تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803946207




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم: جشن ده سالگي«جشن ده سالگي» عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛ امروز مصادف با آغاز يازدهمين سال انتشار روزنامه جام‌جم بود. 10 سال پيش در چنين روزهايي به دليل نياز مبرمي كه رسانه ملي براي حضور در عرصه رسانه‌هاي مكتوب داشت، روزنامه جام‌جم به همت والاي جمعي از مديران و دست‌اندركاران رسانه‌اي آغاز به كار كرد و در مدت بس كوتاهي از انتشار به دليل تاثيرگذاري در عرصه رسانه‌هاي مكتوب، مورد آماج سازمان يافته جرياني كه دانستن را حق مردم مي‌دانست، قرار گرفت و استمرار اين حملات خود به تنهايي گوياي زمان‌شناسي و تاثيرگذاري مديران وقت رسانه ملي و روزنامه در انتشار آن بود.با تجليل از خدمات ارزنده موسسان و پايه‌گذاران روزنامه و موسسه مطبوعاتي جام‌جم كه در زمان خود از هيچ تلاشي فروگذار نكردند اما همواره يك مطالبه اساسي از سوي بزرگان، نخبگان فكري و افكار عمومي وجود داشت كه همواره بدون پاسخ مانده بود. با مديريت مهندس ضرغامي در رسانه ملي، روزنامه جام‌جم به «روزنامه‌اي موثر، جهت دار» با حفظ «استقلال و اعتدال سياسي»‌ تبديل شد و منتقداني كه روزنامه را اثرگذار در عرصه سياست و اجتماع نمي‌دانستند، پاسخ خود را دريافت كردند. اين راهبرد مهم كه متعاقب تغييرات مديريتي كلان در رسانه ملي بود در موسسه مطبوعاتي جام‌جم اثر گذاشت. از نيمه سال 85 بيژن مقدم به عنوان روزنامه نگاري نام آشنا كه از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون در عرصه‌هاي خبرنگاري، يادداشت ‌نويسي، سردبيري، مديرمسوولي روزنامه و خبرگزاري ايفاي نقش كرده بود، عهده‌دار مسووليت روزنامه شد و دوره تازه‌اي براي جام‌جم رقم خورد: «بازسازي و نوسازي تمامي ساختارهاي داخلي و بيروني روزنامه، جذب و بكارگيري نيروهاي متعهد و حرفه‌اي، حضور فعال در فضاي اينترنت با سايت پرمخاطب جام‌جم آنلاين، فعال‌سازي انتشارات موسسه جام‌جم، انتشار ويژه‌نامه‌هايي در حوزه معرفي بهائيت، عرفان‌هاي دروغين، ويژه نامه بيستمين سالگرد رهبري مقام معظم رهبري «تداوم آفتاب» و انقلاب ماندگار، ترميم و فعال شدن شوراي سياستگذاري و بالاخره انتخاب دو دوره پياپي در جشنواره مطبوعات از دستاوردهاي برجسته اين دوره از مديريت بر روزنامه جام‌جم مي‌باشد. اگر روزنامه جام‌جم امروزه از نظر شمارگان رتبه نخست را ميان مطبوعات كشور از آن خود كرده است حاصل تلاش و همت همه مديران، اعضاي تحريريه و همه كاركنان سختكوش موسسه و روزنامه مي‌باشد كه با اغتنام از فرصت به همه آن عزيزان خداقوت و خسته نباشيد بايد گفت.روزنامه جام‌جم براي آن كه بتواند ميزان تاثيرگذاري و جايگاه خود را در عرصه اطلاع‌رساني مكتوب حفظ و ارتقا دهد لازم است به تدوين سند چشم‌انداز براي خود همت گمارد، برپايه سند راهبرد رسانه ملي مولفه‌هاي آن را تعريف و عملياتي كند، چاپ كتاب و ويژه نامه‌هاي معتبر را در اولويت كاري قرار دهد، افزايش شمارگان به بالاي يك ميليون را در 5ساله آينده براي خود ترسيم كند و تربيت كادر و نيروي انساني مجرب، متعهد، متخصص و كارآمد براي روزنامه و مطبوعات كشور را به طور جدي مدنظر قرار دهد. روزنامه بايد در عرصه فراملي حضور يابد و در وهله اول بايد كشورهاي فارسي زبان چون تاجيكستان و افغانستان را دربرگيرد و سپس جام‌جم عربي و انگليسي در سطح جهان اسلام و آنگاه در سطح جهاني با مخاطبان خود سخن گويد. با همت بلند همكاران در رسانه ملي و حمايت ويژه‌اي كه رياست سازمان از موسسه و روزنامه جام‌جم دارد، انتظار تحقق اين گام‌هاي بلند از روزنامه چند رسانه‌اي جام‌جم دور از انتظار نيست. بي‌ترديد بيان اين نقاط مثبت و خدمات هيچ‌گاه به معناي ناديده انگاشتن ضعف‌ها، ايرادها و نواقص نمي‌باشد و گوش‌هاي شنوا، سينه فراخ و شرح صدر مديران، اعضاي تحريريه و همه همكاران در روزنامه جام‌جم پذيراي نقدهاي دلسوزانه و مشفقانه براي بهتر شدن، كارآمدتر شدن و تاثيرگذارتر شدن است.رسالت: معلم؛ قهرمان مبارزه در جنگ نرم«معلم؛ قهرمان مبارزه در جنگ نرم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد؛سال89 را مقام معظم رهبري، سال همت مضاعف و کار مضاعف نام نهاده اند و همه دستگاه ها و گروه ها و افراد مي کوشند تا براي اعتلاي کشور در اين ميدان، نقش آفريني کنند. طبعا جامعه معلمان، به اعتبار آن از جايگاهي والا در ميان مردم برخوردار هستند، مسئوليتي بيش از ديگران بر عهده دارند و همچنان که در موقعيت هاي حساس نظير مبارزه عليه رژيم ستمشاهي يا دفاع مقدس، اثبات کرده اند. چنانچه پيش نيازهاي لازم فراهم و موانع مرتفع گردد، در اين عرصه نيز با همان شکوه و عظمت اداي وظيفه خواهند کرد. برخي از اين پيش نيازها عبارتند از؛1- دفاع از جايگاه و منزلت معلم و حمايت حقوقي از مدرسه و معلم و مقابله با اهانت ها و اسائه ادب ها به ساحت معلم خصوصا در رسانه ملي2- تفويض اختيار به معلم و مدرسه و کوچک سازي تدريجي ستاد و واگذاري امور به معلم و گروه هاي آموزش و انجمن هاي علمي و تخصصي و مشارکت دادن هر چه بيشتر معلمان در فرايند تعليم و تربيت3- تعيين شاخص ها و استانداردهاي جذب و تربيت معلم، تلاش براي ارتقاي وضعيت رفاهي معلم که خوشبختانه وزير محترم گام هايي در اين زمينه برداشته است.4- سرمايه گذاري وزارت آموزش و پرورش براي ارتقاي بصيرت معلمان درباره توطئه هاي دشمن در نبرد نرم.با تمهيد اين گونه مقدمات مي توان شاهد حضور تعيين کننده «معلم» در ايفاي مسئوليت همه جانبه خويش و تربيت اخلاقي و علمي نسل آينده باشيم.جبهه فرهنگي دشمن در برابر نوجوانان و جوانان ما، نيازمند فرماندهاني آشنا با فنون پيچيده و ظريف اين نبرد است و معلمان به عنوان متخصصان تعليم و تربيت مي توانند بيشترين تاثيرگذاري را در آگاهي بخشي، خنثي ساختن توطئه هاي دشمن و مصون سازي نسل آينده داشته باشند از جمله:* تبيين اهداف دشمن در به کارگيري رسانه هاي ماهواره اي و اينترنتي براي دانش آموزان.* تبيين فلسفه حجاب و عفاف و به کارگيري همه اعتبار وتوان معلم و مدرسه در حاکم ساختن «امنيت فرهنگي» بر واحدهاي آموزشي.* تشريح هدف دشمن در هدف گرفتن علم و ايمان جامعه ما و تحريک غرور ملي دانش آموزان با تبيين فشارهاي نظام سلطه جهاني عليه ايران به دليل جهش هاي علمي اخير کشورمان.به نظر مي رسد ترفندهاي روز افزون و پيچيده دشمنان در جبهه  فرهنگي، ضرورت گشايش عرصه براي حضور نيروي تازه نفس و متخصص «معلم» را بيش از پيش ساخته است.كيهان: حكميت و حاكميت دوگانه«حكميت و حاكميت دوگانه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛پهنه سياست، گستره دوگانگي ها و تضادهاست. اما كدام يك از اين دوگانگي ها واجد موضوعيت و اهميت بيشتري است؟ اگر جامعه ديني - چه درصدر اسلام و چه امروز در كشور خودمان - آرمان هايي را براي خود از ميان اين دوگانه ها (نظير عدالت و تبعيض) و نظاير آن ترسيم كرد اما آن گونه كه بايد به مطلوب ها نرسيد، علت را كجا بايد جست؟ كدام دوگانگي واجد اهميت بيشتري بود و مغفول ماند؟مسئله و چالش اصلي را در كجا بايد جست وجو كرد؟ چگونه «غفلت خودي» و «پروژه مهندسي شده دشمن» - گاه خواسته و بعضاً ناخواسته - به هم رسيدند و پيشبرد آرمان هاي تراز سياست اسلامي را با چالش مواجه كردند؟به نظر مي رسد بزرگ ترين چالشي كه سياست و حاكميت ديني چه در صدر اسلام و چه پس از انقلاب اسلامي همواره با آن مواجه شد، چالش حاكميت دوگانه يا حاشيه سازي بر سر راه حاكميت ديني باشد كه آميختگي غفلت - و بعضاً خيانت - از ناحيه جبهه خودي با ترفند و تدارك دشمن، ابعادي خسارت بار بدان بخشيد. دشمن در اين ميان هم مي توانست فاعل تحريك كننده باشد و هم فاعل ثانوي كه از بستر فراهم شده توسط جريان هاي داخلي بهره مي جويد.چه درشق اول و چه درشق دوم، موجي مخالف حاكميت ديني و «موافق» براي مستكبران و طواغيت روزگار ساخته مي شد كه طواغيت بر آن سوار مي شدند و بهره نهايي از آن همان ها بود.شايد تصور شود كه حاكميت دوگانه پس از رحلت پيامبر(ص) و فرا رسيدن دوران جانشيني اميرمؤمنان علي عليه السلام پديدار شد. اما حقيقت آن است كه خلجان هاي رفتاري شماري از مسلمانان از عوام گرفته تا نخبگان، از تكوين اين چالش حكايت مي كرد. اين نوع در نفاق زمان اميرمومنان كاملاً خود را به رخ كشيد اما روزگار پيامبر (ص) نيز خالي از اين نفاق و چالش نبود. اين پديده خطرناك آنجا بيشتر عيان شد كه فرمان پيامبر براي عزيمت سپاه اسامه بر زمين ماند و آن هنگام هم كه رسول خدا خواست قلم و كاغذي حاضر كنند تا در آخرين ساعات عمر مبارك خويش، رهنمودهاي مهمي را به مسلمين به امانت بسپارد، يكي از همان خواص جرأت كرد بگويد «ان الرجل ليهجر»! كسي كه توانست در محضر پيامبر (ص) چنين گستاخي كند و سرجاي خويش نشانده نشد، لابد پس از رحلت آن حضرت نيز مي توانست منكر وحي الهي در حجه الوداع مبني بر امامت علي (ع) شود.نشانه شناسي مومن و منافق در قرآن فراوان است و يكي از آن نشانه ها در حوزه حكميت و داوري است. مومن حكميت را نزد ولي خدا و صرفاً نزد او مي برد اما منافق ابا ندارد و بلكه مصّر است كه اين حكميت را نزد غير ولي الهي (طاغوت) ببرد. آيات 85 تا 56 سوره مباركه نساء اشاراتي دقيق به اين مهم دارد. خداوند ابتدا امر به سپردن امانت ها به انسان هاي شايسته مي كند و از مؤمنان مي خواهد خدا و رسول و اولي امر را اطاعت كنند. سپس وارد مسئله «منازعه» و «مشاجره» مي شود و مي فرمايد: «... پس اگر در چيزي نزاع و اختلاف پيدا كرديد، آن را به خدا و رسول او برگردانيد، اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين براي شما بهتر و پايان و عاقبتش نيكوتر است (آيه 95)».شأن نزول آيات بعدي، دو اتفاق با موضوع حكميت و داوري در اختلاف ها و مشاجره ها است. اتفاق اول اين بود كه در مدينه ميان يك يهودي و يكي از مسلمانان منافق اختلافي پيش آمد و قرار گذاشتند كسي را ميان خود به حكميت و داوري انتخاب كنند. مرد يهودي چون به عدالت و بي طرفي پيامبر اطمينان داشت، گفت من به داوري پيامبر شما راضي ام. مرد مسلمان اما يكي از سران يهود (كعب بن اشرف) را برگزيد چون مي دانست كه مي تواند با رشوه و تطميع و تحبيب، نظر او را به سوي خود جلب كند.منافق مسلمان نما به همين دليل با حكميت پيامبر مخالفت كرد. اين ماجرا آن قدر مهم و تعيين كننده بود كه آيه 06 سوره نساء نازل شد «آيا نديدي كساني را گمان مي كنند به آنچه بر تو و پيش از تو ايمان آورده اند اما مي خواهند حاكميت و داوري نزد طاغوت ببرند حال آن كه فرمان داده شده اند كه به طاغوت كفر بورزند؟ و شيطان مي خواهد آنها را به گمراهي هاي دوردست بكشاند.»خداوند سپس برخي اوصاف منافقين را بازگو مي كند از جمله اينكه با وجود فرمان الهي مبني بر اينكه به سوي پيامبر و آنچه خدا نازل كرده بياييد، از پيامبر رو برمي گردانند.اين طيف به اعتبار عمل خويش دچار مصيبت مي شوند. «پس چگونه است هنگامي كه به خاطر اعمال خويش مصيبتي به آنها مي رسد، نزد تو مي آيند و سوگند مي خورند كه جز اراده كار نيكو و توافق (ميان طرفين نزاع) نداشته اند؟ خدا مي داند آنچه در دل آنان مي گذرد...» (آيات 16 تا 36). بعد از آن موضوع «اطاعت» و «توبه» مطرح مي شود، براي آنها كه نفاق ورزيده و حكميت جانب طواغيت برده اند: «هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه به اذن خدا اطاعت شود و اگر آنها هنگامي كه بر خويش ستم كردند، نزد تو مي آمدند و از خداوند طلب آمرزش مي كردند و پيامبر براي آنها استغفار مي كرد، به يقين پروردگار را توبه پذير و مهربان مي يافتند» (آيه 46).به همين سادگي؟ فقط توبه و استغفار؟ آيه 56 سوره نساء كه با سوگند همراه است و فصل الخطاب اين بحث مي باشد، مستند به ماجراي ديگري است كه مرز ايمان و نفاق (كفر پنهان) را با يك شرط محكم روشن مي كند. «فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكّموك فيما شجر بينهم... به پروردگارت سوگند آنها مومن نخواهد شد مگر اينكه در اختلاف و مشاجره ميان خود تو را به حكميت و داوري بطلبند، سپس از قضاوت و داوري تو در دل خويش احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند.» شأن نزول آيه، اختلاف زبيربن عوام (از مهاجران) با يكي از انصار مدينه بر سر آبياري نخلستان هاي خود بود. هر دو براي حل اختلاف نزد پيامبر (ص) رفتند و آن حضرت چون نخلستان زبير در قسمت بالاي نهر و نخلستان مرد انصاري پايين نهر بود، به زبير دستور داد كه اول او باغ خويش را آبياري كند و اين رسمي بود كه در باغ هاي مجاور هم جاري بود. اما مرد انصاري از داوري پيامبر ناراحت شد و گفت آيا اين قضاوت به خاطر آن بود كه زبير پسر عمه توست؟ پيامبر از اين سخن سخت رنجيد و به دنبال آن، آيه 56 سوره نساء نازل شد.خدشه در اطاعت از اولي الامر چه در روزگار پيامبر (ماجراي احد، ماجراي سقيفه و ...) وچه پس از آن، مصيبت هاي بزرگي را براي امت اسلام رقم زد. در اين ميان انقلاب اسلامي اگر چه به واسطه بينش و ايمان عميق ملت ايران - كه حضرت امام(ره) آنها را بالاتر از مسلمانان حجاز در صدر اسلام توصيف مي كرد - از آن آسيب هاي اوليه تا حدود زيادي مصون ماند، اما خالي از تكاپوي دشمنان و غفلت خودي ها نبود. نگارنده بر آن نيست كه درباره تعمد برخي نخبگان يا بي خبري و غفلت آنان نسبت به ايفاي نقش در سناريوهاي دشمنان انقلاب داوري كند و حكم خيانت يا غفلت صادر نمايد اما فارغ از اينكه حكم به غفلت يا خيانت بدهيم، در توقع دشمنان و حوادث تلخي كه به بار آمد تفاوتي حاصل نمي شود. دشمنان هرگز از خلل در حاكميت و دوگانه كردن آن منصرف نشدند.امام هنوز به كشور مراجعت نكرده بود كه امثال شاپور بختيار به ميدان فرستاده شدند. سپس هنگامي كه حضرت امام در مسير ايران بود، شماري از سران جبهه ملي علم شدند. اين نقشه هم نگرفت اما دشمن وارد فاز نفوذ دادن از ليبرال هاي مسلمان نهضت آزادي شد و به واسطه آقاي بازرگان سناريوي اسب تروا بازسازي شد. ماه هاي اول انقلاب همچنين با موازي سازي براي رهبري امام به واسطه تبليغ روي سيدكاظم شريعتمداري بود. ماجراي بازرگان و شريعتمداري با تدبير امام به سر نيامده، اسب ترواي ابوالحسن بني صدر علم شد كه باز هم شماري از ياران انقلاب در آن بي تأثير نبودند. دو سه سال بعد قائم مقامي آقاي منتظري به اعتبار خوش بيني برخي خواص علم شد و چالش هاي تازه اي را به واسطه باند آلوده، جنايتكار و خائن مهدي هاشمي پيش آورد. امام مقارن با چالش بزرگ جنگ و دشمني هاي فزاينده استكبار- و تا آخرين ماه هاي عمر مبارك خويش - با اين چالش درگير بود. به اين فهرست بلند، مشاجرات -بعضاً كم عمق و كم مايه - ميان جناح هاي سياسي را علاوه كنيد. امام البته اين چالش هاي بزرگ بر سر راه حاكميت اسلامي را با شكيبايي و تدبير و با خون دل خوردن از سرراه برداشت اما به قول حافظ «گويند سنگ لعل شود در مقام صبر - آري شود ليك به خون جگر شود.»با رحلت آن يگانه دوران، دشمن ظاهراً دوباره عرصه را براي خدشه در اقتدار حاكميت فراهم يافت. دشمن به روال 11 سال قبل از آن، «نقشه» داشت و دوستاني هم به هر علت بخشي از پازل او قرار گرفتند، هر چند كه روند حوادث در اين 02 سال شهادت مي دهد سر دشمن بارها به سنگ خورد، هم به اعتبار بردباري، شجاعت، تيزبيني و تدبير رهبر انقلاب، و هم به خاطر ايمان و بصيرت و در ميانه ميدان حاضر بودن مردم. دوره هاي سه گانه سازندگي، اصلاحات و عدالت (3 دولت) هرگز از تدارك دشمن و غفلت - و احياناً خيانت - شماري از اصحاب انقلاب براي ايجاد خلل و دوگانگي و تشتت و تقابل در حاكميت خالي نشد. دشمن با وجود استفاده از برخي اشخاص يا عملكردها، در رسيدن به هدف اصلي خود در نابودي نظام اسلامي يا توقف حركت آن ناكام ماند اما توانست از اين طريق بعضاً از سرعت شتابان انقلاب به سمت آرمان ها كم كند يا پيش پاي اين حركت موانع ايذايي ايجاد كند.چاره چيست؟ 1-حد قائل شدن براي منازعات و مشاجرات و اختلاف ها. هر كس در منازعه و مشاجره بي پروايي مي كند، براي دشمن فرصت سازي مي كند، بداند يا نداند 2-به قانون بازگشتن، و اگر گره اختلاف از مجاري عادي قانوني گشوده نشد، داوري نزد ولي امر بردن و از عمق جان به اين داوري، سر نهادن. جز اين رفتار كردن، طاغوتي گري و تن به حكميت و حاكميت طاغوت سپردن است. ما طاغوت را تنها به نمادهاي آن - نمرود و فرعون و ابوسفيان و آمريكا و انگليس و اسرائيل - مي شناسيم اما امام صادق عليه السلام ضمن تأكيد بر صلاحيت فقهاي امانتدار و پارسا، در امر داوري مي فرمايند «طاغوت همه آنهايي هستند كه به غير حق داوري كنند و حكميت نزد آنها برده شود».ملت ما با همه تنوع سليقه ها، به فرمان الهي در نيكوترين وجه عمل كرد و به ويژه در حوادث پرتلاطم چند سال اخير از اين هدايت راهگشاي الهي غافل نشد اما آيا همه چهره هاي نخبه سياسي هم نمره بالايي در اين آزمون گرفتند؟ آيا برخي رجال سياسي با رويكرد اعوجاجي و انحرافي بر حكميت و روگرداني از تنها مرجع ذي صلاح، در پروژه دشمن براي جعل حاكميت دوگانه ايفاي نقش نكردند؟ فرقي نمي كند. هر كس در مشاجرات سياسي به داوري و فصل الخطاب ولي حق تن نداد، قطعه اي از قطعات پازل دشمن را سرجاي خود گذاشت. كوچكترين خطا در اين عرصه، پاگذاشتن در ميدان مين «حاكميت دوگانه» است و فرقي نمي كند كدام شخصيت و رجل پرسابقه سياسي مرتكب اين خطاي پراز ريسك و هزينه هاي استراتژيك شود. مي شود اسم رجال سياسي بزرگ را - همان هايي كه اغلب محل توجه و بحث بوده اند - از طيف هاي مختلف نوشت و با همين يك ملاك نمره داد. شما چه نمره اي به هر يك از اين رجال مي دهيد؟امت اسلام هر جا كه به هر دليل دچار اولياي مختلف گرديد و اشخاص محترم تر از حق تلقي شدند، آسيب ديد. اين تعبير استاد مطهري از قول صحابه خاص پيامبر (ص) نظير سلمان و ابوذر است كه؛ صحابه شما محترميد اما حق محترم تر است.بايد به ولايت حق برگشت و دعوت به نيكي و نهي از منكر را با اين شاخص سنجيد و البته از دشمنان اصلي انقلاب غافل نشد. بر اين صراط باريك گام زدن، همان سنگيني و دشواري اصولگرايي توأم با بصيرت و صبراست.تهران امروز: روز معلم و روزگار آموزگار«روز معلم و روزگار آموزگار»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي تهران امروزاست كه در آن مي‌خوانيد؛سالگرد شهادت استاد شهيد آيت‌الله مرتضي مطهري و روز معلم، فرصتي براي بازنگري در نقش مهم و حياتي «معلم» به مثابه آموزگار جان و تن و وجدان آحاد جامعه از يك سو و و انتظارات متقابل فرهنگيان و معلمان و جامعه از سوي ديگر است. همان‌گونه كه حضرت امام خميني(ره) فرموده‌اند: «معلمي شغل انبياست» و بنابراين فساد و صلاح جامعه، بسته به كاركرد مطلوب يا نامطلوب قشر فرهنگي و آموزگار دارد. در اين باره ذكر چند نكته بايسته به نظر مي‌رسد.1 - در بابت معيشت معلمان: در اين كه قشر فرهنگي و به‌ويژه آموزگاران و معلمان مطالبات پاسخ داده نشده‌اي در زمينه مسائل معيشتي و شغلي خود دارند، هيچ‌گونه بحث و ترديدي نيست. بخش عمده‌اي از اين مطالبات سال‌هاست كه معوق مانده است و اگر چه دولت‌ها يكي پس از ديگري آمده‌اند، اما مطالبات معوق مانده فرهنگيان و معلمان همواره براي آنان پرسش و مسئله «به روز و تازه‌اي» بوده است. بخشي از تلاش‌ها و تدابير دولت كنوني و دولت‌هاي سابق و اسبق نيز گرچه معطوف به حل مشكلات معيشتي اين قشر فهيم و صبور بوده است اما متاسفانه تاكنون طرح و برنامه جامعي براي ثبات‌بخشي به سامانه‌هاي آموزشي و تامين معاش و رسيدگي به مسائل و مشكلات معلمان، ارائه نشده است.2 - در باب جايگاه معلمان: از ديرباز فرهنگيان و معلمان از مهم‌ترين گروه‌هاي مرجع اجتماعي به شمار مي‌رفته‌اند و با افسوس بايد از اين واقعيت تلخ ياد كرد كه بنيان مرجعيت اجتماعي آموزگاران و فرهنگيان، سخت متزلزل شده است يا دست‌كم آنچه كه تصور مي‌شده در سال‌هاي پيش بوده، نيست! اين كاهش ارزش معنوي و افت مرجعيت اجتماعي به كدام عامل يا عوامل باز مي‌گردد؟ به عوامل معيشتي؟ به عوامل كاركردي؟ به عوامل فرهنگي و ذهني؟ به تفاوت پارادايم‌ها و گفتمان‌هاي حاكم بر نظام آموزشي و عدم‌تناسب آن با اوضاع و احوال كنوني جامعه؟ نگارنده در پي اين مدعا نيست كه همه عوامل را شناسايي كرده يا آنكه پاسخ همه پرسش‌هاي مطرح شده را در دست دارد اما بر اين باور است كه فرهنگيان و آموزگاران نيزمتقابلا تكاليفي در قبال جامعه – به ويژه دانش‌آموزان و دست‌پروردگان دانش خويش‌– دارند. اگر اين گزاره درست – يا تا حدي درست – باشد كه مرجعيت اجتماعي فرهنگيان و آموزگاران از اقبال و اهميت پيشين برخوردار نيست، چه كسي بايد پاسخگوي اين مدعا باشد؟ چه كسي مهم‌تر و لايق‌تر از قشر فرهنگي و آموزگار مي‌توان براي پاسخ‌دادن به اين پرسش يافت؟ و چرا تاكنون درصدد آسيب‌شناسي اين كاستي جايگاه و پايگاه اجتماعي قشر فرهنگيان، برنيامده‌ايم يا نيامده‌اند؟ شايد در روزگاري كه ما دانش‌آموز بوديم، معلم جماعت، به لحاظ مادي وسع چنداني نداشت، اما به لحاظ معنوي از نفوذ و سيطره خاصي برخوردار بود، هر شخصي در مواجهه با شخصيت معلم، ناگزير از خضوع و احترام نسبت به وي بود. پيش مي‌آمد كه معلم، مرجع و پاسخگوي پرسش‌هايي باشد كه شايد ساير اقشار، طيف‌ها يا نهادها مي‌بايد به آنها پاسخ مي‌دادند، اما چگونه است كه اكنون احساس مي‌شود پايه‌هاي اين مرجعيت اجتماعي سست و لرزان شده؟ مناسب تر اين است فرهنگيان، خود پاسخگوي اين پرسش باشند.3 - در باب نفي حرمت استاد و آموزگار: جايگاه معلم به‌مثابه استاد، معلم به مثابه مرشد، معلم به مثابه راهنمايي كه تمامي زندگي يك فرد را هويت و معنا مي‌بخشيد نيز سست و لرزان شده است. منظور نظام استاد شاگردي قديم است كه در ورزش يا صنوفي مانند آهنگري يا چرم‌سازي يا طلا‌سازي، مدنظر است. اسطوره «معلم» درجايگاه استاد، مرشد، راهنما، كسي كه در فني يا حرفه و پيشه‌اي صاحب‌نظر است از هم پاشيده شده. روابط و مناسبات اجتماعي ديگر در فضاي «استاد – شاگردي» تعريف نمي‌شود، يا دست‌كم در بخش بزرگي از جامعه چنين نيست اما چه چيز جايگزين اين اسطوره يا اين بينش كه از دوران تاريخ كهن ايران برمي‌آيد، شده است؟ هنوز پاسخ روشني براي اين پرسش در دست نيست.اما مي‌توان چنين گفت كه به نظر مي‌رسد معلم به مثابه آموزگار و معلم به مثابه استاد فن، حرفه، پيشه و... از بلنداي وزين و شايسته‌توجه خويش دور شده و كاملا در دسترس قرار گرفته است.در دسترس نقد يا حتي نفي و ستيزه‌جويي‌هاي فكري و رفتاري. امروزه گروه‌هاي مرجع شمار بسياري يافته‌اند، فضاي سايبر و اينترنت، گروه‌هاي كوچك دوستانه و... جا و فضا را براي اوج گرفتن دوباره مرجعيت اجتماعي «معلم» و «استاد» تنگ كرده‌اند، گرچه بايد اذعان كرد كه خوشبختانه هنوز حرمت‌ها و احترام‌ها، به‌كلي زيرپا گذارده نشده‌اند.4 - در باب شنيدن معلمان: معلمان و آموزگاران، خطيباني مبرز و زبان آورند. گروهي دانش‌آموز يا دانشجو در كلاس نشسته‌اند، ساكت و آرام و آموزگار سخن مي‌گويد. درس مي‌دهد و درس را باز مي‌پرسد. در روش كنوني نظام آموزشي ما، آموزگار، سخنور خوبي است و تنها كسي است كه مي‌تواند در كلاس سخن بگويد و كمتر هم مورد انتظار قرار گيرد.بدين روست كه آموزگاران، كمتر وارد فضاهاي گفتماني مي‌شوند، گونه‌اي تك‌گويي اندك اندك روش و منش آنان را تحت تاثير قرار مي دهد و دست‌آخر از گفت‌وگو مي‌گريزند يا مي‌هراسند يا نمي‌خواهند فضاي گفت‌وگوي دوجانبه را حاكم بر فضاي كلاس و آموزش كنند.شايد – و صرفا شايد – يكي از عوامل گرايش ما ايرانيان به سوي تك‌گويي و خودمحوري، همين روان‌شناسي آموزشي ما باشد، روان‌شناسي مبتني بر گوش سپردن دانش‌آموز و گويايي آموزگار، ما تاكنون وارد فضاي گفت‌وگوي متقابل نشده‌ايم و اين يك آسيب بزرگ مي‌تواند باشد.5 - و تكمله: اينكه بار ديگر روز معلم را به تمامي فرهنگيان و آموزگاران اين سرزمين تبريك و تهنيت مي‌گوييم و ياد شهيد بزرگوار استاد مطهري را گرامي مي‌داريم. اميد كه تلخي‌هاي اين قلم را آموزگاران شريف و دلسوز، بر نگارنده ببخشايند.جمهوري اسلامي:خصوصى‏سازى، نيازمند جراحى«خصوصى‏سازى، نيازمند جراحى»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛زمان زيادى لازم نبود تا پس از ابلاغ سياستهاى اصل چهل و چهار قانون اساسى از سوى رهبر معظم انقلاب، مشكلات و حاشيه‏هاى اجراى سياستهاى خصوصى‏سازى خود را نشان دهد و سنگينى و حساسيت ذاتيش را به مسئولان تحميل كند.همزمان با ابلاغ اين سياستها كه از سوى معظم‏له، زمينه‏ساز يك انقلاب اقتصادى بزرگ ناميده شد، كارشناسان و خبرگان بسيار ضمن ابراز شعف از اين اقدام، مجريان اين سياستها را نيز نسبت به لغزشگاه‏ها و بزنگاه‏هاى اجراى آن انذار دارند.خاستگاه عمده اين هشدارها، مرور تجربيات كشورهاى متعددى بود كه پيش از ما روند خصوصى‏سازى را طى كرده و به تناسب موفقيت و يا شكستى كه در اجراى اين سياست به دست آورده بودند، امروز جايگاه‏هاى بسيار متفاوتى را در رتبه‏بندى اقتصاد جهان از آن خود كرده‏اند.واقعيت گريزناپذيرى كه از مرور اين تجربيات خودنمايى مى‏كند اين است كه سياستهاى خصوصى‏سازى داراى خصوصياتى به غايت پيچيده است كه درصورت رعايت اصول آن كه به اجرايى موفق نيز مى‏انجامد، نتايجى بس مبارك و ميمون براى اقتصاد هر كشورى به ارمغان مى‏آورد ولى از سوى ديگر ناديده انگاشتن اين ويژگى‏ها و اصرار بر اجراى نسخه‏اى منحصر به فرد در خصوصى‏سازى كه برپايه اصول اين سياستها و تجربيات پيشينيان نباشد، پيامدهايى بسيار نگران كننده به دنبال دارد.به عبارت ديگر بايد دانست كه اجراى نادرست سياستهاى خصوصى‏سازى شرايط اقتصادى و اجتماعى هر كشورى را به مراتب از دوران تصديگرى افزون‏تر دولت و كوچكى بخش خصوصى، دشوارتر و پيچيده‏تر مى‏سازد چرا كه محور و بنيان اين سياست، جابه جايى مالكيت است كه در سپهر حقوقى و اجتماعى به افول و ظهور طبقات اجتماعى دگرگون و برقرارى روابط جديدى منجر مى‏شود كه جامعه‏اى ديگر مى‏سازد. از اين رو، اجراى ناقص و نادرست خصوصى‏سازى، قهراً به شكل‏گيرى طبقات، گروه‏ها و روابط اقتصادى و اجتماعى بيمارى مى‏انجامد كه بنيانهاى سلامت جامعه را در تمامى حوزه‏ها متزلزل مى‏كند.برپايه همين واقعيت‏ها، از آغازين روزهاى ابلاغ سياستهاى اصل چهل و چهار و اقدام دولت به عنوان مجرى براى پياده‏سازى آن عقلا و انديشمندان اقتصادى، دولتمردان را از در افتادن به دام چندين اشتباه برحذر داشتند.الف ـ غفلت از تقدم و اولويت آزادسازى نسبت به خصوصى‏سازىب ـ غلبه نگاه درآمدزا نسبت به منابع حاصل از واگذارى بنگاه‏هاى دولتىج ـ تمركز و اصرار بر واگذارى مالكيت بدون انتقال مديريتد ـ حذف زنجيره‏هاى توليد و توزيع در برخى صنايع حساس كه كشورمان در آنها مزاياى نسبى ارزشمندى را در سطح جهان دارا است.امروز و با گذشت بيش از چهار سال از آغاز اجراى سياستهاى اصل 44، كارنامه‏اى قابل بررسى از عملكرد مجريان اين سياستها دردست است كه با مرور آن مى‏توان در مورد ميزان موفقيت و يا كاستى‏ها قضاوت كرد.در اين ميان اما آنچه به مرور زمان و با افزايش حجم واگذاريها بيشتر از هر مسئله ديگرى بحث‏برانگيز شده و به چالشى ميان مجريان و ناظران تبديل گرديده، پيگيرى واگذاريهاى واسطه‏اى از سوى مجريان خصوصى‏سازى است.ادبيات حاكم بر سياستهاى خصوصى‏سازى در جهان نشان مى‏دهد كه چنين روشى در موارد متعددى مورد استفاده مجريان و نهادهاى واگذار كننده قرار گرفته و بسته به شرايط اقتصادى هر كشور، نتايج مختلفى را هم به دنبال داشته است. در اين روش، نهاد واگذار كننده يا همان دولت، وسواس چندانى نسبت به خريدار بنگاه موضوع واگذارى به خرج نمى‏دهد و تمركز خود را به عرضه بيشتر، سريعتر و سهل‏الوصول‏تر معطوف مى‏سازد، نتيجه اين مسامحه چيزى جز اين نيست كه خريدار قدرتمندتر، همواره پيروز خواهد شد. قدرت نيز در اين ميان عمدتاً، همان پول و نقدينگى بيشتر است. به اين ترتيب، بنگاه‏هايى كه تاكنون جزؤ دارائيهاى دولت به حساب مى‏آمدند و اداره و نحوه تخصيص بودجه و هزينه آن زير ذره‏بين نهادهاى نظارتى حاكميتى بود، از اين حيطه خارج و به شركتها و بنگاه‏هايى غيردولتى تبديل مى‏شوند كه تنها ناظر بر عملكرد آنها قوانين كلى تجارت و قضا است.از همين جا است كه نگرانى‏هايى ايجاد مى‏شود كه مبادا صاحبان اين بنگاه‏هاى عمدتاً بزرگ، دست به اقداماتى انحصارگرايانه و يا تشكيل تراستهاى اقتصادى بزنند كه در پى آن حقوق دولت و مصرف كنندگان عمومى توامان ضايع شود.تدوين و اجراى قوانين ضدتر است در كشورهاى داراى اقتصاد غيردولتى برپايه همين دغدغه صورت گرفته است.اما آنچه در اين ميان شرايط كشور ما را قدرى متمايز و درعين حال مبهم مى‏كند دو مسئله مهم است، نخست وجود بازيگرانى دوزيست در فضاى اقتصاد ايران كه در ادبيات اقتصادى از آنها به "شبه دولتى" يا "خصولتى" تعبير مى‏شود و دوم خلاء قوانين ضدانحصار.شكل‏گيرى بنگاه‏هاو نهادهايى كه با وجود ساختار خصوصى و تبعيت از قانون تجارت، دستگاه‏هاى دولتى و به تبع آن مديران دولتى در آنها سهامداران عمده و بازيگران اصلى به حساب مى‏آيند پديده‏اى است كه در اقتصاد كشور ما بسيار پررنگ است.از اين رو انتقال بنگاه‏هاى دولتى در هر قالبى مانند رد ديون دولت و يا به هر توجيهى از قبيل ضعف بخش خصوصى واقعى در تأمين نقدينگى لازم براى خريد بنگاه‏هاى در صف واگذارى، مشكلات و پيامدهايى بسيار پيچيده‏تر از آنچه در ديگر كشورها تجربه شده براى ما پديد خواهد آورد.اگر در كشورهاى ديگر توانسته‏اند با اجراى قوانين ضدتر است تا حدودى از شكل‏گيرى زنجيره‏هاى انحصار اقتصادى در بخش خصوصى جلوگيرى كنند، حضور مديران منتخب دستگاه‏هاى دولتى در شركتهاى خصوصى شده، كه بايد در مورد سوددهى اين شركتها به مديران دولتى خود پاسخگو باشند، احتمال و امكان موفقيت قوانين ضد انحصار را در جلوگيرى از تشكيل اين پديده به حداقل مى‏رساند؛ چنانكه در تجربه‏اى نزديك ناكارايى نهادهايى مانند شوراى رقابت در صدور حكمى صريح در مورد عرضه سهام مخابرات به محك آزمايش گذاشته شد.از اين رو بر دلسوزان فرض است كه براى توقف اين روند و اجراى هرچه صحيح‏تر سياستهاى اصل 44 اقداماتى اصلاحى در دو حوزه تقنين و اجرا انجام دهند.ابتكار: آنچه باعث تفاوت‌هاي مطهري بود«آنچه باعث تفاوت‌هاي مطهري بود»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ترديدي نيست درباره شهيد مطهري تا کنون سخنان زيادي گفته شده و مطالب بسياري نوشته شده است و همايش‌ها و مراسم سالگرد باشکوهي هم بپا گرديده است.اما به واقع نگاه به انديشه مطهري در اين سالها به جاي تحليل و نقد در جهت بسط، بيشتر جنبه تبليغي و تجليلي داشته است و به ندرت به ماهيت آثار ايشان توجه گرديده است .نوانديشان و سنت گرايان هر دو تلاش کرده اند، رفتار گلخانه‌اي با آراء و انديشه‌هاي اين مرد بزرگ داشته باشند. نهادهاي رسمي هم با تجليل صرف و تبليغ کليشه اي، زمينه اجحاف به آراء ايشان را فراهم آورده اند. در اين مقال فرصت تحليل آراء آن بزرگ نيست؛ بلکه به مناسبت به گوشه‌اي از آنچه موجب تفاوت مطهري با هم صنفان خود بود، اشاره مي‌رود. يکي از عواملي که روحانيت شيعه را از نظر معرفتي به انزوا کشاند، بي توجهي به معارف برون حوزوي و واقعيت‌هاي جامعه بود و محدود شدن بر مسايل و فروعي که محصول جامعه خاص بود.شهيد مطهري از معدود عالماني بود که دو دهه پيش از انقلاب، مسير معرفتي خود را جدا کرد و با حفظ اصولي که در مکتب صدرايي و کلام سنتي دريافته بود به سراغ فلسفه‌هاي جديد رفت و با تحقيق در فلسفه اخلاق،فلسفه کلام و فلسفه فقه، توانست خلا اجتماعي زمان خود را بيابد و با توسل به روش آموزش‌هاي نوين، قادر شد با خلاصه نويسي،روان گويي و ترجمه در آن فضا خوب بدرخشد او خود را نسبت به آراء ديگران،محروم نساخت و بدون تحقيق وبا موضع سلبي حکم به کفر و بطلان صادر نمي‌کرد بلکه اين مطهري بود که به استقبال آراء ديگران مي‌رفت در نتيجه وارد جريان زندگي اجتماعي مي‌شد و به جاي گوشه نشيني و اقدام به استنباط احکام در خلاء که آفت اصلي نظام حوزوي است، توانست بين جامعه ديني و احکام ديني ارتباط برقرار نمايد .به تعبير ديگر مطهري با اتخاذ رويکرد متفاوت با اسلاف خويش در تعامل با مسايل جامعه به» واقع گرايي» دست يافت. واقع گرايي حلقه مفقوده نظام آموزشي حوزه‌هاي آن زمان بود.مسير آموزش حوزه‌ها بر پايه مسايل ذهني و فرضي و نادر الوجود استوار بود به همين دليل علماء برغم زحمات زياد با درد و دغدغه‌هاي جامعه فاصله بسيار داشتند و دور افتادن حوزويان از مسايل مبتلا به جامعه آنان را به عناصر کم بهره و با کارکرد بسيار محدود تبديل کرده بود و بدين ترتيب متد آموزشي حوزه عامل اصلي انزواي نظام روحانيت بود اما مطهري به دليل شکستن تابوي آموزش و روش‌هاي تعامل،به نوانديش ديني دست يافتاو صليب به دست، به انکار ديگران ننشست بلکه اول سعي کرد حرف ديگران را خوب بشنود و آنگاه با صبوري و متانت تحليل کند و سپس با احترام يا اقدام به رد مي‌کرد يا تائيد مي‌نمود .او با شکستن تابوي عوام زدگي به عنوان آفت نظام حوزوي، توانست در بين نوانديشان قد برآورد و معارف ديني را بر جامعه روشنفکري با سر بلندي عرضه کند.بنابراين مطهري عالم ديني بود اما در قالب حوزه باقي نماند و ضمن اينکه فلسفه اسلامي،کلام اسلامي و اصول فقه را به خوبي مي‌دانست اما سري در مطالعات برون حوزوي در خصوص ديگر فلسفه‌ها و آراء متکلمين نيز داشت او در عين اينکه يک متکلم اسلامي است اما گرايش استدلالي اش باعث نشنيدن آراء ديگران نشده است . مطهري به دليل ارتباط با بدنه صاحب نظران جامعه و محصور نشدن در هاله‌هاي قدسي، ضمن نقد انديشه‌هاي التقاطي توانست افراد بسياري را به دامن اسلام جذب نمايد و البته مطهري هم زمان نسبت به روشنفکران دين نشناخته و روحانيت زمان نشناخته در رنج بود.وطن امروز:ثبات قيمت در کنار رونق توليد«ثبات قيمت در کنار رونق توليد»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي وطن امروز به قلم محمود جهاني است كه در آن مي‌خوانيد؛بازار مسکن در ماه‌هاي اخير شاهد تحولات نسبتا زيادي، خواه در زمينه‌هاي کارکردي و خواه در زمينه‌ سياستگذاري دولت بوده است. در ماه‌هاي‌ اخير روند تحولات بازار نشان از ثبات نسبي قيمت در بازار دارد و در کنار اين ويژگي، مي‌توان گذار از شرايط رکود به رونق در بخش توليد را نيز به عنوان يکي ديگر از ويژگي‌هاي بازار برشمرد.دولت (وزارت مسکن) در پي رونق بخشي بيشتر به توليد مسکن بوده و با پي‌گيري پرتلاش طرح مسکن مهر و انجام اصلاحات اساسي در سازوکار اجرايي و همچنين فراهم‌سازي امکانات مختلف مالي و فني سعي کرده است ضمن حفظ ثبات قيمتي در بازار، حجم توليد را افزايش داده و موجب رونق در بخش توليد مسکن شود.خوشبختانه در ماه‌هاي پاياني سال گذشته اين تلاش به ثمر نشست و ضمن آنکه تحولات چشمگيري در روند پيشرفت برنامه مسکن مهر اتفاق افتاد، به طور همزمان روند نزولي صدور پروانه‌هاي ساختماني بخش خصوصي نيز متوقف و از ماه‌هاي دي و بهمن اين روند جهت افزايشي به خود گرفت. به طور قطع در سال‌هاي 1391 و 1392 تقاضاي سالانه مسکن از مرز 5/1 ميليون واحد در سال خواهد گذشت و تحت اين شرايط بايد ظرفيت‌هاي سرمايه‌گذاري و توليد مسکن در اين برنامه تا حدود 50درصد افزايش يابد.از طرف ديگر سال 1389 براساس قانون هدفمندسازي يارانه‌ها، سال اول اجراي اين قانون و حذف تدريجي يارانه‌ حامل‌هاي انرژي است و گذشته از الزامات و مباني بسيار اساسي و مهم اين قانون و آثار مثبت آن بر کل اقتصاد کشور، بخش مسکن به عنوان يکي از مهم‌ترين بخش‌هاي اقتصادي کشور و به عنوان بخشي که ارتباط پسين و پيشين گسترده‌اي با ديگر بخش‌هاي اقتصادي دارد از آثار و تبعات اين طرح به صورت جدي تاثير مي‌پذيرد.جهت‌گيري اين تاثيرپذيري در کوتاه‌مدت و ميان‌مدت بسيار متفاوت خواهد بود. در کوتاه‌مدت به دليل آنکه صنعت ساختمان در کشور مبتني بر روش سنتي بوده و ويژگي بارز آن انرژي‌بري بسيار بالا در توليد نهاده‌ها و مصالح عمده ساختماني است، لذا با حذف تدريجي يارانه‌ حامل‌هاي انرژي، توليد بسياري از اين محصولات مقرون به صرفه نخواهد بود و از چرخه توليد خارج خواهند شد. البته تا زماني که امکان جايگزيني محصولات جديد فراهم شود، اصرار بر توليد اين محصولات، افزايش هزينه‌ ساخت را موجب خواهد شد، بنابراين در ميان‌مدت، اصلاح صنعت ساختمان و جايگزيني روش‌هاي نوين و مبتني بر صرفه‌جويي انرژي، مي‌تواند آثار بسيار مثبتي را براي بخش مسکن و اقتصاد کشور فراهم کند.در واقع دير زماني است ضعف صنعت ساختمان و کارآيي بسيار پايين آن، هم به لحاظ مقاومت و پايداري و هم به لحاظ هزينه و طول دوره ساخت مشخص شده بود اما پايين بودن قيمت انرژي و يارانه‌ غيرمستقيمي که از اين بابت اقتصاد کشور متحمل مي‌شد، اين ضعف را پوشانده و مانع از اصلاح سيستم ساخت و ساز و کاربرد روش‌هاي صنعتي مبتني بر مقاوم سازي و سريع و سبک‌سازي مي‌شد.اينک با تصويب قانون هدفمندسازي يارانه‌ها، انتظار مي‌رود فرآيند اصلاح نظام ساخت و ساز آغاز و در يک دوره زماني ميان‌مدت شاهد جايگزيني کامل صنعتي‌سازي به جاي سنتي‌سازي باشيم. اما نکته بسيار مهمي که در فرآيند اصلاح و جايگزيني نظام ساخت و ساز اهميت مي‌يابد (بويژه با توجه به حجم تقاضاي مسکن در سال‌هاي آتي) راهبرد حمايتي دولت از برنامه‌هاي تامين مسکن در کوتاه‌مدت به گونه‌اي که اجازه اصلاح نظام ساخت و ساز را نيز بدهد، از اهميت قابل‌توجهي برخوردار است. خوشبختانه در قانون ساماندهي و حمايت از توليد و عرضه مسکن و مصوبات شورايعالي مسکن رويکردهاي حمايتي هم در زمينه برنامه‌هاي تامين مسکن گروه‌هاي کم‌درآمد با محوريت مسکن مهر، بهسازي مسکن روستايي و بازسازي بافت‌هاي فرسوده شهري و هم برنامه‌هاي تشويقي براي استفاده از فناوري‌هاي نوين در صنعت ساختمان مورد تاکيد قرار گرفته است.گسترش: «سخا»؛ حمايت واقعي از توليد و مصرف‌کننده«سخا؛ حمايت واقعي از توليد و مصرف‌کننده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛رکود اقتصادي اخير جهان باوجود آسيب‌هايي که به پيکره صنعت و تجارت دنيا زد، آموزه‌هايي را نيز به‌دنبال داشت.مرور واکنش دولت‌هاي شرق و غرب عالم در برابر اين سونامي اقتصادي، نشان مي‌دهد که آنها دو سياست را براي مقابله با آثار بحران اقتصادي در پيش گرفتند.برخي دولت‌ها مانند آمريکا براي حفظ اشتغال و حمايت از صنايع استراتژيک خود مثل خودروسازي، سراسيمه شروع به تدوين لايحه‌هايي براي اختصاص بودجه به صنعت کردند. پرداخت وام‌هاي کلان مانند وام 5/19 ميليارد دلاري به جنرال‌موتورز نمونه‌ بارز تلاش آمريکا براي سرپا نگه‌داشتن توليد بود.درواقع اين روش پاياني بر تئوري‌هاي ليبرالي مبني‌بر ضرورت آزادي تجارت و عدم مداخله دولت در امور اقتصادي بود. ظاهرا دولت‌هاي غربي آزادي اقتصادي را فقط براي کشورهاي درحال توسعه تجويز مي‌کردند و خود اصولا قائل به رعايت مباني اقتصاد ليبرالي نيستند. در مقابل، برخي دولت‌هاي اروپايي با تاملي بيشتر نسبت به آثار بحران اقتصادي و با درک اين نکته که رکود پس از بحران به مراتب آثار زيان‌بارتري خواهد داشت، بجاي تزريق نقدينگي به سمت عرضه، سياست تحريک تقاضا را در پيش گرفتند.به عبارت ديگر آنها سعي کردند با اتخاذ سياست‌هايي، توليدکنندگان را ازطريق ايجاد بازار مطمئن، مورد حمايت قرار دهند. مصداق عيني اين سياست اقتصادي، تزريق نقدينگي به شرکت‌هاي ليزينگ و ارائه تسهيلات خريد براي شهروندان بود، اما براستي کدام يک از اين دو ابزار اقتصادي کارآمدتر است؟يادآوري اتفاق‌هاي پس از تشديد رکود اقتصادي نشان مي‌دهد باوجود اينکه کشورهايي مانند آمريکا ميلياردها دلار را به سمت عرضه تزريق کردند، اما از مصرف‌کننده‌اي که مشتري توليد کارخانه‌ها است غافل بودند. بهاي اين غفلت هم ورشکستگي غول‌هاي صنعتي مانند جنرال‌موتورز بود چون با وجود تداوم توليد خودرو، خريداري براي توليدات وجود نداشت.از اين رهگذر کارشناسان اقتصادي امروز بر اين نکته تاکيد دارند که در اتخاذ سياست‌هاي حمايت اقتصادي بايد هر دو سمت عرضه و تقاضا را در نظر گرفت.به‌عبارت ديگر از يکسو بايد شرايط رقابت‌پذيري، افزايش بهره‌وري و تامين نقدينگي را براي توليدکننده مهيا کرد و از سوي ديگر مصرف‌کننده را با افزايش قدرت خريد، ترغيب به استفاده از کالاي توليد داخل کرد.در کشور ما نيز وزارت صنايع و معادن به‌عنوان متولي بخش صنعت پس از وقوع بحران اقتصادي، بر اجراي اين سياست‌هاي حمايتي تاکيد کرد و با پيگيري تشکيل کارگروه حمايت از توليد داخلي، از يکسو بدنبال اتخاذ سياست‌هاي محرک عرضه و از سوي ديگر بدنبال ترغيب مصرف‌کننده براي استفاده از توليدات داخلي بود.ديروز يکي از مطالبات ديرينه بخش صنعت و کارگروه حمايت از توليد نتيجه داد. سامانه خريد اعتباري کارمندان موسوم به «سخا» ابزاري است که همزمان با ايجاد قدرت خريد براي شهروندان، بازار تضمين‌شده‌اي را براي کالاهاي باکيفيت صنعتگران ايراني به همراه دارد.به عبارت ديگر با راه‌اندازي اين سامانه، مصرف‌کننده و توليدکننده کالاي مرغوب همزمان زير چتر حمايتي قرار خواهند گرفت. ازطرف ديگر گام بلندي درجهت تحقق شعار قديمي؛ «ايراني کالاي ايراني مصرف کن» برداشته مي‌شود.  دنياي اقتصاد:خلأ طراحي مکانيزم«خلأ طراحي مکانيزم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛مسائل اقتصادي در ايران همواره به مسائل سياسي تنه مي‌زند. از اين‌رو در طراحي سياست‌ها بايد نيم نگاهي به سياست داشت.تجربه نسبتا ناموفق برنامه‌هاي توسعه نشان داد که اگر برنامه‌ها فارغ از محدوديت‌هاي سياسي نوشته شوند، در عمل به اجرا درنمي‌آيند؛ حتي اگر براي نوشتن آن بيشترين تلاش‌ها و بهترين مهارت‌ها به کار گرفته شده باشد، اما وجه ديگر مساله آن است که نبايد همه مسائل را سياسي انگاشت و از سوي ديگر بام افتاد. در مسائل اقتصادي وجه اقتصادي برجسته است و براي حل آن بايد از دانش اقتصادي بهره گرفت.با اين مقدمه به مساله خصوصي‌سازي و مسائل پس از خصوصي‌سازي نگاه کنيم. يک بعد داستان خصوصي‌سازي، مساله سياسي و فساد است که اصطلاحا خودماني‌سازي لقب گرفته است. تجربه گذشته در ايران و ديگر کشورهاي اروپاي شرقي درس‌هاي فراواني پيش روي ما قرار داد؛ اما برجستگي و چشمگير بودن اين مساله، نبايد موجب شود تا خصوصي‌سازي را صرفا در بعد سياسي آن خلاصه کرد.در خصوصي‌سازي مساله اين است که چطور يک بنگاه را به شخصي که لايق است منتقل كرد تا بتواند کارآيي آن را افزايش دهد و چگونه اختياراتي براي وي فراهم آورد تا بتواند انگيزه لازم را در کارکنان فراهم کند. روشن است که در اينجا چند محدوديت جدي وجود دارد. از يک سو لياقت و صلاحيت افراد امر آشکار و عياني نيست. افراد به شيوه‌هاي مختلف تلاش مي‌کنند تا اين سيگنال را منتقل کنند که واجد اين ويژگي هستند. از سوي ديگر، بايد واگذاري به نحوي باشد که براي خريد يک بنگاه انگيزه لازم وجود داشته باشد.تعيين قيمت يک بنگاه مي‌تواند محل اختلاف باشد. کساني ممكن است قيمت تعيين شده را پايين قلمداد کنند و واگذاري را نوعي واگذاري رانت بدانند؛ در حالي که کساني ديگر ممکن است ديدگاهي معکوس آن را داشته باشند. شيوه واگذاري نيز مسائل خاص خود را به دنبال دارد. توزيع سهام به شکل گسترده امکان کنترل بر مديريت را منتفي مي‌کند. امروزه يک حوزه از علم فاينانس به تفصيل در اين زمينه متمرکز و ادبيات علمي‌وسيعي در اين زمينه وجود دارد. مي‌توان ادعا کرد که لزوما اين‌گونه نيست که واگذاري از خلال بورس همواره به بهترين نتايج منجر شود و واگذاري از طريق مذاکره همواره موجب انتقال رانت و رانت‌جويي شود. همه اين موارد م




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن