تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در حقيقت خداوند جهاد را واجب گردانيد و آن را بزرگداشت و مايه پيروزى و ياور خود قرارش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814792908




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زليخا يک شبي ني صبر و ني هوش


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زليخا يک شبي ني صبر و ني هوش
زليخا يک شبي ني صبر و ني هوششاعر : جامي به غم همراز و با محنت هم آغوشزليخا يک شبي ني صبر و ني هوشفشاند از آتش دل، خاک بر سرکشيد از مقنعه موي معنبرزمين را رشک گلزار ارم کردبه سجده پشت سرو ناز خم کردبه يار خويش کرد اين قصه آغازشد از غمگين دل خود غصه‌پردازپريشان کرده‌اي تو روزگارمکه: «اي تاراج تو هوش و قرارم!ميان خلق رسوا گشته چون من!مبادا کس به خون آغشته چون من!پدر را آيد از فرزندي‌ام ننگدل مادر ز بد پيوندي‌ام تنگنسوزد کس بدين سان بي‌کسي را»زدي آتش به جان، چون من خسي رابدين‌سان بود، تا بربود خواب‌اشبه آن مقصود جان و دل خطابشبه خوابش آمد آن غارتگر خوابچو چشمش مست گشت از ساغر خوابندانم بعد از آن ديگر چه گويمبه شکلي خوب‌تر از هر چه گويمبه پايش از مژه خون جگر ريختبه زاري دست در دامانش آويختقرارم از دل و خوابم ز ديده!که: «اي در محنت عشقت رميدهز خوبان دو عالم برگزيدتبه پاکي کاينچنين پاک آفريدتز نام و شهر خويش آگاهي‌اي ده!»که اندوه را کوتاهي‌اي ده!عزيز مصرم و مصرم مقام استبگفتا: «گر بدين کارت تمام است،عزيزي داد عز و جاه مصرم»به مصر از خاصگان شاه مصرمتو گويي مرده‌ي صد ساله جان يافتزليخا چون ز جانان اين نشان يافتبه تن زور و به جان صبر و به دل هوشرسيدش باز از آن گفتار چون نوشاگر چه خفت مجنون، خاست بيداراز آن خوابي که ديد از بخت بيدارکه: «اي با من درين اندوه دمساز!کنيزان را ز هر سو داد آوازدلش را ز آتش محنت رهانيدپدر را مژده‌ي دولت رسانيدروان شد آب رفته‌ي جوي من بازکه آمد عقل و دانش سوي من بازکه نبود از جنون من بعد، بيم‌ام»بيا بردار بند زر ز سيم‌امبه استقبال آن رفت از سرش هوشپدر را چون رسيد اين مژده در گوشوز آن پس ره سوي آن سرو قد کردبه رسم عاشق اول ترک خود کردرهاند از بند زر آن سيمبر رادهان بگشاد آن مار دو سر رابه زير پاش تخت زر نهادندپرستاران به پايش سر نهادندهمه پروانه‌ي آن شمع گشتندپري‌رويان ز هر جا جمع گشتندچو طوطي لعل او شکر شکستيبه همزادان چو در مجلس نشستيز هر شهري سخن آغاز کرديسر درج حکايت باز کرديکه تا بردي عزيز مصر را نامحديث مصريان کردي سرانجامدرافتادي به سان سايه از پايچو اين نامش گرفتي بر زبان جاينواي ناله بر گردون رسانديز ابر ديده سيل خون فشانديسخن از يار راندي وز ديارشبه روز و شب همه اين بود کارش





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن