مرقدهاي زيادي وجود دارد، از جملهي آنها مرقد حضرت ابوالفضل العباس بن علي بن ابيطالب در کربلا، و مسلم بن عقيل بن ابيطالب در کوفه، قيام کنندهي علوي زيد بن علي بن حسين بن علي در هاشميه نزديک کوفه و امام ابوحنيفه النعمان و شيخ عبدالقادر گيلاني در بغداد. 43- براي آگاهي در اين زمينه، مراجعه شود به دائرة المعارف العتبات المقدسه، جعفر الخليلي، با همکاري تعدادي ار نويسندگان و دانشمندان، اجزاء مربوط به نجف و کربلا و کاظمين و سامرا، چاپ دارالتعارف، بغداد، 1966. 44- حسن الامين، الموسوعة الاسلامية، 88 - 87 / 5، چاپ بيروت، دارالتعارف للمطبوعات. 45- دکتر محمد کاظم مکي، المدخل الي الحضارة الاسلامية، 271، چاپ بيروت دارالزهراء للطباعة و النشر، 1990. 46- احمد بن محمد بن مسکويه، تجارب الامم، 225 / 1، چاپ مصر، چاپخانهي التمدن الصناعية، 1914. 47- محمد بن علي بن طباطبا، معروف به طقطقي، الفخري في الآداب السلطانيه و الدول الاسلاميه، 199، چاپ قاهره، چاپخانه الرحمانيه، 1927. 48- مکي، همان، 271 به نقل از احمد يونس، تطور انظمة استثمار الارض في العصر العباسي، 124. 49- جعفر محبوبه، ماضي النجف و حاضرها، 46 - 43 / 1، چاپ افست دارالاضواء، بيروت 1986؛ سيد جعفر بحر العلوم، تحفة العالم. في شرح خطبة المعالم، 273 / 1، چاپ افست تهران، مکتبة الصادق 1401، از چاپ نجف. منابع تاريخي مينويسند که عضد الدوله ديلمي در سال 376 ه اقدام به بناي «المشهد في �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]
صفحات پیشنهادی
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق نويسنده: محمد حسن معصومي و سيد محمد بحرالعلومي مقدمه اين مقاله با عنوان «الوقف في العراق: تاريخيا و اداريا» در چهارمين همايش از ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق نويسنده: محمد حسن معصومي و سيد محمد بحرالعلومي مقدمه اين مقاله با عنوان «الوقف في العراق: تاريخيا و اداريا» در چهارمين همايش از ...
کتابهای وقف
کتابهای وقف-• وقف در آسياي ميانه • مروري اجمالي بر مقرارت وقف در ساير کشورها ... در وقف • وقف در ايران باستان • پيشينه ي تاريخي و اداري وقف در عراق • تجديد وقف ...
کتابهای وقف-• وقف در آسياي ميانه • مروري اجمالي بر مقرارت وقف در ساير کشورها ... در وقف • وقف در ايران باستان • پيشينه ي تاريخي و اداري وقف در عراق • تجديد وقف ...
فرزند فروشي در عراق
در حاليكه تا چندي قبل نيروهاي اسلامگرا مانع از فروش مخفي مشروبات الكلي در پايتخت عراق مي شدند ... پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق پيشينهي تاريخي و اداري ...
در حاليكه تا چندي قبل نيروهاي اسلامگرا مانع از فروش مخفي مشروبات الكلي در پايتخت عراق مي شدند ... پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق پيشينهي تاريخي و اداري ...
تجديد وقف نامه
کتابهای وقف-• وقف در آسياي ميانه • مروري اجمالي بر مقرارت وقف در ساير کشورها ... پيشينه ي تاريخي و اداري وقف در عراق • تجديد وقف نامه • موزه وقفي مقدم • وقف نامه ي .
کتابهای وقف-• وقف در آسياي ميانه • مروري اجمالي بر مقرارت وقف در ساير کشورها ... پيشينه ي تاريخي و اداري وقف در عراق • تجديد وقف نامه • موزه وقفي مقدم • وقف نامه ي .
شورايي متشكل از نويسندگان و فقها
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق وقف نزد فقهاي شيعهي اماميه فقهاي شيعه وقف را اين گونه تعريف کردهاند: «وقف ..... مادهي 4 اين سازمان تصريح دارد که شوراي عالي ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق وقف نزد فقهاي شيعهي اماميه فقهاي شيعه وقف را اين گونه تعريف کردهاند: «وقف ..... مادهي 4 اين سازمان تصريح دارد که شوراي عالي ...
مساجد تاریخى مكه(3)
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشتهاند نيافتهام از اين رو گفتار من از وقف در دورهي ..... 8- شهيد اول، همان، 164 - 163 / 3، همين روايت با ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشتهاند نيافتهام از اين رو گفتار من از وقف در دورهي ..... 8- شهيد اول، همان، 164 - 163 / 3، همين روايت با ...
مساجد تاریخى مكه(1)
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشتهاند نيافتهام از اين رو گفتار من از وقف در دورهي ..... پي نوشت : 1- محمد بن مکرم بن منظور، لسان ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشتهاند نيافتهام از اين رو گفتار من از وقف در دورهي ..... پي نوشت : 1- محمد بن مکرم بن منظور، لسان ...
نگاهي به عوامل ناپايداري وقف در ايران
وجود اين قبيل انگيزهها، سبب توسعهي وقف در ايران شده است. ... در عين حال مهمي است که در محدودهي خود مسألهي وقف و سابقهي تاريخي آن از گذشته تا حال بوده است. ... بسياري از مهاجمان بدوي بودند و اساسا نظام دفتري و اداري نميشناختند و اوائل سعي ... از آن از استيلاي ظلمهي عراق عجم ياد ميکند که به واسطهي آنها در اوقاف خللي پيش آمد (2)با ...
وجود اين قبيل انگيزهها، سبب توسعهي وقف در ايران شده است. ... در عين حال مهمي است که در محدودهي خود مسألهي وقف و سابقهي تاريخي آن از گذشته تا حال بوده است. ... بسياري از مهاجمان بدوي بودند و اساسا نظام دفتري و اداري نميشناختند و اوائل سعي ... از آن از استيلاي ظلمهي عراق عجم ياد ميکند که به واسطهي آنها در اوقاف خللي پيش آمد (2)با ...
گفت و گو با سردار باقر زاده (1)
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق و اين با معناي لغوي که نگهداشتن (اختصاص دادن) اصل و بخشيدن بهره است تفاوتي .... همين طور از امام محمد باقر (ع) روايت شده است ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق و اين با معناي لغوي که نگهداشتن (اختصاص دادن) اصل و بخشيدن بهره است تفاوتي .... همين طور از امام محمد باقر (ع) روايت شده است ...
ریختن خون صالح مباح است
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق حمد و سپاس خداي را سزاست که پروردگار جهان است و درود بيکران بر سرور ... جارية أو علم ينتفع به او ولد صالح يدعوله» (8) يعني: ...
پيشينهي تاريخي و اداري وقف در عراق حمد و سپاس خداي را سزاست که پروردگار جهان است و درود بيکران بر سرور ... جارية أو علم ينتفع به او ولد صالح يدعوله» (8) يعني: ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها