واضح آرشیو وب فارسی:مهر: آغاز اكران "دعوت" حاتميكيا/بازگشت فيلمساز محبوب دفاع مقدس با يك فيلم اجتماعي
"دعوت" ابراهيم حاتميكيا رويكرد تازه فيلمساز محبوب دفاع مقدس را به مسايل اجتماعي نشان ميدهد كه پس از تجربه ناكام "به نام پدر" از مايههاي آشناي فيلمهايش فاصله ميگيرد و پا به دنيايي جديد ميگذارد.
به گزارش خبرنگار مهر، حاتميكيا مانند اغلب فيلمسازان مطرح سينماي دفاع مقدس دنبال بسط گستره مخاطبان به سمت تجربه فضاهاي جديد رفت. او در آغاز دهه 70 با "وصل نيكان" دوربينش را به شهر آورد و قهرمانهايش را در دل شهري به تصوير كشيد كه با ارزشهاي حاكم بر جبهه بيگانه است.
او از سوي منتقدان به اين متهم شد كه شهر و مناسبات جامعه جديد را نميشناسد، اما حاتميكيا از "وصل نيكان" كه از فيلمهاي مهجور كارنامه اوست مانند ساير آثارش دفاع كرد. با اين فيلم كارگردان فيلمهاي تحسينشده "مهاجر" و "ديدهبان" نشان داد نميخواهد در فضاي جنگ و جبهه محدود باشد و واكنش نشان دادن به تحولهاي اجتماعي برايش دغدغه است.
در گامهاي بعدي و در دهههاي 70 و 80 حاتميكيا حتي اگر سراغ آدمهاي آشناي آثارش رفت آنها را در بستر جامعه به تصوير كشيد. به جرات ميتوان گفت نگاه شعاري او در "وصل نيكان" در تجربههاي بعدي تعديل شد و او نشان داد جامعه را ميشناسد و همسو با تغييرهايش حركت ميكند.
شايد به نظر برسد "برج مينو" قصه موسي (علي مصفا) و مينو (نيكي كريمي) است و داستان فاصله گرفتن موسي از آرمانهايي كه روزگاري برايشان جنگيده است. اما در اين فيلم هم حاتميكيا بدون اينكه تصويري مستقيم از جنگ و آدمهايش نشان بدهد از شروع دوراني تازه خبر ميدهد. دوراني كه دلبستگيهايش زميني است و قهرمانهايش از وجوه آرماني فاصله دارند.
اگر حاتميكيا در "وصل نيكان" مانند قهرمان فيلم جامعه شهري را متهم ميكند كه از آرمانهاي انقلاب فاصله گرفته، در "آژانس شيشهاي" كه شش سال پس از "وصل نيكان" ساخته شده، در جدال عقل و دل با وجود همراهي با تنهايي حاج كاظم (پرويز پرستويي) اين فرصت را به سلحشور (رضا كيانيان) ميدهد تا دوران حاج كاظم را پايان يافته تلقي كند.
حتي در جهان انتزاعي "روبان قرمز" هم ميتوان تصويري از جامعهاي ديد كه در آينده تجربه خواهيم كرد. فيلمساز دنيايي غريب را پيش رويمان قرار ميدهد كه در آن پافشاري بر ارزشهاي گذشته جز انزوا و تنهايي نتيجهاي نخواهد داشت. داود (پرستويي) در پايان چارهاي جز فاصله گرفتن از دنياي خودساخته ندارد.
در "موج مرده"، "ارتفاع پست" و "به نام پدر" فيلمساز به گسستي اشاره ميكند كه بين نسلهاي جامعه به وجود آمده است. در "موج مرده" قهرمان محبوب كارگردان با فرزندش مشكل دارد و اين اختلاف يكي از محركهاي قصه است. شكاف ميان فرمانده (پرستويي) و پسرش (كامبيز كاشفي) آنقدر حل نشدني است كه كارگردان نسخه برايش نميپيچد و تنها نظاره گر فاصله است.
"ارتفاع پست" فيلمساز را از دايره قهرمانهاي آشناي آثارش بيرون ميآورد و او را در فضايي اجتماعي تر قرار مي دهد. هواپيما نمادي از جامعه اي است كه براي قاسم (حميد فرخنژاد) و آدمهايي از جنس او پر از حسرت و آرزوهاي تباه شده است. كارگردان اين بار در كنار قهرمانش ايستاده و به او حق ميدهد براي رسيدن به آرزوهايش اسلحه به دست بگيرد و گروگانگيري كند.
"به نام پدر" اما تكرار چيزهايي است كه حاتميكيا پيش از اين به شكلي جذابتر در فيلمهاي قبلي گفته بود. متاسفانه اضافه كردن يك قصه فرعي معمايي هم گرما و حرارتي به اين فيلم نداد تا "به نام پدر" به يكي از فيلمهاي دوستنداشتني كارنامه ابراهيم حاتميكيا تبديل شود.
در اين سالها و همزمان با پررنگ شدن بعد اجتماعي فيلمهاي حاتميكيا زنان هم فرصتي بيشتر براي حضور در فضاي فيلمهاي او به دست آوردند. گرچه حاتمي كيا برخلاف ديگر كارگردانهاي سينماي دفاع مقدس از همان ابتدا زنان را به فضاي مردانه فيلمهايش راه داده بود.
در "برج مينو"، "آژانس شيشهاي"، "موج مرده"، "ارتفاع پست" و "به نام پدر" زن نماد وفاداري و كسي است كه دنياي قهرمان تنها و از نفس افتاده حاتميكيا را درك ميكند و با سكوت و همراهي مردان فيلم را امنيت و آرامش ميدهد. فاطمه در" آژانس شيشهاي" مخاطب حاج كاظم است و فيلم با نامهاي شروع ميشود كه فرمانده سابق (پرستويي) براي همسرش مينويسد.
فاطمه زماني كه حاج كاظم در آژانس هواپيمايي اسير شده، چفيه و پلاك را به نشانه درك عملكرد او برايش ميفرستد. مينو(نيكي كريمي) نماد عشقي پاك است كه موسي را به آرامش ميرساند. نام فيلم هم اشارهاي به اين شخصيت و وجه بهشتي و فرازميني او دارد.
در "موج مرده" و "به نام پدر" قهرمان در پناه همسرش از دنياي بيرحم خارج از خانه فاصله ميگيرد و در "ارتفاع پست" تنها زن (ليلا حاتمي) است كه ميداند چرا قاسم دست به گروگانگيري ميزند. نگاه آرماني حاتميكيا به زنان در فيلمهاي "خاكستر سبز" و "روبان قرمز" زنان را نماد عشق، هستي و جاودانگي ميداند.
نوع نگاه حاتميكيا به زنان در جنس بازي بازيگران زن فيلمهايش متبلور شده است. اغلب آنها بازي دروني و بدون اغراق دارند و با نگاه و در سكوت با قهرمان قصه همراهي ميكنند. به ياد بياوريد آزيتا حاجيان را در "موج مرده"، مهتاب نصيرپور را در "به نام پدر" و ليلا حاتمي در "ارتفاع پست".
"دعوت" ادامه اين نگاه به زنان و جامعه است كه رد آن را ميتوان در فيلمهاي قبلي حاتميكيا ديد. اما اين بار در دهه 80 او سراغ قصههايي رفته كه قهرمانهايش زناني از طبقههاي مختلف اجتماع هستند و دغدغههايي متفاوت دارند. موضوع فيلم كاملا زنانه است و به يكي از بحرانهاي جامعه اشاره ميكند. زناني كه بايد بين مادر بودن و ساير نقشهاي اجتماعي يكي را انتخاب كنند.
موضوع جذاب و ملتهب فيلم و قصه فرعيها و موقعيتهايي كه شش زن قصه در آن گرفتار هستند، "دعوت" را به تجربهاي تازه در كارنامه اين كارگردان تبديل ميكند. او در اين فيلم به زنان نقشي پررنگتر از مردان داده و تلاش كرده بدون پيشداوري مسائل زنان را به تصوير بكشد.
به نظر ميرسد دوراني تازه براي ابراهيم حاتميكيا شروع شده و او ميخواهد باز هم نسلي تازه را به تماشاي فيلمهايش دعوت كند. نسلي كه جاي خالي مخاطبان قبلي را برايش پر كنند. زنان ميتوانند با "دعوت" به جمع بينندگان آثار اين كارگردان بپيوندند. حاتميكيا با آوردن آنها به بطن درام دعوتشان ميكند به دنيايي پا بگذارند كه پيش از اين تجربه نكردهاند.
فيلم سينمايي "دعوت" آزموني سخت براي كارگردان فيلمهاي خاطرهانگيز سالهاي دور است. فيلمسازي كه در لحظههايي كه از او نااميد شدهايم اميدوارمان كرده است. پس از تجربه ناكام "به نام پدر" به يك اميدواري ديگر نياز داريم...
جمعه 5 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]