واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اخلاق اسلامي در شاهنامه فردوسي
به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جاي خداوند روزي ده رهنماي خداوند کيهان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهيد و مهر زنام و نشان و گمان برتر است نگارنده برشده گوهر است استاد ابوالقاسم فردوسي (329- 411 يا 416 هـ)، بزرگترين شاعر حماسه سراي ايران، بلکه جهان که در نظم داستانها و اساطير باستاني و قصص و روايات قهرماني و تاريخي ايران با نبوغ و استعداد خداداد سخن را به آسمان عليين برد و در عذوبت به ماه معين رسانيد (چهار مقاله، ص 47)- در فن خويش بزرگ آيتي است که نام او همواره با احترام زينت بخش تاريخ ادب و فرهنگ کشور ايران خواهد بود. منظومه حماسي بينظير او- که شامل داستانها و اساطير ملي و وقايع تاريخي از آغاز تمدن نژاد ايراني تا انقراض سلسله ساساني است (دکتر صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج 1، ص 489) – علاوه بر محسنات و فوايد بيشمار ادبي و تاريخي و همچنين اهميت فراوان، از لحاظ اشتمال بر بخش اعظم آداب و رسوم و سنن و عقايد ديرينه يعني فرهنگ کهن و جاودان مردم اين سامان در قرون و اعصار گذشته، متضمن بسياري از مطالب آموزنده و عبرتآموز اخلاقي و اجتماعي و مذهبي و ديگر مباحث انساني است که بر ارزش معنوي آن افزوده و آن را، بيش از حد معمول، مقبول طبع مردم صاحب نظر نموده، تا آنجا که ميتوان قسمتهايي از آن را آيينهي عبرت و گنجينه پند و حکمت دانست و خواندن آن را براي تهذيب اخلاق و تشحيذ اذهان و تنبيه و بيداري همه طبقات مردم، خاصه جوانان که از گردش روزگار و انقلاب احوال بيخبرند، لازم شمرد. اين مطالب اخلاقي بر دو گونه است: يکي پندها و حکمتهاي فراواني که فردوسي به سائقه ميل باطني و ذوق فطري خويش، غالباً در آغاز و انجام حوادث و وقايع و بعد از پيروزي با شکستهاي پادشاهان و پهلوانان و انقراض سلسلهها که دگرگوني و تبدل اوضاع و احوال را در پي داشته، از سر عبرت و نصيحت به مناسبت و جاي جاي آورده و به متن اصلي شاهنامه افزوده، و نوع ديگر اندرزها و وصايا و مواعظ و حکمي است که در نسخه شاهنامه منثور ابو منصوري و ديگر مآخذي که مورد استفاده وي قرار گرفته وجود داشته و از قول بعضي از پادشاهان و وزيران و موبدان و پهلوانان و ديگر بزرگان در تضاعيف بعضي از فصول و ابواب شاهنامه آمده است؛ مانند اندرزهاي اردشير به شاپور (ص 611 خلاصه شاهنامه، فروغي) و اندرزهاي هرمز به فرزند خود بهرام (ص 615) و سخنان حکيمانه بوزرجمهر با انوشيروان و موبدان در هفت بزم (ص 698) و پندنامه بوزرجمهر (ص 714) و نظاير اينها که اگر چه از زبان ديگران است، ليکن گويي همه از دل فردوسي برآمده است.
به هر حال، او با آوردن و درج اين هر دو گونه مطالب نغز و حکمتآميز علاقه خود را به اصول و مباني اخلاقي اثبات و اظهار نموده و اين معني ياد آور جمله معروف امانوئل کانت (وفات: 1804م)، فيلسوف بزرگ آلماني، است که گفته: دو چيز روح را به اعجاب ميآورد و هر چه انديشه و تأمل بيش کني اعجاب و احترام نسبت به آن دو چيز همواره تازه و افزون ميشود، يکي آسمان پر ستاره که بالاي سر ما جا دارد و ديگر قانون اخلاقي که در دل ما نهاده شده است. (سير حکت در اروپا، ج 2، ص 212).اين قانون اخلاقي چنان در دل فردوسي جاي گرفته و با جان و انديشه او در آميخته که در بسياري از اشعار شاهنامه به مناسبت جلوهگر است و نگارنده، پيش از ذکر موارد مزبور، در بيان اين معني به سخني که بعضي از صاحبنظران درباره تکاليف اخلاقي گفتهاند اشارت ميکند:... هر شخص عاقل و خردمندي به حکم عقل و وجدان بر اساس يک نوع مسئوليت، خود را به انجام دادن تکاليف اخلاقي موظف و ملزم ميبيند و اين الزام به حدي است که فلاسفه قديم، فضائل اخلاقي را لازمه عقل و دانش و معرفت، بلکه با آن يکي ميدانستند و ميگفتند شخص دانا خود به خود نيکوکار است و شرّ و بدي ناشي از جهل و ناداني است...(دکتر سياسي، علم الاخلاق، ص69)نکته جالب توجه اين است که مواعظ و مطالب حکمتآميزي که در ضمن بعضي از فصول شاهنامه آمده و، به قول ارباب بصيرت دلبستگي به آنها منبعث از عقل و دانش گوينده خردمند آن است، گاه به حدي موضوع اصلي را تحت الشعاع قرار ميدهد که خواننده ترديد پيدا ميکند که آيا مراد گوينده بيان اصول اخلاقي است يا ذکر حوادث تاريخي و اساطير باستاني؟ قدر مسلم اين است که استشهاد مکرر فردوسي در اثناي سخن به ادني مناسبتي بدين گونه مفاهيم عالي اخلاقي و انساني در جهت گرامي داشتن فضايل و پست شمردن رذايل، به شاهنامه امتياز خاصي بخشيده است که نظير آن در کمتر منظومهاي از اين دست ديده ميشود. به راستي اين همان «... هنر جهان پسندي است که به قول تولستوي همواره ملاک ثابت و معتبري دارد و آن ملاک ثابت و معتبر معرفت ديني و روحاني است که پيوسته افکار و عقايدي را القا ميکند که در همه اعصار ميان تمام امم عالم مشترک است». (دکتر زرين کوب، نقد ادبي، ص 96).
آري، همين معرفت ديني و روحاني، در حقيقت، اساس و مبناي مکارم اخلاقي است و بهترين گواه آن را قرنها، قبل از کانت تولستوي و بعضي از دانشمندان مصلح و خيرانديش و علماي تعليم و تربيت قرن اخير و معاصر اروپا و آمريکا همچون دکتر کارل و آناتول فرانس و اشپنگلر و کيزرلينگ و جان ديويي (عباس اقبال، تاريخ تمدن جديد: 1320، ص 357 – 358) در سخنان و احاديث گهربار پيامبر بزرگ اسلام و آيات بينات قرآن مجيد ميتوان يافت. چنان که پيامبر در حديث معروفي، که مالک آن را در الموطّا نقل کرده، فرموده است.بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. و در آيه هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة. (سوره جمعه، آيه 3) به الهام رباني تزکيه نفوس را مقدم بر تعليم شمره است. بيگمان سر بعثت انبياي عظام، خاصّه پيامبر اسلام، تکميل و تتميم مکارم اخلاقي و تهذيب نفوس انساني بوده است و فردوسي که خود از بيروان راستين آن حضرت و از معتقدان حقيقي آيين مقدس اسلام بوده و چنان که از فحواي سخنش بر ميآيد با قرآن و حديث نيز آشنايي داشته، اصول اخلاقي اسلامي، را که منشاء عقلاني دارد و از اعتقاد به مبدأ و معاد نشأت ميگيرد، سرلوحه کار خويش ميدانسته است، چنانکه شاهنامه را بدين ابيات، که دالّ بر خضوع در برابر آفريننده تواناي جهان است، آغاز کرده است: به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جاي خداوند روزي ده رهنماي خداوند کيهان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهيد و مهر ز نام و نشان و گمان برتر است نگارنده بر شده گوهر است سخن هرچه زين گوهران بگذرد نيابد بدو راه جان و خرد ستودن نداند کس او را چو هست ميان بندگي را ببايدت بست(خلاصه شاهنامه فردوسي، ص 1)و جاي ديگر در اثبات توحيد و يکتاپرستي، ضمن ردّ احتجاجات مادي گرايانه مدّعيان حکمت و فلسفه، با بياني ساده و رسا و مردانه، که از ويژگيهاي اوست چنين سروده است: آيا فلسفه دان بسيارگوي نپويم به راهي که گويي بپوي سخن هيچ بهتر ز توحيد نيست به ناگفتن و گفتن ايزد يکيست ترا هر چه بر چشم بربگذرد بگنجد همي در دلت با خرد چنان دان که يزدان نيکي دهش جز آنست و زين بر مگردان منش تو گر سختهاي راه سنجيده پوي نيايد به بُن هرگز اين گفتگوي(همان، ص 340. صفا، تاريخ ادبيات، ج 1، ص 488)گويي در وصف اين طايفه و مقتضاي همين حال و مقام است که در قرآن آمده:يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون. ( سوره روم، آيه 7)فردوسي در اوايل شاهنامه، بعد از نعت خدا، به ستايش خرد پرداخته و گفته است:
خرد افسر شهرياران بود خرد زيور نامداران بود خرد زنده جاوداني شناس خرد مايه زندگاني شناس ازويي به هر دو سرا ارجمند گسسته خرد پاي دارد به بند... هميشه خرد را تو دستور دار بدو جانت از ناسزا دور دار (همان، ص2)ابيات زير، که نظامي عروضي از هجونامه فردوسي درباره سلطان محمود آورده، مؤيّد همين مطلب است: مرا غمز کردند کان پر سخن به مهر نبي و علي شد کهن اگر مهرشان من حکايت کنم چو محمود را صد حمايت کنم (صفا، تاريخ ادبيات، به نقل از چهار مقاله، ص 483)فردوسي با عنايت خاص به مقام خلافت الهي و کرامت ذاتي انسان، که در آيه: و اذ قال ربک للملائکة اني جاعل في الارض خليفة ... (سوره بقره، آيه 29) و آيه: و لقد کرمنا بني آدم و حملنا هم في البرّ والبحر و رزقناهم من الطيّبات و فضّلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلاً (سوره آسراء، آيه 73) بدان اشارت رفته و ظاهراً مطمح نظر فردوسي نيز بوده در دو بيت بسيار بلند و حکيمانه، که بر علوّ انديشه و عظمت پايگاه معنوي گوينده آن دلالت دارد، خطاب به انسان گفته است:ترا از دو گيتي برآوردهاند به چندين ميانجي بپروردهاندنخستين فطرت پسين شمار تويي خويشتن را به بازي مدارو از همين ديدگاه است که براي پرورش استعدادهاي شگرف نهاني آدمي، او را به آموختن علم و دانش ترغيب ميکند و از دعوي کمال که مايه رکود و خسران است باز ميدارد و ميگويد:
مياساي از آموختن يک زمان زدانش ميفکن دل اندر گمان چو گويي که وام خرد توختم همه هر چه بايستم آموختم يکي نغز بازي کند روزگار که بنشاندت پيش آموزگار نداني چو گويي که دانا شدم به هر آرزو بر توانا شدم چنان دان که نادانترين کس تويي چو گفتار دانندگان نشنوي... (خلاصه شاهنامه، ص 706 – 707)در قرآن مجيد و احاديث در تحريض بر دانشاندوزي شواهد فراوان يافت ميشود، که براي رعايت جانب ايجاز تنها به قسمت اخير آيه 13 از سوره 39 (زمر) و يک حديث معروف از پيامبر (ص) بسنده ميشود...قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذکر اولوالالباب. (سوره زمر، آيه 13).اطلبو العلم و لو بالصين فان طلب فريضه علي کل مسلم ان الملائکة تضع اجنحتها لطالب العلم رضي بما يطلب. (نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، ص 63 – 64) و همين طالب علم با چنين مقام و منزلتي اگر در بند خودبيني و اعجاب گرفتار آيد، چنانکه فردوسي هم اشاره کرده مشمول اين سخن حضرت اميرالمومنين علي (ع) است که فرموده: اعجاب الرجل لنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله (کلمات قصار حضرت علي (ع)، چاپ وزارت فرهنگ سال 1324، ص 9)به قول حافظ: خودپسندي جان من برهان ناداني بود. (حافظ قزويني، ص 148)ادامه دارد ...دکتر حميد فرزامتنظيم : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 939]