واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

بزرگترين هنرپيشه مكتب «بازيگري روشمند» نويسنده: امير شريفي خضارتي مروري بر زندگي و آثار «مارلون براندو» بازيگر بزرگ سينما«مارلون براندو» (Marlon Brando) در 3 آوريل سال 1924 در شهر «اوماها» واقع در ايالت «نبراسكا» كشور آمريكا به دنيا آمد. پدر او فروشندة متمول لوازم كشاورزي بود و مادرش عضو برجستة تماشاخانه منطقه «اوماها». براندو ابتدا به تشويق مادرش به بازيگري روي آورد، ولي پدرش كه از اين حرفه بيزار بود، او را به دانشكدة نظام فرستاد. وي پس از اخراج شدن از اين دانشكده، راهي نيويورك شدو در آنجا در كلاسهاي بازيگري «استلا آدلر» و «اروين پيسكاتور» شركت كرد و به عضويت «اكتورز استوديو» درآمد. در «اكتورز استوديو» كه يك مدرسه بازيگري با حضور استاداني برجسته همچون «لي استراسبرگ» بود، «اليا كازان» ـ كارگردان بزرگ سينماي آمريكا ـ مسئول اصلي بود و براندو در آنجا با اين كارگردان تئاتر و سينما آشنا شد.براندو در سال 1947 در نقش «استنلي كووالسكي» در نمايشنامه «اتوبوسي به نام هوس» اثر «تنسي ويليامز» (1983 ـ 1914م) و به كارگرداني «اليا كازان» پا به عرصة تئاتر برادوي نهاد. بازي براندو در اين تئاتر موجب شد تا به عنوان استعدادي خارقالعاده در بازيگري تئاتر مورد تحسين قرار گيرد، امّا او به رغم ابراز تنفر علني نسبت به بازيگري در فيلم، بيدرنگ تئاتر را ترك كرد و براي هميشه به سينما روي آورد.مارلون براندو به عنوان مشهورترين فارغالتحصيل مكتب بازيگري «متداكتينگ» (بازيگري روشمند) كه توسط استاداني همچون «لي استراسبرگ» و «استلا آدلر» از روي انديشههاي بازيگري «كنستانتين استانيسلاوسكي» به وجود آمده بود، اولين فيلم خود به نام «مردان»، را در سال 1950 بازي كرد. كارگردان اين فيلم «فردزينه من» (1997ـ1907م) بود و موفقيت بزرگي را براي براندو به ارمغان آورد. او براي آماده شدن در نقش موردنظرش در «مردان»، خود را بيش از يك ماه در بيمارستان و در كنار مجروحان جنگي بستري كرد. اين عمل براندو از سوي بازيگران معتبر آن دوران همچون «لارنس اوليويه» (1989ـ1907م) و «كلارك گيبل» (1960ـ1901م) نوعي رفتار احمقانه ارزيابي شد؛ امّا ماحصل اين تمرينات، ارائة حساسيتي زجركشيده در زير ظاهري پرخاشگر و تندخو بود. فيلم بعدي براندو «اتوبوسي به نام هوس» (1951) نام داشت كه توسط «اليا كازان» ساخته شد. براندو در اين فيلم كه قبلاً به صورت تئاتر توسط خود او و به كارگرداني كازان اجرا شده بود، يك بار ديگر بازي استادانة خود را تكرار كرد و اين نقش را براي هميشه به نام خود ثبت نمود. نقش مقابل براندو در اين فيلم را «ويوين لي» (1967 ـ 1913م) ـ بازيگر نقش ارسكارلت اوها را در فيلم معروف «بر باد رفته»(1939) ساخته «ويكتور فلمينگ» ـ برعهده داشت.براندو در سال 1952 در فيلم ديگري از «اليا كازان» به ايفاي نقش پرداخت كه «زنده باد زاپاتا» نام داشت. او در اين فيلم، احساس و شور فروخوردة «اميليا نوزاپاتا» را به عنوان يك رهبر انقلابي مكزيكي به نمايش گذاشت و عناصر پيشپا افتادة فيلمنامه «جان اشتاين بك» را جبران كرد.پس از «زنده باد زاپاتا»، براندو براي اثبات تواناييهاي خود و در پاسخ به نيش و كنايهها دربارة مكتب «خارش و مِنمِن»، به يك كار شكسپيري روي آورد و در نقش «مارك آنتوني» (ماركوس آنتونيوس» در فيلم «جوليوس سزار» (1953) ساخته «جوزف ال منكيه ويچ» (1993ـ1909م) ظاهر شد. بازي براندو در اين فيلم به قدري خوب بود كه «جان گيلگاد» (2000 ـ 1904 م) ـ بازيگر نامدار تئاتر انگلستان ـ را به تحسين واداشت.
.jpg)
در سال 1954 براندو در فيلم «وحشي» بازي كرد كه اثري ارزان دربارة دستههاي موتورسوار بود. او به اين فيلم تشخّص بخشيد و در نقش موتورسواري چرمپوش، موقعيّتي شمايلوار يافت و مظهر يك نسل شد. براندو دربارة اين فيلم گفته است: «در فيلم وحشي، هرگز من و ديگر اعضاي گروه سازنده تصورش را هم نميكرديم كه مشوق شورش جوانها و تحريكشان بشويم. بعد از نمايش اين فيلم، از اينكه ديدم همه جا جوانها تيشرت، ژاكتهاي چرمي و لباس جين به تن كردهاند، تعجّب كردم.»فيلم بعدي براندو «دربارانداز» نام داشت كه در همان سال 1954 توسط «اليا كازان» ساخته شد. اين فيلم كه سومين و آخرين بازي براندو براي كازان بود، نخستين نمونه از بازيهاي بزرگ خودآزارانة براندو را به نمايش گذاشت. براندو دربارة اين فيلم گفته است: «جالب است بدانيد روزي كه اليا كازان براي اولين بار فيلم تكميل شدة دربارانداز را نشانم داد، چنان از بازي خود در فيلم افسرده شدم كه برخاستم و اتاق نمايش را ترك كردم. امّا بعد از نمايش عمومي اين فيلم، من نامزد جايزة اسكار شدم.»شش فيلم اول براندو، همگي انتخابهايي هوشمندانه بودند؛ به طوري كه او براي چهارتاي آنها يعني «اتوبوسي به نام هوس»، «زنده باد زاپاتا»، «جوليوس سزار» و «دربارانداز» نامزد جايزة اسكار شد و البته براي «دربارانداز» موفق به دريافت اين جايزه هم گشت. در اين زمان (اوايل دهة پنجاه ميلادي)، براندو عليرغم ناسازگاري عمومياش كه در پوشيدن لباسهاي جين و تيشرت، توهين به روزنامهنگاران و تحقير ماشين تبليغات استوديو نمود مييافت، به داغترين بازيگر هاليوود تبديل شده بود. او به دليل جذّابيت ظاهري (اگر بينياش شكسته نبود، نيمرخش زيبايي زنانه مييافت)، كشش، خطرناك بودن و نكتهگويي فوقالعادهاش، بزرگترين بازيگر سينماي بعد از جنگ جهاني دوم تلقي ميشد و هر تازهواردي بايد خود را با او محك ميزد. بنابه گفتة «رابرت رايان» (1974-1909م) بازيگر توانمند سينماي آمريكا: «براندو نسل كاملي از بازيگران را تباه كرد». بيترديــــد تا سالها بعد، بسياري از بازيگران مشهور مكتب «متد اكتينگ» همچون «جيمزدين» (1955-1931م)، «پل نيومن» (2008-1925م)، «استيو مككوئين» (1980-1930م)، «آل پاچينو» (متولد 1940م) و «رابرت دنيرو» (متولد 1943م) مجبور بودند تا به نوعي از زير ساية براندو بگريزند.براندو در سال 1954 در فيلم «دزيره» كه يك درام تاريخي ضعيف بود و از سوي شركت «فولك» به او تحميل شد، در نقش «ناپلئون بناپارت» ظاهر شد. برخي از منتقدان معتقدند كه كارنامة درخشان براندو با بازي در اين فيلم براي نخستين بار لكهدار شد.
.jpg)
پس از «دزيره»، براندو در نقشهاي عجيبي ظاهر شد كه از آن جمله «مردان و عروسكها» (1955) و «قهوهخانة ماه اوت» (1956) بودند. اما «شيرهاي جوان» (1958) نوعي حركت به جلو بود. وي در سال 1961 دست به ساخت يك وسترن زد و در آن به ايفاي نقش اصلي هم پرداخت. اين وسترن «سربازهاي يك چشم» نام داشت. قرار بود اين فيلم ابتدا توسط «استنلي كوبريك» (1999-1928م) ساخته شود، اما براندو او را اخراج كرد. سپس ساخت اين فيلم به «سام پكينپا» (1984-1925م) سپرده شد، ولي براندو او را هم بيرون كرد و نهايتاً خودش فيلمي ساخت كه به نظر منتقدان، فراتر از يك اثر قابلقبول است.هنگام ساخت «شورش در كشتي بونتي» (1962) كه براندو نقش اصلي فيلم (فلچر كريشن) را به عهده داشت، يك بار ديگر ماجراي فوق تكرار شد. «كارول ريد» (1976-1906م) كه ابتدا اين فيلم را ميساخت، كار را رها كرد و كارگرداني به «لوئيس مايلستون» سپرده شد؛ اما مايلستون هم كنار نشست و به براندو اجازه داد تا هر كاري كه ميخواهد انجام دهد؛ البته در عنوانبندي فيلم «شورش در كشتي بونتي»، كارگردان «لوئيس مايلستون» است. به نظر اكثر منتقدان، بازي براندو در اين فيلم، استادانه و بسيار عالي بود.براندو در سال 1966 در فيلم «تعقيب» كه توسط «آرتورپن» ساخته شد، به ايفاي نقش يك كلانتر شهر پرداخت و همبازي «رابرت ردفورد» شد. فيلم بعدي براندو «انعكاس در چشمان طلايـــي» (1967) نام داشت كه توســط «جان هيـــوستن» (1987-1906م) ساخته شد. او در اين فيلم با نمايش آزارندة سركوبي عاطفي، مايههاي بالقوة ملودراماتيك فيلم را به خوبي مهار كرد.مارلون براندو در سال 1972 در يكي از برترين فيلمهاي كل تاريخ سينماي جهان ظاهر شد كه «پدرخوانده» (ساخته فرانسيس فوردكاپولا) نام داشت. او با اين فيلم به روزهاي اوج خود بازگشت و امكان هرگونه زمزمة خصمانه را از مخالفانش سلب كرد. بازي براندو در نقش «دُن كورلئونه» در «پدرخوانده»، يك بازي كاملاً مقتدرانه و البته كمي اغراقآميز بود كه دومين اسكار بازيگري او را برايش به ارمغان آورد. در زمان دريافت اين جايزه، براندو به جاي خودش يك دختر سرخپوست را (با لباس محلي سرخپوستان) به مراسم اسكار فرستاد تا جايزة بهترين بازيگر مرد را به نمايندگي از سوي وي بگيرد. اين دختر، نامة براندو را هم براي حضار در مراسم خواند. براندو در اين نامه به اعمال مسئولان كشور نسبت به ساكنان بومي و اصلي سرزمين مادري خود، شكايت و اعتراض كرد. اين كار سمبوليك، سروصداي بسيار زيادي به پا كرد و تأثير فراواني از خود به جا گذاشت. تأثير اين كار براندو بر افكار عمومي به قدري زياد بود كه مسئولان مراسم اسكار را وادار به موضعگيري كرد. آنها براي كمارزش جلوه دادن كار براندو، آن را يك نمايش از سوي يك نمايشگر حرفهاي قلمداد نمودند و به او نصيحت كردند كه به جاي اين كارها، بخشي از دستمزد خويش را صرف امور مربوط به سرخپوستان كند. دستمزد براندو براي بازي در «پدرخوانده» 250هزار دلار بود كه بهاضافة درصدي (10درصد) از سود فروش فيلم به او تعلق گرفت.براندو در سال 1976 در «بركههاي ميسوري» ساخته «آرتورپن» ظاهر شد. او در اين فيلم نقش يك ناظر ساديك را ايفا كرد كه سرانجام كشته ميشود. نقش مقابل براندو در اين وسترن نامتعارف را «جك نيكلسون» ايفا كرد. گفته ميشود كه بازي براندو در «بركههاي ميسوري» بهشدت ضعيف بود، اما براي فيلمي در اين اندازه، كاملاً مناسب بود.در سال 1979 براندو در فيلم ديگري از «فرانسيس فوردكاپولا» به نام «اينك آخرالزمان» به ايفاي نقش پرداخت. بازي او در اين فيلم در نقش كوتاه «سرهنگ كورتيس» بسيار درخشان بود. فيلمهاي بعدي براندو عبارتند از: «فورمول» (1980)، «فصل خشك سفيد» (1989)، «تازهوارد» (1990)، «فتح بهشت» (1992)، «دُن ژوان دوماركو» (1995)، «جزيرة دكتر مورو» (1995). آخرين فيلم براندو كه به نمايش عمومي درآمد «امتياز» نام داشت كه در آن «رابرت دنيرو» هم به ايفاي نقش پرداخت.در كارنامة هنري براندو مثل هر بازيگر ديگري، فيلمهاي معمولي و كمارزش هم وجود دارد همچون «فورمول» و «سوپرمن» (1978). براندو يك بار در مصاحبهاي گفت كه علت حضورش در اين فيلمها، دستمزد خوب آنها بوده است. براي مثال، براندو در فيلم «سوپرمن» در نقش پدر سوپرمن ظاهر شد و به خاطر حضور در اين نقش كوتاه (كه فقط چند دقيقه طول ميكشد)، دستمزدي 4ميليون دلاري گرفت كه در مقايسه با دستمزدهاي آن زمان، مبلغ كلاني بود. هيچ بازيگر ديگري در طول تاريخ سينما موفق به دريافت چنين دستمزدي نشده است.براندو در زندگي خانوادگياش چندان موفق نبود. او سه بار ازدواج كرد و هر بار نيز به دلايل مختلف از همسرانش جدا شده و متاركه نمود. وي از تمام همسران خود، بيشتر از 10فرزند داشت. يكي از پسران براندو به نام «كريستين» در سال 1990 در يك نزاع، نامزد خواهرش را به قتل رساند و از سوي دادگاه به 10سال حبس محكوم شد. يكي از دختران براندو هم در سال 1995 خودكشي كرد. خود براندو نيز در دو دهة آخر عمر خود به شدت چاق شده بود و به همين دليل خودش را از انظار پنهان ميكرد. براندو در مورد بازيگري گفته است: «من فكر ميكنم تنها ديني كه هنرپيشه به مردم دارد، اين است كه آنها را كسل نكند و حوصلهشان را سر نبرد.»مارلون براندو در بهار سال 2004 در سن 80سالگي درگذشت. او در زمان مرگ در حال بازي در فيلمي به نام «براندو و براندو» بود كه در واقع شرححال خودش بود.منبع: روزنامه اطلاعات/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6555]