تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826006406




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زلیخا یک شبی بر خوابم آمد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زليخــا يک شبي بر خوابم آمد
بانو زليخا و آق سلحشور . اگر يکي واقعي باشد دومي جعلي است . پيدا کنيد واقعي را!
 در اخبار قديمه آمده است که شبي شاعري را زليخا به خواب آمد و باب شکايت باز و ملامت آغاز کرد که" اين چه حکايت است نه در خور ما که بر خود بلرزيم هر جمعه که شما هيأت ما را "سيموله" شده باز بينيد ، سيموله شدني!!  " آمده شاعر چو صبح بيدار شد دستار از سر فکند و فغان برآورد که : زليخــا يک شبي بر خوابم آمد ز حيرت بر لـبانم  جانم آمـد پريشان بود و پرخاطـر ز سيما به بغض و گريـه گفـتا:  اي کريما توکه از اهل فضل ودانش هستي ز دين و معرفت بارت ببستي نگاهي کن تو اينک روي من را  ببين کامل ترين اشکال زن را ببودم سال ها هم چون ونوســي همه ميخواستند همچون عروسي نگاهم کن ببين شکل قشنگـم چقدر اينک ببين خوش آب و رنگم تو که از اهل شعر و نظم هستي   درون شعر فردي چيره دستي نخواندي سيرتم در هفت اورنگ که جامي گشت از وصفم چنان منگ کجا شکلم ببودش چون هيولا  نوک بيني من کي بوده بالا کجا دستم بدارد اين همه پيس     کجا پيشاني ام دارد بسي کيس چنان آهوتنم پر  طمطراق است  کجا هيکل مرا اين گونه چاق است روم من راه چون طاووس زيبا کجا ثابت بباشم چون چليپا به آرايش شده رويم چو منشور شدم خواهر براي آق سلحشور فرج را گو زمن اي مرد مومن کجا شکل زليخا بود چون جن زليخـــا بود زيبا و فريبـــا به تن مي کرد او همواره ديبا اگر فردي زليخـا را همي ديد به تن لرزيد از حيرت چنان بيد عزيز مصر عزت يافت از وي چو وصف همسرش بشنيد از ري  حالا ريخت زليخـــاتان جهنم به يوزارسيف هم بايد بخندم اگريوسف چنين قد وبري داشت زليخا بهتر از او همسري داشت اگر اين تحفه شکل يوسفم بود چراگريه همه روز وشبم بود ز يوسف او فقط يک نام  دارد ز جـــام جـــــم فقط او جام  دارد وگرنه هيچ شکل يوسفم نيست اگر اين صفر باشد آن بود بيست نميدارند آکـــتورها گناهي گريم برده جمال از آن "رياحي" "زماني" هم شده با ريش و کاکل شبيه قيصر و شکل داش آکل "مدرس" هم نگو چون قرة العين  رود با لنگ، قيقاجي از آن بين خودت انصاف ده اينک تو شاعر خجالت ميکشم زين شکل و ظاهر بگو از سوي من بر اهل سيما نمي شد پرکنيد اين فيلم بي ما؟!! شکايت ميبرم من نزد آمون ز اشکم پر شود چون نيل ، هامون بخواهم از کچل هاي معابد  کنند نفرين بر اهـــل جــرايد چو پر کردند آنان عکس و پوستر به نام من کنار "مان شُــسـتر" چو اين گفتا زليخا گشت غايب مرا کرد او براي خويش نايب که گويم نکته بر   اهل رسانه    کنند دقت در اين عصر و زمانه مبادا پوستين وارونه پوشيد جهت گم کرده پس بيهوده کوشيد شما اي اهل ايمان اين بدانيد  حکايت را خود از قرآن بخوانيد همه سرّ حکايت اين چنين است   که در قرآن و هم درحکم دين است زليخــا بود زيبــا و پري رو ولي يوسف بگردانيد زو رو زليخا زين سبب آشفته گرديد          بسي پي کرد او را خسته گرديد بود يوسف به زيبايي چو خورشيد                       بمانده خيره او را هر کسي ديد ولي درس و نشانه پاکي از اوست که قرآن داستانش حاکي از  اوست جوانان عزيز و هم  برومند              بود بر رويتان همواره لبخند شود معيارتان آن  يوسف پاک  کنيد دوري ز اعمال خطرناک     در تذکره الشعرا ي  تبياد الادباء نام شاعر  محسن سيد اسماعيلي ضبط گرديده و گويا شاعري بوده است متعلق به قرن 14 خورشيدي و چه بسا  به 15 و 16 هم بکشد. وي را ملک الشعراي تبيان نيز خوانده اند. والله اعلم بالصواب.  تمت/.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن