واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زن:نماد نفس«زن،از نگاه مولوی»قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم (پایانی):
اما از این نمادهای مثبت که بگذریم، زن از دیدگاه مولانا نماد نفس در معنای منفی هم هست . مولانا نفس انسان را زن و عقل او را مرد می داند و مخالفت زن و شوهر را در نزاع و مشاجره ی خانوادگی به مخالفت نفس با عقل تأویل می کند؛ زیرا زن مایحتاج زندگی را می خواهد و شوهر او را به صبر و توکل فرامی خواند: ... مـاجـرای مـرد و زن افتــاد نقـل آن مثـال نفس خود می دان و عقـل این زن و مردی که نفس است و خرد نیک بایسته سـت بهر نیـک و بـد زیـن دو بـایسـته دریـن خـاکی سـرا روز و شب در جنگ و اندر ماجرا زن همی خـواهـد حـویـج خـانقـاه یعنی آب رو و نان و خـوان و جاه نفـس همچـون زن پی چـاره گـری گـاه خـاکـی گـاه جویـد سـروری عقـل خود زین فـکرها آگـاه نیسـت در دمـاغـش جـز غـم الله نیســت در مهربانی های ناموجه مادر به طفل نیز که مثلاً به پدر اعتراض می کند که بچه از رفتن به مکتب، لاغر و نزار شده، مولانا میگوید: از این مادر و مهربانی های بی موردش فرار کن ، زیرا «سیلی بابا به از حلوای اوست»: هسـت مادر نفس و بـابـا عقل راد /اولش تنـگی و آخر صـد گشـادمولانا از این که نفس را زن، و عقل را مرد تلقی می کنند، اظهار خرسندی کرده تلویحاً می گوید خوب است که نفس زن است و ضعیف، و عقل مرد است و قوی ؛ اگر نفسِ زشت نهاد، زن نبود و مرد بود، آن وقت چه می کردیم؟! وای آنــکه عقــل او مــاده بـود نـفس زشـتش نـر و آمـاده بود لاجـرم مغلـوب بـاشــد عقـل او جز سوی خسران نباشد نقل او ای خنک آنکس که عقلش نر بود نفس زشتش ماده و مضطر بود نمادپردازی همواره بر مبنای تشابه میان نماد و مدلول نماد صورت می گیرد. تشابه میان نفس و زن از دیدگاه مولانا، چنان که در موارد پیشین ملاحظه شد، دنیاخواهی و راحت طلبی است ؛ تشابه دیگر ریاکاری و مکاری، و راهزنی دل و دین است: هلا ای نفس کدبانو، بنه سر بر سر زانو /ز سالوس و ز طراری نگردد جلوه این معنیتوجه به جلوه های کاذب ظاهری و تعلقات دنیوی هم شباهت دیگر آن دو است: زن آن باشد که رنگ و بو بود او را ره و قبله /حقیقت نفس اماره ست زن در بینت انسانیکی از مصادیق زنان که با همین ویژگی، نماد نفس اماره واقع شده، بلقیس است. او به لحاظ گردن نهادن به حقیقت و ایمان آوردن به سلیمان، مورد ستایش مولانا واقع شده است، اما باید توجه داشت که مولانا از دیدگاهی دیگر، او را پیش از پذیرفتن دعوت سلیمان، نماد نفس اماره دانسته که هدهد عقل در گوشه ی سرایش نشسته، هر لحظه منقار اندیشه بر سـینه ی وی می کوبید تا از خواب غفلت بیدارش کرده، نامه به او عرضـه دارد. دلبستگی بلقیس به تخت پادشاهی خود که قرآن هم بدان اشاره کرده، نمونهای از تعلقات مادی و دنیوی بلقیس است که زمینه ی نمادپردازی مزبور را بیش تر فراهم کرده است. در نمادپردازی های مولانا، پدر هم چنان نماد عقل است و نشانگر امتیاز انسانی و مادر نماد جسم است و مشخصه ی جانب حیوانی ، و ناگفته پیداست که شرف اصلی از آن پدر است: تو را چو عقل پدر بوده است و تن مادر /جمال روی پدر درنگر اگر پسریدر خانواده، زن به علت طرح و درخواست مایحتاج مادی و ترغیب شوهر به عملی ساختن آرمان های دنیوی ، نماد حرص و طمع و جانب تاریک زندگی محسوب می شود و مرد به دلیل عدم توجه به دنیا و کوشش در مسائل معرفتی باز هم نماد عقل و مایه ی روشنایی است: عقل را شو دان و زن را حرص و طمع /این دو ظلمانی و منکر، عقل شمعدنیـا با جاذبههای نفسـانی که دارد، به منزله ی زنی اسـت که بایـد از آن حذر کرد وگرنه «مرگ پیش از مرگ» که آرمان عارفان است، حاصل نخواهد شد: جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز تا پیشتر از مرگ بمیری دو سه روز دنیـا زن پیـرست چـه باشـد گـر تـو بـا پیرزنی انس نگیری دو سه روز در این مورد خاص که البته مفهوم نمادینش درباره ی اولیاء هم عمومیت پیدا کرده، حضور دنیایی زن نه تنها مردود تلقی نشده، بلکه لازم و ضروری هم دانسته شده است و گفته اند اگر این حضور وی نبود، وجود مبارک از غایت هیبت تجلیات و انوار حق گداخته می شد. زن در حریم خانواده، از دیدگاه مولانا ارزش خاصی دارد. در شعراو همسر مهم ترین انگیزه ی مرد در فعالیتهای روزانه و تحمل بار گران زندگی است. بسیاری از حکایتها و تمثیلهای مولانا در زمینه ی خانواده و با بازیگری همسران ساخته شده است و این نشان می دهد که او در بیان معارف و حقایق ، از زندگی عادی و روزمره ی مریدان خویش در خانواده الهام می گرفته است. حتی عشقبازی زن و مرد در حریم خانواده و رابطه ی زناشویی در ذهن مولانا و تخیل او، بر خلاف سنت شاعران، شعرآفرین شده و چنان مقبول افتاده که آن را تکرار هم کرده است: جبرئیل است مگر باد و درختان مریم دست بازی نگر آن سان که کند شوهر و زن بـاد روح قدس افتـاد و درختان مریم دست بازی نگر آن سان که کند شوهر و زن در جای دیگر با الهام از این قضیه می گوید عشقبازی فقط به زن و شوهر اختصاص ندارد ؛ تمام اجزای عالم مثل حادث و قدیم و عین و عرض در حال عشقبازی با یک دیگر هستند، منتهی هر یک به نوعی مخصوص خود . سپس در مقـام مصـلح اجتماعی و بـا نـگرش کاملاً دینـی مخاطب خـود را به رعایت خوشرفتاری و عدالت با همسر فرا می خواند و او را هشدار می دهد که آیا در آن شب عروسی ، همراه عروس، او را به عنوان امانتی خوش به تو نسپرد؟ پس توجه داشته باش که هر رفتاری را تو با او داشته باشی ، خدا هم با تو خواهد داشت: آنچه بـا او تـو کنـی ای معتمـد /از بـد و نیـکی، خـدا با تـو کندرفتار او با زنان خاندان خود نیز توأم با تکریم و مهربانی بوده است. زنان در خاندان مولانا از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند و همواره از نظر حقوقی با مردان مساوی دانسته می شدند. افلاکی از همسر اول مولانا یعنی گوهر خاتون سمرقندی مطلبی نقل نکرده، اما از همسر دوم او یعنی کراخاتون قونوی مطالب بسیاری آورده است که همگی محل تأمل و تأنی است . با این حال مهم ترین زن در خاندان مولانا، عروس او بود به نام « فاطمه خاتون » که دختر صلاح الدین زرکوب و مادر چلپی جلال الدین امیر عارف نیز بود.
دکتر عبد الحسین زرین کوب در « پله پله تا ملاقات خدا» آورده است: مولانا در آن چه با سلطان ولد در الزام رعایت شیخ و فاطمه خاتون به بیان می آورد، وصلت با شیخ را با آن که از خانواده ای روستایی و فقیر بودند، برای خاندان خود مایه ی سرفرازی و خرسندی بسیار می دانست . یکی از دلایلی که فاطمه خاتون نزد مولانا از ارج و قرب بسیار برخوردار بود، پدر فاطمه خاتون یعنی صلاح الدین زرکوب بود که پس از شمس از اهمیت ویژه ای نزد مولانا برخوردار بود. مولانا زمانی که هنوز فاطمه خاتون کودک بود و به همسری فرزند وی در نیامده بود، به دلیل علاقه ی فراوان به پدرش ، تعلیم و تربیت او را به عهده گرفت و معلم او شد و ابتدا سواد و قران به وی آموخت.در بررسی زن در آثار مولانا ذکر این نکته ضروری به نظرمی رسد که نمادپردازی های منفی در این زمینه بسیار قاطع و بی رحمانه است، اما در برابر، نمادپردازی های مثبت از گستره ی وسیعی برخوردار نیست ؛ هم چنان که نگرش منفی او به زن در برابر نگرش مثبتش رنگ می بازد. منابع:زمانی ، کریم / شرح جامه مثنوی / انتشارات روزنامه اطلاعات /تهران /1381شمیل، آنماری / بدره ای فریدون / من بادم و تو آتش / تهران /طوس /1378عباسی شهاب الدین /گنجینه معنوی مولانا /انتشارات مروارید/ چاپ اول /1383تدین، عطاالله /مولانا و طوفان شمس /تهران / انتشارات تهران / چاپ دوم /1375زرین کوب، عبدالحسین / پله پله تا ملاقات خدا / تهران /1377اسفار اربعه /جلد 7 مناقب العارفین /افلاکی ژیلا مشیری تنظیم:بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]