واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آنچه را دوست پسندد، نيکوست نويسنده:احمد حيدري ازدواج راه صحيح و مشروع برآوردن نياز جنسي و يافتن مونسي آرامش بخش است تا در کنار او از درد و غم زندگي راحت شوي و نفس، تازه کني و نشاط يابي و دوباره سرزنده و شاداب به انجام وظيفه و ادامه زندگي رو آوري. طبيعي است که هر انساني دوست دارد شريک زندگي و ياور او در ادامه راه و آرام بخش دردهاي روحي و رواني اش، معيارهاي اساسي را در حد کمال داشته باشد و از جمله اين معيارهاست زيبايي، شرافت و اصالت خانوادگي و رفاه اقتصادي. طبيعي است که اگر انساني بين دو فرد، بخواهد يکي را انتخاب کند، بيشتر به سوي آن مي رود که حظ و بهره ي بيشتري از زيبايي داشته [بخصوص زيبايي صورت که تابلوي شناسايي فرد است] و خانواده ي او شناخته شده تر و داراي جايگاه اجتماعي بالاتر بوده و ثروتمندتر باشد در حالي که اين ملاک ها گرچه ارزشمند و به جاي خود لازم مي باشند، ولي جايگاه آنها رتبه اول نيست وملاک هاي ايماني و اخلاقي مقدم بر ملاک هاي زيبايي و اقتصادي و اجتماعي است. اگر همسر فرد، ايمان داشته باشد، عفت و حيا در او غالب باشد به حلال و حرام خدا احترام بگذارد و ...، زندگي با او بسيار دلچسب تر و آرامش بخش تر از همسري است که از زيبايي، امکانات اقتصادي يا مقام خانوادگي- اجتماعي بالايي برخوردار بوده ولي از لحاظ ايمان، تقوا، عفت و پاکدامني پايين باشد. در دستورهاي ديني به ملاک هاي ايماني و اخلاقي توصيه ي فروان تري شده و در درجه اول اهميت فرض شده اند، به بعضي از اين توصيه ها توجه کنيد:فعليکم بذات الدين(1)؛ بر شما باد به ازدواج با فرد ديندار.اما مجتبي (ع) به شخصي که در مورد ازدواج دادن دخترش با ايشان مشورت مي کرد، فرمود:او را به همسري فردي با تقوا درآور زيرا شوهر باتقوا و خداترس اگر زنش را دوست داشته باشد، او را گرامي مي دارد و اگر از دست آن زن به خشم آيد، بر او ظلم نخواهد کرد.(2)قرآن مي فرمايد:با زنان آزاد مشرک تا زماني که ايمان نياورده اند، ازدواج نکنيد و بدانيد که کنيز مؤمن از زن آزاد مشرک بهتر است ولو اينکه زيبايي و محسنات مادي آن زن مشرک، شما را به اعجاب و تحسين وادارد و به مردان آزاد مشرک نيز تا زماني که ايمان نياورده اند، زن ندهيد و بدانيد که عبد مؤمن، بهتر از مرد آزاد مشرک است ولو اينکه آن مرد مزاياي چشم خيره کن مادي فراوان داشته باشد زيرا مردان و زنان مشرک [با بي اعتقادي و صفات رذيله اخلاقي و عملي خود] شما را به سوي جهنم [بي اعتقادي و صفات رذيله] دعوت مي کنند اما خداوند [و بندگان خدا] به سوي بهشت و آمرزش دعوت مي نمايند.(3)در آيه فوق از ازدواج با کافران و مشرکان و زن دادن به آنان به صراحت نهي شده است زيرا اعتقاد به يگانگي خداوند و تسليم بودن در برابر دين حق، به منزله ي درخت پر برکتي است که در زمين استقرار دارد و ريشه دوانده و چهار فصل، ميوه هاي مناسب مي دهد و اما انکار خدا و آخرت و شريک تراشيدن براي خدا به منزله ي درخت خبيث و بي ريشه اي است که ميوه ي خبيث، آتشين، متعفن و تلخ دارد:«الم ترکيف ضرب الله مثلا کلمه طيبه کشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي اکلها کل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذکرون و مثل کلمه خبيثه کشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار؛(4)آيا ندانسته اي که خداوند چگونه مثلي مي زند که کلمه ي پاک (کلمه ي توحيد و قول «لا اله الا الله») مثل درختي پاک (و پرورده) است که ريشه اش (در زمين) استوار است و شاخهاش سر به آسمان دارد. ميوه اش را به توفيق پروردگارش زمان به زمان مي دهد و خداوند براي مردم اين مثل ها را مي زند، باشد که پند گيرند. و مثل کلمه ي پليد (شرک) همانند درختي است پليد که (بيخ آن) از روي زمين برکنده شده و استوار نباشد.»آري، انساني که نداي «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» را شنيده و به وحدانيت خدا ايمان آورده باشد و اين اعتقاد پاک و مبارک در زمينه ي وجودش ريشه بدواند، به سان درختي مبارک مي گردد که شاخه ها و فروع اعتقادي اش به سوي آسمان رفته و معتقد را هم آسماني مي کند و ميوه هاي آن به صورت اخلاق پاک و اعمال صالح، زمان به زمان به ظهور مي رسد. همان که حق تعالي در آيه ديگر اينگونه به تصوير مي کشد:«اليه يصعد الکلم الطيب»؛کلام پاکيزه (اعتقاد به توحيد و کلمه ي «لا اله الا الله») به سوي خدا بالا مي رود کلمه ي طيبه ي «لا اله الا الله» هم خودش به سوي آسمان بالا مي رود و هم معتقدش را به آسمان بالا مي برد و آسماني مي کند. با توجه به اين حقايق است که رسول خدا و امامان معصوم (ع) اولين ملاک در همسرگزيني را ايمان طرف مقابل شمرده و مردان و زنان را به ازدواج با مؤمنان قولي و عملي دعوت کرده و از ازدواج با مشرکان قولي و عملي باز مي دارند.در دستورالعمل هاي اکيدي از زن دادن به افراد مشروب خور نهي شده است(5) زيرا اين افراد فاسد و فاسد کننده هستند و در روايتي نيز تقدم ملاک هاي ايماني بر ملاک هاي مادي به اين صورت بيان شده است:هرگاه مردي به خاطر زيبايي يا مال زني با وي ازدواج کند، خداوند او را به همان زيبايي و مال وا مي گذارد [و معلوم است هر کس خدا او را از خود براند به ديگري واگذارد، قطعا زمين خورده است] ولي اگر با زني به خاطر ديانت و عفت و پاکدامني اش ازدواج کند خداوند به او زيبايي و مال هم خواهد داد [يعني در همسر خود جمال هم خواهد يافت و از امکانات اقتصادي هم بهره مند خواهد شد](6)با وجود دستورهاي فوق که نمونه و اندکي از خروار هستند، متأسفانه هنوز هم ملاک هاي مادي به هنگام انتخاب همسر، حرف اول را مي زنند و ملاک هاي ايماني و تقوايي و اخلاقي در مرتبه دوم يا بعد از آن هستند. ايمان ها هنوز آنچنان قوي نيست که از مظاهر مادي بگذرد و جمال ديانت و تقوا و اخلاق را دريابد و آن را مقدم شمارد. در جامعه ي زمان رسول خدا، تقدم معيارهاي مادي بر معيارهاي ايماني و اخلاقي چشمگير بود و رسول خدا (ص) در صدد مبارزه با اين روش فراگير برآمد و افراد ثروتمند و سرشناس اجتماعي را به وصلت با مؤمنان گمنام و بدون جايگاه اجتماعي و کم بهره از زيبايي و جمال ظاهري را به جان و دل پذيرفتند و با اين پذيرش مهر قبولي و رضاي خدا و رسول را بر پرونده خود حک کردند و اسوه و مقتدا گشتند.به پاس بزرگداشت اين مؤمنان استوار و براي دعوت به اقتداي بدانان، جريان پذيرش يکي از بزرگ دختران باايمان را يادآوري مي کنيم تا جوانان اين مرز و بوم با اقتدا به اين مؤمنان پاکباخته در انتخاب همسر، ملاک هاي ايماني را بها دهند و شريک زندگي خود را از بين مؤمنان با اخلاق برگزينند تا رحمت و برکات خدا نصيب آنان گردد.روزي رسول خدا (ص) در بين اصحاب نشسته بود که عربي بر آن حضرت وارد شد و عرض سلام کرد و گفت:-اي رسول خدا آيا سياهي و زشتي صورتم مرا از وارد شدن به بهشت مانع مي گردد؟-اگر خدا ترس و معتقد به پيامبر خدا باشي، خير.-قسم به خدايي که تو را شرافت نبوت داده، هشت ماه پيش به خدا ايمان آورده و به يگانگي حضرتش و رسالت شما اقرار کرده ام.-بنابراين تو يکي از مسلماناني و مثل حقوق آنان براي تو هم هست همچنان که مانند تکاليف آنان بر دوش تو هم مي باشد.-پس چرا اي پيامبر، اين اصحاب تو به من زن نمي دهند با اينکه به عنوان خواستگار به در خانه همه ي آنان رفته ام و مي دانم که جز سياهي و زشتي صورتم هيچ چيز ديگر مانع آنان از اجابت تقاضاي من نيست. من فردي از بني سليم هستم که خانواده و قبيله اي سرشناس است و پدرانم همه شناخته شده و معروف هستند لکن سياهي دايي هايم بر من غلبه کرده است.(رسول خدا (ص) از اينکه اين مؤمن مورد پذيرش واقع نشده و تقاضاي خواستگاري اش اجابت کننده نيافته بود، ناخشنود) رو به اصحاب فرمود:آيا عمر بن وهب اينجاست؟ (عمر بن وهب مردي از قبيله ي ثقيف با رگه هايي از غرور و سرسختي عرب جاهلي بود)-او اينجا نيست. (رسول خدا به مرد عرب فرمود:)-خانه عمر بن وهب را مي شناسي؟-آري.-به در خانه او برو و به آرامي در بزن و وقتي با اجازه آنان وارد شدي سلام کن و بگو:-«رسول خدا-صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد-دختر تو را بر اي همسري من پسنديده است.»عمر بن وهب دختري داشت که از جمال، عقل و عفت بهره ي فراواني داشت. مرد عرب به در خانه عمر بن وهب آمد و به آرامي در زد. وقتي در بر او گشودند و سياهي و زشتي صورتش را ديدند، از او متنفر شده و اين نفرت در چهره هايشان آشکار شد. مرد عرب خطاب به عمر گفت:-رسول خدا دخترت را براي همسري من پسنديده است.اهل منزل از شنيدن سخن او به خشم آمده و او را با ضرب و شتم راندند و جواب منفي دادند. مرد عرب برخاست و از خانه خارج شد و به محضر پيامبر(ص) شتافت. بعد از خارج شدن مرد عرب آن هم به آن صورت خفت و خواري، دختر عمر خدمت پدر رسيد و عرض کرد:-پدر جان برو و حقيقت را جويا شو؛اگر به راستي رسول خدا (ص) مرا براي اين مرد پسنديده، من به آنچه پيامبر در حقم پسنديده راضي ام.عمر در پي مرد از خانه خارج شد و به محضر پيامبر شتافت و زماني به خدمت ايشان شرفياب شد که مرد عرب قبل از او رسيده و شکايت او را به پيامبر برده بود. رسول خدا (ص) که از اقدام عمر و اهل خانه اش در رد تحقيرآميز و زشت مرد عرب خشمگين بود، خطاب به عمر گفت:-آهاي، آيا تو فرستاده مرا از خود راندي؟-آري، اي رسول خدا، من چنين اقدام زشتي کرده ام و از خدا طلب آمرزش دارم. اگر او را راندم، بدين جهت بود که گمان مي کردم مانند ديگر عرب هاي بياباني دروغ مي گويد و الآن که فهميدم او فرستاده شما و راستگوست، تسليم امر و حکم شما هستم. شما اختيار حکم کردن در مال، جان و اهل ما را داريد و ما از غضب خدا و پيامبرش به خدا پناه مي بريم.رسول خدا به مرد عرب فرمود:[اي مرد عرب(اکنون که دختر و پدرش راضي هستند) برخيز که من دختر عمر را همسر تو قرار دادم پس به خانه اش برو.(7)آري، رسول خدا (ص) هيچ گاه جز خير و خوبي براي زن و مرد مؤمن نمي خواهد و اگر براي زني صاحب جمال و کمال و سرشناس، مردي فقير و گمنام و بي بهره از جمال ظاهري برمي گزيند، مي داند که آن مرد، مؤمن است و ارزش همسري چنين زني را دارد و اگر آن زن همه به خاطر ايمان و تقواي اين مرد، بر فقر و بي بهرگي او از جمال و بهره هاي مادي صبر کند، قطعا هم در اين دنيا خوشبخت خواهد شد و هم در آخرت به هم نشيني با اوليا و صلحا در بهشت نايل خواهد گرديد و مردان و زناني که بر انتخاب رسول خدا(ص) علي رغم ميل باطني خود، صبر مي کنند و آن را به خوبي مي پذيرند، از ايمان والايي برخوردارند و مي دانند که مصلحت و سعادت دنيا و آخرت آنها در پذيرش و عمل کردن به نظر پيغمبر اکرم (ص) است.و ما اگر به اين درجه از ايمان نايل نشديم، بايد سعي کنيم حداقل ملاک هاي ايماني و تقوايي و اخلاقي را فروتر از ملاک هاي مادي و ظاهري قرار ندهيم. اميد که همه ما در انتخاب هايمان رضايت خدا و پيامبر را اصل قرار دهيم و آنچه مورد رضاي خداست را برگزينيم و از خواهش دل خود بگذريم، تا خداوند خواهش دل ما را بهتر از آنچه انتظار داشتيم، برآورد.پي نوشتها: 1-وسايل الشيعه، ج 20، ص 33.2-مکارم الاخلاق، ص 233.3-بقره، آيه 221.4-ابراهيم، آيه 24-25.5-مستدرک الوسايل، ج 14، ص 191.6-روضه المتقين، ج 8، ص 114.7-مستدرک الوسايل، ج 14، ص 189-190.منبع: ماهنامه ي پيام زن/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]